۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

زندان رجایی شهر گورستان مقاوم ترین زندانیان سیاسی


زندان رجایی شهر گورستان مقاوم ترین زندانیان سیاسی

جمهوری اسلامی به صورت نظام قرون وسطایی ولایت فقیه، به عنوان عریانترین ،هارترین و سازمان یافته ترین حکومت شکنجه و کشتار انسان ها  در جهان، با اجرای شریعت فاشیستی - الهی  در اشکال سنگسار،قصاص،تازیانه، قطع دست و پا و... حیوانات انسان نمایی تربیت کرده که با ازار و اذیت و کشتن انسان ها خود را به بهشت و خدایشان نزدیک تر میکنند،بازجویان، حیوانات تربیت شده ای برای شکنجه زندانیان هستند که موقع تصمیم گیری و تقسیم کار دردفترزندان جهت شکنجه زندانیان مانند تجاوز به دختران سیاسی و اعدام های دسته جمعی برای کسب ثواب بیشتر بین خود مسابقه می گذارند. کلیه افراد سیستم اطلاعات و قوه قضاییه مستقردر زندان ها از چنین افراد سادیسمی تشکیل میشوند، که با دارزدن وازار و شکنجه ی دیگرانسان ها به ارامش میرسند. درمجموع اطلاعاتی ، قضایی و امنیتی نگهدارندگان نظام  خون اشام میلیاردرهای روحانی-نظامی به عنوان سگ حافظ این غارتگران ثروت های ملی به بهای گرسنگی و فلاکت میلیونی مردمی هستند. وزارت اطلاعات صاحب اختیار کلیه دستگاه های عریض و طویل نامبرده می باشند که از بدو دستگیری فعالان سیاسی تا صدور احکام  شفارشی توسط عرسک های خیمه شب بازی به نام قاضی و سپس زندان همه ی، این مراحل را تحت کنترل خود دارد در نهایت این سازمان جهنمی تحت حکومت جمهوری اسلامی با هزاران زندان و شکنجه گاه های مخفی و علنی و با صدها هزار زندانی، بزرگ ترین زندانبان وناقض حقوق بشر در جهان میباشد زندان رجایی شهر با حدود 4هزار زندانی و در ده بند، مخوف ترین دستگاه رژیم می باشد که نزدیک به 250 نفر زندانی سیاسی با صدها اعدامی و حبس ابدی با حبس های سنگین  10 تا 70 سال در این قبرستان تحت شدید ترین شکنجه های روحی و جسمی زنده به گور می شوند از کوچک ترین حقوق قانونی مصوب خود رژیم  مانند رای باز، مرخصی ها، ازادی مشروط ،عفوهای عمومی و موردی، ملاقات های حضوری – تلفنی،غذای مصوب سازمان زندان ها برنامه و کلاس های آموزشی،ورزشگاه و ده ها موارد دیگر محروم هستند، هدف واقعی رژیم نابودی غیر مستقیم این زندانیان می باشد هر فرد زندانی در اول ورود توسط چند ماموردر مقابل دو دوربین مداربسته لخت مادرزاد برهنه شده و پس از بیست بار بشین و پاشو وارد قرنطینه میشود،در بند قرنطینه توسط ارازل و اوباش حکومت به شدید ترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و توهین و فحش های رکیک قرار گرفته سپس وارد زندان میشود در بند سیاسی،سلول های انفرادی تک نفره سه چهار متری را محل زندگی 3تا 4 زندانی که حداقل باید از ده سال تا حبس ابد در زندان باشند قرار داده اند در حالی که فضای مفید طبق آئئن نامه زندان 12 متر می باشد حال در ذهن خود تجسم کنید ابعاد فاجعه را که نفس آدم ها به هم میخورند و در هم می لولند.
ادامه چپاول و غارتگری ملی به نام خصوصی سازی به زندان ها هم رسیده.غذاهایی مانند ابگوشت، خورشت قیمه و قرمه حذف شده جیره ی به نام تغذیه درحد یک در صد آیین نامه مصوب سازمانی زندان ها وجود خارجی ندارد هر وعده غذا ناهار سویا خوراکی حیوانی همراه با برنج درجه صدم خالی داده می شود که بوی تعفن آن استفراغ آور بوده و عین غذا هر روزه تماما" به ظرف آشغال ریخته می شود زندانیان اگر چیزی در فروشگاه پیدا کردند باید به چندین برابر قیمت بخرند اغلب زندانیان نیمه گرسنه می خوابند فضای آشپزخانه برای پختن حتی تخم مرغ ان قدر کم است که باید روزانه 2 ساعت در نوبت بمانند. سیستم بهداری  به محل چاپ اسکناس برای حکومت از طریق ویزیتهای گران قیمت مخصوصا" چشم پزشکی و دندان پزشکی تبدیل شده است نود درصد داروها به خرج زندانی از بیرون آورده می شود 11 نفر اعزام به بیرون برای درمان مانند صالح کهندل ، محمد امیرخیزی ، یوسف ناصحی و کریم و... همچنان در بلاتکلیفی به سر می برند که حتی به خرج خودشان هم به بیرون اعزام نمی شوند برخلاف تمام زندانها هواخوری در اینجا فقط 2 ساعت می باشد و جمعیت تحت فشار داخل به علت هوای اندک فرصت تجدید تنفس و روحیه پیدا نمی کنند نه تنها از کلاس های فنی و حرفه ای و فروشگاهها  مصوب درزندانها خبری نیست یک هفته هم هست که  از روزنامه ها که به حساب خود زندانیان به داخل میامد قطع شده است مادر و برادر زندانی موسی یزدان نژاد دستگیر شده اند کلیه خانواده ها از جمله به مادر افشین حیرتیان چندین بار به صورت تلفنی و حضوری اخطار داده شده است که بچه ات را می کشیم چرا که بیانیه می دهد . خانواده افشین بایمانی حبس ابد با 13 سال سابقه طی کردن زندان، از طرف مسئولین زندان برای دادن مرخصی به تهران کشانده شده و دوباره با حرکت سادیسمی مسئولین با تحمل فشارهای روحی و خسارتهای مالی برای یک خانواده فقیر و با ندادن مرخصی برگردانده شدند .از خانواده شاهرخ زمانی برای یک روز شرکت در عروسی دخترش یک میلیارد و صد میلیون تومان وثیقه خواسته اند . اداره اطلاعات در پی شکنجه روحی و جسمی هر وقت بخواهد به صورت سلیقه ای زندانیان را به قتل گاه 209 بر گردانده وماهها سلول انفرادی اذیت و آزار جسمی برای تواب سازی و گرفتن اطلاعات مورد نظر خود حتی اطلاعات تحمیلی مورد سو استفاده قرار می دهد از جمله ... هوشنگ رضایی پس از 6 ماه  انفرادی دوباره به بند برگردانده شد محمودی پیرمرد کرد بعد از 12 ماه انفرادی بلاتکلیف دوباره به بند برگردانده شد رضا شریفی بوکانی فعال حقوق بشر کلا" به بند 209 منتقل داده اند سمکو را برای محاکمه مجددا و اعتراف گیری اجباری دوباره به بند 209 منتقل کردند تا مورد استفاده شوی تلویزیونی قرار دهند . به طوری که در اول گزارش گفته شد اداره اطلاعات در ادامه  شکنجه های خود از میان زندانیان بریده با فشار و تهدید چند نفر بدبخت  و دستش از همه جا کوتاه را برای کنترل و خبر گیری و بضعی مواقع کارهای خطر ناک انتخاب کرده و در میان زندانیان به  کارخبر چینی و گزارش دهی گمارده شده اند که مشخصات وکارهای برخی از این افراد در گزارشات بعدی افشاء خواهد شد
زندانبانان در گوهر دشت از اعتصاب غذا بسیار وحشت دارند ، طی سه هفته اخیر تمامی خانواده های زندانیان که در زندان فعال هستند را به روش های مختلف تهدید کردند و به بیشتر آنها اعلام کردند که باید فرزندان و افراد زندانی خود را تحت فشار و نصیحت وادار کنید تابع دستورات شده وساکت باشند و در هیچ موردی دخالت نکنند و اگر ما تشخیص دادیم چیزی حقشان است به ایشان خواهیم داد در غیر این صورت شما ها را نیز دستگیر می کنیم و زندانیتان را می کشیم.
تعدادی از زندانیان سیاسی در اینجا افراد بیچاره ای هستند که بر اثر یک تصمیم احمقانه قضایی یا بر اثر یک اشتباه کوچک شخصی خود زندانی یا اشتباه بسیار کوچک تشکیلاتی گیر افتاده است و یک حکم نا متناسب بسیار سنگینی در یافت کرده است که اگر به جای جمهوری اسلامی یک نظام معمولی بود نه تنها آنها را زندانی نمی کرد بلکه مورد تشویق ومورد لطف و جایزه قرار می داد ولی حالا این زندانیان که افراد عادی هستند به عنوان زندانی سیاسی بور حورده اند و متاسفانه فضای  سیاسی زندان  را بسیار متزلزل،شکننده و نا کار آمد کرده اند.
مشکل بدی فضای سیاسی زندان  حضور افراد غیر سیاسی بهائی که در جمهوری اسلامی بعد سیاسی یافته اند است با توجه به اینکه بیش از 50 در صد زندانیان سیاسی را بهائی ها تشکیل می دهند و با توجه به اینکه 95 در صد آنها هیچ فکر سیاسی و مبارزاتی ندارند و افراد عادی اجتماع هستند و با توجه به اینکه تحت بیشترین فشارها قرار دارند و همچنین بخاطر سیاسی نبودنشان خیلی سریع بازی می خورند وبدون اینکه خود بخواهند یا آگاهی نسبت به کار خود داشته باشند سریع و ساده در اختیار پلیس سیاسی و بازجوها قرار می گیرند. دستگیری و محاکمه گسترده و محکومیت های سنگین آنها را به وزنه بسیار بزرگی در زندان تبدیل کرده است در حالی که به دلیل تهی بودن ماهیت درونی آنها به عنوان مبارزین سیاسی باعث وجود تناقص فکری و سیاسی با شکل و فرم کنونی شده است این تناقض مسیر حرکتی سیاسی در زندان را دچار مشکل کرده در نتیجه وجود بهائیان غیر سیاسی به عنوان زندانیان سیاسی فضا و وزنه سیاسی زندان را بسیار تقلیل داده است. همچنین آنها در کارهای سیاسی بسیار کمتر شرکت می کنند هیچ علاقه برای یاد گیری و رشد نشان نمی دهند. وزارت اطلاعات ، قوه قضائیه و سازمان زندانها از این افراد عادی، که زندانی سیاسی شده اند نهایت سو استفاده را می کنند از آنها علیه زندانیان سیاسی دیگر استفاده می کنند که برای جو و فضای بند سیاسی بسیار مشکل ساز شده است.

گزارشات ادامه خواهند داشت.
فریده جعفری
5/12/1389

برای اول ماه می


برای اول ماه مه آماده شویم!

صندوق همبستگی با کارگران ایران  برگزار می کند:

جشن اول ماه مه

شبی شاد و صمیمی

در همبستگی و اتحاد با کارگران جهان
در حمایت از کارگران ایران

شامل: پیامها، برنامه های هنری و شام
(جزئیات بیشتر بزودی اعلام خواهد شد)
بلیط: 30 دلار
زمان: شنبه 27 آوریل از ساعت 6:30 بعد از ظهر تا 1 بامداد
مکان:
Milliken Mills Community Center
7600 Kennedy Rd, south of 14 Ave
Markham, Ontario

عایدات این برنامه برای کمک به جنبش مستقل کارگری ایران است
صندوق همبستگی با کارگران ایران – کانادا
PH: (647)857-9904

افزایش حداقل دستمزدها باید بالای خط فقر باشد


بیانیه کمیته پیگیری برای افزایش حداقل دستمزدها در سال 92

افزایش حداقل دستمزدها باید بالای خط فقر باشد

آخرسال نزدیک شد.امسال نیز مثل هرسال گما نه زنی و چانه زنی مسئولان ،کارفرمایان ،مجلس و دیگر دست اندرکاران برای افزایش چند درصدی دستمزدها به گفتگوی نمایشی نشسته اند.
اما امسال با سالهای پیش  کاملا متفاوت بوده است.افزایش قیمت ارزاق عمومی ، حمل نقل، بهداشت و درمان بسیار چشمگیر بوده است.امار و ارقام  سازمانهاو نهادهای دولتی ومجلس افزایش  تورم را نزدیک به 40% ارزیابی کرده اند.
افزایش قیمتهای  وسایل زندگی  که دم دست ما کارگران است بسیار بیشتر از آمارو ارقام  گفته شده  می باشد.این افزایبش قیمتها  چنان چشمگیر بوده است که نیاز به تکرار مکررات ندارد.فقط اجاره بهای مسکن با افزایش حداقل 30%و حداقل دستمزد389000 تومانی غیر قابل قیاس است.اجاره مسکن یک واحد کوچک 50 الی 60 متری  اکنون بیش از 700000تومان رسیده است. یعنی حداقل دستمزد 389000 تومانی به نصف این اجاره بها هم نمیرسد.
خط فقر طبق ارزیابی سازمانهای ذیربط به بالای 1200000 تومان در سال گذشته 1390 و خط بقا به 900000 افزایش یافته بود.سالی که در حال تمام شدن است.خودش به تنهایی مصادف با افزایش قیمت ها و تورم یک دهه است.کدام کالاست که قیمتش یک هفته ثابت مانده باشد.اما افزایش دستمزدهای ما سالی یک بار وآن هم بسیار ناچیز بوده است.
تأمین حداقل نیازمندی زندگیمان اینک به بیش از 1500000 تومان می رسد.این هزینه ها را اکنون با افزایش تورم وگرانی طبق امار رسمی دولتی نمی توان مقایسه کرد.دیگر حرف زدن از قانون کار که افزایش حداقل دستمزد را منطبق بر نرخ تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی می داند.  نه تنها  دیگر معنایی ندارد بلکه اینک  به یک طنز توهین آمیز شبیه شده است.اکنون نگاه کوتاهی به گزارش  روزنامه کثیرالانتشار می کنیم در رابطه با افزایش قیمتها:
افزایش قیمتها هم چنان رو به اوج است."قیمت گوشت در بازار نسبت به هفته گذشته افزایش چند  هزار تومانی داشته است"
و"تخم مرغ شانه ای 7500 تومان ......... درچند ماه پیش تفاهم نامه ای منعقد شدکه قیمت تخم مرغ در بازار برای مصرف کننده  از کیلویی 3700تومان بالاتر نرود اما نرخ آن7500 تومان شد." و "قیمت مرغ طی چند روز اخیر با جهش از
 4800تومان به 6300 تومان رسیده است."(روزنامه بهار 21بهمن91)
این گزارش نمونه روند افزایش قیمتهاست.
طی سالهای اخیر که افزایش حداقل دستمزد با افزایش نرخ تورم بسیار فاصله داشت.درهیچ زمان این دو
(دستمزدهاو قیمتها)ارقامشان به هم نزدیک نشد.با پایین نگه داشتن  حداقل دستمزد سالیان سال است که  فاصله ای 50%
با نرخ تورم داشته ایم  .با افزایش نجومی قیمتها در سال جاری این فاصله عمیق تر شده است. طوری که اگر حداقل دستمزد 300% هم افزایش یابد به افزایش نرخ تورم وقیمتها نخواهد رسید.
افزایش نرخ تورم در ایران طی برآوردهای سازمان بین المللی اقتصاد  نیز درجهان رتبه اول را به خود اختصاص داده است.
ما کارگران آسیب پذیرترین خانواده ها که جمعیت 90% جامعه را تشکیل می دهیم تمام بار ویرانگر این تورم وگرانیرا باید تحمل کنیم. وبا حقوقهای چندر قاز باید تاوان این نابسامانی رابپردازیم.چرا ما کارگران ؟
ما کارگران که تمامی تولید جامعه را بردوش داریم. زحمتکشان اصلی و واقعی  جامعه هستیم.خانواده هایمان نیز آماج این وضعیت نابسامان اقتصادی قرار گرفته اند. اینک خانواده ما کارگران  در معرض  فاجعه انسانی  قرار گرفته اند.
این نابرابری آشکار ضد انسانی برای ما کارگران  قابل تحمل نیست.افزایش دستمزدها باید به گونه ای جهشی باشد که زندگی را قابل تحمل کند.این مطالبه حق مسلم انسانهایی که سرتاسر عمرشان را با زحمات غیر قابل جبران به سر می رسانند.
جمعیت بزرگ ما کارگران که اکثریت 99%جامعه را شامل میشویم.چگونه باید این ظلم بزرگ را تحمل کنیم؟؟
اگر در سالهای گذشته دستمزدها منطبق با افزایش واقعی تورم افزایش می یافت. ما اکنون شاهد این فاصله عمیق دستمزدهاو قیمتها نبودیم.پایین نگه داشتن نرخ دستمزدها در سالهای اخیرموجب پیدایش عمیق فاصله طبقاتی  بین فقیرو غنی شده است.


ما کارگران خواستار افزایش حداقل دستمزدها تا بالای خط فقر هستیم.


                                   
کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری
9/12/1391

۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

بیانیه شماره 70


پنج فعال مدنى در زندان اهواز به حمايت فورى نياز دارند 

بنا بر اخبار منتشره، رژیم اسلامی در تاريخ نهم ژانويه ٢٠١٣ احكام اعدام محمد على عمورى, جابر البوشوكه و برادرش مختار البوشوكه و معلمان زندانى  هاشم شعبانى, هادى راشدى  را به خانواده هايشان ابلاغ کرده است.
پنج نفر زندانى سياسى نامبرده  كه در حال حاضر در  زندان كارون در شهر اهواز بسر مي برند, در تاريخ هفتم جولاى ٢٠١٢ در شعبه ٢ داگاه انقلاب اهواز به اعدام محكوم شدند. اين زندانيان از  حق داشتن وكيل محروم بوده, مورد شكنجه هاى وحشيانه قرار گرفته اند  و در  ابتداى دستگيريشان به مدت ۹ ماه اجازه تماس با خانواده هايشان را نداشتند.
جابر البوشوكه ٢۸ ساله  و برادرش مختار البوشوكه ٢٦ ساله  در تاريخ ١٣ مارس ٢٠١١ دستگير و هفت ماه در يكى از بازداشتگاه هاى مخفى تحت وحشيانه ترين شكنجه ها قرار گرفتند. به نقل از خانواده ی اين دو زندانى سياسى, جابر ١٠ كيلو وزن كم كرده و دندان ها و فكش را شكسته اند. مختار نيز در نتيجه شكنجه تا حدى حافظه اش را از دست داده است.
هادى راشدى ٣۹ ساله, در تاريخ ٢۸ فوريه ٢٠١١ دستگير شد. وى از بيمارى كبد, فشار روانى رنج برده و يك پايش در زيرشكنجه شكسته است. 
محمد على عمورى ٣٤ ساله, در دسامبر ٢٠٠٧ توسط نيروهاي عراقى دستگير شد و ٤ سال در زندان به سر برد كه به دليل شکنجه هاي سخت در طول این مدت دچار  ناراحتي هاى روحى و جسمى شده است. علي رغم درخواست عفو بين الملل و ملل متحد در ژانويه  ٢٠١١ توسط دولت عراق که در واقع مزدوری ولایت فقیه را می کند به ايران ديپورت و توسط رژيم به زندان افكنده شد. 
هاشم شعبانى ٣٢ ساله, در ١٦ فوريه ٢٠١١ دستگير و تحت شكنجه قرار گرفت, يكى از شكنجه ها قرار دادن پاهاى هاشم در آب جوش بوده است.
علاوه بر احكام اعدام پنج زندانى سياسي نامبرده كه توسط  قاضى سيد محمد باقر موسوى در شعبه  دوم دادگاه انقلاب رژيم در شهر اهواز صادر شده است, يك زندانى سياسي ديگر به اسم رحمان عساكره نيز در ماه جولاى ٢٠١٢ به ٢٠ سال زندان محكوم شده است.
علي رغم تهديد و فشار بر خانواده هاى اين پنج زندانى سياسى توسط رژيم, خانواده هاي نگران اين پنج جوان به احكام فرزندانشان اعتراض كردند و  روز هاي دوم و سوم فوريه  ٢٠١٣ در مقابل محل زندگي خامنه اي تجمع کرده و خواهان لغو اين احکام شدند. آن ها هم چنين طومارهاي امضا شده توسط فرهنگيان, دانش آموزان, دوستان و اقوام و همکاران اين پنج نفر را تحويل مسئولين دفتر خامنه اي دادند.  هم زمان با اعتراضات خانواده ها,  اعتراضاتى  عليه اين احكام اعدام در سطح بين المللى از سوى سازمان هاى جهانى مدافع حقوق بشر صورت گرفته است. طبعا تا حال رژيم اسلامى عقب نشينى كرده است اما براى لغو حكم اعدام  پنج نفر زندانى فوق بايد اعتراضات را وسيع تر كرد.
جمهوری اسلامی در حالی که به دلیل شکاف های درونی خود در بحران عمیقی فرو رفته و از طرفی هر لحظه خطر خیزش های وسیع توده ای را احساس می کند، چاره ای به جز کشتار و اعدام های دسته جمعی در مقابل خود نمی بیند. اما باید به یاد داشته باشیم که این سرکوب ها نه از موضع قوت که از موضع ضعف و ترس از سرنگونی کلیت نظام انجام می شود.
کمیته ی حمایت از شاهرخ زمانی ضمن محکوم کردن این احکام اعدام و پافشاری بر خواست لغو کلیه ی احکام اعدام، از تمامی جوانان و کارگران انقلابی، فعالین مدافع حقوق بشر، احزاب، سازمان ها و گروه ها می خواهد تا با اتحاد عمل و اعتراضات یک پارچه رژیم اسلامی را وادار به لغو احکام اعدام این 5 جوان عرب کند. در شرایطی که سازمان ها و گروه های اصلاح طلب و لیبرال به دلیل دیدگاه های عمیق شوونیستی خود از دفاع از این افراد خودداری می ورزند، وظیفه ی نیروهای انقلابی و کمونیست است که با تمامی نیرو در مقابل این احکام ضد بشری بایستند.

پیش بسوی اتحاد بیشتر، برای فشار بیشتر!!!
پیش بسوی اعتراضات گسترده و متحدانه با شعار:
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد!

کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
29/11/1391

مادر شاهرخ زمانی: پسرم تنها درد قشر کارگر را فریاد زد


مژگان مدرس علوم

 جرس: شاهرخ زمانی، فعال کارگری محبوس در زندان رجایی شهر کرج از حق ملاقات حضوری و مرخصی محروم است.

شاهرخ زمانی، عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری و سندیکای کارگران نقاش در خرداد ۱٣۹۰ هنگام ورود به تبریز برای دیدار پدر و مادر خود توسط اداره اطلاعات تبریز بازداشت شد. 
زرین نجاتی مادر شاهرخ زمانی با ابراز ناراحتی از وضعیت فرزندش به "جرس" می گوید: " مرخصی و ملاقات حضوری نمی دهند فقط همان ملاقات شیشه ای را داریم. بخاطر مسافت راه، من هر روز نمی توانم تهران بروم و ماهی یکبار به ملاقاتش می روم. حتی برای عقد دخترش که پدرش باید برای امضاء کردن باشد نگذاشتند حتی برای چند ساعت به مرخصی بیاید."
شاهرخ زمانی در شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل دسته سوسیالیستی به یازده سال حبس محکوم شد. این فعال کارگری کلیه اتهامات عنوان شده علیه خود را در دادگاه رد و بر صنفی بودن کلیه فعالیت های خود تاکیده کرد. قاضی پرونده در پاسخ به سوال زمانی که بر اساس چه چیزی حکم صادر کرده، گفته است: "بنده در سلسله مراتب یک فرمانبرداری بیش نیستم." تنها جرم شاهرخ زمانی فعالیت در کمیته پیگیری است که جنبه صنفی دارد.
وی با غیرعادلانه خواندن حکم فرزندش خاطرنشان می کند: "شاهرخ وقتی داشت برای دیدن ما به تبریز می آمد از اتوبوس که پیاده می شود، اطلاعات تبریز او را بازداشت می کند و بعد از آن بود که چهل روز دست به اعتصاب غذا می زند. شاهرخ یک کارگر نقاش بود فقط از مشکلات کارگران و وضعیت و معیشیت سخت آنها می گفت. او کاری نکرده که یازده سال به او حکم زندان دادند. تنها خودش کارگر بود و می دانست کارگرها با این اوضاع اقتصادی چقدر سخت زندگی می کنند. او تنها درد قشر کارگر را فریاد زد. نه اسلحه همراه داشته، نه قتلی مرتکب شده، نه معتاد و نه قاچاقچی بوده، فقط جرمش این بود که یک فعال کارگری بوده و از حقوق صنفی خود و کارگران دفاع می کرده است. او می گفت چرا حقوق کارگران را نمی دهید، چرا کارگران را اخراج می کنید با این وضعیت اقتصادی چطور باید زندگی اشان را بچرخانند زن و بچه آنها چطور باید زندگی کنند و از این حرفها. من از شما می پرسم این جرم است که بخاطرش یازده سال حکم دهند. به دفتر رهبری، دیوانعالی نهاد حقوق بشر و دادگستری و جاهای دیگر اعتراض کردیم و وضعیت را شرح دادیم اما هیچ کمکی نکردند فقط در دیوانعالی کشور گفتند که در حق او اجحاف شده و بی گناه است."
این فعال کارگری پس از بازداشت تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت. این فعال کارگری در این چهل روز در اعتراض به بازداشت و برخوردهای صورت گرفته دست به اعتصاب غذا زد. به گفته شاهرخ زمانی، در اداره اطلاعات بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تهدید به مرگ شده است از جمله مسمومیت٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی٬ جانی و خطرناک به درگیری با او.... او در مدت حبس خود بارها از زندانی به زندانی در شهری دیگر منتقل شده است.
مادر شاهرخ زمانی می افزاید: "خیلی شاهرخ را اذیت کردند. حکم زندان برای او کافی نبود که او را از این زندان به آن زندان می فرستادند. خودم رفتم دادستانی گفتم چرا او را از این زندان به آن زندان منتقل می کنید، گفتند که شاهرخ شورش می کند. گفتم چه شورشی؟! شما او را بین معتادان و قاچاقچیان انداخته اید اعتراض هم نمی تواند کند. زندان یزد باز شرایطش بهتر بود اما دوباره تهمت زدند که شاهرخ وضعیت و شرایط زندان را به بیرون خبر می دهد، بعد او را به سلول انفرادی انداختند. اینقدر پیش رئیس زندان گریه کردم که گفت او را به زندان شهر خودتان منتقل می کنیم و دوباره او را به زندان تبریز آوردند. الان هم زندان رجایی شهر خیلی وضعیتش بدتر است اما باز خدا را شکر که پیش معتادان و مجرمین خطرناک نیست."


۲۹ بهمن ۱۳۹۱
 

۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج درمحکومیت حمله به لیبرتی

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج درمحکومیت حمله به لیبرتی



تروریسم دولتی رژیم ضد بشری را محکوم میکنیم

خبر کشتار وقتل عام هموطنان بیدفاع دراردوگاه لیبرتی توسط مزدوران رژیم فاشیست ولایت فقیه ،خاطره ددمنشی وجنایت نازی ها را دراذهان جهانیان زنده کرد
درست است که نطفه این دیو خون آشام با کشتار هزاران زندانی سیاسی بسته شده است ورژیم او بدون مکیدن خون قادر به ادامه حیات نیست اما سوالی که ذهن  هرانسان آزاده وشریفی را به خود مشغول میدارد این است که چرا این کشتار درشرایط کنونی با اعدامهای خیابانی وحملات تروریستی همراه شده است ؟ واقعیت این است که این جرثومه بیکاری ،گرسنگی ،فحشا ، اعتیاد وتبعض واین دیو چپاولگر ثروت های عمومی این اختاپوس آیت الله ها وسرداران درشرایط جدید با تشدید بحرانهای اقتصادی وسیاسی و انزوا وتنفر جهانی وبا اوج گیری بیسابقه تضادهای درونی خود درمقابله با خطر انقلاب وبرای ادامه عمر ننگین خود راهی جز تشدید سرکوب وکشتار ندارد
اما بقول ولتر بر سرنیزه میتوان تکیه کرد اما روی آن نمی توان نشست این حکم عمومی تاریخ انقلابات جهان است وتحولات اخیر به ویژه بهار عربی درمنطقه نشان داد که با انقلابات قهرآمیز خلق ها ، تاریخ مصرف دیکتاتورها ورژیمهای پوسیده به سرآمده است.
وجایی جز زباله دان تاریخ ندارند
خون شهدای راه رهایی همچون ستاره ای درخشان دردل شب ظلمانی استبداد راه انقلاب مردم را روشن تر خواهد ساخت.

نابود باد استبداد ـ زنده باد انقلاب


۲۲بهمن ۹۱

اعتصاب غذای ١٠ زندانی سیاسی در حمایت از حقوق کارگران ایران




 

ما زندانیان سیاسی امضا کنندە‌ی این بیانیە، در راستای همراهی با کارگران عزیز ایران زمین روز ٢٨ بهمن ١٣٩١ در اعتصاب غذایی سیاسی خواهیم بود


دوستان و هموطنان کارگر، درود و سلام گرم ما جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجائی‌شهر را پذیرا باشید. خبر طومار ٣٠ هزار نفری شما کارگران زحمتکش ایران‌زمین در استفادە از حقوق قانونی و مسلم در برگزاری مسالمت‌آمیز تظاهرات سراسری برای احقاق مطالبات صنفی و قانونی کارگران در شرایط کنونی کشور مایە‌ی مباهات و سرافرازی است.

در تمام دنیا، حق اعتصاب و تشکل قانونی و تظاهرات کارگری از حقوق مسلم محسوب می‌شود، اما در شرایط و خفقان و سرکوب ولایت فقیە این امر قانونی کاملا نادیدە گرفتە شدە است. در شرایطی کە کارگران ایران قشر وسیعی از مولدان صنعت ملی از قبیل قسمت‌های صنعت، معدن، خدمات، کشاورزی، نفت، گاز، پتروشیمی و ماشین‌سازی بە نام خصوصی‌سازی یک چهارم دستمزد خط فقر را تشکیل می‌دهند، فعالین کارگری در عرصە‌های تشکل و سندیکا بازداشت، زندان، اخراج و شلاق می‌خورند و امنیت شغلی از طریق قراردادهای موقت و سفید امضا نابود شدە است، در کشوری کە درمان، آمورش و تحصیل، خدمات عمومی و امکانات رفاهی و ورزشی در تصرف حکومت‌گران است و ثروت‌های ملی صرف گروه‌های تروریست در لبنان، سوریە، عراق و افغانستان میشود و هم‌وطنان عزیزمان مورد تعرض وحشیانە و اعدام‌های فلەای آنچه کە در تهران، خوزستان، کُردستان، سیستان و بلوجستان و آذربایجان قرار می‌گیرند و تعدادی از هموطنان عزیز را در لیپرتی مستقیم یا غیرمستقیم می‌کشند.
 طومار ٣٠ هزار نفری شما در این حکومت قبرستانی مایە‌ی امیدواری مردم ستم‌دیدە برای تجدید مبارزە علیە استبداد و حاکمان ظالم است. 

دوستان و هموطنان کارگر :

 حکومت ولایت فقیە بە عنوان عضو سازمان جهانی کار، بە ابتدایی‌ترین اصول این سازمان یعنی حق داشتن تشکل و حق داشتن اعترض و اعتصاب پایبند نیست و حقوق مسلم و قانونی کارگران را نادیدە می‌گیرد، چرا کە دزدان ٣ هزار میلیاردی، ٦٠% از ثزوت ملی را خرج کردە و برادران لاریجانی با در اختیار داشتن دو قوه‌، زمین‌خواری، دزدی از ثروت‌های ملی و چپاول را در دستور کار خود قرار دادەاند و از طرفی بی‌کاری، گرسنگی و تورم افسار گسیختە، تحریم‌های فلج‌کنندە، فحشا و خانە بە دوشی مردم عزیز و محرومین تمام زوایای اجتماعی ایران زمین را در بر گرفتە و قشر وسیعی از مردم بە نان شب نیازمند و محتاجند. 

با اطمینان اعلام می‌کنیم کە وزارت کشور با درخواست شما موافقت نخواهد کرد. ما زندانیان سیاسی امضا کنندە‌ی این بیانیە در راستای همراهی با کارگران عزیز ایران زمین روز ٢٨ بهمن ١٣٩١ در اعتصاب غذای سیاسی خواهیم بود، باشد کە کارگران برای اعتصاب قانونی و حقوقی مشروع خود کە همانا آزادی، نان و عدالت می‌باشد زندانی و شکنجە نشوند.

زندانیان سیاسی زندان رجائی‌شهر کرج :

١ــ افشین اسانلو ٢ــ افشین حیرتیان ٣ــ خالد حردانی ٤ــ زانیار مرادی ٥ــ شاهرخ زمانی ٦ــ صالح کهندل ٧ــ عباس بادفر ٨ــ علی جباری٩ــ لقمان مرادی ١٠ــ محمد بنازادە امیر خیزی

24/11/1391



گرفته شده از سایت :  کردپا،آژانس خبر رسانی کردستان


باز تکثیر  :
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی


۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

خبر ی از زندان گوهر دشت


زندانیان سیاسی یک دست از شهرام چینی حمایت کردند

شهرام چینی از شهروندان بهایی است که اکنون به جرم بهایی بودن در زندان گوهردشت محبوس است طی یک ماه گذشته ده نامه برای مادرش و یک نامه برای لاریجانی ارسال کرده است که مسئول نامه های زندان هیچ یک از نامه ها را ارسال نکرده است . شهرام چینی به دنبال عدم انجام وظیفه مسئول نامه ها و عدم  ارسال نامه های یادشده در تاریخ 20/11/ 1391دست به اعتراض زده است در مقابل مسئولین زندان به جای عذرخواهی به دلیل کوتاهی در انجام وظیفه او را تهدید کرده و تصمصم داشتند او را به انفرادی منتقل نمایند و علیه او پرونده جدید بسازند که با واکنش سریع و بسیار اکتیو دیگر زندانیان سیاسی مواجه شدند بنابراین فعلا" از موضع خود عقب نشینی کرده و کوتاه آمده اند .
خواسته های کنونی زندانیان سیاسی محبوس در زندان گوهردشت این است که تمامی تشکل ها ، فعالین و نهادهای حقوق بشری و حقوق انسانی و تمامی انقلابیون در این رابطه و موارد مشابه دیگر بطور متحدانه و گسترده اعتراض نمایند .
از یاد نبریم که اگر اعتراضات عملی شدید و متحدانه نداشته باشیم مسئولین و مأموران حکومت ایران تن به رعایت حقوق زندانیان نخواهند داد . در این راستا اعتراضات خود را هر چه بیشتر گسترش دهیم .

خبر ی از زندان گوهر دشت

تکثیر از :
فریده جعفری
22/11/1391

خطاب به دوستان سندیکای کارگران شرکت واحد




با درود و سلامهای آتشین از زندان جهنمی جمهوری اسلامی

همرزمان :

  طبقه جهانی کارگر طبق تجربه  200 سال تاریخ مبارزاتی در تمامی اشکال اقتصادی- سیاسی - فکری خود مقابل صفوف متحد و سازمان یافته نظام سرمایه داری تجلی یافته در دولت طبقاتی سرمایه داری به معنایی کلی  آن، چاره ای جز همبستگی ، تشکل و سازمان نداشته و ندارد.صد البته که خانواده 50 میلیونی طبقه کارگر ایران به عنوان گردانی از ارتش 5/2 میلیاردی کارگران جهان در مقابل چند تا شرکت فرا میلیتی  امپریالیستی از این قائده مستثنی نیست، حکومت جمهوری اسلامی به عنوان مباشر و شریک سرمایه داری جهانی است، که درجهت  بهره کشی و پیاده کردن سیاستهای دیکته شده آنها برعلیه کارگران  وزحمتکشان عمل می کند. همه  سیاستهای ضد کارگری از جمله خصوصی سازی تولید و توزیع ، خدمات ، بهداشت ، درمان و تحصیل، وارد کردن کالاهای بنجل و نابودی تولید و  تحمیل قوانین ضد کارگری و ضد انسانی  در جهت استثمار مضاعف نیرو کار است،همچنین از طریق رواج قراردادهای موقت و سفید امضا ،کشاندن دستمزدها به یک چهارم خط فقر، نابودی  و تبدیل تمام قوانین کار به قانون اخراج نامه کارگران و ... باعث گسترش بیکاری میلیونی ، نابودی تمام عیار امنیت شغلی شده است،  بالاخره با نابودی تمام تشکل های مستقل و اخراج، دستگیری فعالین کارگری و کارگران مبارز، این حکومت به عنوان چماق سرکوب طبقه سرمایه داری علیه طبقه کارگر عمل می کند. این حکومت به عنوان عضو و امضا کننده میثاق های جهانی از جمله قوانین مصوب سازمان جهانی کار که حق تشکل و حق اعتصاب را به رسمیت می شناسد به هیچ کدام از آنها پایبند نمی باشد . در حالی که در کلیه کشورهای منطقه و همسایه از جمله عراق و خاص کشورهای عربی امر بدیهی می باشد. این حکومت در صنایع بزرگ مانند نفت ، پتروشیمی ، ماشین سازی و... از طریق بسیج و حراست حکومت نظامی برقرار کرده حاصل اعتراض و اعتصاب در این مراکز اعدام می باشد. علی رغم ددمنشی حکومت و سرکوب ، زندان و خفقان در محیط های کاری هم قطاران ما ساکت ننشسته اند، با ایجاد اشکال ویژه تشکل و سازماندهی و اعتصاب خود در مقابل هجوم سازمان یافته دولت طبقه سرمایه دار مقاومت می کنند، هر روز با سازمان یافتگی ، برنامه ریزی به اگاهی طبقاتی خود افزوده اند، در این بین سندیکای کارگران شرکت واحد به عنوان نمونه  جهت ایجاد تشکل مستقل صنفی با شرایط فاشیسم ضد کارگری حاکم و با وجود خفقان و ظلم موجود مانند ستاره ی درخشیده است، راهنمایی، برای کارگران و دیگر اقشار مانند معلمین و پرستاران بوده و می باشد، اما عواملی چون دیکتاتوری امنیتی _ نظامی موجود، و بخصوص نبود حزب سیاسی رزمنده کارگری باعث شده امکان مقابله و انطباق شرایط موجود در جهت مبارزه لازم را نداشته باشیم.
وحشت دولت سرمایه داری از صد سال تجربه جنبش سوسیالیستی - کارگری ایران موضوع بسیار مهم و به روزی است، که از یک طرف هر تشکل نوپای کارگری را در معرض سرکوب و حمله دشمنان قرار می دهد و از طرف دیگربدلیل عدم آگاهی لازم طبقاتی و برای ایجاد حاشیه امن در مقابل سرکوب ها در درون جنبش کارگری به مسیرهای رفرمیستی شانس انتخاب شدن بیشتری را می دهد. یعنی در شرایط پایین بودن اگاهی طبقاتی داشتن پیوند میان تشکل های کارگری و در کل جنبش کارگری با  جنبش سوسیالیستی را نتیجه فریب قلمداد کرده، مورد  سرکوبی ایدئولوژیک قرار می دهند. کارگران و تشکل های کارگری را از ابزارها و مسیر اصلی و پیوند ارگانیک با قسمتهایی که امکان پیروزی را به دست می دهند، جدا کرده به دنبالچه جریانات سرمایه داری و ضد کارگری تبدیل می کنند . به عبارت روشنتر خصلت اساسی سندیکا و اتحادیه ها به عنوان ابزار تشکل یابی صنفی کارگران در قانونیت ، عینیت و گستردگی نفوذ آن در کل طبقه در سطح ملی و جهانی به صورت فدراسیون و کنفدراسیون است. یکی از مشکلات تشکل های کارگری این است که رژیم ضد کارگری فعالیت مخفی و نیمه علنی را تحمیل می کند، نتیجه  مخفی سازی فعالیت به دنبال ایجاد رعب و وحشت، اخراج و زندان، باعث قطع ارتباط رهبری با بدنه میلیونی می شود، یعنی باعث قطع ارتباط توده های کارگری شده و بطور عینی از نقش سازماندهی مستقیم آن کاسته  وعملا" از میان برمی دارد، مکمل این مشکل، مخصوصا" در شرایط دیکتاتوری نبود حزب سیاسی کارگران است، که باید متشکل از جسورترین ، آگاهترین و منظم ترین عناصر طبقه کارگر از میان قسمتهای مختلف طبقه باشد. فقط حزب واقعی طبقه کارگر به علت داشتن توان مبارزاتی و سازمان دهی پیچیده قدرت وعلم انطباق با شرایط سرکوب پلیسی می تواند با ارتباط گسترده سازمانی کل اجزای صنفی _ سیاسی مبارزات کارگران را در راستای اهداف حاکمیت طبقاتی ممکن کند.
خلاصه نبود حزب باعث می شود اولا" در شرایطی که هزینه های مبارزات صنفی در حد مبارزات سیاسی بالا باشد، و به علت عدم وجود رهبری سیاسی مقابله با پلیس سیاسی ممکن نباشد، حتی سازمانهای توده ای کارگران نیز نتوانند وظایف خود را به انجام رسانند.
 ثانیا" مبارزات سندیکایی به علت محدودیت های خود که با چهارچوب صنوف با نامهای مختلف بر پایه فروش بهتر نیروی کار و بهبود وضعیت معیشتی کارگران می باشد، بدون قبول و ارتباط با مبارزات  سیاسی در جهت کسب آزادیهای تجمع و تشکل و بالاخره حاکمیت کارگران نمی تواند، کل طبقه کارگر را در مقابل دولت سرمایه داری متحد کند،به عبارت دیگر مبارزه برای کسب نان و آزادی در شرایط تسلط و حاکمیت سرمایه داری جدایی ناپذیرند.
ثالثا" طبقه کارگر بدون درک  منافع سیاسی خود به عنوان یک نیروی مستتقل در همه ی حالات آلت دست یکی از جناح های سرمایه داری در گرفتن امتیاز ازدیگر جناح ها ( رقبای) مورد سو استفاده همه جانبه قرار می گیرد، نمونه های از کشورهای اروپایی و کشور خودمان اثبات کننده این موضوع است، با توجه به مسائل بالا تصور اینکه یک تشکل هر چند رزمنده بتواند در مقابل قدرت مطلقه حاکمیت طبقه سرمایه دار با امکاناتی بسیار گسترده، روند مبارزاتی و استقلال خود را ادامه دهد یک توهم است، مانند این  می باشد که تصور کنیم یک ارتش یا گردان فئودالی با یک  ارتش مدرن و در حال رشد مقابله کند.
تاریخ مبارزه طبقه کارگر در کلیه کشورهای استبدادی نشانگر این مسئله است که اشکال متفاوت تشکل های صنفی پس از یا همزمان با سازمان سیاسی امکان بر قراری یافته اند و سپس نقش تعیین کننده در مبارزات ایفا کردند. در سیستم های سرمایه داری مانند ایران تا کنون چنین روندی حرف اول را زده است، از سال 1307 تا سال 1333 که هنوز جامعه سرمایه داری حاکم نبوده و نظام فئودالی _ دهقانی بر جامعه مسلط بود کارگران با داشتن حزب سیاسی و اتحادیه های کارگری در رأس حرکتهای طبقاتی _ سیاسی انقلابی آن زمان قرار داشتند. شورای متحده کارگری مرکب از چهار فدراسیون سراسری با صدها سندیکا و اتحادیه تحت رهبری حزب سیاسی طبقه کارگر بود، که با حدود 400000 عضو رسمی صدها نشریه سیاسی روزانه داشت و با برپایی هزاران اعتصاب سیاسی - صنفی به عنوان نیرو متشکل طبقه کارگر مطالبات اساسی را در حوزه های کارگری و دمکراتیک به حکومت استبدادی تحمیل می کرد، از جمله مسئله نفت ، آزادیهای تجمع ،تشکل ، مطبوعات ، احزاب و انجمنها ، مصوبات قانون کار مترقی برای نود درصد مردم ایران  ، افزایش دستمزد ، دوام کار ، لغو تمامی قوانین ضد کارگری مانند جریمه ها ، کسریها و موارد دیگر قانون کار و تشکلهای فعال کارگری نتیجه و دستاوردهای مبارزاتی همان سالها می باشد، در ادامه همان روند( البته این بار نه به دلیل وجود حزب سیاسی که دیگر وجود نداشت  بلکه به دلیل وجود موقعیت انقلابی که باعث شده بود حاکمیت توان سرکوب نداشته باشد اما در همین حال نبود حزب طبقه کارگر باعث شد ضد انقلاب پس از پیروزی قیام به حکومت برسد و انقلاب را به شکست برساند) مبارزات و تظاهراتی که طبقه کارگر در انقلاب 57 با بستن شیرهای نفت و شعله ور کردن آتش اعتصاب سراسری کارگری پیش گرفت حاکمیت را به زانو در آورد، با خواباندن تولید تیر خلاص بر حکومت نظامی زدند. در پی چنین پیروزی های بود که کارگران چنان جسارتی انقلابی یافتند که 160 شورای کنترل  تولید کارگری برای اولین بار در تاریخ ایران  بوجود آمدند، که مهمترین سکان نفی بهره کشی و هدایت و کنترل مستقیم و دمکراتیک تولید جامعه، توسط خود کارگران بود، صد افسوس که به علت نبودن حزب سیاسی به بار ننشست. اما در آگاهی و سنت تاریخی طبقه کارگر ثبت شد تا توشه راه در نبردهای آتی طبقه گردد.
دوستان مبارز سندیکای کارگران شرکت واحد
با توجه به مسائل گفته شده من به عنوان عضو کوچکی از جامعه کارگری ایران دوباره یادآوری می کنم.
اول : طبقه کارگر ایران به سندیکای شرکت واحد به عنوان خط شکن و الگوی تشکل مستقل کارگری نگاه می کند، که به بهای اخراج ، زندان ، آزار و اذیت فراوان اعضا، خانواده ها و فعالین تشکل ها حامی، ممکن شده است. مخصوصا" در باورکارگران این یک تشکل توده ای می باشد که باید به عنوان الگو در مبارزاتشان به کار ببرند، اما به طوری که اشاره شد ممکن نیست بدون تشکل سراسری سیاسی _ صنفی در اشکال حزب سیاسی و اتحادیه های سراسری کل طبقه 12 میلیونی کارگران ایران در مقابل دولت طبقه سرمایه داری متحد و یک دست شود، نمی تواند به صورت پراکنده و موضعی در یک سنگر کوچک از دست آورد های خود و ملت  دفاع کند، فقط در شکل سراسری می تواند در حین دفاع به حمله متقابل دست بزند، و با تثبیت مواضع و تحمیل خواسته های  پایه ای ،ایجاد تشکلهای خود را ممکن نماید.
دوم : حکومت ضد کارگری از طریق اخراج ، زندان و رعب و وحشت بدنه سندیکا را از رهبری آن جدا می کند،علی رغم جانفشانی های قابل ستایش و فداکاریها از سازمان دهی مستقیم و تأثیر گذاریشان باز می دارد، بدین جهت این تشکل ها برای ادامه کار مجبورند با کاستن خواسته های خود به نهاد نظاره گر و پاسیو تبدیل گشته  و نتوانند نقش خود را به عنوان تشکل مستقل صنفی ایفا کنند .
سوم : جسارت و نقش تمام تشکل های سیاسی طبقه کارگر چنین آموزش و تربیت خود را به اراده ی یکپارچه آنان در جریان مبارزات درخشان برای بدست اوردن مطالبات شان به عنوان یک طبقه ایده آل در مقابل دولت طبقه سرمایه داری می باشد، اتحادیه ها به عنوان بخشی از ابزار قدرت در همراهی  شوراها و کمیته های کارگری جهت اعمال قدرت سیاسی طبقه کارگر می باشند. هرگونه جدایی و دیوار کشی بین این دو بستر(حزب طبقه کارگر و سازمانهای توده ی کارگران) که عموما" آگاهانه از طرف عوامل سرمایه داری تحمیل می شود منجر به تنزل قوای کارگر در حد برده و آلت دست احزاب و جناحها سرمایه داری شده و در گرفتن امتیاز بیشتر از یکدیگر مورد سواستفاده قرار می گیرد. هر گونه مبارزه برای بهبود وضعیت کارگران در شرایط بردگی اقتصادی، فقط در صورتی می تواند مفید باشد کهدر جهت رشد آگاهی ، اتحاد و سازمان یابی و حاکمیت مستقل کارگران باشد. مشغول شدن طبقه کارگر صرفا" به سازماندهی فروش بهتر نیروی کارش ایده ای است که کارگران را از مسائل عمدتا" سیاسی بازداشته و باعث تثبیت و ادامه حاکمیت سرمایه داری میشود. به طوری که در بحرانهای سیاسی کشور از جمله 76 ، 74 و 88 علیرغم شرایط مساعد سیاسی، کارگران در بهترین حالت فقط نظاره گر بی تفاوت حوادث بودند. بارها در طول تاریخ طبقه کارگر با اکثریت 50 میلیونی در صورت شرکت سازمان یافته و با برنامه در امورات و خواسته های خود و کل مردم در جهت استقرار آزادی های دمکراتیک پیش قدم بوده و به طرف حاکمیت دمکراتیک حرکت کرده است.
چهارم : با توجه به اینکه استبداد حاکم ارتباط رهبر با توده ها را درک کرده و تاوان سنگینی تحمیل می دهد. با انواع سرکوبها انتقاد، کنترل، نظارت و بازرسی از پایین و مستقیم از طریق مجمع عمومی و نظارت را از بین برد است و باعث تمرکز شدید قدرت ، تکروی و انحرافات عدیده ای می شود. این مسئله هر چند در مورد سندیکای شرکت واحد کم می باشد، اما در تجارب کشورها ی اروپایی و آمریکا سندیکا بخشی از سرمایه داری و به اداره و مراکز نظارت بر نیروی کارتوسط  بورکراتها تبدیل شده است.  به دنبال چنین استراتژی جهانی سرمایه داری  و در موارد مانند  بلژیک ، فرانسه و آمریکا دیده شده است که عملکرد سندیکا ها واتحادیه ها باعث شورش کارگران عضو علیه این تشکل ها شده است، این مسئله باعث تکروی و بدبینی و تشکل گریزی توده های کارگری می گردد.
پنجم و دست آخر: اینکه حکومت جمهوری اسلامی که در مقابله انقلاب و پیروزی قریب الوقوع دست به کشتارها و اعدامهای دسته جمعی می زند هر گونه اصلاح قانونی باعث سواستفاده رژیم و تحت شعاع قرار دادن این مسئله می باشد.
در رابطه با مشکل کنونی سندیکا !!!
مسائلی که بیان شد یادآوری از موارد عمومی برای دوستانم در سندیکای کارگران شرکت واحد بود ولی لازم است در موقعیت کنونی سندیکای کارگران شرکت واحد که شنیده ام در روند مبارزات خود غیر از وجود سرکوب و فشار های بسیار زیاد از جانب دشمن، دچار مشکل درونی نیز شده اند بابت این موضوع نیز لازم می دانم مواردی را با کارگران شرکت واحد بخصوص اعضای سندیکا و باز هم مخصوصا" با اعضای هیت مدیره سندیکا ی کارگران شرکت واحد در میان بگذارم .
شنیدم آقای اسانلو از ایران خارج شده است و به دنبال آن و بنا به دلایلی که من نمی دانم بقیه اعضای هییت مدیره سندیکای واحد آقای اسانلو را از سمت خود بر کنار کردند. و متاسفانه اخبار دریافتی من نشان میدهد که آقای اسانلو این بر کناری را نه تنها قبول نکرده است بلکه در حال اماده کردن خودش برای مقابله با بقیه اعضای هیات مدیره است، و می خواهد به تنهای از خارج کشور سندیکای کارگران شرکت واحد را  رهبری کرده و آن را از مشکلات و پراکندگی و از دست  دشمن نجات داده و مشکلاتش را حل کند، یعنی  کاری را انجام دهد  که در داخل باداشتن ارتباط مستقیم و کمک های دیگر دوستان ممکن نشده است.آقای اسانلو اعتقاد دارد، در بین افراد فعلی هیت مدیره سندیکا افرادی یا حداقل دو نفر وجود دارند که از خروج موقت ایشان سو استفاده کرده اولا" خروج ایشان را علنی نمودند که دیگر نمی تواند برگردد و این برنامه را از طرف دشمن به بقیه اعضای هیت مدیره تحمیل نمودند، که بعد از علنی شدن خروج ایشان و بزرگ نمایی موضوع خانم مریم ضیاء که همراه ایشان خارج شده است بقیه اعضای هیت مدیره را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند و انها مجبور به پذیرش اخراج او شدند. اما در مقابل برخی از اعضا هیت مدیره می گوید اولا" خروج ایشان موقتی نبوده و دلیل شان این است که مدتها قبل با برنامه، بچه هایش را از ایران خارج کرده بود، و حالا نوبت خودش بود، همچنین گفته میشود، اگر خروج ایشان موقتی بود چه نیازی به خارج کردن مدارک سندیکا، بدون اطلاع دیگران بوده است در حالی که اصولی بود ایشان قبل از خروج استعفا می دادند، یا هنوز دیر نشده است اگر خود را حاکم مطلق سندیکا نمی داند بهتر است استفا بدهد آنها می گویند، حتی طرح های به قول خودشان نو آورانه  و ساختار شکنانه ای هم دارند که قبل از خروج تهیه کرده بودند ولی انتظار نداشتند پس از خروج بقیه اعضا ایشان را خلع ید کنند، او انتظار داشت ما سکوت کنیم تا ایشان طرح های ضد کارگری خود را به نام و با اعتبار سندیکا پیش ببرد و چون ما در خفقان هستیم امکان دفاع نمی توانیم در مقابل ایشان داشته باشیم . البته هر دو طرف حرف های بسیاری دارند . که فعلا" نیازی به طرح آنها نداریم . انچه لازم است بگویم اینکه  :
آقای اسانلو دوست عزیز، شما یک سندیکای هستی، درست مانند من، باید بدون شرط و شروط بپذیری که رهبر و عضو هیت مدیره سندیکای شرکت واحد نمی تواند خارج از ایران باشد . اگر علاقه به جنبش کارگری داری و اگر علاقه ای به سندیکای کارگران شرکت واحد داری و اگر تک رو نیستی و اگر فکر می کنی گفته بقیه خطا یا از روی دشمنی با تو یا با سندیکا است و هر دلیل دیگری داشته باشی، نمی توانند باعث شوند جنبش کارگری بپذیرد که رئیس هیت مدیره سندیکا می تواند خارج از ایران باز در سمت خود باقی باشد و یکه و تنها سندیکای شرکت واحد را رهبری کرده و قهرمان نجات سندیکا و جنبش کارگری شود. اگر طبق قانون سندیکا حرکت شود همان گونه که شما می گویید افرادی که تصمیم به اخراج شما گرفتند طبق قانون سندیکا چون اخراجی هستند ویا بازنشسته شده اند و برخی نیز استعفا دادند نمی توانند عضو سندیکا باشند بنا براین تصمیم انها تصمیم سندیکا نیست در نتیجه من هنوز ریئس هیت مدیره هستم . این بحث از ریشه غلط است چون هر مانعی که برای بقیه وجود دارد برای شخص شما نیز وجود دارد اگر انها نمی توانند عضو باشند خود شما نیز نمی توانید عضو باشید، تازه اگر قرار باشد طبق این قانون نظر بدهیم چندین سال است که هیچ کدام از شما نمی توانید عضو حساب شوید.در حالی که جنبش کارگری تابع قوانین ضد خود و قوانین بورکراتیک نمی شود و این نشدن نیز برای شما و بقیه اعضای هیت مدیره برابر است. نو آوری و ساختار شکنی نیز باید از طریق جمع پذیرفته شود و طبق نظر جمع اجرایی شود، در غیر این صورت حتی اگر عالی ترین کار و نظر هم که باشد به دلیل تک روی قابل قبول نخواهد بود مگر اینکه منظور شما از نو آوری رهبری یک نفره در مقابل جمع باشد که اصلا" قابل بحث نیست ... به هر صورت حتی اگر واقعا" افرادی در داخل به هر صورتی روند کنونی را به بقیه  تحمیل کرده باشند راه مقابله با آنها این نیست که شما خارج از ایران و به تنهایی رهبری کنید بلکه باید راه دیگری برای مقابله و نجات سندیکا پیدا کرد، چرا که دقیقا" دشمن همین را می خواهد یعنی حتا اگر بر کناری شما بر طبق نقشه بوده باشد قسمت دوم نقشه همین است که شما تک روانه مقابله کنید بنا براین سندیکا به سه قسمت و هر سه دشمن یکدیگر تقسیم گردد در حالی که اگر شما عاقلانه و اصولی بر خورد کنید دشمن حداقل در قسمت دوم نقشه خود شکست خواهد خورد، از این بابت توصیه می کنم هر چه زودتر استعفای خود را اعلام کنید و مدارک سندیکا را به همرزمان خود پس بدهید و پس از ان به بقیه همرزمان خود کمک کنید تا مشکلات را حل نمایند.حداقل کمک شما این است که با بقیه مخالفت غیر اصولی نکنید.
طرف دیگر بحث یعنی دوستان هیت مدیره سندیکای شرکت واحد بخصوص آقایان مددی ، رضوی و شهابی باید با دقت بیشتر و با قدم های استوار اگر واقعا" افرادی به صورت عامل مشکل آفرنیی می کنند که البته این احتمال وجود دارد، با این افراد برخورد کنند و حتی اگر لازم دیدند آنها را اخراج نمایند هر چند که ممکن است در مقابل چنین بر خوردی به بهانه های مختلف دستگیر و زندانی شوند اما می توانند سندیکا، یعنی دسترنج 8 ساله خود و دست آورد جنبش کارگری را نجات بدهند. اگر انها را اخراج نکنید بدون شک آنها سوت تعطیلی سندیکا را خواهند کشید، در کنار این کار لازم است به هر صورت ممکن از بقیه کارگران شرکت واحد کمک گرفته و نیروهای فعال را به همکاری و حتی عضویت در هیت مدیره دعوت نمایید، نباید برای مبارزه با سرمایه داری خود را وابسته به قوانین تحمیلی سرمایه داری کنید در حالی که سرمایه داری اجازه اجرای قانون را به شما نمی دهد پس چه نیازی است شما خود را تابع قانونی کنید که موجودیت شما را نادیده می گیرد.حتا می توانید مجمع عمومی خود را بخش به بخش بر گزار نمایید. اگر شما اقدام به نجات سندیکا نماید و حتی موفق نشوید در تاریخ جنبش کارگری ثبت می شود که شما وظایف خود را انجام دادید اما اگر بدون مقابله تسلیم شوید حقایق پنهان خواهد ماند . و شما محکوم خواهید شد.
هر روز صبح با امید اینکه خبری خوش از سندیکای واحد بشنوم در این جهنم  از خواب بیدار می شوم . می دانم که هزاران کارگر دیگر نیز مانند من منتظر شنیدن اخبار های دلگرم کننده هستند.


درودبر مبارزان راه آزادی طبقه کارگر مخصوصا" سندیکای شرکت واحد

پیش به سوی ایجاد حزب و اتحادیه سراسری کارگران

نابود باد بهره کشی و استبداد

بر قرار باد حاکمیت شورایی دمکراتیک زحمتکشان

شاهرخ زمانی – زندان گوهر دشت
20/11/1391

ویدیو قرائت بیانیه زندانیان سیاسی به مناسبت 22 بهمن

بیانیه زندانیان سیاسی به مناسبت 22 بهمن

نگذاریم شکست انقلاب 57 دو باره تکرار شود

۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

21 بهمن 91



مادر این فعال کارگری در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر اعلام کرد:


کمیته گزارشگران حقوق بشر - شاهرخ زمانی‌، فعال کارگری که در تاریخ ۱۷ خردادماه ۱۳۹۰ بوسیله نیرو‌های امنیتی بازداشت و به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده بود، پس انتقال و سرگردانی بین زندانهای مختلف کشور، از حق ملاقات حضوری و تماس تلفنی محروم شده است. در همین زمینه خانم زرین نجاتی، مار شاهرخ زمانی‌ طی‌ گفتگویی که امروز شنبه ۲۱ بهمن ماه با گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر انجام داد، اقدام به تشریح شرایط فعلی‌ این فعال کارگری دربند کرده که متن گفتگو در ادامه منتشر می‌‌شود.
در فضای اینترنت اخباری در حال انتشار است مبنی بر اینکه قرار وثیقه برای شاهرخ زمانی‌ صادر کرده‌اند، آیا آقای زمانی‌ به مرخصی می‌‌آید؟
نه این خبر صحیح نیست، با ما تماسی نگرفته‌اند، شاهرخ را بی‌ گناه آنجا نگه داشته‌اند، نمی‌‌دانم شما از پرونده شاهرخ خبر دارید یا نه، شاهرخ هیچ گناهی ندارد، در زندان نگه‌اش داشته‌اند و بچه‌هایش هم اینجور مانده‌اند. دخترش خواستگار داشت نتوانستیم بپذیریم، گفتیم اگر پدرش نباشد چطور می‌‌توانیم. بچه‌ها هم سرگردان مانده‌اند، شاهرخ هم را هم مرتب از این زندان به آن زندان می‌فرستند. به ما هم این حرف را نگفته‌اند.
آخرین باری که موفق شدید با پسرتان شاهرخ زمانی‌ ملاقات کنید کی بود و وضعیت روحی‌ و جسمی‌ آقای زمانی‌ چطور بود؟
پنج شنبه دو هفته پیش بود که من و پدر و برادرش رفتیم برای ملاقات، ما را دلداری می‌‌داد و می‌‌گفت من که گناهی ندارم، یک روز همه متوجه می‌‌شوند، از این حرف‌ها می‌‌زد.
غیر از اتهام‌هایی‌ که در دادگاه به آقای زمانی‌ زده‌اند و بحث‌هایی‌ که در اخبار منتشر شده، شما خودتان فکر می‌‌کنید علت واقعی‌ دستگیری آقای زمانی‌ چه بوده؟ از چه چیزی دفاع کرده که به زندان افتاده و اجازه مرخصی و آزادی به او نمی‌‌دهند؟
شاهرخ می‌‌گوید هیچ چیز، من گفتم که چرا من را بی‌ گناه اینجا نگه داشته‌اید؟ من کار دارم، من کارگرم، باید مرا آزاد کنید و آن‌ها هم گفته‌اند نه، شاهرخ گفت من چه کاری کرده‌ام؟ و به آن‌ها عصبانی شده است، به خاطر همین که چرا به ما عصبانی شدی و زبان درازی کردی این حکم زندان را دادند و گرنه هیچ گناهی نداشت، بقیه کسانی‌ هم که بازداشت شده بودند به دادگاه اعتراض کردند که ما را زده‌اند و این اعتراف‌ها را کردیم، بقیه را آزاد کردند اما شاهرخ را نگه داشتند.
در این مدت که آقای زمانی‌ به زندان افتاده است، شما‌ها و سایر اعضای خانواده از نظر معیشت و مخارج زندگی‌ آیا مشکل و فشاری پیدا کرده‌اید؟
من که شوهرم بازنشسته است و نمی‌‌توانیم به آن‌ها کمک زیادی کنیم، به آن‌ها هم هیچ کس کمکی‌ نمی‌‌کند، خانم آقای زمانی‌ جایی‌ کار می‌‌کند و خرج خودشان را در می‌‌آورند، خیلی‌ همه چیز گران شده است اما خوب بی‌ چاره‌ها چه کار کنند؟ دختر و پسرش دانشجو هستند، می‌‌ماند خواهر‌ها و برادر‌هایش، ما هم مگر بتوانیم به شاهرخ برسیم فقط.
آیا درخواست مرخصی برای آقای شاهرخ زمانی‌ شده تا به صورت موقت چند روزی آزاد شود؟ پاسخ مسئولین قضایی چه بوده است؟
گفتند نه، نه. گفتند نمی‌‌شود. گفتند باید حکمش را تمام کند، مرخصی که هیچ ملاقات حضوری هم نمی‌‌دهند، تبریز که بود تلفن داشت و با من و پدر و خانواده‌اش تلفنی حرف می‌‌زد، اما از وقتی‌ منتقلش کردند تهران حق تلفن و ملاقات حضوری ندارد فقط از پشت شیشه او را می‌‌بینیم.
چه در خواستی‌ از مقامات قضایی و دادگاه که صحبت‌های شما رو می‌‌خوانند دارید؟
درخواست دارم بگذارند بچه‌ام را ببینم، کارگر است، زن و بچه دارد، آخر گناهش چه بوده؟ کارگر است دیگر، اگر از کارگران طرفداری کرده کار بدی نکرده است، آزادش کنند دیگر.