۱۳۹۱ آبان ۱۰, چهارشنبه

نامه‌ی سرگشاده‌ی جمعی از زندانیان زندان مرکزی تبریز به رئیس‌جمهور

نامه‌ی سرگشاده‌ی جمعی از زندانیان زندان مرکزی تبریز به رئیس‌جمهور
اینجا قلب سالم را زالو تجویز می‌کنند


جناب آقای محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور محترم جمهوری اسلامی ایران 
با سلام و احترام
نامه‌ی شما به رئیس قوه‌ی قضائیه مبنی بر درخواست بازدید از «زندان اوین» تهران، که در روزنامه‌های کثیرالانتشار روز سه‌شنبه 2 آبان 1391 منتشر شد، موجی از بحث و گفتگو را در میان زندانیان زندان مرکزی تبریز دامن زد. هر چند مسئولان زندان با اتخاذ تدابیری مانع از دسترسی اکثر زندانیان به برخی از روزنامه‌های آن‌روز شدند اما به هر شکلی بود چندین شماره از آن روزنامه‌ها به دست زندانیان رسید و دست‌به‌دست چرخید. وقتی در پایان نامه‌‌ی‌تان آورده‌ بودید: «مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه‌ای امور کشور هستم و مطمئناً با سرکشی از زندان‌ها و برخی دادگاه‌ها نحوه‌ی اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملّت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن‌را به ملّت بزرگ تقدیم خواهم کرد.»، ما اینجا در زندان مرکزی تبریز با امید و شوق این سطور را خواندیم و به همدیگر نشان دادیم. این امید و شوق نه از سر علاقه‌ی ما به شخص جنابعالی یا ایمان به عزم مصمم شما، بلکه از این حیث به سراغ‌مان آمد که در این وضعیت اسفناک و غیرانسانی که در آن قرار داریم صدایی بلند شده است که از حقوق زندانیان در سراسر کشور دفاع کند. این برای نخستین‌بار است که در این سطح حکومتی، نه از عبارت‌های تبلیغاتی، کلی‌گویانه و فریبنده‌ی «عزمت ملّت»، «عزت ملّت»، «ملّت همیشه در صحنه»، «ملّت مدافع انرژی هسته‌ای» و ... بلکه بحثی بر سر «حقوق» ملّت گشوده شده است و این اتّفاق کم‌اهمیتی نیست. برای ما فارغ از پشت‌پرده یا سرنوشتی که می‌تواند این نامه‌نگاری‌ها داشته باشد، صرفاً همین‌که برای نخستین‌بار حقوق عموم مردم به طور عام و حقوق زندانیان به طور خاص به مسئله‌ای عمومی و علنی تبدیل شده حائز اهمیت است. حتی این‌که چرا پس از 7 سال و در روزهای پایانی دوران ریاست‌جمهوری‌تان و مقارن با زندانی‌شدن مشاور مطبوعاتی جنابعالی و مدیرمسئول روزنامه‌ی ایران، به فکر بازدید از زندان‌ها افتاده‌اید نیز برای ما مهم نیست؛ این‌که این جدال‌های علنی مسئولان رده‌بالای حاکمیت و قوای سه‌گانه تا چه حد به تعیین سرنوشت انتخابات آتی ریاست‌جمهوری گره خورده است نیز برای ما مهم نیست. ما می‌خواهیم از این فرصت به‌دست‌آمده و این فضای گشوده‌شده استفاده کنیم و صدای خود را به گوش همه‌ی کسانی برسانیم که نمی‌دانند پشت دیوارهای زندان چه بر سر زندانیان می‌آید. در این میان، با توجه به فتح بابی که از جانب شما صورت گرفته‌ است، مخاطب ما شمایید، باشد که از این طریق، مخاطب اصلی که همانا عموم ملّت ایران است در جریان امور قرار گیرد. 

آقای احمدی‌نژاد
جدا از نیّت شما که هر چیزی می‌تواند باشد، باید بگوییم که به زعم ما جنابعالی دست به روی نقطه‌ی حساسی گذاشته‌اید و پاسخ مطوّل و سرشار از کنایه‌ی رئیس قوه‌ی قضائیه به شما به خوبی این مسئله را نشان می‌دهد. دقیقاً بر طبق یک سنت آشنا در کشور ما، هرگاه که بحث‌هایی اینچنینی در بگیرد، منتفعان و کاخ‌نشینان از راه می‌رسند و با تذکر «ضرورت رسیدگی به معیشت مردم» و «پرهیز از تنش در این شرایط حساس» (آیا ما تاکنون در شرایط غیرحساسی هم قرار گرفته‌ایم!؟) سعی می‌کنند با لاپوشانی و پاک‌کردن صورت مسئله، قضیه را تمام کنند. بیهوده نیست که رئیس دیوان عدالت اداری هم، به عنوان یکی از بالاترین نهادهای قضائی، به کمک رئیس قوه‌ی قضایه می‌آید و به شما برای اتمام بحث پند و اندرز می‌دهد. آیت‌الله صادق آملی لاریجانی ریاست قوه‌ی قضائیه، در بند دوم پاسخش به نامه‌ی شما می‌گوید: «حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضم ساخته بود و به همه می‌گفت چرا رعایت ملک سلطان نمی‌کنید!». حکایت قاضی‌القضات، حکایت خوبی است وقتی از این منظر بنگریم که چگونه حقوق ملّتی غاصبانه مورد تعرض قرار می‌گیرد و سلطان‌ها هرگونه سخن گفتن از حقوق ملّت را به تعددی و حمله به حقوق سلطانیت خود درک می‌کنند. قاضی‌القضات به خوبی می‌داند که «مصلحت‌اندیشی‌اش» از کجا نشات می‌گیرد؛ او می‌داند این فتح باب، می‌تواند به دروازه‌ی بزرگی ختم شود.
از این دعواها و جدل‌ها در می‌گذریم نه به این دلیل که در جریان دقیق‌اش نیستیم یا توان تحلیل نداریم، بلکه می‌خواهیم با بیان مستقیم حقوق ضایع شده‌ی‌مان نگذاریم مسئله‌ی اصلی «حقوق زندانیان» پشت تحلیل‌های سیاسی و جناحی از سطح عمومی به زیر کشیده شود. ما این نامه را می‌نویسیم برای ثبت در تاریخ، برای تمام آن صداهایی که می‌خواهند صدای بی‌صدایان باشند.

آقای رئیس‌جمهور 
اینجا زندان مرکزی تبریز است؛ زندانی با ظرفیت پذیرش حدود 2000 زندانی که در آن بیش از 4000 زندانی نگهداری می‌شوند. در زندان تبریز از همان لحظه‌ی ورود آنچه که از کف می‌رود کرامت انسانی است. از نخستین مسئول یا نیروی نظامی که زندانی با آن مواجه می‌شود، توهین و رفتار خشن آغاز می‌شود و تا ورود به بند عمومی ادامه دارد. به کوچکترین بهانه‌ای، دون‌پایه‌ترین مسئول یا نیروی نظامی (حتی در حد سرباز وظیفه)، زندانی را چه تحت‌قرار باشد یا محکوم، به بدترین توهین‌های رفتاری و کلامی می‌آراید و حتی به زیر مشت و لگد می‌گیرد و با هر اعتراضی از جانب زندانی این توهین‌ها و خشونت‌ها تشدید می‌شود. 
بندهای زندان مرکزی تبریز تراکم بسیار بالایی دارد، به‌طوری که تقریباً در تمامی بندها بخش قابل توجهی از زندانیان تخت‌‌خواب ندارند و به اصطلاح «کف‌خواب» هستند. در پی این تراکم بالا، وضعیت بهداشتی بندها نیز شکل فاجعه‌باری به خود می‌گیرد و همچنین موجب بروز اختلاف و درگیری‌های کلامی و حتی فیزیکی زندانیان با یکدیگر تحت فشارهای عصبی ناشی از تراکم شدید می‌شود. 
بهداشت عمومی بندها واقعاً اسفناک است و وضعیت آشپزخانه و سرویس‌های بهداشتی آن‌ها عمیقاً دهشتناک و بسیار آلوده است. به عنوان نمونه، طبقه‌ی اول بند 15 زندان مرکزی تبریز، بندی است که عموماً جرایم مالی و معتادان ترک‌کرده در آن نگهداری می‌شوند و جمعیتی در حدود 400 زندانی را در خود جا داده است. این بند که در میان عموم زندانیان به عنوان «بهترین بند» زندان مرکزی تبریز شناخته می‌شود، تنها 9 شعله‌ی چراغ خوراک‌پزی دارد و این 9 شعله هم در اتاقی باریک به اندازه‌ی حداکثر 10 مترمربع قرار دارد و برای پختن یک غذای ساده باید مدتی طولانی در صف ایستاد. هر زندانی این بند هر دو روز یکبار و به مدت 5 الی 10 دقیقه حق استفاده از حمام را دارد که این زمان شامل شستن لباس‌های شخصی نیز می‌شود و برای همین مدت اندک هم دست‌کم باید نیم تا یک ساعت در صف منتظر ماند. برای این بند تنها 10 کابین توالت وجود دارد که در ساعت‌های پرترافیک واقعاً استفاده از آن‌ها را غیرممکن می‌کند. به ازای این 10 کابین تنها 5 شیر آب برای شستشوی دست‌و‌صورت وجود دارد که البته محل شستشوی ظرف‌های غذا، مواد غذایی خام و میوه‌ها و سایر وسائل و حتی مسواک‌زدن زندانیان نیز هست. در کنار این 5 شیر آب حتی مایع دستشویی نیز وجود ندارد و زندانیان مجبورند با استفاده از مایع دستشویی شخصی، شامپوهای شخصی یا پودر لباس‌شویی نسبت به شستشوی دست‌های خود اقدام کنند. چون عملاً همراه داشتن همیشگی مایع دستشویی شخصی، شامپو یا پودر لباس‌شویی در طول روز امکان ندارد، بسیاری از زندانیان به شستن ساده‌ی دست‌های خود با آب خالی عادت می‌کنند و از این‌رو کل بند همواره در معرض آلودگی به خطرناک‌ترین و آلوده‌ترین میکروب‌ها و ویروس‌ها قرار دارد. (وضعیت بهداشتی سایر بندها را از این خلاصه درباره‌ی «بهترین بند زندان مرکزی تبریز» می‌توان به خوبی درک کرد و ما برای طولانی نشدن متن از ذکر موردی آن‌ها خودداری می‌کنیم.)
وضعیت و کیفیت غذا در زندان تبریز واقعاً مثال‌زدنی است. عموماً که گوشت از سهمیه‌ی غذایی زندانیان حذف شده است و سویای بدطعم به عنوان عنصر همیشه حاضر در سهمیه‌ی غذای زندانی‌ها وجود دارد. مواد استفاده شده در تمامی غذاها از نازل‌ترین مواد موجود در بازار تهیه می‌شود و عملاً طعم و بوی بد آن خوردن غذا را ناممکن می‌کند. بعضی از وعده‌های غذاییِ بدون برنج، واقعاً حتی به لحاظ حجم هم بسیار ناچیز است. مثلاً یک یا دو عدد سیب‌زمینی آب‌پز کوچک، یا یک عدد تخم‌مرغ خام، عدس پخته‌ی خالی، لوبیا قرمز پخته‌ی خالی، هر کدام به عنوان وعده‌ی غذایی اصلی به زندانیان داده می‌شود. بسیاری از زندانیان در قبال کیفیت بسیار نازل غذا از جیب خودشان اقدام به تهیّه‌ی غذا می‌کنند و همین امر موجب بالارفتن سرسام‌آور هزینه‌های مالی زندانی می‌شود. بسیاری از زندانیان کم‌درآمد و بی‌درآمد نیز عملاً مجبورند یا گرسنه بمانند و یا با این رژیم غذایی بسیار بد کنار بیایند و همواره در معرض سوء تغریه و بیماری‌ها بسیار خطرناک ناشی از تغزیه‌ی نامناسب قرار داشته باشند.
در زندان مرکزی تبریز هرچند به صورت «صوری» بندها بر حسب جرایم از هم تفکیک شده‌اند، اما در عمل «تفکیک جرایم» به‌هیچ‌وجه رعایت نمی‌شود و در اثر تصمیم‌های دلبخواهی و البته عامدانه‌ی مسئولان زندان، مرتکبین جرایم نامرتبط در کنار هم نگهداری می‌شوند. برهم‌زدن تفکیک جرایم در بسیاری از موارد خصلت تنبیهی دارد و بسیاری از زندانیانی که اعتراضی نسبت به وضعیت زندان و نادیده انگاشتن حقوق زندانیان انجام دهند به بندهای نامرتبط با جرم خود و عموماً بندهای جرایم خطرناک منتقل می‌شوند. در مورد زندانیان سیاسی (که البته مقام‌های حکومتی ایران وجود هرگونه زندانی سیاسی را انکار می‌کنند) نیز هیچ بند مشخصی برای نگهداری آن‌ها وجود ندارد و به صورتی کاملاً دلبخواهی و البته با هماهنگی و دستور سیستماتیک نیروهای امنیتیِ خارج از زندان، زندانیان سیاسی همواره در حال جابه‌جایی از این بند به آن بند هستند.
در زندان مرکزی تبریز تقریباً می‌توان گفت که هیچ‌گونه امکانات رفاهی برای زندانیان وجود ندارد. کل امکانات رفاهی برای زندانیان شامل یک یا حداکثر دو تلویزیون (عموماً 14 اینچ) برای یک اتاق 100 نفره است و یک تور والیبال (نه در تمام بندها) در حیاط‌های به شدت کوچک بندهای زندان. در زندان تبریز نه خبری از کتابخانه وجود دارد و نه امکانات حتی پیش‌پا افتاده‌ی ورزشی. البته یک کتابخانه‌ی مرکزی در زندان وجود دارد که در محوطه‌ی عمومی زندان تبریز قرار دارد و اجازه گرفتن از مسئولین بند برای مراجعه به کتابخانه‌ی مرکزی و موفقیت در این امر از هفت‌خوان رستم دشوارتر و عموماً ناممکن است (شاید اسفناک‌تر از این مورد نتوان متصور بود که رفتن به کتابخانه نیاز به صرف کلی وقت و چانه‌زنی و خواهش و تمنا از مسئولان بند را داشته باشد). البته در کتابخانه‌ی مرکزی زندان تبریز هم کتاب خاصی به غیر از کتاب‌های آموزش احکام مذهبی یا یک سری کتاب‌های ادبی نازل و خنثی وجود ندارد.
یکی از فاجعه‌بارترین بخش‌های زندان مرکزی تبریز، کارگاه‌های تولیدی آن است. «کاردرمانی» مقوله‌ای است که از چندین سال پیش در بسیاری از زندان‌های ایران در حال انجام است. استدلال شکل‌گیری چنین پروژه‌ای از سوی مسئولان سازمان زندان‌ها، کمک به بازآفرینی و آموزش فنی و علمی زندانیان است. اما آن‌چه در عمل اتفاق می‌افتد چیزی جز یک استثمار برنامه‌دار و خاموش پشت درهای بسته نیست. محیط فیزیکی این کارگاه‌ها در داخل محوطه‌ی زندان تبریز قرار دارد و فعالیت آن‌ها حوزه‌های قالی‌بافی، کفش‌دوزی، تریکودوزی، آهنگری، جوش‌کاری، صنایع دستی و ... را در بر می‌گیرد. این کارگاه‌های مجهزِ به نیروی کار مفت و ارزان، به صورت قراردای و تحت روابط و عوامل پشت‌پرده در اختیار شرکت‌های دولتی و خصوصی مختلف خارج از زندان قرار می‌گیرند. به عنوان مثال کارخانه‌ی کفش آداک در تبریز بخش قابل توجهی از تولید خود را در کارگاه‌های زندان مرکزی تبریز انجام می‌دهد. برخی از شرکت‌های دولتی نیز بر حسب نیازشان در این کارگاه‌ها دست به تولید می‌زنند. تولید لباس فرم برای کارکنان شرکت‌های مختلف، تولید ابزار آلات مختلف برای سازمان‌هایی همچون شهرداری و ... نمونه‌ای از این فعالیت‌ها است. بند 3 زندان تبریز، که با نام «بند کارگاه» شناخته می‌شود، محل زندگی بخش اعظم زندانیانی است که در کارگاه‌های زندان کار می‌کنند. جمعیت حاضر در این بند بالغ بر 500 نفر است و به لحاظ پراکندگی نوع جرم، جرایمی همچون موادمخدر، سرقت، نزاع، دیه و ... را در بر می‌گیرد. علاوه بر زندانیان بند 3، حدود 100 نفر دیگر از زندانیانی که در کارگاه‌های زندان تبریز کار می‌کنند مربوط به بند 8 زندان تبریز هستند که به نام «بند کاردرمانی» شناخته می‌شود. این بند جدید‌التاسیس (که پیشتر به عنوان بند جرایم مالی بود) شامل بخشی از زندانیان معتاد به موادمخدری است که در طبقه‌ی فوقانی بند 15 تحت «متادون‌درمانی» قرار داشتند و از حدود یک سال قبل حدود 100 نفر از آن‌ها به بند 8 منتقل شده‌اند. مزد پرداختی به زندانیانی که در کارگاه‌ها کار می‌کنند در قبال میزان کار تحویلی محاسبه می‌شود به‌طوری که رقم دریافتی ماهانه‌ی زندانیانی که در کارگاه‌ها کار می‌کنند به‌صورت میانگین تنها در حدود 20هزار تا 40هزار تومان برای یک ماه است (بسته به میزان تولید تحویل داده شده). این زندانیان در طی ساعت‌های کار در کارگاه (هر روز 8 تا 16) حق پخت‌وپز ندارند و مجبورند از غذای نازل و بی‌کیفیت زندان تغزیه کنند. زندانیانی که در کارگاه‌های زندان تبریز کار می‌کنند به ظاهر بیمه هستند اما در عمل این بیمه صرفاً شامل خدمات درمانی بهداری زندان مرکزی تبریز است و بر خلاف نص صریح قانون کار جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گونه خدماتی مبنی بر بیمه‌ی تامین اجتماعی شامل حال آن‌ها نیست. تنها خدمات ویژه‌ای که شامل حال این زندانیان می‌شود برخورداری از ملاقات‌های حضوری دوهفته یکبار است (در زندان مرکزی تبریز ملاقات حضوری برای عموم زندانیان هر دوماه یکبار است). در قبال این وضعیت و استثمار کامل زندانیانی که در کارگاه‌ها کار می‌کنند، بسیاری از زندانیان جرایم عمومی که در بند 3 قرار دارند از کار در کارگاه‌ها دست می‌کشند و همین امر موجب شده است که مسئولان زندان برای جایگزینی نیروی کار به سمت زندانیانی که تحت «متادون‌درمانی» قرار دارند روی بیاورند و دلیل تاسیس بند 8 با نام جدید «کاردرمانی» در یک سال گذشته همین بوده است. زندانیان تحت متادون‌درمانی، پس از آن‌که به جای مواد‌مخدر به متادون وابسته شدند، تبدیل به انسان‌هایی مریض، خنثی، همیشه افسرده و خسته و فرورفته در خود می‌شوند و عملاً تمام عنان‌شان در دست مسئولان زندان قرار می‌گیرد و همواره «تهدید به قطع متادون» به عنوان چماقی بالای سر آن‌ها قرار دارد. با روند فعلی پیش‌بینی اینکه تمام زندانیانِ تحت متادون‌درمانی، که در طبقه‌ی فوقانی بند 15 زندان مرکزی تبریز نگهداری می‌شوند، آرام آرام تبدیل به نیروی کار مفت و ارزان در کارگاه‌های زندان تبریز شوند دور از تصوّر نیست. نکته‌ی جالب‌تر در اینجاست که هزینه‌ی متادون از خود زندانی دریافت می‌شود (ماهانه 20 هزار تومان) و روند فعلی سرانجام به «متادون در قبال کار مفت» خواهد انجامید. 

آقای رئیس‌جمهور 
در میان زندانیان زندان مرکزی تبریز به طنز زندان اوین تهران به نام «هتل اوین» نامیده می‌شود، همان زندانی که شما مصرّانه می‌خواهید از آن بازدید کنید. کسانی که زندان اوین را دیده‌اند شهادت می‌دهند که فاصله‌ی کیفیت بهداشتی و رفاهی زندان اوین با زندان مرکزی تبریز بسیار زیاد و شاید اصلاً قابل مقایسه نیست. پس اگر مسئله برایتان حقوق عموم زندانیان است حتماً سری هم به زندان مرکزی تبریز بزنید و شاهد وضعیت اسفناکی که ما با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم باشید.
 در زندان مرکزی تبریز جایی وجود دارد به نام «اتاق 45» که در اصل قرار است امور اداری مربوط به ورورد و خروج زندانیان را کنترل کند، اما نام این اتاق لرزه بر تن تمامی زندانیان می‌اندازد. زندانیان معترض و یا حتی خطاکاری که توسط مسئولین بند به اتاق 45 معرفی می‌شوند در آن‌جا به شدیدترین و وحشیانه‌ترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم مسئولان آن اتاق و سربازان وظیفه قرار می‌گیرند. میزان خشونتی که در آ‌ن‌جا اعمال می‌شود به‌هیچ‌وجه قابل انتقال از طریق کلمات نیست؛ فقط باید در زندان باشید و یکی از هم‌بندان شما پایش به آن‌جا کشیده شود و سپس به بند برگردد: یک تکه گوشت بی‌جان که چندین روز یا حتی چندین هفته طول می‌کشد که به حالت نرمال برگردد. ما در چنین شرایطی به تهیه‌ی این نامه و ارسال پرمشقت آن به خارج از زندان دست‌زده‌ایم و خطرهای احتمالی آن‌را نیز به جان خریده‌ایم. ما هم دوست داشتیم که همچون نامه‌نگاری‌های شما به طور مستند به متن قانون ارجاع دهیم، اما چه کنیم که در این زندان حتی حق دسترسی به «آیین‌نامه‌ی اجرایی سازمان زندان‌ها» و آگاهی دقیق از حقوق خودمان را هم نداریم.

آقای احمدی‌نژاد
در میان ما کسانی وجود دارند که به شما رای داده‌اند، کسانی هستند که به شما رای نداده‌اند و کسان بسیاری هم وجود دارند که اصلاً در انتخابات شرکت نکرده‌اند. پس به این معنا شما رئیس‌جمهور منتخب همه‌ی ما نیستید اما اینک در جایگاهی قرار گرفته‌اید، که به هر علتی، برای نخستین‌بار به عنوان عالی‌ترین مقام اجرایی کشور از «حقوق زندانیان» سخن گفته‌اید. ما این اتفاق را به فال نیک می‌گیریم و امیدواریم تصمیم شما در دفاع از حقوق زندانیان و بازرسی از زندان‌ها، تصمیمی صادقانه و بی‌غرض باشد؛ که اگر این‌گونه باشد ما مشتاقانه در انتظار حضور و بازدید جنابعالی از زندان مرکزی تبریز هستیم.

هفتم آبان 1391
جمعی از زندانیان بندهای سه‌گانه، 15، 12، 9، 8، 7، 3، زندان مرکزی تبریز


شاهرخ زمانی از زندان رجايی شهر پيامی ارسال کرده است که در اينجا ملاحظه ميکنيد!

۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

به سازمانهای کارگری و نهادهای انساندوست در سراسر جهان



به سازمانهای کارگری و نهادهای انساندوست
در سراسر جهان


شاهرخ زمانی عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری و سندیکای کارگران نقاش تهران از فعالین کارگری محبوب و شناخته شده در شهر تبریز طی نامه ای از زندان رجایی شهر از ما خواسته است که صدای اعتراض او را به جهانیان برسانیم. شاهرخ زمانی در 4 ژوئن 2011 دستگیر و 11 سال حکم زندان به وی داده شده است. جرم او تلاش برای ایجاد تشکل کارگری و دفاع از حقوق کارگران است. اما با پاپوش دوزی مثل همیشه انواع جرائم دیگر مانند تبلیغ علیه نظام و غیره را به او نسبت داده اند. درمدتی که شاهرخ در زندان بوده مورد شکنجه و آزار بسیاری قرار گرفته است. اکنون وی را به زندان رجایی شهر تبعید کرده اند.  نامه شاهرخ زمانی ضمیمه است و با خواندن آن در جریان وضعیت دقیق وی قرار میگیرید. آنچه در زندان بر شاهرخ زمانی میگذرد بیانگر وضعیت همه زندانیان سیاسی و فعالین کارگری در زندان است. ما از شما انتظار داریم به هر  شکل که میتوانید به درخواست شاهرخ زمانی پاسخ داده و او را مورد حمایت خود قرار دهید. با نوشتن نامه به جمهوری اسلامی دستگیری و شکنجه و آزار فعالین کارگری و سیاسی در ایران را محکوم کرده و خواهان آزادی شاهرخ و سایر کارگران زندانی و زندانیان سیاسی از زندان شوید.

بد نیست همینجا اضافه کنیم که علاوه بر شاهرخ زمانی رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای واحد، محمد جراحی عضو کمیته پیگیری، بهنام ابراهیم زاده عضو کمیته پیگیری، رسول بداغی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان، عبدالرضا قنبری معلم معترض که در تظاهرات مردم در سال 2009 دستگیر و اکنون خطر اجرای حکم اعدام بر روی سر اوست و تعداد قابل توجه دیگری از فعالین کارگری، فعالین معلمان و سایر جنبش های اجتماعی در زندانند.
منتظر پاسخ و اقدامات شما هستیم.

کمپین برای آزادی کارگران زندانی، شهلا دانشفر
Shahla_daneshfar@yahoo.co
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
freeshahrookh@gmail.com
کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی- ابوالقاسم کاردار
freepoliticalprisoners@googlemail.com
Mission Free Iran,Ahmad Fatemi
missionfreeiran@gmail.com; http://missionfreeiran.org
26 اکتبر 2012




شاهرخ زمانی از زندان رجايی شهر پيامی ارسال کرده است که در اينجا متن آنرا ملاحظه ميکنيد!

خطاب به تمامی سنديکاها و نهادهای حقوق بشری و انسانهای آزاديخواه
صدای دادخواهی مرا بشنويد!

من شاهرخ زمانی عضو سنديکای کارگران نقاش تهران  و کميته پيگيري پس از سی سال اقامت در تهران در تاريخ چهارده خرداد  ۱٣۹۰ در بدو ورود به شهر تبريز بخاطر ديدار با پدر و مادرم توسط اداره اطلاعات شهر به شکل کاملا غير قانونی و بدون کوچکترين سند و مدرک دستگير شدم. بعد از چهل روز شکنجه هاي روحي و جسمي به زندان مرکزي تبريز تحويل داده شدم. در تمامي اين چهل روز بازداشت غير قانوني ام در اعتراض به اين اوضاع در اعتصاب غذا بودم. بطوري که ۲۷ کيلو وزن کم کرده ام و مطلقا بازجويي ندادم. با اين اوصاف عليرغم اينکه کوچکترين سند و مدرکي از من وجود نداشته و يک سطر بازجويي نداد. اداره اطلاعات و  لجاجت آن٬ شعبه يک دادگاه انقلاب تبريز با زدن اتهامات "تبليغ عليه نظام و تشکيل دسته سوسياليستي" مشمول مجازات در اين موارد يعني ۱۱ سال حبس براي من بريدند. در صورتيکه در حکم صادر شده نيز  من از اول تا آخر منکر اتهامات بودم و اين مسئله نشان دهنده جعلي و واهي بودن اتهامات و خود حکم بعدا بطوريکه قاضي پرونده در اثر اصرار من که بر اساس چه چيزي حکم صادر کرده است اعلام کرده و گفته شما فکر ميکنيد من کي هستم  بنده در سلسله مراتب يک فرمانبرداری بيش نيستم.  

زندان تبريز يکي از مخوف ترين زندانها با آدمکش ترين ماموران مي باشد٬ برخورد غير قانوني و غير انساني و جنايتکارانه آن زبانزد خاص و عام مي باشد٬ زندانيان سياسي بدون برخورداري از کوچکترين حقوق قانوني مانند مرخصي، آزادي موردي و مشروط و يا  کتابخانه که فقط کتابهاي تخصصي دارد تحت نظر اداره اطلاعات مرکزي به بدترين شکل ممکن مورد زندانیان را تحت شکنجه هاي روحي و جسمي فراوان قرار ميدهد. بدترين رفتار انداختن زندانيان عادي به جان زندانيان سياسي مي باشد. به علت اينکه بندي مستقل وجود ندارد، اين کار را بطور روزمر ه انجام ميدهند و روزي نيست که يک درگيري کوچک و يا بزرگ در اين اداره بوجود نيامده باشد.
در يک اطاق بيست متري بيست و يک تخت است که گاهي از چهل نفربه بالا در آنجا هستند هميشه هفت نفر از زندانيان عادي مخصوص که روحشان فاسد بوده و تحت ارعاب تن به جاسوسي و  درگيري ميدهند در ميان زندانيان هستند.
زندانيان سياسي با افراد مبتلا به بيماري ايدز و يا هپاتيت در تماس مي باشند که با تحريک مسئولان به سوهان روح زندانيان سياسي تبديل ميشوند. در سال ٩٠ مرا بعد از سه روز نگهداري در اين اطاق که به نوعي بهشت حساب ميشد به بند ١٢ اداره اطلاعات براي آزار و اذيت بيشتر، مرا به یک قرنطینه همراه با زندانيان خطرناک که فقط براي سه روز قابل تحمل است نگهداری کردند و بعدا بهمراه   جمهور آزگوچ از پ ک ک به بند ۱۵متادون که پنجاه نفر مبتلا به ايدز و هپاتيت در آنجا بودند، انتقال دادند. در آنجا در اعتراض به اين مسئله يک اعتصاب چند روزه با تمامي زندانيان انجام داديم.

اداره اطلاعات در اردبيهشت ۹۱ بدون کوچکترين حکمي با جعل سازي سند و اين که من  تقاضاي انتقال داده ام مرا به يزد انتقال داد. من از لطف اين عده برخوردار شده و در آنجا با تهمت اينکه شما اخبار و اوضاع  داخلي را به بيرون ميدهيد دوباره به تبريز برگردانده شدم به بند هشت کار درماني تبريز. در آنجا ما زندانيان سياسي تبريز نوشته اي کتبي در ١٤ ماده براي سازمان زندانها نوشته و موارد ديگري از آزار و اذيت ماموران را توضیح دادیم و خواهان رسیدگی فوری به حقوق قانوني مان مانند مرخصي ها٬ آزادي مشروط و امکانات باشگاهي، کلاسهاي فني و حرفه ای شديم. ... (چند ثانیه نامفهوم)

مامور انتظامات داخلي زندانیان عادی را وادار کرد عليه من و چند نفر ديگر شکايت کنند و گفتند که ما به رهبري توهين کرده، به زندانيان عادي فحش داده و زندانيان کارگر را تحريک به اعتصاب کرده ايم. اين پرونده درشوراي ١١ بازرسي تشکيل شد و بعد از اين ماجرا ما را به زندان رجايي شهر کرج تبعيد کردند. البته بعدا دو نفر از کسانی که شکایت کرده بودند پشیمان شدند.

جناب احمد شهيد
علیرغم شکايت خانواده ام به نهادهاي قانوني از جمله دفتر رهبري، ديوانعالي نهاد حقوق بشر و غيره با جوابهاي سربالا و تهديد و ارعاب مواجه بوده ام. عليرغم اين تهديد و ارعاب من قسمتهايي از حرفهاي همين نهادها را که براي رفع تکليف و بخاطر فشارهای خانواده ام به وکيلم گفته اند ياد آور ميشوم. کارشناس ديوانعالي کشور گفته متاسفانه در حق ايشان اجحاف شده و کوچکترين ادله قانوني و محکمه پسندي که قاضي بتواند اين حکم را بدهد در پرونده ايشان موجود نيست. يکي از افراد حقوق بشر اسلامي د ر تهران در مقابل پيگيري زياد پرونده  به همسر من گفته است خانم چيزي از اينجا عايد شما نخواهد شد تصميم جاي ديگري گرفته شده است. شما تنها به حقوق بشر جهاني ميتوانيد مراجعه کنيد. گويا قاضي صادر کننده حکم در مقابل فشار بر روي سه مدرک، حکم را صادر کرده گفته من فکر ميکنم که در سلسله مراتب پيچيده کنوني فرمانبرداري بيش نيستم. (چند ثانیه نامفهوم)

تنها اميد ما زندانيان٬ احزاب و نهادهاي جهاني عليه سياستهاي ضد بشري موجود هستند.

در پايان قابل تذکر ميباشد که در اداره اطلاعات بصورت مستقيم و يا غير مستقيم تهديد به مرگ شده ام از جمله مسموميت٬ قرار دادن در کنار افراد عادي مبتلا به ايدز، وادار کردن افراد نامتعادل رواني٬ جاني و خطرناک به درگيري با من، قرار دادن افراد اطلاعاتي در پوشش زنداني در کنار من که مرا تشويق به فرار ميکردند تا حين فرار با تير کشته شوم که با شناسايي و افشای اين افراد از آنها دور شده ام. مامورين مردمي و خوب زندان چندين بار در زندان در اين مورد به من تذکر داده اند که با توجه به نمونه مهندس اماني، مبارزي که توسط مامورين از طريق فرار ساختگي از بين برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هرگونه عواقب از اين قبيل من به همه هشدار ميدهم. مرگ من در زندان بهر دليل متوجه مسئولين مي باشد.

با اميد به آينده اي انساني عاري از تبعيض و ظلم دست همه شما را به گرمي فشرده و قبلا از زحمات شما به گرمي نهايت تشکر را دارم.

 شاهرخ زماني زنداني رجايي شهر
٢٩ مهرماه ١٣٩١







Date: 26 October 2012

To all trade unions and human rights organisations

Mr. Shahrokh Zamani, a member of the Follow-Up Committee to Set Up Free Labour Organisations in Iran and the Painters’ Union of Tehran, is a popular and well-known labor activist who, through a letter written from prison in Tabriz, has asked us to help him have his voice heard internationally.

Mr. Zamani was arrested on June 5, 2011 and was sentenced to 11 years in prison. His crime is defending the rights of workers and creating a union. As usual, they have not charged him with this but instead with trumped-up charges such as “propaganda against the regime” and the like. During his imprisonment, Mr. Zamani has been subjected to severe torture and cruelty. He is now being held in the notorious Rajaei-Shahr prison.

Mr. Zamani’s letter is attached; by reading it, you will understand the details of his condition. What is happening to Mr. Zamani is exactly what all other political prisoners and labor activists suffer. We ask you to help support Shahrokh Zamani in any manner you can. You can write to the Islamic Republic and protest the arrests, imprisonment and torture of labor activists and ask for the release of Mr. Zamani and other labor activists.

While on this topic, we would like to add to Mr. Zamani’s the name of a few more activists. Mr. Reza Shahabi, Member of the Executive Board of the Union of Workers of Tehran and Suburbs United Bus Company; Mohammad Jarahi and Behnam Ebrahimzadeh, members of the Follow-Up Committee to Set Up Free Labour Organisations in Iran; Rasoul Bodaghi, member of the Teachers’ Trade Association; Abdolreza Ghanbari, a teacher who was arrested in 2009 and is in danger of receiving a death sentence; and many more labor activists, teacher activists and others involved in other social movements.

We are awaiting your support and reply

Campaign to Free Jailed Workers in Iran
Shahla Daneshfar
shahla_daneshfar@yahoo.com, http://free-them-now.blogspot.com

Shahrokh Zamani Defence Committee
freeshahrookh@gmail.com; http://www.chzamani.blogspot.com

Campaign to Free Political Prisoners in Iran
Sarvar Kardar
freepoliticalprisoners@googlemail.com; http://www.iranpoliticalprisoners.com/

Mission Free Iran
Ahmad Fatemi
missionfreeiran@gmail.com; http://missionfreeiran.org


A letter from Shahrokh Zamani, worker activist, from prison

To all trade unions and human rights organisations:

Hear the sound of my plea!

I am Shahrokh Zamani, member of the Painters’ Union of Tehran and the Follow-up Committee to Set up Free Labour Organisations in Iran. I have been a resident of Tehran for thirty years. On June 5, 2011, upon entry to the city of Tabriz to visit my parents, I was unlawfully arrested by agents of the Ministry of Intelligence without any charges, evidence or documents. After forty days of both psychological and physical forms of harsh tortures, I was taken to the Central Prison of Tabriz. In those 40 days of my unlawful and illegal detention, I engaged in a hunger strike in order to protest my situation. I lost 27 kg (60 lbs) and I never gave a confession. Despite the fact that there was not a shred of evidence against me, and that my interrogators never got even one line of confession out of me, the First Branch of Revolutionary Court of Tabriz spitefully charged me with “spreading propaganda against the regime and forming socialist groups,” which carries a mandatory 11 year prison sentence. It was obvious in the sentencing that I had denied all charges from beginning which shows the false and trumped up nature of the charges. I asked the presiding judge for the evidence against me, and for his justification for giving me such a long sentence, to which he answered: “Who do you think I am Sir? I am nothing more than a subordinate in a hierarchical system.”

Tabriz prison is one of the most notorious prisons, known for its violent and murderous guards. The guards are infamous for their inhumane, murderous and unlawful ways. The prisoners have no rights such as furloughs, day passes and/or conditional releases. Even the borrowing of library books is completely under the control of prison officials who put the prisoners through a myriad of the absolute worse physical and psychological tortures. One of the worst of these tortures is the unleashing of the violent inmates (common criminals) upon the political prisoners. Since there are no rules, this is done on daily basis and there is not a day without some kind of an outbreak or problem between these two groups of prisoners.

In one room, which is 20 meters, there are 21 beds and there are usually over forty prisoners in that room. There are always 7 violent common criminals amongst us to physically intimidate us and to spy on us.

Political prisoners are put in close contact with those with AIDS and hepatitis which, along with the teasing of the guards, is most unnerving.  In 2011, they transferred me from my cell – which, compared with where they were sending me, I now consider heavenly – to Section 12 of the Intelligence Office in order to torture me. This was a quarantined area reserved for dangerous criminals. This could only be tolerated for three days at most. Then, along with Mr. Jomhour Azgoch from P.K.K. (Kurdistan Workers Party), I was taken to Section 15, the Methadone Ward, to a room with 50 people who had AIDS and hepatitis. To protest this we went on hunger strike for days.

In the spring of 2012, although I had not committed the slightest infraction, the officials falsified documents saying that I had requested a transfer, and I was moved to Yazd. I was met with kindness there, but then I was accused of leaking information about the conditions inside the prison to the outside, and I was returned to Tabriz to the Treatment Section 8. There, we political prisoners wrote 14 articles highlighting the lack of our rights in prison such as day passes, conditional releases, use of exercise facilities, and technical and professional classes…

So the officials inside the prison forced the common prisoners to lodge a complaint against me and a few others. They said we insulted the Leader, swore at the common criminal inmates, and encouraged other workers’ union prisoners to go on strike. This file was looked into, and consequently I was transferred to Rajaei Shahr Prison near Karaj.

Mr. Ahmad Shaheed:

Despite my family’s complaints to legal institutions, including the Office of the Leader and the Supreme Court of Human Rights, I was still faced with intimidation and threats, and was still given no answers, only the run-around. I remember telling my lawyer about some of the threats from these institutions due to pressures put on my family.  One Supreme Court expert said that sadly the charges against me were terribly unjust in that there was not the smallest of legal reasons for the judge to have given me such a sentence. One Islamic human rights person told my wife there was nothing that my wife could do regarding my situation at this point, as my sentencing had been determined by the higher-ups, and her only hope was contacting and referring my case to international human rights organizations. The judge who was forced to deliver my sentence based on three reasons/accusations said after the sentencing that he was just a subordinate in such complex matters and merely held a position of submission to the Leaders.

The only hope we political prisoners have are the human rights organizations.

Lastly I want to emphasize that the offices of the intelligence services have threatened my life both directly and indirectly: by poisoning; exposure to prisoners with AIDS; unleashing mentally ill, violent and dangerous inmates on me; and forcing prisoners around me to encourage me to escape so that I can be shot with a bullet while trying to escape. I have removed myself from such inmates after they were named and exposed. Some good, kind guards in the prison have given me a warning about this sort of thing and suggested that I use the example of Mr. Emani, an engineer; that it is no longer possible for the guards to help prisoners escape; and that I should be careful and watch myself regarding such suggestions and activities. So I am telling everyone, if I die in prison for any reason it is done by the officials.

In hopes of a humane future, without discrimination and cruelty.
I warmly shake your hands and thank you in advance for all your hard work. I thank you enormously.

Shahrokh Zamani
Prisoner of Rajai Shahr, Iran
Oct 20, 2012

۱۳۹۱ آبان ۲, سه‌شنبه

پیش بسوی سازماندهی اعتراضات گسترده و مستمر



APELL AN

Telefon 030-6956-2650, Fax: 030-6956-3849
E-Mail: stefan.heimlich@verdi.de 
Verdi, Paula-Thiede-Ufer 10, 10179 Berlin
Eine neue Welle der Unterdrückung der Arbeiterbewegung im Iran
Sehr geehrter Herr Heimlich,
derzeit steigt die Zahl der Verhaftungen von ArbeitnehmerInnen und Aktivisten der Arbeiterbewegung im Iran an.
Das islamische Regime versucht durch die Intensivierung von Verfolgungen, Folter, etc. die Organisierung von ArbeitnehmerInnen zu verhindern: Am 15. Juni wurden 60 Arbeiteraktivisten und Mitglieder des Komitees zur Gründung unabhängiger Arbeiterorganisationen, die ihre Jahres-Versammlung abhalten wollten, durch Sicherheitskräfte verhaftet. Dank massiver Proteste aus dem Ausland ins besondere von den Gewerkschaften kamen alle nach und nach frei.
Leider sitzen immer noch viele ArbeitnehmerInnen in Haft. Zum Beispiel Reza Shahabi, Vorstandsmitglied und Schatzmeister der Teheraner Busfahrergewerkschaft wurde während und nach seiner Verhaftung im Juni 2010 durch Schläge, Folter und unzumutbare Bedingungen im Gefängnis an der Halswirbelsäule und der Hüfte verletzt und leidet seit dem an einem Bandscheibenschaden. Er wurde im Juli dieses Jahres an der Halswirbelsäule operiert und wird immer noch im Gefängnis unter unmenschlichen Bedingungen festgehalten.
Afshin Ossanlou, Vorstandsmitglied und Mitglied der Gewerkschaft der Busbetriebe Teheran und Umgebung (Vahed) wurde zu 5 Jahren Haft verurteilt und befindet sich seit Herbst 2010 in Islamische Kerker Gefangenschaft.
Pedram Nasrollahi, ein Gewerkschafter und Frauenrechtler, ist zu drei Jahren Gefängnis verurteilt worden.
Arbeiter- und Kinderrechtsaktivist Behnam Ebrahim Zadeh wurde zu 5 Jahren Haft verurteilt und befindet sich seit Juni 2010 in Gefangenschaft.            
Ebenso sind schwere Haftstrafen gegen die Arbeiteraktivisten in der Stadt Tabriz verhängt worden.
Zum Beispiel Shahrokh Zamani ist zu insgesamt 11 Jahren Gefängnis wegen „Propaganda gegen das System“ verurteilt worden, Mohammad Djarahi zu 5 Jahren und Behnam Ebrahimzadeh und Mehdi Farahi-Shandiz unterschiedlichen Jahren. 
Wir, iranische ArbeitnehmerInnen, Frauen Organisationen, Emigranten, Studenten, politische Flüchtlinge und Akademiker in Deutschland apellieren an Sie, Herr Stefan Heimlich, Fachgruppenleiter Straßen- personenverkehr sich für sofortige Freilassung der inhaftierten ArbeitnehmerInnen im Iran zu engagieren.
Bitte schreiben Sie Protesbriefe an iranischen Staat und Verlangen Sie, dass gefangenen ArbeitnehmerInnen Frei kommen.

Mit solidarischen Grussen


بیانیه 56




شاهرخ زمانی در زندان گوهر دشت تحت فشار مضاعف است!!!

طی خبری از منبع موثق در 22/7/1391 اطلاع یافتیم که شاهرخ زمانی را از زندان مرکزی تبریز با دستبند و پابند به زندان ارسنجان فارس انتقال دادند .
ما این خبر به اضافه علل این تبعید و اتفاقاتی که در زندان تبریز پیش آمده بود از جمله در مورد ضرب وشتم مرادپور ،بازجویی مجدد یوسف عبدالهی و محمدآبادی و همچنین اعتراضات شفاهی و کتبی زندانیان کارگر در بند کاردرمانی نسبت به کمی دستمزدشان و... را در بیانیه 55 کمیته حمایت از شاهرخ زمانی نوشتیم اما پس از دو روز جستجو متوجه شدیم شاهرخ زمانی را به زندان ارسنجان نبرده اند . ضمن اینکه بسیار نگران شدیم در رابطه با منابع خبری خود نیز اقدام به پرسشهایی کردیم . آنچه دستگیرمان شد عبارت است از اینکه کمیته امنیت و مسئولین رده های مختلف زندان مرکزی تبریز پس از جستجوهای زیادو تقریبا" هفتگی سالنها و اطاقها و تمامی وسایل زندانیان موفق به کشف کانالهای ارتباطی نشدند این بار نقشه کشیدند که با پخش اخبار غلط باعث بی اعتباری ارتباطات و کمیته حمایت از شاهرخ زمانی شوند . پس از بررسی دقیق و پرسش از منبع خبری خود معلوم شد که مسئولین زندان خبر فوق را که شاهرخ زمانی به زندان ارسنجان تبعید می شود را به وسیله یکی از مأموران همراه شاهرخ به چند نفر از زندانیان، تقریبا" درگوشی و دوستانه رسانده است تا این خبر به دست ما برسد و آن را اعلام نماییم و بعد که شاهرخ زمانی را به زندان دیگر بردند آنوقت کمیته حمایت از شاهرخ زمانی و روابط و کانالهای آن زیر سئوال خواهند رفت تا از این طریق اخبار درست آن نیز بی اعتبار محسوب شده چندان مورد توجه واقع نشوند . برای مقابله با چنین حیله و فریبکاری باید هشیار باشیم بعید نیست که از این پس نیز چنین حیله هایی به کار برند .ما از تمامی افرادی که بیانیه ها و اخبار منتشر شده ی کمیته حمایت از شاهرخ زمانی را  دریافت می کنند انتظار داریم اعتبار اخبار و بیانیه های این کمیته را بر مبنای جزئیات مورد سنجش قرار ندهند که در این صورت دشمن موفق به ایجاد بی اعتمادی و تفرقه خواهد شد ،بلکه آنها را به صورت تکاملی در روند تاریخی اخبار و بیانیه ها در نظر گرفته و برآمد مجموعه ای از آنها را به عنوان اخبار و مسائل کاملا" درست تلقی نمایند ، و البته هر خبری یا اعلانی که بعد از انتشار معلوم شود که اشتباه یا نادرست بوده است کمیته حمایت از شاهرخ زمانی در اسرع وقت اشتباه یا نادرست بودن آن را اعلام و به دنبال آن اخبار صحیح را نیز به عنوان وظیفه ی انکارناپذیر خود منتشر خواهد کرد .
مورد دیگری که باید روی آن بسیار متمرکز شد عبارت است از اینکه فعالیت و عملکرد کمیته حمایت از شاهرخ زمانی ، همچنین کانالهای ارتباطی آن ،بخصوص اعمال حمایتی و اعتراضی  رفقا در کشورهای مختلف مانند برگزاری آکسیونها  جلب حمایت نهادها و احزاب انقلابی و اعتراضات متحدانه ، همه مجموعا" باعث تحت فشار قرار گرفتن نظام و مأمورانش شده است . به این دلیل است که آنها تلاش می کنند برای نجات خود از فشارهای وارده اخبار غلط پخش نمایند تا این همکاریهای شروع شده ی متحدانه را در نطفه خفه کنند .
 پخش اخبار دروغین و انحرافی نشان میدهد که فعالیت و مبارزات زندانیان در داخل زندان ها و حمایت کنندگان آن ها در بیرون مکمل یک دیگر است و آنچنان کارساز است که باعث گردیده ماموران در رده های مختلف مجبور به تغییر روش شوند یعنی عکس العمل دشمن نشان میدهد که مبارزه ی عملی متحدانه تنها راه چاره است در نتیجه هرچه بیشتر فشار بیاوریم دشمن بیشتر عقب نشینی کرده در مرحله ای مجبور به قبول شکست خواهد بود.
اکنون شاهرخ زمانی در سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت زندانی است.او در بندی زندانی است که مسئولیت بند به صورت مشترک تحت کنترل سپاه و وزارت اطلاعات است.لازم به تذکر است که طی سیاست اعلام نشده سپاه و وزارت اطلاعات زندانی هایی که مقاوم هستند و حاضر به پذیزفتن اتهامات دروغین نمیباشند را از اقصی نقاط کشور به این بند می آورند تا در صورت نیاز کنترل هرچه بیشتری روی آن ها داشته باشند .دقت به این موضوع از آن حهت بسیار مهم است که در دهه ی شصت نیز در زندان های مختلف بند هایی به نام بند سر موضع وجود داشت از جمله بند 3 زندان اوین محل نگهداری زندانیان سر موضع بود.بنا به این دلیل و دلایل دیگر اعلام میکنیم هرگونه مسئولیت جان شاهرخ زمانی به عهده ی سران نظام اسلامی است و هم چنین از تمامی فعالین و انقلابیون در هرجایی از جهان باشند میخواهیم
برای شکست دادن طرح های ضد انسانی وزارت اطلاعات،سپاه و قوه ی قضاییه هرچه بیشتر دست به اعتراضات عملی بزنند این تنها راه نجات زندانیان سیاسی است.
شاهرخ زمانی با مقاومت بی مثال خود در مقابل اتهامات دروغین وظایف خود را به عنوان یک کارگر فعال انجام داده و به یک الگوی مقاومت تبدیل شده است حال وظیفه ی تک تک کارگران،دانشجویان،دانش آموزان،زنان و مردان آزادی خواه و برابری طلب،نهاد ها و سازمان ها و احزاب انقلابی است که با حمایت های عملی متحدانه و گسترده و سازماندهی اعتراضات مستمر در مقابل سفارت خانه های جمهوری اسلامی انجام وظیفه کنند و نقشه های ضدانسانی جمهوری اسلامی را با شکست روبرو کرده این حکومت سرمایه داری را وادار به عقب نشینی نمایند.
رفقا اقدامات و اعتراضات عملی اگر متحدانه و مستمر صورت نگیرند نمیتوانیم در مبارزه ی طبقاتی که آزاد شدن زندانیان بخشی از آن  است قدمی به جلو برداریم.



گسترده باد اعتراضات سازمان یافته برای آزادسازی زندانیان

پیش بسوی اتحاد بیشتر، برای فشار بیشتر!!
پیش بسوی اعتراضات گسترده و متحدانه با شعار :
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی

29/7/1391

۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه


According to the Communiqué number 55 from the “Shahrokh Zamani Defence Committee“, he needs urgent help and support. He needs an attorney to examine his case record and bring his case to the internal and foreign instances in order to force the judiciary and prison authorities at least to abide by their own laws.  The international solidarity and attention to his case will put the regime under pressure and prevent further tyranny.
He has to endure 10 to 20 days in a month ban of visitors, ban of phone call to his family and he is transferred from one to the other prison every few months.
In August this year Shahrokh Zamani was deported from prison in city Tabriz to Yazd central prison, later he was returned to the central prison of Tabriz. He has been in quarantine ward of prison for two days and then transferred to the criminal and addicted ward, where the drug dealers are held.

On October 18th he was again deported from Tabriz prison to ward 4 of the Gohardasht prison in city Karaj. This is the ward, where the political prisoners are held and is controlled by the Pasdaran and the intelligent ministry. Since then he had no contact with the outside.

Shahrokh Zamani a is house painter and member of the Committee to Pursue the Establishment of Workers Organizations, a group campaigning for the establishment of independent trade unions in Iran; he is currently serving the 11 years prison sentences in Tabriz prison, north-west Iran.

شاهرخ زمانی‌ به زندان گوهردشت منتقل شده است

بنا به اخبار دریافتی شاهرخ زمانی‌ به بند ۴ و سالن ۱۲ زندان گوهردشت منتقل شده است. ماموران روز شنبه ۲۲ مهر ماه وی را با دست بند و پا بند از زندان تبریز خارج کرده و به وی اعلام کرده بودند که به زندان ارسنجان منتقل خواهد شد، خبری که به سرعت در زندان تبریز پیچیده بود، اما او را به بند ۴ زندان گوهردشت که بندی امنیتی است و به طور مشترک تحت نظر سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات است منتقل کرده اند. این در حالی‌ است که وی از آن روز هیچ تماسی با خارج از زندان نداشته که نگرانی‌ها را در رابطه با وضعیت وی و احتمال انتقالش به سلول‌های انفرادی افزایش میدهد.کمیته حمایت از شاهرخ زمانی‌ ضمن محکوم کردن این عمل غیر قانونی که صرفا برای وادار کردن شاهرخ زمانی‌ به عقب نشینی از مقاومت و خواسته‌های بر حق خود انجام شده است، از تمامی‌ افراد و گروه‌های انقلابی و فعالین کارگری و سیاسی تقاضا می‌کند با اتحاد عمل در مقابل این فشار مضاعف برای آزادی شاهرخ زمانی‌ و سایر فعالین کارگری از هیچ تلاشی دریغ نکنند.کمیته حمایت از شاهرخ زمانی‌
۲۷/۷/۱۳۹۱

۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

جان و زندگی شاهرخ زمانی در خطر است


 از : کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
به : شورای نمایندگان نیروهای چپ و کمونیست
موضوع : جان  وزندگی شاهرخ زمانی در خطر است.

رفقای شورای نمایندگان نیروهای چپ و کمونیست  می دانید که بسیاری از کارگران،فعالین کارگری و رهبران کارگری از جمله بهنام ابراهیم زاده ، شاهرخ زمانی ، رضا شهابی محمد جراحی رسول بداغی و مهدی فراحی شاندیز و...و هم چنین کارگرانی که نامشان اعلام نشده است در زندانهای مختلف جمهوری اسلامی و تحت فشارهای گوناگون به سر می برند .
 از اینکه شنیدیم برای یک فعالیت فشرده ی یک هفته ای از 20 تا 27 اکتبر اقدام کردید بسار خوشحال شدیم . ضمن حمایت از تلاشهای گسترده و بی دریغ شما رفقای مبارز با توجه به وضعیت شاهرخ زمانی و فشارهای بسیار زیادی که روی او متمرکز شده است انتظارات بیشتری از شما عزیزان داریم .
با توجه به بیانیه 55 کمیته حمایت از شاهرخ زمانی که به پیوست این نامه تقدیم می گردد ملاحظه می فرمایید که شاهرخ زمانی در حال حاضر به حمایت های مضاعف نیاز دارد تا بتواند بی گناهی خود را ثابت کند . در حال حاضر احتیاج به وکلایی دارد که بتوانند پرونده شکایت او را در مراجع داخلی و  بیرونی به جریان انداخته دستگاههای قضایی و وزارت اطلاعات و سازمان زندانها را مجبور کنند حداقل تن به قوانین خودشان بدهند که در این صورت شاهرخ زمانی تبرئه خواهد شد . همچنین کمکی که باید در حال حاضر به شاهرخ کرد این است که حمایت های بیشتری از طرف نهادهای مختلف بین المللی کسب کرده  و دستگاههای ذی ربط را تحت فشار مجبور به رعایت حق و حقوق زندانی کرده تا از این طریق نتوانند هر روز شاهرخ را از بندی به بند دیگر و از زندانی به زندان دیگر بدون دستور قضایی تبعید کنند .
حداقل هر ماه 10 الی 20 روز او را از ملاقات ممنوع می کنند و اجازه تلفن نمی دهند و... وهر دو یا سه ماه به یک زندان جدید تبعید کرده و خانواده اش را دچار مشکلات بیشتری می کنند .
ما از شما انتظار داریم در فرصت یک هفته ای بتوانید اقدامات حمایتی گسترده  تری از شاهرخ زمانی را تدارک ببینید تا پس از اتمام فعالیت یک هفته ای زمینه ای شود جهت برقراری حمایت های مستمر روزافزون تا به امید روزی که شاهرخ بتواند آزاد شود .
در میان فعالیت یک هفته ای شما عزیزان فرصت خوبی خواهد بود و ما به کمک های شما بسیار دلگرم و امیدوار هستیم .


با آرزوی پیروزی

کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
25/7/1391

رفقای گرامی توجه داشته باشید چون ما نتوانستیم ایمیل مستقیم شما را پیدا کنیم بنا براین این نامه را انتشار عمومی دادیم تا هرچه زودتر به دست شما برسد . از تمامی رفقا تقاضا داریم این نامه را هر چه سریعتر به دست رفقای شورای نمایندگان نیروهای چپ و کمونیست برسانید. 

۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

بیانیه 55

  
شاهرخ زمانی کارگر نقاش و عضو هییت باز گشایی سندیکای نقاشان و تزئینات ساختمانی و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری را بدون هیچ دلیل و مدرکی دستگیر کرده، بر علیه او پرونده سازی کردند. علی رغم اینکه در پرونده ساخته شده نیز هیچ مدرک و دلیلی برای محاکمه او وجود ندارد.طبق اعترافات قاضی پرونده حملبر که در دادنامه به صورت واضح نوشته است که شاهرخ زمانی تمامی اتهامات را رد کرده است . پس او کاملا" بیگناه است. اما کاملا" غیر قانونی، شاهرخ را بنا به اعترافات شخص دیگری(متهم ردیف چهارم) محاکمه کرده و با اتهامات دروغین به 11 سال زندان محکوم نمودند. در زندان تبریز با ایجاد جو و فضای نامناسب و خطر ناکی برای او و دیگر زندانیان سیاسی و کارگری زندان را به جهنم واقعی تبدیل کرده اند. او را به زندان یزد تبعید کردند . بعد از دو ماه مجددا" او را به زندان مرکزی تبریز بر گرداندند او را در زندان تبریز هر دو روز یک بار از بندی به بند دیگر انتقال می دهند و در تاریخ 22/7/1391 شاهرخ زمانی به زندان ارسنجان تبعید کردند  ما بدون هیچ قید و شرطی خواهان آزادی فوری شاهرخ زمانی و دیگر زندانیان کارگری و سیاسی هستیم . در این راستا از تمامی کارگران ، تشکل ها ، نهادها و آزادیخواهان و جوانان می خواهیم از هر طریق ممکن بر جمهوری اسلامی جهت آزادی زندانیان فشار بیاورند.


 بار دیگر شاهرخ زمانی به زندان  دیگری تبعید شد

روز شنبه 22/7/1391 شاهرخ زمانی  از زندان مرکزی تبریز به زندان ارسنجان استان فارس تبعید شد . این تبعید طبق معمول جمهوری اسلامی بدون دستور قضا یی  و بدون رعایت قانون و برگزاری دادگاه صورت گرفته است . بیش از یک هفته  بود که احتمال انتقال او وجود داشت اما مشخص نشده بود به کدام شهر تبعید خواهد شد .
همچنین حدود دو هفته پیش زندانیان کارگر در زندان مرکزی تبریز به دلیل اینکه 74 برابر بیشتر از حد نرمال سرمایه داری در بیرون از زندان تحت استثمار قرار دارند به صورت شفاهی و کتبی درخواست مطالبه و اعتراض کرده و نامه های خود را به مسئولین کارگاه و رئیس زندان داده بودند به دنبال این درخواست و اعتراض ، مسئولین زندان و کارگاهها (کارفرمایان )متحدانه اقدام به پرونده سازی بر علیه برخی از زندانیان کردند . طی روند پرسرعت پرونده سازی اقدام به جمع آوری امضا برای استشهاد از میان زندانیان بند متادون علیه شاهرخ زمانی و مرادپور و ... نمودند . مسئولین زندان اعتقاد دارند این افراد زندانیان کارگر را تحریک و تشویق به اعتراض کرده اند . مرادپور به دلیل اینکه نامه ی اعتراضی را نوشته و امضا جمع کرده و به مسئولین ارائه داده به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و او را به بند ویژه منتقل کردند ، که هم اکنون در اعتصاب غذا بسر می برد.
اتهامات نوشته شده در برگه استشهاد عبارتند از توهین به مقام  رهبری ، توهین به شهدا و تبلیغ علیه نظام ، مسئولین برگه استشهاد را از میان 300 نفر زندانی فقط توانسته اند به امضای سه نفر به نامهای حمید دادگاهی ، نادر ملازاده و روشن که امکان مقاومت در مقابل تهدید ها و فشار را نداشتند برسانند . مسئولین زندان و کارفرمایان دو نفر دیگر با نامهای یوسف عبدالهی و محمدآبادی را که حاضر نشدند زیر برگه استشهاد و اتهامات را امضا کنند به بند مواد مخدر فرستادند  و از آنجا در تاریخ 19/7/91 به بازپرسی شعبه 11 برده شده اند  تا بقیه زندانیان از این پس در مقابل خواسته های ناحق مأموران مقاومت نکنند ،دو نفر فوق در بند مواد مخدر به شدت تحت فشار هستند به آنها تخت نداند و تلفن آنها قطع شده است همچنین فعلا" ملاقات ممنوع شده اند .
تعدادی از زندانیان را در بند کاردرمانی زندان مرکزی تبریز نگهداری می کنند این زندانیان در کارگاههای خیاطی، کفاشی ، کیف و ساک وچمدان و... کار می کنند که معروف به زندانیان کارگر هستند این کارگران روزانه بین 8 الی 10 ساعت کار می کنند و به ازای یک روز کاری از کارفرما 700 تومان دریافت می کنند که ماهانه می شود 21 هزار تومان ، این زندانیان کارگر یک نوزدهم حداقل دستمزد مصوب دولت جمهوری اسلامی و یک هفتاد و چهارم مقدار خط فقر، دستمزد دریافت می کنند .
در مقابل اعتراض شفاهی و کتبی کارگران و درخواست افزایش دستمزد، مسئولین زندان و کارفرمایان کارگاهها آنها را تهدید به محاکمه مجدد با اتهامات جدید کرده اند .
در نامه ای که زندانیان کارگر به کارفرما نوشته اند آمده است .....ما در کارگاههای فوق روی هم رفته هر نفر روزانه صد هزارتومان تولید می کنیم اما شما فقط هفتصد تومان از آن را به عنوان دستمزد می دهید با توجه به گرانی های بسیار شدید، هزینه گذران زندگی بسیار بیشتر شده است  و با توجه به اینکه تحت گرانی روزافزون زندگی برای خانواده هایمان آنقدر سخت شده است که دیگر مانند گذشته امکان ارسال پول برای ما ندارند در حالی که ما اینجا کار می کنیم باید بتوانیم پس از تأمین هزینه های خود در زندان قسمتی از دستمزد خود را به عنوان کمک هزینه برای همسر و فرزندانمان بفرستیم اما دستمزد ما آنقدر کم است که دستمزد یک ماه ما کفاف 10 روزخرج یک زندانی را نمی دهد .
 در مقابل درخواست و اعتراض زندانیان مسئولین زندان و کارفرمای کارگاهها اقدام به پرونده سازی با اتهامات دروغین اهانت به شهدا و تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبر کرده اند که حاصل این پرونده سازی تا کنون انتقال شاهرخ زمانی به زندان ارسنجان ،ضرب وشتم و انتقال مرادپور به بند ویژه و بازجویی مجدد و احتمالا" محاکمه مجدد یوسف عبدالهی و محمد آبادی می باشد .
ما ضمن محکوم کردن اقدامات سرکوب گرانه کارفرما و مسئولین زندان، خواهان لغو هر گونه پرونده سازی، اتهام، سرکوب و همچنین خواهان آزادی فوری شاهرخ زمانی هستیم . ما از تمامی کارگران ، نهادها و تشکلهای کارگران ایران و جهان و همچنین احزاب  و سازمانها می خواهیم در مقابل حرکتهای سرکوبگرانه و برای آزادی کارگران زندانی به طور متحدانه ای دست به اقدامات مشترک و مستمر بزنند از روابط خوب خود با دیگر سازمانها و احزاب و نهادهای بین المللی جهت فشار آوردن بر نظام اسلامی استفاده گسترده نمایند

همچنین از شورای نمایندگان نیروهای چپ و کمونیست می خواهیم در برنامه های هفته همبستگی خود که از تاریخ 20 تا 27 اکتبر خواهد بود ضمن افشاگری در رابطه با اقدامات سرکوبگرانه زندان مرکزی تبریز خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط شاهرخ زمانی شوند چرا که با توجه به تبعید او هر چند ماه یک بار زندگی شاهرخ در خطر جدی است .

کارگران، دانشجویان ، جوانان و مردم انقلابی :
شاهرخ زمانی یکی از فرزندان مبارز شماست که برای انسانی زیستن و برای احقاق حقوق حقه ی تمامی انسانها بخصوص طبقه کارگرمبارزه کرده و همچنان مبارزه می کند و اکنون او به حمایت و پشتیبانی شما نیاز مبرم دارد از طریق اعتراضات مختلف در هر زمان و مکان ممکن از او حمایت کرده و خواستار آزادیش شوید .

پیش بسوی اتحاد بیشتر، برای فشار بیشتر!!
پیش بسوی اعتراضات گسترده و متحدانه با شعار :
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی

23/7/1391