۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

آخر خواست کالبدشکافی چه شد؟

آخر خواست کالبدشکافی چه شد؟
مردم آزاده و نوعدوست، هوشیار باشید و به یاری حقوق انسان بی دادرس زندانی برخیزید و تا می توانید به هرشکل ممکن به روشنگری علیه چگونگی قتل شاهرخ زمانی توسط عمال رژیم بپردازید. بنا به گفته های هم بندی های شاهرخ، وی دماغ و دهانی پُر از خون و بر سرش آثار ضربدیدگی وجود داشته است! و در این میان اصلا معلوم نشد که چرا با این همه سرعت در دفن شاهرخ شتاب داشته اند؟! از آنچه که پیداست چنین می نماید، که عملا همه ی تلاش ها و اعتراض های خانواده و وابستگان جانباخته شاهرخ زمانی نتوانسته است خواست کالبد شکافی را جهت کشف علت مرگ به رژیم جنایتکار تحمیل کرده و به هررو حق بررسی را بقبولانند. ظاهرا و در نتیجه می توان اینگونه انگاشت که هنوز زور دستگاه مرگبار خامنه ای ـ روحانی از اخلاق انسانمدار، مقاومت بازماندگان، رفقا، دوستان و تشکل های سراسری کارگرانِ مدافع و همچنین همشهرهای تبریزی دوستار شاهرخ بیشتر بوده که به همین خاطر،رژیم هیچ بهائی به درخواست آنها ننهاده است!
پس آیا این حقیقت تلخ و ناگوار برای همه ی ما نیروهای دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست بسیار دردآور نیست که رژیم هنوز و هرزمان و هربار و هرکجا و هرکس را که خواسته و یا می خواهد، می تواند بسادگی و در دم به قتل برساند و رسما هم به هیچکس و هیچ سازمان مدافع حقوق بشرِ ایرانی و جهانی و خصوصا حقوق زندانی سیاسی  پاسخگو نیست؟ این اعتماد به نفس دستگاه ولایت و حقیقتا جنایت از کجا برمی خیزد؟ آیا یکی از علل پایه ی این هجوم ضدبشری به حقوق پایه ی انسان توسط رژیمی با پرونده های قتلعام های 60 و 67، ناشی از پراکندگی نیروهای مترقی، انقلابی و کمونیست نیست که عملا مسبب هرچه بیشتر جنایت های هولناک کنونی و احتمالا آتی خواهد شد؟ به باور من پراکندگی چپ ناشی از محفلیسم صِرف اوست و ناگزیر چپ جز رهائی خود از فرقه گرائی های مزمن هیچ چاره ای ندارد تا بتواند در برابر رژیم مرکار مقاومت کند. بیائید هرکدام به سهم خود محرک همسوئی های مستقل، ولی مشترک خانواده ی چپ فربانی شاه و شیخ شویم. در غیر آنصورت دست خالی را فقط بر سر می توان کوفت و نه بیشتر!
جای هیچگونه تردید و ساده انگاری وجود ندارد که این قتل کار رژیم جنایتکار ولائی ست و راسا دست در این جنایت بی شرمانه دارد و قطعا مسئول مستقیم مرگ این کارگر بی دفاع و آزاده است. رژیم آدمخوار همچون همیشه های رسوای تاکنونی، عناصر پیدا و پنهان سرسپرده ی جانی و زیادی در میان زندانیان و زندان ها و البته توسط سازمان امنیت ولائی خود دارد، و در این مورد مخصوصا از دیرباز هم قصد بریدن زبان حق خواهی شاهرخ زمانی را داشت و می خواست به هر صورت آنرا عملی کند و شوربختا کرده است.

آری: اینک می بینیم که رژیم در پی بحران آبرورفتگی توافق اتمی اش، و برای زهرچشم گرفتن دوباره، ناگزیر است از ترس خیزش توده ای، فضای وحشت ایجاد کند و حالا فرصتی مناسب همچون تابستان ۶۷ و پس از بالا کشیدن جام زهر صلح ِبا عراق را یکبار دیگر یافته و می خواهد به جان زندانیان سیاسی بی پناه بیفتد و در این بزنگاه، شاهرخ زمانی را انتخاب کرده و بسان هزاران قربانیان دیگر بی دفاع و بسادگی ابتدائا او کشته است. همانگونه که زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، امید رضا صیافی، هدی صابر، محسن دکمه چی، اکبر محمدی و افشین اسانلو را کشت. هوشیار باشیم و با تمام توانمان علیه تکرار قتلعام ۶۰ و ۶۷ روشنگری کنیم!
بهنام چنگائی 24 شهریور 1394

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر