این متن پیاده شده و تصحیح شدۀ گفتاری است که در تاریخ ۱٩سپتامبر ٢۰۱٥ در بزرگداشت یادمان شاهرخ زمانی ارائه شد.
جنبش كارگری ايران شاهرخ زمانی این رفيق كارگر سوسياليست و رزمنده طبقاتی خود را از دست داد. من به اين مناسبت، صميمانه به خانواده رفيق شاهرخ و كارگران و زحمتكشان ايران تسليت می گویم.
جانباختگان کمونیست گرامی و فراموش نشدنی اند، زیرا در راه خود تا به آخر جنگیده و باز نایستاده اند. راه رهایی طبقه کارگر و کل بشریت از نظام استثمار و ستم سرمایه داری و پی افکندن جامعه ای نوین و شایستۀ انسان آزاد، به اعتقاد راسخ به مبارزه و پیگیری و استواری کامل در آن نیاز دارد. اين گوياترین توصيفی است كه می شود از شاهرخ و تمامی جانباختگان سوسياليست که در این راه گام برداشته اند داشت. اینان در مبارزۀ طبقاتی سختکوش و پیگیر بودند. شاهرخ از زمره كسانی بود كه در هيچ شرايطی به خاطر منافع شخصی، عافيت طلبی از اهداف طبقاتی خود دست نكشيد. شاهرخ مقاله نويس نبود، حراف و پرگو نبود، هستند كساني كه زياد می نويسند، مقاله پشت مقاله، مصاحبه پشت مصاحبه، اما فرق زيادی است بين ديدگاه های يك فعال سوسياليست با كساني كه با نام و لباس سوسياليست و كمونيست سخن پراكنی می كنند. شاهرخ دردهای طبقه كارگر را می شناخت و در حد توان خود سعی داشت موانع جنبش كارگری را بشناسد و بر آن انگشت بگذارد و بعد به جنگ اين موانع برود و به حق در حد توان خود در اين عرصه موفق عمل كرد. نمونه های زيادی از شاهرخ در جنبش کارگری ایران بجا مانده است. می توان با اتكا به نوشته های خود شاهرخ از آنها نام برد. همانطور كه گفتم فرق است بين يك فعال سوسياليست كه دغدغه طبقاتی سراسر وجودش را گرفته با كسی كه فعاليت و دخالتگری در جنبش كمونيستی و كارگری را از سر منافع حقير و فرقه ای خود نگاه می کند. این فرقی از زمين تا آسمان است. نمونه ای می آورم (البته اين گفته ها نقل به معني است اما دسترسی به نوشته های شاهرخ زمانی بسيار آسان است و اخیراً دوستان شاهرخ نوشته های او را جمع آوری و منتشر كرده اند) در بارۀ استقلال مالی طبقه كارگر، رفيق شاهرخ مثل هر فعال سوسياليستی باور عميق داشت كه يك بخش جدايی ناپذير از مبارزۀ طبقه كارگر داشتن استقلال مالی است. او بر آن بود که استقلال مالی مبارزان کارگری و هزینۀ مبارزۀ طبقاتی باید توسط خود طبقه كارگر و مدافعان حقیقی آن تأمين شود. به هیچ وجه و هیچ طريقی نبايد از نهادهای امپرياليستی و سرمايه سالار تقاضای کمک مالی کرد و یا کمک های پیشنهادی آنها را پذیرفت. زیرا نباید اين امكان را برای اين نهادها فراهم كرد كه بتوانند به خاطر شرايط بسيار بد معيشتي كارگران از اين كانال در جنبش کارگری رخنه و جهت انقلابی مبارزۀ طبقۀ کارگر را کُند كنند. به نظر شاهرخ از همان ابتدا باید در دم و به شکلی قاطع با این امر برخورد شود. هرچند که یادآوری این موضوع برای بسیاری از اشخاص در جنبش کارگری خوش آیند نیست در اين ارتباط اصطلاح خود شاهرخ را به كار می برم: مثلث شوم كوهستاني- ثقفي- اسانلو، بسيار گوياست. همان گونه كه گفتم برخی اشخاص با ادا و اطوار دوست دارند بگویند فعال كارگری هستند و يا صرفاً ادعای تو خالی ِ كمونيست و سوسياليست بودن دارند. اما سوسياليسم فقط بيان يك سری مفاهيم كلي و نظری نيست. سوسياليست هايی مثل شاهرخ تحليل، افشاگری و راه كارهای عملی پيشنهاد می كنند تا با موانع برخورد شود. موانع جنبش اشباح سرگردانی نيستند، پايه های زمينی دارند. عاملان درونی موانع جنبش كارگری نیز بی وقفه در تلاش اند که این جنبش را به انحراف بكشانند. شاهرخ در اين عرصه يك فعال به تمام معنا بود. او در تلاش بود كه كمك مالی به جنبش کارگری سازماندهی شود (البته بحث صندوق های مالي در بين فعالان جنبش كارگری در داخل كشور بحث جديدی نبوده و نيست. اين صندوق ها به گونه های مختلفی وجود دارند) اما آنچه حائز اهميت است بيان نظرات فعالان جنبش كارگری در باره نهادهای امپرياليستی از جمله سوليداريتي سنتر، و برخورد شديد شاهرخ به آن است (البته دوستان دیگر او همچون علی نحاتی، رضا شهابی، محمد جراحی و بسياری از ديگران در این مبارزه همراه او بودند) به رويكرد اسانلو كه با دريافت كمك های مالی از «دورمانی ها و جهانشاهی ها» و ديگر عوامل سرمايه در تلاش بوده و هستند تا مبارزات كارگران را به سلاخ خانه سرمايه داری هدايت كنند، برخور كرد. اما دیگرانی بودند که نه تنها به خيانت اسانلو اعتراض نكردند، بلكه برای او آرزوی سلامتی و پيروزی می کردند، گفتم فرق است بين شاهرخ سوسياليست با كساني كه ادا و اطوار سوسياليستي درمی آورند. نمونه های زيادی وجود دارد كه شاهرخ سوسياليست با آنها برخورد كرده است. يكی ديگر از مباحث درون جنبش كارگری، بحث ايجاد تشكل سراسری كارگران بود. شاهرخ همچون ديگر سوسياليست های اين جنبش، اين نگاه و رويكرد را انحرافی خواند و قاطعانه با این نظر برخورد كرد و نمونه های بيشمار ديگر .
كوتاه كنم، شاهرخ اعتقاد داشت كه طبقۀ كارگر بدون سازمان سياسي خود، يعني حزب طبقه كارگر، در مبارزات جاری كارگری در نهايت ره به جايی نخواهد برد. بر اين مبنا عميقا باور داشت كه بايد اين حزب از دل مبارزۀ كارگران و با حضور بخش پيشرو، فعال و سوسياليست طبقۀ کارگر ايجاد شود. او يكی ديگر از مشكلات كارگران را علاوه بر نداشتن تشكل های توده ای طبقاتی، فقدان يك حزب كارگری می دانست. البته شاهرخ قبل از دستگيری در اين راه تلاشگر بود و در ادامه اين انديشه و این نياز طبقاتی، در زندان هم دوباره به مسألۀ ايجاد حزب طبقۀ کارگر پرداخت. نكات زيادی است كه بايد گفته شود و اميدوارم در آينده اين امكان پيش آید که بيشتر در بارۀ نقطه نظرات شاهرخ حرف زده شود.
باز فقدان شاهرخ زمانی اين رفيق سوسياليست را به همۀ كارگران و سوسياليست ها تسليت می گويم، اعتقاد دارم كه رژيم سرمايه داری اسلامی ايران شاهرخ را به شيوه های خاص به وسيلۀ شكنجه گران و بازجويان خود به قتل رسانده و از اين رو بايد آمران و عاملان اين قتل معرفی و مجازت شوند.
پيروز باشيد
بهزاد سهرابی
جانباختگان کمونیست گرامی و فراموش نشدنی اند، زیرا در راه خود تا به آخر جنگیده و باز نایستاده اند. راه رهایی طبقه کارگر و کل بشریت از نظام استثمار و ستم سرمایه داری و پی افکندن جامعه ای نوین و شایستۀ انسان آزاد، به اعتقاد راسخ به مبارزه و پیگیری و استواری کامل در آن نیاز دارد. اين گوياترین توصيفی است كه می شود از شاهرخ و تمامی جانباختگان سوسياليست که در این راه گام برداشته اند داشت. اینان در مبارزۀ طبقاتی سختکوش و پیگیر بودند. شاهرخ از زمره كسانی بود كه در هيچ شرايطی به خاطر منافع شخصی، عافيت طلبی از اهداف طبقاتی خود دست نكشيد. شاهرخ مقاله نويس نبود، حراف و پرگو نبود، هستند كساني كه زياد می نويسند، مقاله پشت مقاله، مصاحبه پشت مصاحبه، اما فرق زيادی است بين ديدگاه های يك فعال سوسياليست با كساني كه با نام و لباس سوسياليست و كمونيست سخن پراكنی می كنند. شاهرخ دردهای طبقه كارگر را می شناخت و در حد توان خود سعی داشت موانع جنبش كارگری را بشناسد و بر آن انگشت بگذارد و بعد به جنگ اين موانع برود و به حق در حد توان خود در اين عرصه موفق عمل كرد. نمونه های زيادی از شاهرخ در جنبش کارگری ایران بجا مانده است. می توان با اتكا به نوشته های خود شاهرخ از آنها نام برد. همانطور كه گفتم فرق است بين يك فعال سوسياليست كه دغدغه طبقاتی سراسر وجودش را گرفته با كسی كه فعاليت و دخالتگری در جنبش كمونيستی و كارگری را از سر منافع حقير و فرقه ای خود نگاه می کند. این فرقی از زمين تا آسمان است. نمونه ای می آورم (البته اين گفته ها نقل به معني است اما دسترسی به نوشته های شاهرخ زمانی بسيار آسان است و اخیراً دوستان شاهرخ نوشته های او را جمع آوری و منتشر كرده اند) در بارۀ استقلال مالی طبقه كارگر، رفيق شاهرخ مثل هر فعال سوسياليستی باور عميق داشت كه يك بخش جدايی ناپذير از مبارزۀ طبقه كارگر داشتن استقلال مالی است. او بر آن بود که استقلال مالی مبارزان کارگری و هزینۀ مبارزۀ طبقاتی باید توسط خود طبقه كارگر و مدافعان حقیقی آن تأمين شود. به هیچ وجه و هیچ طريقی نبايد از نهادهای امپرياليستی و سرمايه سالار تقاضای کمک مالی کرد و یا کمک های پیشنهادی آنها را پذیرفت. زیرا نباید اين امكان را برای اين نهادها فراهم كرد كه بتوانند به خاطر شرايط بسيار بد معيشتي كارگران از اين كانال در جنبش کارگری رخنه و جهت انقلابی مبارزۀ طبقۀ کارگر را کُند كنند. به نظر شاهرخ از همان ابتدا باید در دم و به شکلی قاطع با این امر برخورد شود. هرچند که یادآوری این موضوع برای بسیاری از اشخاص در جنبش کارگری خوش آیند نیست در اين ارتباط اصطلاح خود شاهرخ را به كار می برم: مثلث شوم كوهستاني- ثقفي- اسانلو، بسيار گوياست. همان گونه كه گفتم برخی اشخاص با ادا و اطوار دوست دارند بگویند فعال كارگری هستند و يا صرفاً ادعای تو خالی ِ كمونيست و سوسياليست بودن دارند. اما سوسياليسم فقط بيان يك سری مفاهيم كلي و نظری نيست. سوسياليست هايی مثل شاهرخ تحليل، افشاگری و راه كارهای عملی پيشنهاد می كنند تا با موانع برخورد شود. موانع جنبش اشباح سرگردانی نيستند، پايه های زمينی دارند. عاملان درونی موانع جنبش كارگری نیز بی وقفه در تلاش اند که این جنبش را به انحراف بكشانند. شاهرخ در اين عرصه يك فعال به تمام معنا بود. او در تلاش بود كه كمك مالی به جنبش کارگری سازماندهی شود (البته بحث صندوق های مالي در بين فعالان جنبش كارگری در داخل كشور بحث جديدی نبوده و نيست. اين صندوق ها به گونه های مختلفی وجود دارند) اما آنچه حائز اهميت است بيان نظرات فعالان جنبش كارگری در باره نهادهای امپرياليستی از جمله سوليداريتي سنتر، و برخورد شديد شاهرخ به آن است (البته دوستان دیگر او همچون علی نحاتی، رضا شهابی، محمد جراحی و بسياری از ديگران در این مبارزه همراه او بودند) به رويكرد اسانلو كه با دريافت كمك های مالی از «دورمانی ها و جهانشاهی ها» و ديگر عوامل سرمايه در تلاش بوده و هستند تا مبارزات كارگران را به سلاخ خانه سرمايه داری هدايت كنند، برخور كرد. اما دیگرانی بودند که نه تنها به خيانت اسانلو اعتراض نكردند، بلكه برای او آرزوی سلامتی و پيروزی می کردند، گفتم فرق است بين شاهرخ سوسياليست با كساني كه ادا و اطوار سوسياليستي درمی آورند. نمونه های زيادی وجود دارد كه شاهرخ سوسياليست با آنها برخورد كرده است. يكی ديگر از مباحث درون جنبش كارگری، بحث ايجاد تشكل سراسری كارگران بود. شاهرخ همچون ديگر سوسياليست های اين جنبش، اين نگاه و رويكرد را انحرافی خواند و قاطعانه با این نظر برخورد كرد و نمونه های بيشمار ديگر .
كوتاه كنم، شاهرخ اعتقاد داشت كه طبقۀ كارگر بدون سازمان سياسي خود، يعني حزب طبقه كارگر، در مبارزات جاری كارگری در نهايت ره به جايی نخواهد برد. بر اين مبنا عميقا باور داشت كه بايد اين حزب از دل مبارزۀ كارگران و با حضور بخش پيشرو، فعال و سوسياليست طبقۀ کارگر ايجاد شود. او يكی ديگر از مشكلات كارگران را علاوه بر نداشتن تشكل های توده ای طبقاتی، فقدان يك حزب كارگری می دانست. البته شاهرخ قبل از دستگيری در اين راه تلاشگر بود و در ادامه اين انديشه و این نياز طبقاتی، در زندان هم دوباره به مسألۀ ايجاد حزب طبقۀ کارگر پرداخت. نكات زيادی است كه بايد گفته شود و اميدوارم در آينده اين امكان پيش آید که بيشتر در بارۀ نقطه نظرات شاهرخ حرف زده شود.
باز فقدان شاهرخ زمانی اين رفيق سوسياليست را به همۀ كارگران و سوسياليست ها تسليت می گويم، اعتقاد دارم كه رژيم سرمايه داری اسلامی ايران شاهرخ را به شيوه های خاص به وسيلۀ شكنجه گران و بازجويان خود به قتل رسانده و از اين رو بايد آمران و عاملان اين قتل معرفی و مجازت شوند.
پيروز باشيد
بهزاد سهرابی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر