http://www.kanoonm.com/2017#more-2017
گزارشی کوتاه از مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی
جسد شاهرخ زمانی را روز دوشنبه تحویل خانوادهاش دادند. تنها با این شرط که آنها هیچ شکایتی نکنند و گزارش پزشک زندان که مرگ او را سکتهی مغزی اعلام کرده بود، بپذیرند. خانوادهی شاهرخ بیدرنگ جسد را به تبریز شهر عاشقان، شهر مبارزان و خطه قهرمانخیز آذربایجان منتقل کردند. بلافاصله فعالان کارگری و دوستان شاهرخ از سراسر ایران خود را به تبریز رسانده بودند تا در زادگاه ستارخانها و باقرخانها، حیدرعمواوغلیها، صمدها، دهقانیها و نابدلها و... این بار بر مزار شاهرخ، یاری از تبار آنان گرد هم آیند. حضور فعلان کارگری از تهران، کرج و سنندج چشمگیر بود.
سیل جمعیت خیرهکننده بود، هر چند نه در خور شاهرخ، چرا که از روز قبل نیروهای امنیتی با افراد زیادی تماس گرفته بودند و آنان را از رفتن به مراسم منع کرده بودند. اما تعداد مشتاقان به شرکت در این مراسم آنقدر زیاد بود که احتمالا نیروهای امنیتی نیز نتوانسته بودند با همه تماس بگیرند. چند نفر از فعالان تبریز را هم به ستادهای خبری احضار کرده بودند و یکی از فعالان اجتماعی تبریز نیز در طول مراسم بازداشت بود.
در طول مراسم و هنگام خواندن نماز میت یکی از حاضران با صدای بلند اعلام کرد: شاهرخ چه نیازی به خواندن نماز دارد"... با این حال مراسم برگزار شد. چند مامور خاص از بازکردن صورت شاهرخ هنگام خاکسپاری جلوگیری کردند. هر چند حضور ماموران چشمگیر بود اما آنها با سیل جمعیت کاری نمیتوانستند انجام دهند. مراسم با خواندن قطع نامهی تشکلهای کارگری ادامه یافت. اطلاعیه تشکلهای مستقل کارگری به تعداد نسبتا قابل توجهی میان جمعیت توزیع شد. سپس سپس همزمان با گلباران مزار شاهرخ، مراسم با سر دادن شعارهایی از جمله:" زنده باد شاهرخ زمانی"، "درود بر شاهرخ زمانی"، "شاهرخ معلم ماست، راه شاهرخ راه ماست"، "درود بر کارگر مبارز " ادامه یافت.
شعارها همهگیر بود و در میان اندوه و رنج فراوان جمعیت نمیخواست مزار را ترک کند. اما اجبارا با پایان یافتن مراسم به تدریج آمادهی ترک مراسم شدند. پس از پراکنده شدن جمعیت و در میانه راه خروج از آرامستان ماموران یکی از شرکتکنندگان را که گمان می کردند بیانیه تشکلهای کارگری مستقل را توزیع کرده، دستگیر کردند. بلافاصله این مساله مورد اعتراض حاضران قرار گرفت. ماموران ابتدا گفتند: فقط چند سوال و حاضران هم گفتند در حضور خودمان. به تدریج تعداد معترضان به این دستگیری بیشتر شد. راه رفت و آمد ماشینها بسته شد. هنگامی که پس از دستبند زدن ماموران قصد بردن فرد دستگیر شده را داشتند، اعتراضات شدت گرفت و پس از کشمکش فراوان و دست به دست شدن وی ، بالاخره برای خاتمه این وضعیت ماموران جلو چشم همه دست وی را باز کردند و شرکتکنندگان در مراسم همراه با او محل را ترک کردند.
خانواده شاهرخ مراسم پذیرایی بسیار خوبی را تدارک دیده بودند. هنگام صرف غذا یکی از فعالان کارگری گفت:" این غذا با همه ی خوبی به دلم نمی چسبد زیرا که شاهرخ 5 سال از خوردن چنین غذاهایی محروم بود".
مراسم پذیرایی با اعلام مراسم روز 5 شنبه خاتمه یافت.
جسد شاهرخ زمانی را روز دوشنبه تحویل خانوادهاش دادند. تنها با این شرط که آنها هیچ شکایتی نکنند و گزارش پزشک زندان که مرگ او را سکتهی مغزی اعلام کرده بود، بپذیرند. خانوادهی شاهرخ بیدرنگ جسد را به تبریز شهر عاشقان، شهر مبارزان و خطه قهرمانخیز آذربایجان منتقل کردند. بلافاصله فعالان کارگری و دوستان شاهرخ از سراسر ایران خود را به تبریز رسانده بودند تا در زادگاه ستارخانها و باقرخانها، حیدرعمواوغلیها، صمدها، دهقانیها و نابدلها و... این بار بر مزار شاهرخ، یاری از تبار آنان گرد هم آیند. حضور فعلان کارگری از تهران، کرج و سنندج چشمگیر بود.
سیل جمعیت خیرهکننده بود، هر چند نه در خور شاهرخ، چرا که از روز قبل نیروهای امنیتی با افراد زیادی تماس گرفته بودند و آنان را از رفتن به مراسم منع کرده بودند. اما تعداد مشتاقان به شرکت در این مراسم آنقدر زیاد بود که احتمالا نیروهای امنیتی نیز نتوانسته بودند با همه تماس بگیرند. چند نفر از فعالان تبریز را هم به ستادهای خبری احضار کرده بودند و یکی از فعالان اجتماعی تبریز نیز در طول مراسم بازداشت بود.
در طول مراسم و هنگام خواندن نماز میت یکی از حاضران با صدای بلند اعلام کرد: شاهرخ چه نیازی به خواندن نماز دارد"... با این حال مراسم برگزار شد. چند مامور خاص از بازکردن صورت شاهرخ هنگام خاکسپاری جلوگیری کردند. هر چند حضور ماموران چشمگیر بود اما آنها با سیل جمعیت کاری نمیتوانستند انجام دهند. مراسم با خواندن قطع نامهی تشکلهای کارگری ادامه یافت. اطلاعیه تشکلهای مستقل کارگری به تعداد نسبتا قابل توجهی میان جمعیت توزیع شد. سپس سپس همزمان با گلباران مزار شاهرخ، مراسم با سر دادن شعارهایی از جمله:" زنده باد شاهرخ زمانی"، "درود بر شاهرخ زمانی"، "شاهرخ معلم ماست، راه شاهرخ راه ماست"، "درود بر کارگر مبارز " ادامه یافت.
شعارها همهگیر بود و در میان اندوه و رنج فراوان جمعیت نمیخواست مزار را ترک کند. اما اجبارا با پایان یافتن مراسم به تدریج آمادهی ترک مراسم شدند. پس از پراکنده شدن جمعیت و در میانه راه خروج از آرامستان ماموران یکی از شرکتکنندگان را که گمان می کردند بیانیه تشکلهای کارگری مستقل را توزیع کرده، دستگیر کردند. بلافاصله این مساله مورد اعتراض حاضران قرار گرفت. ماموران ابتدا گفتند: فقط چند سوال و حاضران هم گفتند در حضور خودمان. به تدریج تعداد معترضان به این دستگیری بیشتر شد. راه رفت و آمد ماشینها بسته شد. هنگامی که پس از دستبند زدن ماموران قصد بردن فرد دستگیر شده را داشتند، اعتراضات شدت گرفت و پس از کشمکش فراوان و دست به دست شدن وی ، بالاخره برای خاتمه این وضعیت ماموران جلو چشم همه دست وی را باز کردند و شرکتکنندگان در مراسم همراه با او محل را ترک کردند.
خانواده شاهرخ مراسم پذیرایی بسیار خوبی را تدارک دیده بودند. هنگام صرف غذا یکی از فعالان کارگری گفت:" این غذا با همه ی خوبی به دلم نمی چسبد زیرا که شاهرخ 5 سال از خوردن چنین غذاهایی محروم بود".
مراسم پذیرایی با اعلام مراسم روز 5 شنبه خاتمه یافت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر