۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

متن سخنرانی شاهرخ زمانی در مراسم روز جهانی کارگر در زندان رجایی‌شهر کرج




برای امنیت شغلی و دستمزد شایسته، برای رهایی از استبداد و بهره‌کشی و برای حاکمیت عدالت اجتماعی، ۱۱ اردیبشهت روز جهانی کارگر را به روز اتحاد و مبارزه برای ایجاد اتحادیه و حزب سراسری تبدیل کنیم!
کارگران،
در شرایطی به پیشواز اول ماه می می‌رویم که نظام سرمایه‌داری پس از ۲۰۰ سال عمر ننگین خود، تضاد و فاصله‌ی طبقاتی بین کارگر و سرمایه‌دار و مظلوم و ظالم را به بالاترین حد خود در تاریخ بشریت رسانده است. این نظام ضدبشری با چند صد شرکت فراملیتی و انحصار تمامی عرصه‌های تولید، توزیع و ارتباطات و علی‌رغم رشد ۳۸ درصدی تولید از سال ۱۹۵۰ تاکنون در مقابل دو و نیم برابر شدن جمعیت، ۷ میلیارد انسان را با بی‌کاری، گرسنگی و جنگ در چنگال خود فشرده است. به طوری‌که با توجه به ماهیت بهره‌کشانه و سودمحورانه‌اش هر چه بر انباشت سرمایه و رشد علمی – تکنولوژیک افزوده می‌شود، به همان میزان با حذف انسان‌ از روند تولید و هم‌چنین تشدید بهره‌کشی برای رسیدن به سود، سرمایه با فرار از حوزه‌ی تولید به پست‌ترین اشکال استثمار در سرمایه‌ی بانکی و نزول‌خواری، کار ارزان زنان و کودکان، نظامی‌گری و رقابت در فروش سلاح، فروش مواد مخدر و اعضای بدن و برده‌داری جنسی روی می‌آورد. به طوری که کل بشریت را با دو سوم جمعیت زیر خط فقر، ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر در فقر مطلق و مرگ سالانه ده‌ها میلیون کودک در معرض نابودی قرار داده  و ناقوس مرگ تاریخی این نظام در تحقق شعار «یا سوسیالیزم، یا بربریت» به صدا درآمده است.
به عبارت دیگر، این نظام مبتنی بر مالکیت خصوصی با تمرکز هر چه بیش‌تر ابزار و امکانات تولید در دستان انگشت‌شمار مولتی میلیاردرها، با اجتماعی و جهانی شدن میلیاردی روند کار به نقطه‌ی آشتی‌ناپذیر رسیده است و فقط با انقلاب اجتماعی – سوسیالیستی و تملک طبقه‌ی کارگر بر روند تولید و توزیع و سازمان‌دهی آن در جهت نیازها، رفاه و سعادت عمومی که تقویت و تضمین‌کننده‌ی شعار «یکی برای همه، همه برای یکی» باشد، می‌تواند بشریت را از وضع کنونی نجات دهد.
طبقه‌ی کارگر جهانی با ۲ و نیم میلیارد نفر جمعیت، در طول ۲۰۰ سال انقلاب و مبارزه‌ی طبقاتی در اشکال صنفی، سیاسی و فکری علیه بهره‌کشی و استبداد سرمایه‌داری، تجارب ارزنده‌ای در عرصه‌ی آگاهی طبقاتی و تشکل و مبارزه‌ی طبقاتی و شکل حاکمیت کارگری اندوخته است.
در حوزه‌ی آگاهی طبقاتی، مارکسیزم – لنینیسم و سوسیالیسم علمی به عنوان علم شناخت قوانین رشد و تکامل جامعه، علم انقلاب و حاکمیت کارگری، اشکال مبارزه مانند اعتصاب‌های سیاسی، اقتصادی و قیام، اشکال تشکل‌های تعاونی، صندوق‌های عمومی، سندیکاها و اتحادیه‌ها، تشکل‌های سیاسی مانند شوراهای نمایندگان به عنوان ابزار اعمال حاکمیت کارگری در اداره‌ی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه و مهم‌تر از همه حزب سیاسی به قول قطع‌نامه‌ی ششم انترناسیونال اول کارگران به عنوان تنها چاره‌ و وسیله‌ی همبستگی کارگران در مقابل قدرت طبقات دارا در شرایط بردگی اقتصادی و سیاسی، که تمامی اشکال مبارزه و تشکل را تحت رهبری خود قرار داده و انقلاب را در جهت رهایی اقتصادی – سیاسی هدایت می‌کند و شکل حاکمیت انقلابات بزرگ مانند کمون پاریس و انقلاب اکتبر را در حافظه‌ی تاریخی خود برای انقلاب علیه سرمایه‌داری و برقراری حاکمیت شورایی – دموکراتیک اندوخته است.
تضادهای آشتی‌ناپذیر نظام سرمایه‌داری با تشدید بحران ساختاری از سال ۲۰۰۷ به اوج خود رسیده است. این سیستم ضدبشری برای غلبه بر بحران و جلوگیری از فروپاشی جبری خود و انداختن بار بحران به دوش کارگران و مزدبگیران و در رسیدن به سودهای نجومی در تمام جهان عرصه‌های بهداشت و درمان، آموزش و تحصیلات، خدمات عمومی را به محل زراندوزی و کیسه‌ی پول خود تبدیل کرده  و یورش همه‌جانبه‌ای را برای نابودی کلیه‌ی دست‌آوردهای مبارزات کارگران و ستم‌دیدگان در زمینه‌های تامین اجتماعی، دستمزدها، امنیت شغلی، قوانین حمایتی و تشکل‌های مبارزاتی و دیگر مطالبات پایه‌ای کارگران و دیگر محرومین کرده است.
طبقه‌ی جهانی کارگر به مبارزه و مقاومت گسترده‌ و همه جانبه‌ای در برابر این یورش ضدبشری سازمان‌یافته‌ی طبقه و دولت سرمایه‌داری دست زده و با تقویت همبستگی طبقاتی و با ارتقا آگاهی و تشکل طبقاتی‌اش در عرصه‌ی مبارزه‌ی سازمان‌یافته و تشکیلاتی بیش از پیش صفوف خود را فشرده‌تر، متحدتر و آگاهانه‌تر کرده است و می‌رود تا در شرایط «بربریت یا سوسیالیزم» و برای رهایی بشریت از ستم طبقاتی، ملی و جنسی در جهت حاکمیت شورایی دموکراتیک بشریت بر سرنوشت اقتصادی، سیاسی فرهنگی خود مبارزه‌ی سرنوشت‌ساز خود را آغاز کند و در این راستا کارگران اروپا مخصوصا فرانسه، اسپانیا، یونان، بلژیک و ایتالیا در حال مبارزه هستند.
نظام سرمایه‌داری وابسته، دلالی و طفیلی ایران با هدایت جمهوری اسلامی به عنوان حافظ، مباشر و شریک این نظام در تامین مواد خام (عمدتا نفت و گاز) و نیروی کار ارزان برای شعبات شرکت‌های چندملیتی سرمایه‌داری جهانی در عرصه‌های ماشین‌سازی، الکترونیک و دیگر بخش‌ها مو به مو سیاست‌های دیکته شده‌ی نهادهای هدایت‌گر جهانی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را در جهت فوق اجرا کرده است. از جمله با برداشتن گمرکات مرزی و نابودی تولید داخلی، حذف یارانه‌ها، خصوصی‌سازی تمام عرصه‌های درمان، تحصیل، خدمات عمومی، تصویب دستمزدهای یک چهارم خط فقر و نابودی اشتغال دائم از طریق رواج قراردادهای سفید امضا و موقت، طبقه‌ی کارگر و دیگر مزدبگیران را با بالاترین آمار ۸۰٪ زیر خط فقر، بی‌کاری، تورم، گرانی، طلاق و تن‌فروشی در شرایط فقر و بدبختی مطلق قرار داده است.
طبقه‌ی ۱۴ میلیونی کارگران ایران با ۵۰ میلیون خانوار به عنوان مولد تمامی ثروت‌های جامعه و گُردانی از ارتش ۲ و نیم میلیاردی کارگران جهان و دوشادوش خواهران و برادران جهانی خود با اعتصابات و اعتراضات فزاینده‌ی خود و با ایجاد تشکل‌های مستقل کارگران و ارتقا آگاهی طبقاتی خود در جهت تشکل و وحدت سراسری و سازمان‌یافته حرکت می‌کند. اما هنوز به علت خلا حزب سیاسی و اتحادیه‌ی سراسری کارگران به عنوان تنها اهرم و ابزار مقاومت و مبارزه‌اش در مقابل طبقه و دولت سرمایه‌داری ایران در جهت تحقق مطالبات طبقاتی‌اش دچار پراکندگی و تشتت مبارزاتی، خودبه‌خودی‌گرایی و بی‌برنامگی و عدم انسجام سراسری می‌باشد.
ما خانواده‌های ۵۰ میلیونی کارگران ایرانی باید بدانیم که دور طول تاریخ بیش از ۱۰۰ سال مبارزه‌ی طبقاتی‌مان دارای گنجینه‌ی گران‌بهایی از تجارب مبارزاتی و تشکل‌های سیاسی و صنفی و شکل حکومت هستیم که باید در شرایط جدید مبارزه‌ی طبقاتی مورد استفاده قرار دهیم. از سال ۱۲۸۰ تاکنون، طبقه‌ی کارگر ایران با ایجاد چند حزب رزمنده مانند سوسیال – دموکرات، سوسیالیست، عدالت و حزب کمونیست و فدراسیون سراسری شورای متحده‌ی کارگری به عنوان سازمان‌های سیاسی و صنفی کارگران در جهت سازمان‌دهی بزرگ‌ترین اعتصابات اقتصادی – سیاسی سراسری و به دست آوردن دستاوردهای بزرگ مانند خلع ید امتیاز نفت، تدوین و تحمیل مترقی‌ترین قانون کار در خاورمیانه در سال ۱۳۲۵، تحمیل مطبوعات آزاد، تحمیل انتخابات آزاد و داشتن نمایندگان مستقل کارگری در مجلس شورای ملی و از همه مهم‌تر تشکیل ۶۰ شورای کنترل کارگری بر تولید و توزیع در انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان نطفه‌ی حاکمیت دموکراتیک – شورایی کارگران بر سرنوشت اقتصادی – سیاسی خود را در کارنامه‌ی درخشان خود دارد.
طبقه‌ی کارگر و تمامی فعالین و تشکل‌های آگاه‌گرانه‌ی کارگری موجود باید در جهت خلاصی از پراکندگی صفوف مبارزه‌ی طبقاتی کنونی بر پایه‌ی مطالبات پایه‌ای کارگران مانند دستمزدها، امنیت شغلی، تدوین قانون کار مترقی، حق تشکل، تجمع و اعتراض و هم‌چنین حاکمیت شورایی – دموکراتیک کارگران در جهت ایجاد تشکل‌های پایدار و سراسری کارگران یعنی حزب سیاسی کارگری و اتحادیه‌های سراسری به عنوان تنها اهرم تحقق خواسته‌های فوق حرکت کنند.
کارگران، فعالین و تشکل‌های کارگری ما باید با درس گرفتن از تاریخ مبارزات خود و کارگران جهان، اول ماه می امسال را هم‌سو با کارگران جهان به روز اتحاد، مبارزه، هم‌دلی و هم‌راهی کلیه‌ی نحله‌های کارگری برای سازماندهی مقاومت و مبارزه در جهت نابودی قراردادهای موقت و سفید امضا و برقراری اشتغال دائم، تحمیل دستمزدهای متناسب با تورم و زندگی شایسته، تحمیل حق اعتصاب، حق ایجاد تشکل مستقل و تدوین قانون کار مترقی تبدیل کنیم.
چاره‌ی کارگران وحدت و تشکیلات است
زنده باد اول ماه می روز همبستگی جهانی کارگران علیه نظام سرمایه‌داری
پیش به سوی ایجاد حزب و اتحادیه‌های سراسری کارگران
شاهرخ زمانی
زندان رجایی‌شهر کرج
۱۱ اردیبشهت ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر