۱۳۹۶ آبان ۴, پنجشنبه

نابود باد جنگ افروزان، بر قرار باد استقلال ملتها

نظام سرمایه داری بر اثر رشد بحرانهای ساختاری خود به بن بست بی باز گشت رسیده است، اکنون یک بار دیگر به دو اردوی عمده جهانی تقسیم شده برای نجات از بحران فوق نیاز به تقسیم جهان با شکل متفاوت از قبلی ها دارد.
طبقه کارگر بر اثر صد سال سرکوب همه جانبه و نا توانی انقلابیون در یافتن راه حل جدید متشکل شدن و مقابله با سرکوبهای سیستماتیک، سازمان یافتگی خود را در کسوت طبقه ای برای خود از دست داده است .
موش کور بی وقفه مشغول نقب زدن است .
سرمایه و خط تولید به عکس سده های قبل که از غارت آسیا، افریقا و امریکا انباشت اولیه را کسب کرده و در غرب متمرکز شده بود اکنون از غرب به آسیا در حال انتقال است .
نبرد دائما" جاری طبقاتی بی وقفه تمامی پارامتر های گفته شده و دخیل در زندگی بشری را تحت تاثیر قرار می دهد. اما به خاطر نبود هژمونی طبقه کارگر سازمان یافته بر زندگی اجتماعی بشریت به شکل آلترناتیو طبقاتی-انقلابی در مقابل ستم سرمایه داری انواع نیروهای ارتجاعی از ناسیونالیست های ملی گرفته تا ناسیونالیسم عربی و مذهبی در قالب امت اسلامی تا بنیاد گرایی و انواع تروریسم  امکان عرض اندام یافته و پرچم دار دروغین مبارزه در میدان نبرد شده اند.
در چنین شرایطی بلوکی از سرمایه داری جهانی برای جلو گیری از انتقال سرمایه ، خط تولید از غرب به شرق و به دنبال ان انتقال قدرت اقتصادی ، نظامی و سیاسی و چپاول و غارت بیشتر، جنگ های موجود در خاور میانه را افزایش داده و منطقه را به مرکز تنش و جنگ های مداوم مستقیم و نیابتی تبدیل کرده است و در این جهت از تمامی بازیگران  و ظرفیت های تنش زا در منطقه بخصوص از حکومت ها و نیروهای ناسیونالیستی و ارتجاعی برای پیش برد مقاصد خود با بهانه های مختلف از جمله مورد سو استفاده قرار دادن حقوق بر حق ملت ها برای حق تعیین سر نوشت پیش می برد. در چنین شرایط است که با سو استفاده از مطالبه به حق مردم اقلیم کردستان عراق توسط عوامل عشریه ای ، بورژوازی ناپیگیر و ناسیونالیسم ،که بخشی ازآن دائما" همراه جمهوری اسلامی بوده و بخش دیگر ان در خدمت اردوغان و عربستان بوده و علیه  کانتون های کوبانی و ... فعالیت می کرده ملت کرد را در مقابل عمل انجام شده گذاشته و جنگ را به انها تحمیل می کند.
ما اعلام می کنیم ضمن اینکه حق تعیین سرنوشت ، حق اجتناب ناپذیر تمامی ملتها و خلق های منطقه و جهان و ملت کرد است ، در همین حال اعلام می داریم چنین حقی با رهبری عشریه ای، نیروهای ارتجاعی و ناسیونالیستی و بورژوازی نا پیگیر هرگز ممکن نخواهد شد نباید اجازه داد با فریبکاری این نیروها مردم کردستان گوشت دم توپ طرح جدید تقسیم جهان توسط سرمایه داری شود. برای کسب حق تعیین سرنوشت برای همه ای ملت ها بخصوص مردم کردستان تنها یک الترناتیو خواهد بود ، اینکه طبقه کارگر در کشور ها و منطقه به چنان سازمان یافتگی دست پیدا کند که سرمایه داری در هر قالبی از ترس قدرت طبقاتی کارگران مجبور به رعایت حقوق ملت ها شود. در سایه چنین پشتیبانی مردم کردستان بی دغدغه به حق تعیین سرنوشت خود دست خواهند یافت. بنا براین وظیفه عاجل کارگران و زحمتکشان و حتی فعالین و مبارزان صادق و انقلابی  ملت های مختلف ولو برای رسیدن به حق تعیین سرنوشت خود موظف و مجبورند اول در جهت دست یابی به همبستگی طبقاتی کارگران تلاش و کمک و هم پیمانی کنند. تجربیات تاریخی را نباید فراموش کنیم اگر حکومت کارگری در شوروی نبود هرگز فنلاند به استقلال دست نمی یافت ، باید از خود بپرسیم اکنون کدام قدرت در مقابل دولت های جنایت کار سرمایه داری منطقه  نقش حکومت کارگری شوروی  را که در استقلال فنلاند بازی کرد برای اقلیم کردستان بازی خواهد کرد آیا چنین حکومت انقلابی وجود دارد؟ اگر وجود دارد چرا فلسطین ، کردستان ترکیه ، کردستان  ایران و کردستان عراق و ...  بیش از 80 سال است مبارزه می کنند ولی به استقلال دست نیافته اند ؟
ما اعلام می داریم با هر گونه جنگ افروزی ، جنگ علیه مطالبات ملت کرد و با تمامی جناح های جنگ طلب جهانی ، منطقه ای و داخلی  مخالف هستیم و در این راستا به اعتراضات روز جمعه 27 اکتبر که از ساعت 4 تا 6 بعد از ظهر در تورنتو چهار راه یانگ  دانداس برگزار میشود، شرکت خواهیم کرد، و فریاد خواهیم کرد
" جنایت کاران، از کردستان عراق خارج شوید"
در این راستا از تمامی کارگران ، زحمتکشان می خواهیم در این اعتراض شرکت کنند و در هر نقطه ای از جهان می توانند اعتراضاتی را سازماندهی نمایند.

حق تعیین سرنوشت ، حق انکار ناپذیر تمامی ملتها و خلق هاست.
سرنگون باد جمهوری اسلامی
سرنگون باد سرمایه داری
زنده باد سوسیالیسم
کمیته حمایت از آرمانهای شاهرخ زمانی
25  اکتبر 2017

۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبه

نکاتى در بارۀ حزب انقلابى

هر بحثی بر سر قدرت لاجرم پای سازماندهی را به میان می‏کشد. از سوی طبقۀ حاکمه تا جایی که تاریخ به یاد دارد این دولت است که نیروی اصلی حفظ مناسبات موجود بوده است، عاملی که کماکان علی‏رغم دگرگونی‏ها و تحولات اجتماعی بزرگ اهمیت خود را حفظ کرده است. اما در سوی نیروی فرودست و مبارز عامل این سازماندهی در طول تاریخ متفاوت بوده است: از گروه‏های توطئه‏گر و شورشی تا حزب انقلابی. در دورۀ سرمایه‏داری مهمترین عاملی که توانسته در تمامی تجارب موفق خویش، دولت سرمایه‏داری را به چالش بکشد همین عامل اخیر، یعنی حزب انقلابی، بوده است. اما به میزانی که سرمایه‏داری متأخر رو به سازماندهی قدرتمندانه‏تر و جهانی‏تر کرده، نیروی‏های انقلابی نه تنها از ایجاد بین‏المللی مؤثر پاپس کشیده‏اند بلکه حتی اغلب شکل حزبى را نیز وانهاده‏اند و خودِ ایدۀ سازماندهی را نیز گه‏گاه کنار گذاشته‏اند. اما حاصل چه بوده است؟ در حالی که حزب انقلابی که بزرگترین دستاورد نیروی پراکنده اما شورشی علیه وضع موجود بود چندین انقلاب بزرگ و مهمترین اقدامات برآشوبندۀ تاریخ سرمایه‏داری را رقم زده است، فقدان سازماندهی در بهترین حالت به جنبش‏هایی بی‏دوام و موسمی انجامیده که نه فقط سرمایه‏داری که اغلب از به چالش کشیدن یک خط‏مشی سیاسی حکومت‏های انتخاباتی نیز درمانده است. لذا، ما در ادامه، چه به گواه ادبیات گسترده و غنی پشتیبان بایستگی حزب انقلابی و چه به شهادت تجارب معاصر تاریخی، در راستای دفاع از اجتناب‏ناپذیری حزب انقلابی و نقش بی‏بدیل آن در هر کنش انقلابی، در مواردی چند نکاتی را برای تبیین وضعیت کنونی سرمایه‏داری، جایگاه حزب انقلابی و الزامات آن خاطرنشان و مؤکد می‏سازیم.

١. بی‏تردید، اینک در دوران سرمايه‏دارى جهانى به‏سر مى بريم. نه فقط بدين معنا که مناسبات سرمايه‏دارى در اغلب قريب به اتفاق کشورهاى دنيا به مناسبات حاکم تبديل شده‏اند، بلکه همچنین با عطف توجه به جهانى‏شدن اين مناسبات و تسلط‏شان بر کل اقتصاد جهانى. کارتل‏هاى بين المللى حاکم بر اقتصاد جهانى براى حراست از اين مناسبات نهادهاى بين المللى يک «قدرت سايه امپرياليستى» را تشکيل داده‏اند که به نحو روزافزونى، حتی، دولت‏هاى کشورهاى سرمايه‏دارى را نیز تحت کنترل خود گرفته‏اند.
٢. در مقابل، استراتژى انقلاب سوسياليستى نيز امروزه هر چه بيشتر جهانى شده است. نه فقط بدين معنا که تنها راه رهايى بشريت در اکثر قريب به اتفاق کشورهاى دنيا انقلاب کارگران و زحمتکشان، خلع يد از استثمارگران و آغاز گذار به سوسياليزم است، بلکه این‏که بدون گسترش چنين انقلابى در سطح جهانى امکان موفقيت آن، با توجه به شکل‏گیری و اوج‏گیری بین‏الملل قدرتمند سرمایه، در هر کشورى به تنهايى نيز هر چه کمتر شده است.
٣. در چنین مبارزۀ ناگزیری برای رهایی بشریت و نجات از بدیل در حال عروج و سلطۀ مطلق بربریت محض سرمایه، کماکان هیچ عامل و ابزاری شناخته نشده است که بهتر و برتر از حزب انقلابی طبقۀ کارگر باشد. سازمانی که در عین وقوف به تمامی مشکلات، همان ظرفی است که باید با پالایش آلودگی‏های آن، به یاری تجارب مبارزات دو قرن اخیر، محتوای رهایی‏بخش مبارزۀ جدی، بی‏امان و پیگیر انقلابی در آن شکل گیرد. این حزب همان سازمانی است که پرولتاریای انقلابی را در مقابل نظامی جهانی و با قدرت سازماندهی فوق تصور، از حداقلی از توان متمرکز و مؤثر برخوردار می‏سازد. 
٤. حزب انقلابى طبقه کارگر متشکل از آن بخش آگاه از طبقه است که به ضرورت استراتژى انقلاب سوسياليستى پى برده است و براى آماده ساختن کل طبقه و تحقق اين استراتژى تلاش مى‏کند. چنين حزبى در دوران ما از همان ابتدا فقط بخشى است از حزب انقلاب جهانى و اولين وظيفه انترناسيوناليستى کمونيست‏ها تلاش مشترک براى تدوين چنين استراتژى مشترکى است. حزب انقلابی طبقۀ کارگر با هدف رهایی از سلطۀ گرایشات و ایدئولوژی بورژوایی در صفوف طبقه کارگر و نیز در تلاش برای کسب رهبری مبارزات سایر عناصر تحت ستم در جامعه در زمانۀ فعلیت انقلاب و در جهت مداخلۀ آگاهانه در فرایند انقلابی شکل می‏گیرد. قطعاً شکل‏گیری حزب انقلابی طبقۀ کارگر برآیند مبارزه و پراتیک لایۀ پیشگام طبقۀ کارگر است و نه حاصل تصمیم‏گیری و اقدام نخبه‏گرایانه و تصنعی روشنفکران رادیکال و ناراضی.
٥. حزب انقلابى طبقه کارگر تشکيلاتى ايدئولوژيک و عقيدتى نيست بلکه نهادى است سياسى که براساس وحدت برنامه‏اى تشکيل مى‏شود. بنابراين تدوين و تصويب مشترک اين برنامۀ انقلابى از سوی مبارزان کمونيست همانا مسير اصلى تدارک  حزب انقلابى است. اين برنامه بايد متکى باشد بر تحليل مشخص از استراتژى انقلابى در هر کشور مشخص. بدين ترتيب اولين قدم جدى ما بايد بر اساس بحث و توافق پيرامون خطوط کلى اين استراتژى سازمان يابد.
٦. تدوين استراتژى انقلابى و برنامۀ انقلابى منتج از آن بدون تئورى انقلابى غيرممکن است. هر چند بسيارى از کمونيست‏ها اين تئورى انقلابى را «مارکسيزم» مى‏دانند، اما حزب انقلابى طبقۀ کارگر نه تفسيرخاصى از خود اين تئورى بلکه نتايج برنامه‏اى آن را پايۀ وحدت حزبى قرار مى‏دهد؛ زیرا امروزه هيچ مرجع، مرکز و سند مورد توافقى در جهان براى پذيرش يکى از اين تفاسير وجود ندارد. ورود به چنین مباحثی در ساحت تئوریک، گرچه مهم و ضروری است، اما در امر تشکیل حزب انقلابی و تدوین برنامۀ آن، به جای ایجاد انسجام و کارایی در برنامه صرفاً به تشتت و هرز رفتن نیروهای انقلابی خواهد انجامید.
٧. برنامۀ حزبى براساس تجربۀ عملى مبارزاتى کادرهاى حزبى در جنبش کارگرى سنجيده مى‏شود و بر اساس اصل «سانتراليزم دموکراتيک» در تشکيلات حزبى تغيير و تکامل مى‏يابد. بدين ترتيب خود امر تدوين اوليۀ اين برنامه و آماده‏سازى شرايط براى تشکيل حزب نيز بايد یک  امر عمومى طبقاتى تلقى شود و پيشگامان طبقۀ کارگر بايد از همان ابتدا در امر تدوين آن دخيل باشند.
٨. حلقۀ رابط بين وضعيت فعلى و مرحلۀ آمادگى شرايط براى تشکيل حزب همانا اقدامات و مبارزات مشترک فعالان کمونيست و پيشگامان کارگرى است. چنین وساطتی، به‏رغم برخی مشکلات تاریخی ـ سیاسی آن، امری است ناگزیر که در صورت وقف توجه به ارزش‏های دموکراتیک و پرهیز مستمر از جانشین‏گرایی می‏تواند بستر و زمینه‏های ظهور و شکل‏گیری حزب انقلابی را فراهم سازد.
٩. در همین راستا باید توجه داشت که سیطره آوار ادبیات استالینیستی در حوزه‏های مختلف فکری و مبارزاتی  و تلاش ایدئولوگ‏های بورژوایی برای هم‏ارز قرار دادن درک لنینی از حزب انقلابی طبقۀ کارگر با انحراف بوروکراتیک ضد ـ انقلاب استالینی، بازخوانی جدی و انتقادی این مفهوم را به ضرورتی جدی و اساسی بدل می‏کند، آنچه امروزه به نام حزب لنینی آماج حمله برخی جریانات رادیکال خرده‏بورژوایی قرار گرفته، اندک قرابتی با سنتی ندارد که مبارزۀ انقلابی را با «پیکار بر سر دموکراسی» یکی می‏داند.
١٠. با توجه به این مباحث، مهمترين مسئلۀ طبقۀ کارگر ايران فقدان جنبشى سراسرى است که طبقه بتواند قدرت طبقاتى خود را به نمايش بگذارد. بنابراين عملى‏ترين اقدام مشترک همۀ کسانى که به ضرورت حزب انقلابى پى برده‏اند تلاش در راه سازماندهى اين جنبش سراسرى است. درک رابطه بين وظايف امروزه و اهداف جنبش کارگرى بسترى است که به شکل‏گيرى مباحثات پيرامون برنامۀ انقلابى کمک خواهد کرد.
١١. بحث تاکنون بر سر تفسیر نام‏ها، القاب و یادبودهای احزاب انقلابی بوده است، مسئله اما تغییر راستین جهان، واقعیت و وضعیت نظم توحش‏بار حاکم است.

جمعى از فعالين کمونيست

مهر ١٣٩٦ 

۱۳۹۶ آبان ۲, سه‌شنبه

بیاد محمد جراحی / مرگ سفید با رویاهای سیاه

علی مبارکی _نماینده سابق سندیکای پروژه ای آبادان وحومه

رژیم جنایتکار وغارتگر جمهوری اسلامی ایران نزدیک به چهل سال پیش مزورانه با فریبکاری ، وعده و وعیدهای تو خالی ، شعارهای بی پایه و اساس از قدرت طبقه کارگر ایران سوء استفاد کرده و به قدرت رسید. البته در طول تاریخ این اولین سوء استفاده سرمایه داری از کارگران نبوده و نیست و تا موقعی که آگاهی و تشکل طبقاتی راهنمای این قدرت نباشد ،همچنان ادامه دارد !اما برای طبقه کارگر ایران خاطره تلخ این سالها یک تجربه عینی از آموزشهای بزرگانی همچون کارل مارکس ،فردریش انگلس و… میباشد که ما آنان را نادیده گرفته بودیم .شباهت ها را ببنید،
“و وقتى چند روز بعد دولت موقت قول و قرارهایش را به فراموشى سپرد و بنظر میرسید که پرولتاریا را مدّ نظر ندارد، جمعیتى متشکل از ٢٠ هزار کارگر در مقابل ساختمان شهردارى با این فریاد تظاهرات کردند: کار را سازمان بدهید! یک وزارتخانه مخصوص کار ایجاد کنید! با اکراه و در پى بحث و جدلى طولانى، دولت موقت یک کمیسیون ویژه دائمى تعیین کرد که وظیفه‌اش یافتن راه حلهایى براى بهبود وضع طبقات زحمتکش بود! این کمیسیون متشکل از نمایندگان سازمانهاى محلى اصناف متخصص پاریس بود ریاستش را لوئى بلان و آلبر به عهده داشتند. قصر لوکزامبورگ بعنوان محل جلسات کمیسیون تعیین شد. به این ترتیب نمایندگان طبقه کارگر از مقر دولت موقت به جایى دیگر تبعید شدند و بخش بورژوایى‌اش قدرت واقعى دولتى و زمام امور ادارى را بطور اختصاصى در دست گرفت؛ و در کنار وزارت مالیه، تجارت و خدمات عمومى، در کنار بانک‌ و بورس، کنیسه‌اى سوسیالیستى بر پا شد که خاخام‌هایش لوئى بلان و آلبر، موظف بودند ارض موعود را کشف کنند، عهد جدید را موعظه کنند، و براى پرولتاریاى پاریس کار بیابند. بر خلاف همه قدرتهاى دنیوى دیگر، آنها نه بودجه‌اى در اختیارشان بود و نه قدرت اجرائیه‌اى. قرار بود ستونهاى جامعه بورژوایى را با کوبیدن کله‌هایشان به آنها در هم بشکنند. در حالى که اینها در لوکزامبورگ سرگرم جستجوى اکسیر اعظم بودند، آنها در ساختمان شهردارى مسکوکات رایج را ضرب میکردند”(کارل مارکس مبارزات طبقاتى در فرانسه).
رژیم پلید ایران نیز از فردای قدرت گرفتنش سراغ تشکلهای نوپای کارگران رفت وسرکوب را ازاولین تظاهرات بزرگ وسراسری اول مه سال ۱۳۵۸ روز جهانی کارگران در آبادان و تهران آغاز نمود، سپس با آگاهی کامل حسین کمالی ،علیرضا محجوب، علی ربیعی وسهیلا جلودارزاده را مامور مصادره خانه کارگر نمود و بعد از بدست گرفتن خانه کارگر از کارگران آگاه وانقلابی ، شوراهای اسلامی کار را در تقابل با شورای انقلابی کارکنان نفت در پالایشگاه ها وبعد در صنایع کلیدی سریعا ایجاد وگسترش داد.
هجوم مغول وار به دانشگاها و کشتار بیرحمانه دانشجویان بنام انقلاب فرهنگی به سردمداری عبدالکریم سروش – محمد جواد باهنر با هدف جلوگیری از رشد وآگاهی دانشجویان و متلاشی نمودن تشکلات دانشجویی چپ و برابری خواه با هدف اسلامی و منفعل نمودن دانشگاها ،آغاز نمود ،بطوریکه بعد از یکسال از بقدرت رسیدن رژیم دانشگاها تعطیل شد( متاسفانه آمار دقیقی از جانباختگان دانشجویی آنزمان بعلت گسترده گی تهاجم در دست نیست ).
سرکوب وحشیانه و کشتار بیرحمانه خلق عرب در خوزستان و خلق کرد در کردستان و … نشان از این داشت که رژیم جدید در ددمنشی و تجاوز گری نه تنها از رژیم سلطنتی دست کمی ندارد بلکه بنوعی فاشیستی تر نیز عمل میکند.
در جنگ ارتجاعی دو حکومت خون ریز ایران و عراق بنظر من، پیروز میدان حکومت اسلامی ایران بود، که توانست به کمک متحدان خود در کشورهای سرمایه داری به اهداف غارت گرانه خود ومتحدانش دستیابد .(در حالیکه حکومت فاشیستی بعث عراق مانند حکومت غارتگر محمد رضا پهلوی قربانی برنامه ریزی های دراز مدت سرمایه داران جهانی شد)سرکوب وحشیانه تشکلات سیاسی وانقلابی آنزمان اولین دستاورد بزرگ برای حاکمیت جهت به سکوت کشانیدن جامعه و مردم معترض ایران بود، جغد شوم دستگیری ،ترور ،زندان ،شکنجه های وحشیانه ،تجاوز به زندانیان و اعدامهای دسته جمعی بالای سر تمامی کارگران و زحمتکشان ،معلمان ،دانشجویان ،زنان و هر معترض به این و حشی گری و آزادی کشی و بی عدالتی در پرواز بود ،نفس ها در سینه باید حبس میشد ،رسانه های منتقد و افشا گر باید از صحنه سیاست ایران محو و بی خبری حاکم میشد زیرا غارتگری شروع شده بود و هیچکس و هیچ جریانی نمیباید مزاحم آن میشد .حتی اگر از فرزندان مسئولین و موسسین حکومت بوده باشد. اینکار در سال ۱۳۶۰ بشکل وحشیانه ای با شدت بیشتری ادامه یافت، بطوریکه حتی جوانان ۱۳الی ۱۸ ساله را در بر گرفت تیر باران گروهی که یک نمونه آنرا من خودم در زندان اصفهان از دوستان شنیدم اینگونه بود که آخوند احمد جنتی جنایتکار به زندان جهت بازدید از چگونگی شکنجه و به حرف آوردن زندانیان با کابل و انواع بیرحمانه ترین ضرب و شتم، مراجعه و بازجویان مزدور به او میگویند اکثر اینها حتی از گرفتن برگه بازجویی امتناع میکنند! جنتی به بازجویان میگوید، به هر یکی یک برگه بازجویی به آنها بدهید هر کدام چیزی ننوشتند همین امشب اعدام کنید و همینطور نیز شد تعداد زیادی از جوانان پرشور حتی از نوشتن نام خود امتناع نموده و همان شب به قربانگاه رفتند. و این جنایات و سرکوب وحشیانه به برکات جنگ ضد مردمی امکانپذیر شد اما آنها میدانستند که در دراز مدت نمیتوانند آنرا ادامه دهند.
رژیم با وجود اینکه میدانست مردم در سخت ترین شرایط ممکن بسر میبرند و پولهای هنگفتی بابت خرید تسلیحات نظامی از کشورهای سرمایه داری (حتا از اسراییل وامریکا و قرارداد ایران کنترا) توسط دلالان اسلحه در درون باندهای رژیم از بین رفته و تمامی صندوق های پولی و ارزی کشور مورد چپاول قرارگرفته بطوری که به قول فرماندهان و کارگزاران جنگ طلب و نادان رژیم نه پولی برای خرید اسلحه مانده بود و نه نیروی تازه نفسی آماده رفتن به قتلگاه وجود داشت ، جامعه به ماهیت ارتجاعی جنگ و رژیم ضد بشری پی برده بود. با اکراه تن به پایان جنگ داد یا به گفته جلاد بزرگ قرن خمینی : کاسه زهر را سر کشید.
اما قبل از آن هنوز کارهای نکرده زیادی در دستور کار قرار داشت مسئله زندانیان سیاسی و اینکه کم کم موعد آزادی بسیاری از آنان فرا رسیده بود ، فعالین کارگری ، نویسندگان واندیشمندان آزادیخواه و برابری طلب ، و … طبق نسخه همیشگی دستور حذف بود که باید قبل از فرو کش کردن فرهنگ اسلامی جنگ در جامعه انجام میشد.
کشتار بیرحمانه زندانیان باقیمانده از سال ۱۳۶۰ در تابستان ۱۳۶۷ با قتل عام حدود ۵۰۰۰ زندانی سیاسی بی دفاع در بی خبری و سکوت مجامع بین المللی که کنترل آنها بدست سرمایه داران جهانی است ، با فتوای خمینی و زیر نظر دولت میر حسین موسوی انجام شد و رژیم به خیال واهی به رویاهای سیاه خود دست یافته بود .
اما امیال و آرزوهای شوم حکومت اسلامی تحقق نیافته بود یک حکومت مقروض به بانکها و صندوق های داخلی (مانند تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگان ) همچنین صندوق بین المللی پول ، اینها همه باعث تورم و در نهایت یک بحران عمیق پولی و صنعتی و در نهایت یک بحران اجتماعی گردیده بود. سیاست سرکوب و فریب تنها گزینه پیش روی رژیم بود .اول با گزینه فریب بنام سازندگی شروع و در این مدت بخاطر اجرای پروژه های بدون برآورد دقیق مانند سد سازی و پروژه ای صنعتی عموما بی بازده فقط بخاطر غارت با گرفتن کمیسیونهای کلان انجام میشود (قرارداد کرنست نمونه کوچکی از آنست.) در همین دوران مصلحت حفظ رژیم با جناح به موسوم اصلاح طلب در جریان است .از طرفی جناح های مختلف رژیم که حالا حریم خود را پیدا کرده و از لباس نظامی خارج و شکل و شمایل جدید در کسوت تاجر و صاحب کارخانه در میدان کار و سرمایه ظاهر میشوند .انحصارات و سهم خواهی جناحی باعث غرغر و گاها” تیکه پرانی جناح ها به هم میشود، از طرف دیگر نیروی کار که هنوز از شوک سرکوب ها خارج نشده در تکاپوی نان و آزادی سعی میکند از موقعیت استفاده نموده و وارد یک مرحله نوین شود. زمزمه تشکلات مستقل کارگری اینجا و آنجا طی مدت زمانی کوتاه منجر به شکل گیری انجمن صنفی کارگران خباز سقز ، سندیکای شرکت واحد واتوبوس رانی تهران و حومه ، سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه ، هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمانی ،انجمن کارگران فلز کار میشود.
اینجاست که رژیم با موجی از اعتراضات سازمان یافته و حق طلبانه کارگران روبرو شده و مانند هر رژیم سرمایه داری دیگر متحد و متشکل شدن کارگران را بزرگترین تهدید میداند ، در این زمان که رژیم هنوز از رسوایی برملا شدن قتل های زنجیره ای توسط عوامل مزدور خود خارج نشده و میداند که قادر به ادامه آن قتل ها نیست برنامه دیگری را در دستور کار خود قرار میدهد ،بوسیله عوامل مزدور خود در خانه کارگر جمهوری اسلامی و شوراهای اسلامی کار به تجمعات سندیکای واحد حمله نموده و رهبران آنرا مورد ضرب و شتم با چماق و چاقو قرار داده و زندانی میکنند ،در اندیمشک وضع بدتر میشود و رهبران کارگری را بازداشت نموده وبا شکنجه و تهدید آنها را وادار به استعفاء و از کار اخراج مینمایند، در سقز محمود صالحی و چند فعال کارگری دیگر را تحت غیر انسانی ترین فشارهای روحی و جسمی قرار داده و با اتهامات واهی به زندان طویل المدت محکوم میکنند. در تبریز زنده یادان شاهرخ زمانی و محمد جراحی را زندانی میکنند .مزدوران دستگاهای مختلف سرکوب و اطلاعاتی رژیم هر تشکلی که به متشکل و متحد شدن کارگران کمک کند را رصد کرده و اعضاء اصلی آنرا مانند کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری را دستگیر و به ترتیب و در فواصل مختلف زندانی مینمایند.
اکنون سرکوب گران تمام نیروی خود را بکار میبرند تا نیروی کار متشکل نشود پرونده سازی زندان و احکام زندان تعلیقی و تعزیری که این احکام همیشه مانند یک سایه وحشت بالای سر فعالین کارگری باشد و حتی در مواردی که مجبور به مرخصی و یا آزادی موقت آنان از زندان میشود با گرفتن وثیقه های سنگین با خیال خام مانند بستن وزنه های یک تنی به پای آنان مانع از فعالیت مجدد آنان میشوند. این دوران ، دوران شکنجه و مرگ سفید فعالین کارگری ، معلمان و فعالین سیاسی توسط رژیم غارت گران اسلامی در ایران است .
شکنجه سفید تعطیلی بندهای سیاسی زندان ها میباشد که از این طریق فعالین کارگری و سیاسی همیشه در معرض تهاجم بعضی عوامل رژیم یا زندانیان نا آگاه شارژ شده توسط زندانبانان قرار داشته باشند ، از آنطرف فعالین کارگری و سیاسی در خارج از زندان اکثرا” دارای احکام زندان میباشند که بنا به مقتضیات رژیم دوباره بدون دادگاه و محکمه به زندان بازگردانده میشوند نمونه بهنام ابراهیم زاده ، رضا شهابی ،اسماعیل عبدی ، محمود بهشتی و …
مرگ سفید قرار دادن زندانیان در شرایطی که زندانیان سیاسی و کارگری را بسوی مرگ سوق میدهند در حالیکه ظاهرا” قاتلی در کار نیست ! مرگ اکبر محمدی ، هدی صابر ،هاله سحابی (هر سه از فعالین موسوم به ملی مذهبی) و افشین اسانلو (برادر منصور اسانلو ) مرگ ناباورانه شاهرخ زمانی و اخیرا محمد جراحی دو تن از شجاع ترین و مظلوم ترین فعالین صادق جنبش کارگری ایران میباشد.
اکنون رژیم فکر میکند که با خیالی آسوده میتواند به این وضعیت همچنان به کشتار و سرکوب ادامه دهد در حالیکه این فقط رویاهای سیاه دزدان و چپاولگران حاکم بر ایران میباشد.
با وجودیکه اکنون نیز جان رضا شهابی و چند زندانی دیگر مانند محمد نظری و سهیل عربی در خطر است ، ولی فعالین کارگری ،سندیکای واحد ، سندیکای هفت تپه و کانون صنفی معلمان …. در داخل ایران و در خارج از ایران (اروپا ،کانادا ، امریکا ،آسیا و استرالیا) تقریبا” اکثر قریب به اتفاق فعالین کارگری ،احزاب و سازمانهای سیاسی ایرانی با جلب همبستگی بین المللی از نهادهای کارگری دنیا وبا زیر فشار قراردادن سازمانها و نهاد های سرمایه ساخته آی مانند سازمان جهانی کار، عفو بین الملل و امنستی اینترنشنال جهت فشار بر رژیم ضد کارگری ایران برای آزادی و برآورده شدن خواست زندانیان و جلو گیری از شکنجه های سفید درون زندانهای ایران تلاش میکنند.
آری به درستی مرگ شاهرخ زمانی و محمد جراحی ضایع بزرگی برای جنبش کارگری میباشد ،ما آنرا فراموش نخواهیم کرد و در پرونده قطور جنایات رژیم برای روز سرنوشت قرار خواهیم داد ، رژیم اسلامی تلاش میکند که بقیه مبارزان و پیشروان جامعه را از این طریق از سر راه خود بردارد اما این خیالی موهوم و رویای سیاهی بیش نیست .
تمامی جنایت کاران و غارت گران ثروت عظیم جامعه ایران میدانند که صاحبان اصلی آن ثروت اکنون در فقر و سیه روزی مجبور به فروش اعضاء بدن خود و حتی کودکان خود میباشند یا زنان شرافتمندی که از فرط فقر و درماندگی به تن فروشی روی آورده اند ! روزی آنان را مانند تمامی جنایت کاران تاریخ پای میز محاکمه خواهند کشاند و آنان تاوان تمامی این ظلم و جنایت را خواهند پرداخت. خوشبختانه امثال شاهرخ زمانی و محمد جراحی در صفوف کارگران ،زحمتکشان و مزد بگیران جامعه فراوان است، حتی در میان طیف وسیعی از نظامیان این همبستگی با تشکلات کارگران ومزد بگیران وجود دارد که در موقع مقتضی ابزار سرکوب رژیم را از کار خواهند انداخت.
آنان به درستی یافته اند با آگاهی از اصول مبارزه طبقاتی تنها راه رسیدن به برابری و آزادی ایجاد تشکلات مستقل و مراقبت از آلوده نشدن این تشکلات به سم وابستگی و بی صداقتی است ،باید تلاش کرد که زنجیره ای محکم از همبستگی طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه به وجود آورد، تنها در آن صورت است که رژیم وحشی حاکم بر ایران با تمامی تهدید های تو خالیش تسلیم خواهد شد .
این راه شاهرخ زمانی و محمد جراحی و فعالین روبه ازدیاد جنبش کارگری میباشد.
یاد تمامی جانباخته گان برای آزادی و برابری گرامی باد .
یاد محمد جراحی گرامی باد.
به امید آزادی و سلامتی فعالین کارگری دربند
به امید پیروزی کارگران و زحمتکشان بر رژیم غارتگر سرمایه داری حاکم بر ایران

بررسی تحلیلی اوضاع ایران و منطقه و جهان از برجام ترامپ به بعد


نخست کانون اصلی بررسی هفتۀ پیش را یکبار دیگر مرور می کنیم.
منابع خبری - از سایت آزادی بیان مقالات جنبش کارگری، اقلیم کردستان، منطقه و جهان، مصاحبۀ محمد آسنگران و آذر ماجدی در رادیو پیام، مصاحبۀ علی دماوندی با مجید دارابیگی، محمد رحیمی و بهروز روزبه در تلویزیون برابری - از تلویزیون میهن برنامه‌های سعید بهبانی با حشمت رئیسی، فرامرز دادرس، محمد رضا روحانی، ایرج مصداقی، کورش عرفانی، دکتر آلبرت و ناصر شاهین پر - صدای آمریکا - فیس بوک
در بررسی قبلی مان با کانون اصلی تضاد کار سرمایه، گفتیم که نه بالایی های ایران و آمریکا قادر به حکومتند و نه پایینی ها تحمل حاکمان را دارند و این شرایط بقول لنین آغاز روند انقلابی جامعه است.
با توجه به نوشته های قبلی و مطالبی که کمابیش همه می‌دانید، بنابه تشدید و گسترش مبارزات طبقه کارگر و حق بگیری اکثریت مردم جهان، به ویژه گسترش مبارزات ایران و آمریکا، بطور کلی تضاد بالایی ها در دو کمپ شرق و غرب یک سر و گردن نسبت به گذشته اوج گرفته است. یعنی چین و روسیه و حلقه های کوچک تابعش مثل کرۀ شمالی، جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان، حشد الشعبی، حوثی های یمن و ... در یک بلوک، و آمریکا و متحدین اروپایی، اسرائیل، عربستان، داعش، القاعده، ال شباب، طالبان، ارتش آزادی بخش سوریه، عملیات تروریستی لاس وگاس و ...در بلوک مقابل، چه در سطح جنگ روانی و چه جنگ واقعی شدیداً به جان هم افتاده اند.
 ده روز پیش در مورد تضاد بالایی ها در بخش مربوط به ابرقدرت آمریکا نیز شمرده بودیم که علاوه بر خود جمهوری اسلامی که با حمله به سفارت آمریکا و 444 روز زندانی کردن کارکنان سیا از کمپ غرب به کمپ روس و چین پیوسته بوده، بلکۀ در دورۀ ترامپ نیز از چرخش ترکیه، قطر، مصر، عربستان و بزرگترین نیروی حکومت لیبی و پاکستان اتمی که عضو رسمی بلوک شانگهای شده است یاد کرده بودیم.
 اکنون در فرایند همین ده روز گذشته، ما به پنج مورد قابل تأمل دیگر از این مجموعه اوضاع بالایی ها که نشان عیان تری به بحران ساختاری و گندیدگی نظام سرمایه است می پردازیم.
 یک - علاوه بر انفجار های انتحاری و آش و لاش کردن و زخمی نمودن توده های کثیری در مساجد شیعۀ افغانستان و سومالی و پاکستان که خون از کف و دیوارها به سقف فرا رفته، در مصر و پاکستان و افغانستان، چندین مقر پلیس را نشانه گرفتند و باعث مرگ بیش از 50 پلیس و زخمی شدن تعداد زیادی نیروی امنیتی و دولتی شدند، بطوری که رئیس جمهور افغانستان در جمع نیروهایی که تابوت فرمانده نظامی را می کشیدند گفته که اکنون دیگر قلب ما به درد آمده و شکسته است. خود آمریکا نیز با هدف بمباران نیروهای حوثی یمن، چندین مقر و ساختمان و محله را داغان کرده و کشته و زخمی بسیاری بجا گذارده است و بقول صدای آمریکا، بمباران هوایی عربستان نیز بسیار بیش از این صدمات، تخریب خانه ها و تلفات جانی بجا گذارده است. به این مجموعه دو حملۀ هوایی اسرائیل به سوریه را نیز باید افزود که از تلفات آن هنوز گزارشی نیامده است. درگیری‌های نظامی پیشمرگان اقلیم کردستان با نیروهای دولت عراق و نیروهای بسیج مردمی نیز به گفتۀ صدای آمریکا 14 کشته از پیشمرگه ها و 8 کشته از حشد شعبی داشته و بنا به گزارش کارشناس خاورمیانه فرامرز دادرس، این تلفات به 30 نفر رسیده است.
 دو - به همان اندازه که خود آمریکا در سطح جهانی خشمگین و منزوی گشته، به همان اندازه در سطح منطقه نیز تنهایی و عصبیت و سراسیمگی اسرائیل را شاهد بودیم که با شکست سیاست رفراندم، با به گل نشستن امیال بورژوایی بارزانی و طالبانی، با تشدید اختلاف دو جناح بورژوازی کردستان عراق، و با عقب نشینی پیشمرگان جناح طالبانی، و با مانع تراشی در برابر 250 هزار بشکه نفتی که اسرائیل از دست بارزانی آنهم با 75 درصد تخفیف می‌گرفته، و از همه بدتر با پیشروی نیروهای حشد شعبی و پل زدن از سرزمین عراق به سوریه توسط سپاه و حزب الله لبنان در سوریه، و فرا رفتن از فاصلۀ توافق شدۀ 25 کیلومتری به 5 کیلومتری مرز اسرائیل (که توافق بین اسرائیل و روسیه بوده)، یکچنین خشم و تنهایی و درماندگی اسرائیل را شاهد بودیم، بطوری که نه تنها شادمانی محسوسش خیلی سریع فروکش کرد بلکه از روی استیصال فاشیستی، با سرعت و شدت ملموسی ده روزنامۀ فلسطینی طرفدار حماس را مهر و موم کردند، و با دو حملۀ هوایی به مواضع حزب الله لبنان و سپاه، آنهم در سکوت قابل تأمل روسیه جواب دادند.
 در همین رابطه به جای اینکه همۀ احزاب و سازمان ها و کمونیست هایی که آگاهانه و ناآگاهانه با دفاع از رفراندوم کردستان عراق عملاً نیرو و شادمانی به کیسه ناسیونالیزم بارزانی و اسرائیل فاشیزم ریخته بوده اند به بازنگری مواضع شان بپردازند، به ویژه حزب کمونیست کارگری به رهبری حمید تقوایی و علی جوادی ها که رفراندم کردستان را با رفراندم و جدایی فنلاند که تحت حمایت دولت کارگری به رهبری لنین و بلشویک ها ممکن شده بود برابر دانسته بودند، بله به جای اینکه بجنبد و با پرنسیپ کمونیستی و انسانی بر مواضع نادرستشان نقدی بگذارند اما دیدیم که محمد آسنگران دبیر کمیتۀ کردستان این حزب، در مصاحبه با رادیو پیام، چگونه برافروخته شدند و سینه جلو دادند و گفتند که اصلاً جنگی نشده بوده، اصلاً کودتا بوده و اصلاً درگیری در کار نبوده، و اصلاً کسی کشته نشده است!! بر اثر تحلیل نادرست این حزب، معلوم نشده که این‌ کمونیست ها حمایت دولت کارگری بلشویکی را با کدام دولت کنونی برای پشتیبانی از رفراندم کردستان پر کرده بودند! بنظرما این‌ها هیچ درک صحیحی از انقلاب و از جنگ طبقاتی و از علایم آزادی خواهی و ضد انقلاب بودن دولت های کنونی ارائه نکرده اند. اکنون این صد هزار نفر مردم کُرد زبانی که یکدهم از مردم یک میلیونی کرکوک می‌باشند و بنابه خاطرات و وحشت شان از جنایات داعش به ترک خانه‌ و شهر و کاشانه دست زده‌اند در چه وضع اسفباری می باشند؟ ما که به صحت و سقم اخبار رسیده با شک و تردید نگاه می‌کنیم اما در هر میزانی که بوده باشند رهبران حزب باید جواب دهند که به یاری کدام نیروی بلشویکی و کدام دولت کارگری این انسانهای آواره اِسکان خواهند یافت و بهُ حق شان خواهند رسید.
http://www.azadi-b.com/J/2017/10/post_461.html  از دقیقه 1 و نیم تا 5 محمد آسنگران
سه - حول مسئلۀ برجام نیز از یکطرف ما شاهد دور شدن همپیمانان غربی آمریکا و قطب بندی نوینی در کمپ غرب بودیم بطوری که بعد از بی نتیجه ماندن تلاش رهبران سه کشور اروپایی انگلیس و فرانسه و آلمان، دیدیم که سرانجام 25 دولت اروپایی چگونه در مقابل دولت ترامپ صف آرایی کردند، و در مقابلشان ترامپ و انواع رهبران جمهوری خواه قبلی و فعلی و رئیس سیا و غیره نیز، در چه وسعت و شدتی و با چه عجله و عباراتی سیاست ترامپ را تأیید کردند و قول و وعدۀ تحریم های شدید علیه سپاه سردادند، و حزب الله لبنان را تروریست خواندند، وخانم رجوی را رهبر پردرایت و شگرفی عیله دیکتاتوری رژیم ایران تعریف کردند و تازه به فکر دعوت او به آمریکا می باشند. اکنون دیگر آمریکا به جای همپیمانان غربی با هند علیه چین وارد رفاقت استراتژیک شده است، و ترامپ با طعنۀ بسیار زهراگین و آشکاری به رهبران اروپایی گفته که شما به فکر معاملات و کسب پول بیشتر با رژیم ایران باشید و کنگره بزودی تحریم های شدید علیه سپاه را اعلام خواهد کرد. (در اینجا توجه خوانندگان را برای بهتر درک کردن این موضوع به مطلبی که بعنوان موضع گیری تعدادی از کارگران و کمونیست‌ها در آدرس زیر قرار دارد جلب می‌کنیم).
http://chzamani.blogspot.no/2017/10/blog-post_15.html
 اینها صحبت از تغییر رژیم ایران می‌کنند و می‌گویند که نیروهای وابسته به سپاه از عراق باید بیرون بروند، و از 150000 موشک و راکت در زرادخانۀ حزب الله لبنان و 200 میلیارد دلار سالانه کمک نظامی و مالی و آموزشی از طرف سپاه به تروریستها آمار می دهند، و از اروپا خواسته اند که تمامی دارائی های حزب الله را مسدود بکنند و ناو هواپیمابر حامل 70 الی 80 جت جنگنده را با 5000 نیروی نظامی اش به آبهای شرق آسیا فرستادند. خوب بنظرما همین شکاف عظیم و همین ترک خوردن کوه یخ قطب غرب نیز، در سطح جهانی اش در نهایت امر یک چرخش مهم و آغازینی بنفع کمپ روسیه و چین خواهد بود و از همین جاست که ما شاهد شکستن کمر پاپ اعظم و منزوی شدن و نزول این رهبر روحانی تا حد تبلیغاتچی پیتزای ایتالیایی می باشیم که از یکطرف نگران وسوسۀ زیاده خوری مردم بود، و از طرفی هم با طعنۀ نازک و زیر لبی گفت که برخی کشورها (آمریکا) از پیمان های جمعی و زیستی بیرون می آیند!! اکنون اگرچه رهبران انگلیس گفته‌اند که ترامپ هیچوقت از توافق برجام بیرون نمی آید اما با قوت تمام می‌دانند که سیاست ترامپ و اکثر جمهوری خواهان برای تغییر رژیم ایران علیه روسیه و چین تنظیم شده است. بنظرما همین اتحاد اکثریت جمهوری خواهان نیز بنابه فشار طبقه کارگر و مبارزات تودگان از پایین و بنا به انباشت  بیشتر سرمایه توسط چین و تاکتیک‌ زیرکانه با روسیه متزلزل و متشتت خوهند شد.
چهار - نه تنها از خامنه ای گرفته تا تیمسارهای سپاه نیز در قد و قوارۀ ترامپ و جمهوری خواهان شمشیر چرخانیده و کل آمریکا را تروریست خواندند، بلکه از آن مهمتر آقای ولایتی این دیپلمات جنایتکار با آتوریته  و انگشت اشاره به رهبران اروپایی خط و نشان کشیدند که شما حق ندارید در برابر پیشروی و دخالت ما در منطقه اعتراض کنید، و از این خطرناکتر نیز تهدید سردار رضایی بود که با اعتراف به انفجار ساختمان دیپلمات های غربی در جنگ ایران و عراق، سران اروپایی را حسابی ترساند. بیچاره اروپایی‌ها که دیگر جز آغوش گرم پوتین و چین مأمن و پناهی نمی یابند و در بحران ساختاری سرمایه اینچنین گرفتارند.
  
پنج- رهبر چین این پرچمدار سرمایه داری پیروز نیز در اولین روز کنگره هفت روزۀ خود در برابر چند هزار نماینده، بنوع دیگری شمشیر چرخاند و از زاویۀ ایدئولوژیک ادعا کرد و گفت که، ما بنا به تجربه آموزی از انقلاب کبیر روسیه و بنا به درس‌ گیری از مارکسیزم لنینیزم، درواقع یک سرمایه داری نوینی با ویژگی های چینی و مکتب تازه‌ای ابداع کرده‌ایم. جلل الخالق!! متأسفانه یکچنین آش خوشمزه به دهان رهبران حزب ایران آباد مزه کرده و آب انداخته بطوری که کورش عرفانی می‌گویند که یک اقلیتی از مدیران جامعۀ چین با به کار کشیدن و مدیریت کردن اکثریت مردم چین و آفریقا و دیگران، به محصول قابل توجهی دست می‌یابند و این محصول را به اکثریت جامعه و افریقا بر‌می‌گرداند!! بالاخره مثل دیدگاه‌های رهبران حزب کمونیست کارگری از دیدگاه‌های رهبران حزب ایران آباد نیز خوب نفهمیدیم که آیا سرمایه داری بالاخره  یعنی استثمار و سرکوب اکثریت توسط اقلیت است و یا اینکه مدیریت اکثریت بنفع بشریت!!
 کورش عرفانی ساعت‌ها خطاب به یکدرصدی ها و آگاهان جامعه پیرامون ساختن حزب اصولی گلو درانیده اند و به اتفاق دستیارشان کامران مهرپور همواره برای آگاهی دادن و نجات جامعه علیه یغماگری های روسیه و چین تئوری داده و نصیحت کرده اند، اما حالا بدون نقد مسئولانه و با پرنسیپ انقلابی بیکباره چرخیدند و سرمایه داری مارکسیست لنینیست چینی الگو و کعبۀ آمالشان شده است. در رابطه با بر سر کار آمدن ترامپ و تیلرسون ها نیز 9 ماه پیش می‌گفتند که اکنون دیگر سرمایه داران اصلی وارد کاخ سفید شده‌اند و برای کاهش هزینه‌ها، دیپلمات ها و کارمندان دولت آمریکا را با حقوق های میلیون دلاری شان مرخص خواهد کرد، اما اخیرا در همین مورد هم به همان شیوه مثل مورد چین 180 درجه چرخیدند و گفتند که این ترامپ و تیلرسون ها کارمندانی بیش نیستند و تابع اوامر میلیادرهای پنتاگون می باشند!!
https://www.youtube.com/watch?v=46qCAIfy_Ns از دقیقه 24 تا 35 کورش عرفانی
 نظریه پرداز پرمطالعه و پرتجربه ای مثل حشمت رئیسی نیز می‌گویند که من طرفدار تز تقسیم قدرت جهانی هستم. من طرفدار این هستم که روسیه تنها کشوری هست که می‌تواند بالانس ایجاد کند چونکه 90 درصد زرادخانۀ اتمی جهان دست این دو کشور روس و آمریکاست و بقیه چین و مین و انگلیس و فرانسه 10 درصدند، و من خیلی شفاف و روشن بگویم که طرفدار سه قطبی شدن جهان هستم بین اتخادیه اروپا و شانگهای و آمریکا، و بنظر من دمکراسی از فرایند چنین قدرت گروهی و قابل بالانسی حاصل می‌گردد. در اینجا نیز ما بالاخره نفهمیدیم که آیا باید از دمکراسی بورژوایی دفاع بکنیم و یا دمکراسی کارگری و بشری!! و نفهمیدیم که بالاخره این پنتاگون آمریکا با بودجۀ 400 بیلیون دلاری اش هست که بیش از بودجه تمامی دویست کشور جهان را مالک است و این 800 پایگاه نظامی آمریکا هست که در برابر 30 پایگاه نظامی (روس و انگلیس و فرانسه) غول عظیمی می باشد یا اینکه بقول ایشان 90 درصد زرادخانۀ اتمی جهان دست دو کشور روس و آمریکا می باشد!! ده دقیقۀ آخر سخنان حشمت رئیسی در تی وی میهن
https://www.youtube.com/watch?v=E60oJyITchM&feature=share
-------------------------------------------------------------------
در رابطه با مبارزات بالندۀ پایینی ها نیز در آمریکا و ایران به موارد قابل تأمل جدیدی باید اشاره کرد.
یک - ضمن فعال تر شدن مبارزات ضد نژاد پرستی در ارتباط با پیگیری علت اصلی ترور لاس وگاس، نه تنها ما شاهد اعمال فشار مردم آمریکا علیه سیاست مالیاتی ترامپ بودیم که سرانجام بنفع میلیاردرها تصویب گردید و فریادهای سناتور شارلاتانی مثل سندرز به هوا رفت و با لحن محکمی آن را به ضرر تودگان تعبیر کرد، بلکه ما شاهد ادامۀ مبارزات این مردم علیه ممنوعیت قانونی شهروندان 8 کشور بودیم بطوری که برای سومین بار شکاف بین دو حزب حکومتگران را بیشتر و علنی تر می کردند، و با قوت اتحاد و مبارزات خودشان برای سومین بار بین دادگاه ها یا قوۀ مقننه با قوۀ اجرایی فاصله انداختند، و لذا سومین دستور ترامپ نیز در همان سطح نظری و هارت پورت باقی ماند و قبل از عمل منتفی گردید.
دو – تصاویر و خبر مربوط به تشدید مبارزات زنان و حمایت مردان هنرمند هالیوود علیه تجاوز و تعرض دومین رئیس میلیاردر هالیوودی به زنان و ستارگان هنری، و اوج گیری افشاگری های زنان هالیوود در برابر این سرمایه دار میلیاردر و دومین رئیس هالیوودی را نیز ملاحظه کردیم.
سه - تشدید مبارزات مردم آمریکا در حمایت از میلیون ها آسیب خورده از سه طوفان و یک آتش سوزی تخریبگر و بنیان سوز، 5 رئیس جمهور قبلی متعلق به هر دو حزب بالایی های آمریکا از جیمی کارتر گرفته تا پدر بوش و از بیل کلینتون گرفته تا بوش پسر و اوبامای سیاه پوست را، در بزرگترین تجمع ده‌ها هزار نفره گرد آورد، بطوری که هرکدام در لابلای موسقی و هنر هالیوودی با جملات پرطمطراقی از اتحاد و یکپارچگی آمریکا سخن می راندند و نمایش می دادند، و خود ترامپ نیز دانه به دانه به همردیفان پیشین خود شادباش و درود می‌گفت و در قبال 300 میلیارد دلار خسارت وارده فقط 31 میلیون دلار جمع‌ کردند. واقعاً چه پرشور است اینهمه دلار و یاری و یکپارچگی بیلیونرها و میلیلاردرهای بالایی ها برای بیچارگان و زحمتکشان پایینی!! رهبرانی که قدرتمندترین اقتصاد جهان را دارند و برای جنگ افروزی به همه نقاط جهان لشکر می‌کشند و کودتا می‌سازند اکنون در مقابله با طوفان و آتش سوزی بشکل مذبوهانه ای ابراز ناتوانی کرده و اجازه می‌دهند که میلیون‌ها توده بی خانمان شوند، در صورتی که می توانستند با بکار گرفتن بخش کوچکی از نیروهای نظامی و با اندک هزینه از بودجه 400 بیلونی و نظامی شان از گسترش این خرابی ها که آمار تلفات انسانی از بیماری‌های آلودگی محیط زیست نیز سالانه 23000 بوده بسیار زودتر از این جلوگیری کنند. این‌ها اتفاقاً با تصویب همین قانون مالیاتی نقدا به ریش مردم می‌خندند و میلیاردها دلار به جیب خواهند زد، و فریبکارانه کاسۀ گدایی به‌ همین مردم بیچاره دراز می‌کنند و مثل آخوندها ته مانده ریال و دلار شان را جمع می کنند. این درحالی است که نخست وزیر پرتقال به دلیل 40 کشته و 100 زخمی در آتش سوزی کوچکتر از کالیفرنیای آمریکا، در اعتراض به اینکه همکاری‌های دولتی سریع صورت نگرفته استعفا داد. مبارزات مردم کاتالونیای اسپانیا نیز در ده روز گذشته بسیار قابل تأمل بوده بطوری که برای آزادی دو رهبر زندانی شان هرروز با همبستگی و عزم قویتری جلو می‌آمدند و می‌گفتند که اینبار نافرمانی مدنی خواهیم کرد، و پیام رهبر جدایی طلبان به رهبران و مردم کل اروپا هم این بوده که می‌گفتند که حواستان باشد که هر برخوردی که امروز با ما می‌کنید فردا با کل اروپا خواهید کرد

 چهار - به دنبال روز معلم که بنظرما پیوند دو جنبش معلم و کارگری بود، شاهد گسترش مبارزات جامعه با اعصابات کارگران ذوب آهن، شرکت نفت، مالباختگان، و به میدان آمدن اعتراضات رنگابرنگی مثل تاکسی رانان، بُنک داران، کاسبان ساختمان پاسارگاد، و اعتراضات آموزش دهندگان نهضت سواد آموزی در شهرهای مختلف و شعار پرشور مردم اصفهان (زاینده رود پر آب - حق مسلم ماست) بودیم. در این تجمع و اعتصابات گاهی اوقات صف های طولانی از پیاده روها به سطح خیابان کشیده می شد و در عین بی سازمانی منظم و منظبط پیش می‌رفتند و با صدای طبل شور می‌گرفتند و شعار دهندگان نیز چه زن و چه مرد از پشت بلند گوهای قوی با صدای بلندی می گفتند و بقیه نیز با عزم مصممی همراهی می کردند. سالی که نکوست از بهارش پیداست، و ما روز کارگر پیش رو را آنهم اگر قیام و شورش های زودرسی رخ ندهد در یک قد و قامت بسیار متفاوت تر از تمامی سال‌های قبل می بینیم. شعارهای این دوره چنین بودند.
روحانی بی‌غیرت، این بود جواب ملت؟ دولت به این بی‌غیرتی، هرگز ندیده ملتی - ملت کف خیابون، حامی دزدا قانون - سه قوه مون یه قوه نیست، قدر چراغ قوه نیست - مردمو ذله کردن، اسلامو زنده کردن - مردم چرا نشستین، اهواز شده فلسطین - خوزستان می میرد، ذلت نمی‌پذیرد - معلم می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد - مالباختگان می میرند، ذلت نمی پذیرند - پلاسکو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد - دستان پشت پرده، با پول ما چه کرده – نوبت به ما که میشه، خزانه خالی میشه - می‌کشیم می‌کشیم آنکه برادرم کشت - یا حجت ابن الحسن، ریشۀ ظلم و بکن - آینده آینده حیا کن، پول ما رو رها کن - آینده ورشکسته، رو پول ما نشسته - آینده آینده این آخرین اخطار است، ارتش  مالباختگان آمادۀ قیام است - عزا عزاست امروز، زندگی ما ملت روی هواست امروز - کشور ما دزد خونه، توی جهان نمونه - کسری بودجه داشتن، پول ما رو برداشتن - جان فدا می‌کنیم در راه آزادی، وای از این ظلم ، وای از این ظلم - مرگ بر باند مافیایی بانک مرکزی -

 را حل و ضرورت تاریخی چه می باشد؟
 بنظرما حتی اگر بدون حضور سازمانیافتۀ طبقه کارگر، گستردگی و سراسری شدن اعتراضات جامعه ممکن گردد و حتی اگر به سرنگونی جمهوری اسلامی بیانجامد، جامعه با هرج و مرج و تجزیۀ ایران بسود بورژوازی و شکست انقلاب مواجه خواهد شد و اوضاع جامعه در نهایت به برقراری حکومت بعدی بورژوازی تمام خواهد شد. بنابراین از همینجا خطاب به کارگران و زحمتکشان مخصوصا به کارگران ماشین سازی، به صنایع فلزی و ذوب آهن و پترو شیمی و نفت، و به همۀ فعالین کارگری و معلمان و پرستاران و دانشجویان و زنان و جوانان انقلابی می گوییم که، در شرایطی که دیگ جامعه دارد می‌جوشد و هر روز و هر ساعت شاهد بالا آمدن حباب‌های نوین و اعتراضات متنوع تری می باشیم، مصممانه و آگاهانه بشتابید و بجنبید تا نه تنها در تجمع ها و اعتراضات خیابانی نقش محوری و تعیین کننده بدست آرید بلکه بموازات سراسری کردن این مبارزات، با دقت تمام به ایجاد هسته ها و سلول های مخفی کمونیستی در کارخانه ها و محل زندگی همت گمارید، و آنوقت از طریق این هسته ها هست که نیروهای معترض اطراف خود را سازماندهی کرده و به اعتراضات سازمانیافته هدایت می کنید. تحقق این هسته ها از یکطرف باعث همبستگی توده‌ای معترضان خواهد شد و از طرف دیگر نیز با برقراری پیوند ارگانیک میان هسته های فوق، کمیته های محل زندگی و کارخانه متحقق می گردند. در شرایط انقلابی جامعه ساخته شدن شوراهای انقلابی نیز قطعا امکانپذیر خواهد شد، و تمامی اعتراضات موجود و گسترش و ارتقای آن‌ها به سمت قیام و انقلاب هدایت خواهند شد. بنابراین نخستین گام در این جهت ساختن هسته ها و سلول‌های مخفی کمونیستی است، و موازی با آن نیز در سطح گسترده اش اقدام به ایجاد تشکل های علنی و نیمه علنی توده‌ای کارگران و زحمتکشان ضرورت تاریخی دارد، و با برقراری ارتباط ارگانیک میان کمیته های کارخانه و محل زندگی هست که امکان ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر بوجود خواهد آمد، و با ساخته شدن حزب انقلابی و همبستگی طبقاتی توده‌ای کارگران و زحمتکشان نیز، طبعا رهبری سازمانی طبقه کارگر و جامعه متحقق و متمرکز می گردد. لازم به ذکر است که رهبری فردی متعلق به جامعۀ بورژوازی است و رهبری سازمانی متعلق به طبقه کارگر می باشد.
 بنظر ما هر اندازه که بتوانیم چه در سطح جامعه و چه در سطح جهانی با سازمانیافته کردن مبارزاتمان شکاف های رهبران جمهوری اسلامی و رهبران کاخ سفید را بیشتر و شکننده تر بکنیم و احزاب کارگری و زمینۀ شکل‌گیری انترناسیونال پنجم را آماده‌تر سازیم، آنوقت این شانس را خواهیم داشت که نه تنها جلوی اتحاد این تروریست ها و فاشیست های رنگابرنگ و بنیانسوز را بگیرم و تضعیف شان بکنیم، بلکه از شکاف های دو بلوک ابرقدرت جهانی نیز برای انقلابات کارگری و گذار از بربریت به بشریت چاره جوییم.

ناصر احمدی و رفیق دیگر 

۱۳۹۶ مهر ۲۵, سه‌شنبه

چکیده زندگی نامه رفیق نادر بخشنده ( عمو کوروش)




نادر بخشنده معروف و شناخته شده به اسم عمو کوروش در تاریخ 29 اردیبهشت سال 1338 در شهر سنندج به دنیا آمد.
در سال 1353 به دلیل شغل پدر به شهر کرمانشاه رفتند در آنجا با مسائل سیاسی و چپ آشنا شد و شروع به فعالیت کرد در سال 58 به سنندج برگشتند در سنندج با اتحادیه ی کمونیست ها آشنا شد و شروع به فعالیت کرد و در این مقطع زمانی با تبلیغ و پخش نشریه ها چپ و فروختن کتابهای سیاسی در خیابان شاهپور سابق شهر سنندج کرد و روز به روز به فعالیتهای خود برای طبقه کارگر افزود با افزایش فشار جمهوری اسلامی ایران و یورش به شهر سنندج به صفوف پیشمرگها و مدافعین شهر سنندج پیوست و شروع به فعالیتهای نظامی کرد  بعد مقاومت شهر سنندج مجبور به خروج از شهر سنندج شدند سپس بعد از مدتی به دلیل بیماری به صورت مخفیانه به شهر رشت رفت در رشت با هسته اصلی اتحاد مبارزان کمونیست (سهند) آشنا شد بعد به اجبار  به خدمت سربازی در جزیره خارک و بوشهر رفت در این مقطع برادر کوچکتر او شاهرخ بخشنده دستگیر و بعد از چند ماه به اتهام عضویت در احزاب کمونیستی و کومله اعدام شد عمو کوروش بعد از مرگ برادرش به فعالیتهای مخفیانه خود با جریانات چپ و کمونیستی و کومله ادامه داد و با کمک های  خود و جمع اوری کمکهای مردمی به حمایت از فعالین خارج از شهر پرداخت از دیگر فعالیتهای او میتوان به زمان حمله صدام به شهرهای کورد نشین اشاره کرد عمو کوروش به همراه رفقای خود با تشکیل گروه های به کمک مردم آواره شتافت کوروش بخشنده دارای سه فرزند با نام های سامان یاشار و شایان شد و به فعالیتهای مخفیانه خود تا سال 82 ادامه داد
در سال 82 فعالیتهای خود را به صورت علنی برای طبقه کارگر شروع کرد از فعالیتهای خود از این تاریخ تا زمان مرگش میتوان به این موارد اشاره کرد ا ز سال 86 تا 92 عضو شورای زنان بود و خیلی از جلسات این شورا در منزل وی تشکیل شد
عمو کوروش به همراه دیگر رفقایش در برنامه ریزی و اجرای اعتصاب سراسری که در تاریخ 16 مرداد 84 که به علت مرگ جوان مهابادی شوانه  قادری کردستانی به دست عوامل رژیم جمهوری اسلامی صورت گرفت نقش کلیدی و تاثیر گذاری داشت
همچنین در برنامه ریزی و اجرای اعتصاب 23 فروردین 89 که به دلیل اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر شیرین علم هولی مهدی اسلامیان فرهاد وکیلی که در زندان اوین به دار آویخته شدند نقش داشت حسن و تجمع خانوادهای فعالین کارگری در سال 1391 در مقابل دادگستری و اطلاعات به مدت سه روز این تحسن به دلیل بازداشت فعالین کارگری در نزدیکی اول ماه ای روز کارگر بود که کوروش بخشنده در برنامه ریزی تدارکات و اجرا کردن ان نقش داشت که چندین بار در این مدت تحت فشار و تهدید قرار گرفت اما از مواضع خود کوتاه نیامد در سال 87 کوروش بخشنده عضو کمیته هماهنگی برای کمک به  تشکلهای کارگری شد او هر ساله به همراه دیگر رفقایش  در برگزاری مراسم و تجمع ها در روز 1 می روز جهانی کارگر ؛8 مارس روز جهانی زن و 26 بهمن روز کومله نقش کلیدی و موثر داشت.
از اخرین کارها و فعالیتهای او میتوان به مراسم و تجمع باشکوه که در حمایت از مردم کوبانی برگزار شد اشاره کرد که چند روز پس از این تجمع بازداشت شد کوروش بخشنده عضو و سخنگوی کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد بود که در سال 92 تشکیل شد او در زمان حیاتش به هر نحوی و تا جایی که میتوانست سعی میکرد از خانواده های زندانی کارگری و سیاسی حمایت کند و این یکی از بزرگترین دغدغه های او بود کوروش بارها مورد تهدید و بازداشت قرار گرفت در سال 91 به مدت یک ماه در اطلاعات سنندج بازداشت شد که به زندان تعلیقی محکوم شد در 28 اسفند 93 که تازه چند روز بود که مورد عمل قلب قرار گرفت و به دستور پزشک میبایست در استراحت مطلق و در شرایطی بدون استرس باشد بازداشت شد و به مدت 61 روز در شرایط سخت و مورد بازجویی اداره اطلاعات سنندج قرار گرفت و در نهایت در شعبه اول دادگاه سنندج به اتهام عضویت در کومله  شرکت در مراسم ها و تجمع ها و عضویت در کمیته هماهنگی به زندان تعزیری محکوم شد قلب عمو کوروش فقط چند ماه پس از آزادی اش در تاربخ 14 ابان 94 از کار ایستاد و در روز 15 آبان در میان حضور باشکوه مردم و با یک دقیقه سکوت و خواندن سرود انترناسیونال به خاک سپرده شد.

تهیه و تکثیر از: 
کمیته حمایت از آرمانهای شاهرخ زمانی

15 مهر 1396

پیام سامان بخشنده برای مراسم بزرگداشت رفقا کوروش بخشنده ، شاهرخ زمانی و محمد جراحی




بعد از شوک مرگ شاهرخ زمانی و کوروش بخشنده خبر آزادی محمد جراحی دلمان را کمی تسکین داد اما این تسکین نیز زیاد دوام نداشت و او نیز مدتی پس از آزادیش ما را در سوگ و غم فرو برد
دارند به پرپر کردن گلهایمان عادتمان میدهند. بی شک استرس و فشارهای بی رحمانه در مرگ فعالین ما، تاثیر و نقش مستقیم داشته ،باید یاد این فعالین را دل زنده نگه داریم و خشم و غم فقدان انها را بر علیه نظام سرمایه به کار بریم
جا دارد از فعالین عزیز دیگری که به حکم های بی رحمانه محکوم شده اند یاد کنیم.
محمود صالحی عزیز که با شرایط جسمی بد و وخیمی که دارد و یا جعفر عظیم زاده عزیز. که با فشار بر ضامنهای انها سعی بر سخت کردن شرایط را برای این عزیزان دارند
از تمام دوستانی که با برگزاری بزرگ داشت یاد این عزیزان را گرامی نگه میدارند و راهشان و هدفشان را یاد آوری میکنند از صمیم قلب تشکر میکنم
یاد تمام فعالین راه آزادی و برابری گرامی
و راهشان پر رهرو

سامان بخشنده

پیام واله زمانی به مناسبت بزرگداشت رفقا محمد جراحی ، شاهرخ زمانی و کوروش بخشنده

واله زمانی:
با سلام و درود به شرکت کنندگان و برگزار کنندگان مراسم بزرگداشت کارگران انقلابی محمد جراحی، کوروش بخشنده و شاهرخ زمانی،
 ضمن تشکر و قدر دانی از تلاش و کوشش و مبارزات شما عزیزان دستان پرتوان و مبارز شما را با صمیم قلب می فشارم و اعلام می دارم من سالهای متمادی با شاهرخ و محمد زندگی کردم، از تجربیات و علوم انقلابی انها بهره های بسیاری برده ام، شاهرخ زمانی اولین و بزرگترین اموزش دهنده من در کار ، زندگی و مبارزه بود، تا آخرین لحظاتی که زنده بود مانند کوه سر به فلک کشیده ای بود که من و دهها جوانی مانند من به او تکیه کرده بودیم، پس از اینکه دشمنان طبقه کارگر ما را از شنیدن صدای گرم و امید بخش شاهرخ محروم کردند، چهره مصمم و لبخند امید بخش او در لحظه به لحظه زندگی کمکم کرده و راه را نشانم داده است .
محمد جراحی کارگر انقلابی و فداکار را از طریق شاهرخ شناختم، او یکی از صمیمی ترین همرزمان ما بود، همیشه حضور محمد در جهت مبارزه طبقاتی توان و روحیه مضاعف به مبارزان راه آزادی و انقلاب می داد، حتی در زمانی که بیماری سرطان امانش را بریده بود و هر روز بیشتر بر او چیره می شد و در مقابل چشمانم ذره ، ذره آب می شد ، بزرگی او هرگز خدشه ای بر نداشت، حالا که محمد از میان ما رفته است ، مصمم تر شده ایم که راه شاهرخ ، کوروش و محمد و دیگر کارگران انقلابی را با امید و توان بیشتر و متحدانه طی کرده ، مبارزه طبقاتی را با پیروزی طبقه کارگر یعنی با رسیدن به اهداف والای کارگران انقلابی به سرانجام برسانیم.
نادر بخشنده ( کوروش) را من پس از مرگ او شناختم ، ضمن افزایش خشم طبقاتی و ایمان به مبارزه گسترده تر دیدم چه انسانهای والای در اطراف ما حضور دارند مبارزه می کنند اما ما هنوز نتوانستیم پیوند و همبستگی اصولی و طبقاتی با هم بر قرار کرده با هم دست به دست بدهیم ، بدون شک ضرورت تاریخی و رسالت و هدف عاجل و آتی فعالین طبقه کارگر رسیدن به اتحاد اصولی در سطوح تشکلهای سراسری صنفی و سیاسی طبقاتی کارگران است که البته با توجه به شرایط عینی و اعتراضات گسترده از جهت کمی و کیفی در سطح کشور نشان دهنده دستیابی در آینده نزدیک به اهداف فوق است.
عزیزان امیدوارم هر چه زودتر به اهداف والای کوروش ، محمد و شاهرخ دست بیابیم ، اما به خاطر داشته باشیم دست یابی به اهداف فوق نیازمند مبارزات نقشمند و سازمان یافته ، با سبک کار اصولی همراه جسارت ، آگاهی و فداکاری بسیاری است که با الگو قرار دادن کارگران انقلابی مانند شاهرخ زمانی ، محمد جراحی و کوروش بخشنده و ... ممکن خواهند شد.
من به نوبه خود ضمن تشکر و قدر دانی از تلاش و کوشش شما عزیزان از تمامی فعالین و مبارزان طبقه کارگر مصرانه می خواهم صدای یاران در بندمان رضا شهابی ،بهشتی ،عمرانی و عبدی ها باشیم و از خواسته های به حق این عزیزان دفاع کنیم
درود بر محمد جراحی ، درود بر شاهرخ زمانی ، درود بر کوروش بخشنده.
یادشان گرامی راهشان پر رهرو باد.
واله زمانی

21مهر ماه 1396



آفیش جلسه نهم پالتالکی جمع قدم اول تدارک حزب انقلابی طبقه کارگر

آفیش جلسه نهم پالتالکی جمع قدم اول تدارک حزب انقلابی طبقه کارگر


۱۳۹۶ مهر ۲۳, یکشنبه

موضع ما در مقابل انواع سرمایه داری، جنگ افروزان و انحرافات مدافعانش،


  ما اعتقاد داریم سرمایه داری داخلی حاکم تحت رهبری جمهوری اسلامی و هم پیمانان جهانی اش و سرمایه داری امپریالیستی جهانی تحت رهبری امریکا و اقمار اش هر دو جنگ افروز و دشمنان طبقه کارگر هستند، باید با هر دو طیف هم زمان مبارزه کنیم، طرفداران و تبلیغ کنند گان این دو طیف را که به طور اپورتونیستی و رویزیونیستی در طبقه کارگر نفوذ کرده اند، و رفرمیست ها که بر مبنای ماهیت وجودی شان اصولا" در خدمت انواع سرمایه داری قرار دارند، طبقه کارگر را دو تکه کرده و هر کدام را به زائده یکی از طیف های سرمایه داری تبدیل می کنند، که باید افشا شوند.
اکنون خاورمیانه غرق در خون و آتش جنگهای میان جناح های مختلف سرمایه داری از سرمایه داری های داخلی گرفته تا سرمایه داری جهانی امپریالیستی و استبدادهای گوناگون حاکم بر آن میسوزد.
پس از فرو ریختن دیوار برلین سرمایه داری حاکم بر جهان مانع بزرگی ازسر راهش برداشته شد و امکان تقسیم مجدد جهان باب میل خود و جنگ افروزی بیشتری یافت، شروع به باز پس گیری دستاوردهای طبقه کارگر در سرتا سر جهان نمود که طی مبارزه طولانی و نفس گیر طبقه کارگر که با چنگ و دندان به دست آورده بود، افزایش سن بازنشستگی، انحلال دولتهای رفاه، بیکاری میلیونی، قرار دادهای موقت و ده ها مورد دیگر ، تحت تسلط طرح های آزاد سازی و جهانی سازی اقتصاد و ... که کماکان در تمام دنیا ادامه دارد.
جناح های مختلف نظام سرمایه داری حاکم بر جهان برای به چنگ آوردن بازارهای جدید و چپاول منابع و ذخایر نفت وگاز خاورمیانه جنگهای نیابتی به راه انداخته و حاکمان مستبد سرمایه داری های منطقه اعم از ایران و ترکیه و عربستان و ... به شکل مباشران، کارگزاران منطقه ای و شرکای سرمایه داری جهانی و هم به دلیل داشتن منافع مشترک طبقاتی سرمایه داری با  ریشه  و ماهیت مشترک با هم و جهت تقسیم سود کسب شده ( ارزش اضافی) بین جناح های مختلف سرمایه داری جهانی  آتش بیاره این معرکه هستند و هر کدام بر مبنای تقسیمات و تضاد های مابین خود به اردوی از جناح سرمایه داری جهانی پیوسته مشغول غارت و نابودی و دامن زدن به جنگ هستند.
حمله به کشورهای دیگر با شعار بر پایی دموکراسی هر چند امروز رنگ و آبرو باخته و جای خود را به مبارزه با تروریسم و داعش و بنیاد گرایی اسلامی داده است، که البته همه آنها از تولیدات مشترک  خود سرمایه داری جهانی و سرمایه داری های داخلی هستند، اما قربانیان این حملات و اشغال گریها هنوز، طبقه کارگر و زنان و کودکان و مردم بی دفاع بودند و هستند، که با اشکال مانند سیل بی خانمانی، سیل آوارگان جنگی ، بیکاری های میلیونی توده ها و حاشیه نشینی و عروج فاشیزم، تخریب محیط زیست، بحران آب ، خشکاندن رودخانه ها ، تالاب ها و دریاچه ها ، نابودی شهر ها و جنگل ها خود را نشان می دهد.
 گرچه طبقه کارگر در سرتاسر جهان استثمار میشود اما طبقه کارگر خاورمیانه و جهان سوم به جز استثمار در آتش استبداد داخلی نیز میسوزد، استبدادی که دهه هاست زندگی را بر مردمان این گوشه از جهان به برزخی بی انتها مبدل کرده است.
عراق- سوریه- یمن و لیبی در آتش جنگهای نیابتی میسوزند .این لیست را پایانی نیست مگر آنکه طبقه کارگر جهانی با متشکل شدن در انترناسیونال تازه ای افسار امپریالیسم و دیکتاتورهای حاکم بر این کشورها (در واقع کل سرمایه داری های داخلی و جهانی ) را در دست بگیرد.
آیا کشور بعدی ایران خواهد بود؟  ایرانی که به جز دوره کوتاهی در انقلاب مشروطه آزادی را تجربه نکرده و با اپوزسیون موجود چپ و راست کنونی نیز چشم انداز روشنی برای فردا موجود نیست.
28 مرداد یاد آور سرفصلی از نوع دیگر استبداد مورد علاقه سرمایه جهانی بود.
انقلاب بهمن 57 که نهال امیدی در دل آزادی خواهان کاشته بود با دخالت امریکا و آخوندها، بازاری های مرتجع، لیبرال های مومن و اسلامی به سرقت رفت و با رفراندوم جمهوری اسلامی استبداد نوع متفاوتی بر ایران حاکم کردند و با "آری یا نه" مردم را نیز شریک این جنایت کردند. جنایتی که جانیانش همچون خلخالیها بودند و یادآور این نکته بود که استبداد و سرمایه داری با هر عنوانی مانند سرمایه ملی یا سرمایه داری داخلی (و امروز کل اشکال سرمایه داری) لازمه ی اجرای نقشه های امپریالیستی است. زندان، شکنجه، قتل عام زندانیان سیاسی، هشت سال جنگ خانمانسوز و ویرانی دو کشور ایران و عراق حاصل این سرمایه داری استبداد اسلامی و آخوندیست و دیگر بخش های سرمایه داری شریک جرم این حرکت بودند و با بهانه مبارزه ضد امپریالیستی، کشور را به نابودی کشانده و از این طریق، هم انواع سرمایه داری و نیروهای داخلی ان را بر گرده مردم سوار کردند و هم با هزاران بهانه باعث ادامه جنایت ها توسط سرمایه داری جهانی و امپریالیست ها شدند و با این بهانه منطقه را به زرادخانه و بشکه باروت تبدیل کردند، اکنون آنچنان ناامنی در منطقه بر اثر تدام جنگ ها ایجاد شده است که مردم مطمئن نیستند اقدام به سرنگونی جمهوری اسلامی چه نتیجه خواهد داد. بنابراین با تمامی این اختلافات دست هر دو بخش سرمایه داری، در غارت مردم در یک کاسه بوده و هردو شریک غیر قابل تفکیک یکدیگر هستند.




خاتمه جنک هشت ساله هرگز مرهمی بر زخم های مردم زخم خورده از استبداد نشد استبدادی که تحت تسلط بخشی از سرمایه داری داخلی  تنها هدفش غارت بی رقیب ایران و با هدف و بهانه  صدور "انقلاب" اسلامی ونکبت بود و ثروت و سامان یک کشور را به باد فنا داد تا طبقه کارگر گرسنه تر از صد سال قبل زیر سیطره این نظام همچنان به تولید ثروت و نعمتی بپردازد که خود هرگز سهمی از آن نداشته و نخواهد داشت.
آری بیکاری میلیونی80 درصد جمعیت زیر خط فقر، شلاق زدن کارگران، جلوگیری از متشکل شدن کارگران و زحمتکشان و جلو گیری از تشکیل شدن احزاب مستقل و سر کوب شدید و مداوم تشکل های مستقل موجود، اعتیاد میلیونها انسان، کلیه فروشی، تن فروشی زنان متاهل و دختران زیر 12 سال، فروش دختران به کشورهای عربی منطقه توسط باندهای قاچاق سپاه پاسداران، و به تازگی نیز راه اندازی شهرنوی علم الهدی در مشهد، ترانزیت قاچاق کالا و مواد مخدر توسط مافیای سپاه پاسداران و شرکا،  دزدی و غارت و چپاول و اختلاسهای هزاران میلیارد دلاری، گورخوابی و کارتن خوابی و حاشیه نشینی و تخریب  محیط زیست و... همه ثمره این استبداد و سرمایه داری داخلی بخصوص حاصل حاکمیت اسلام و فشار های سرمایه داری جهانی است.
رفقا و فعالین کارگری بدانیم که بی تفاوتی، قهرمان پروری، مبارزه فردی، چهره شدن و چهره سازی، تحمیل رهبری فردی به جای رهبری سازمانی، پرورش کیش شخصیتی و فردگرایی که حاصل لیبرالیسم بوده، تشکل گریزی و دامن زدن به تفرقه و پراکندگی همگی مضر به حال طبقه و سازماندهی طبقاتی است. در یک کلام مبارزه بدون تشکل و سازماندهی و یا تحت تسلط سازمانهای جدا از طبقه نتیجه ای در بر نخواهد داشت، جز اینکه در جلوی چشمانمان در بهترین حالت استبداد نوینی را جایگزین استبداد اسلامی کنند، یا طبق  گفته رفیق شاهرخ از داخل تاج عمامه در اوردند و حالا می خواهند از داخل عمامه کراوات آبی در اورند، ما مبارزات رفیق عزیزمان شاهرخ زمانی را در یک جمله خلاصه شده از او معنی نمودیم "چاره ما کارگران وحدت و تشکیلات است". فراموش نکنیم که شرایط عینی جامعه ایران برای سازماندهی اعتراضات گسترده حتی تا قیام سراسری آماده است تنها کمبود برای چنین دست آوردی نبود تشکیلات انقلابی سیاسی طبقه کارگر و تشکل های توده ای و سراسری مستقل کارگران  که پیوند ارگانیک با هم و با خود طبقه و در درون طبقه داشته باشند، است.
امروز دیگر کارد به استخوان رسیده است و استبداد و سرمایه داری حاکم نه قابل اصلاح است و نه با میل خویش قابل تغییر، بنابرین انقلاب دیگری ضروری است. راست می گویند مردم ایران از انقلابی دیگر و نتیجه های مشابه شکست آن که نظام منحوس اسلامی است، هراس و واهمه دارند. اما امپریالیست ها نیز از انقلابی دیگر در ایران می ترسند چرا که خوب میدانند تنها طبقه کارگر در ایران قدرت و ظرفیت یک انقلاب را دارد.
تا دیروز لیبرالهای وطنی بودند و امروز قوم پرستان (انواع ناسیونالیسم) و مجاهدین و برخی چپ هایی که پا در مسیر راست دارند، و اقلام دیگر هم هرچند که آشکار نمی گویند اما در واقع به امید دخالت خارجی و حمله آمریکا به ایران می باشند آنهم برای اینکه این طیف ها در نظام سرمایه داری مقدس اسلامی هیچ جایگاهی برای ابراز وجود نتوانستند کسب کنند (رقیب همه را کنار زده)، اما اکنون فکر می کنند با حمله امریکا به عنوان رهبر سرمایه داری جهانی به ایران یا بر مسند قدرت خواهند نشست و یا در قدرت شریک خواهند شد. مثلا" مانند احزاب یا گروههای کپی برابر اصل شان که در عراق و غیره شریک حکومت، غارت و جنایت هستند و ادامه دهنده استبداد از نوع دیگرند و خواهند بود.
اما طبقه کارگر چه میگوید و چه میخواهد :
نه به استبداد داخلی ( نه به کلیت جمهوری اسلامی)، نه به دخالت خارجی ، نه به کل سرمایه داری.
بدون شک طبقه کارگر و زحمتکشان تنها زمانی می توانند به این خواسته ها برسند که خود و همه مردم را از چنگال سرمایه داری داخلی و استبداد حاکم در آن و همچنین از شر شرکای خارجی آنها یعنی سرمایه داری جهانی و امپریالیست نجات دهند. این امر در زمانی ممکن می‌شود که رهبری مبارزات طبقاتی خود را با سازماندهی در تشکل های توده ای و سیاسی مستقل درداخل و نیز با ساختن انترناسیونالیسم در سطح جهانی خود پیش ببرند.
مردم ایران سرنوشت خود را با دستان خویش رقم خواهند زد، با دستان پرتوان طبقه 50 میلیونی کارگر، اما این امر ممکن و میسر نیست جز با متشکل شدن طبقه کارگر و مبارزه بی امان این طبقه، طبقه ای که با بدست گیری قدرت سیاسی و ارکان آن نه تنها خود بلکه کل جامعه را از قید و بند این نظام قرون وسطایی اسلامی سرمایه داری آزاد خواهد نمود. لازم به یاد آوریست اگر امروز اندک آزادی و نان بخور و نمیر در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به ظاهر موجود است نه از خیر سر سرمایه داری و حاکمان بر این نظام بلکه در نتیجه مبارزه دهها ساله طبقه کارگر این کشورها و طبقه کارگر جهانیست که بر نظام سرمایه داری تحمیل کرده است.
باری در ایران احزاب چپ موجود هرکدام ساز گوش نوازی میزنند که تنها تداعی کننده این مثل معروف است ،"آواز دهل از دور خوش است". طیفی هنوز روسیه را یک نظام "سوسیالیستی" یا کشوری که "ضد امپریالیست" است، میپندارند (و حتی برخی از این طیف هنوز آن را شوروی می نامند) که رو در روی امپریا لیسم ایستاده است. (اتحاد جماهیر شوروی علی رغم برخی موارد مثبت متاثر از وجود آن، یک کشور سوسیالیستی نبوده چه رسد به روسیه امروز که یک کشور سرمایه داری و امپریالیستی است و دومین قدرت اتمی جهان که ارمغانی به جز جنگ و بدبختی برای مردم خاورمیانه نداشته و نخواهد داشت وسوریه امروز نمونه بارز آن است). سلاح های هسته ای قطعاً خطر دائمی بالای سر مردم جهان است که هر لحظه می تواند کل کره خاکی را نابود کند تنها راه خلاص شدن از شر سلاح های اتمی و انواع جنگ از جمله جنگ اتمی بر قراری سوسیالیسم است.
مجاهدین خلق هم که در نوع خود داعشی است بی نظیر، که اگر بر مسند قدرت بنشیند از هر لحاظ روی جمهوری اسلامی را سفید خواهد کرد. البته این امر در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران ممکن است و برای اثبات این گفته کافی است که به گفته ها و نوشته های مجاهدین و سازمانشان توجه کنید. آنها هرگز نام رسمی و کامل جمهوری اسلامی را بکار نمی برند به جمهوری اسلامی می گویند نظام آخوندی، حکومت ولایت فقیه، رژیم جنایت و ... دهها اسم دیگر می گویند ولی هرگز کلمه اسلامی را در این حکومت بکار نمی برند و هرگز به آن جمهوری اسلامی نمی گویند، اعتقاد دارند که این جمهوری اسلامی، اسلام را پیاده نکرده است، بنابراین نباید کلمه اسلامی را برای ان بکار برد چراکه اسلام آلوده می شود. جالب است بدانیم که مجاهدین می خواهند جمهوری دمکراتیک اسلامی تشکیل بدهند و برای همین نمی خواهند کلمه اسلام را آلوده کنند. آیا اسلام می تواند دمکراتیک باشد؟ ما می گوییم هرگز چنین چیزی دیده نشده و امکان شدنش نیز وجود ندارد. از مجاهدین افغانی گرفته تا داعش و از ارتش آزاد سوریه گرفته تا بوکوحرام و از جمهوری اسلامی گرفته تا اردوغان و از ملی مذهبی های مانند بازرگان که خدمت گذار خمینی بودند گرفته تا اخوان المسلم، و دهها گروه دیگر همگی در انواع جنایات و فریب کاری شریک و دخیل بودند و هستند. حجابی که زنان در سازمان مجاهدین به شکل سازمانی بکار می برند دلیل دیگری است که این سازمان پتانسیل جمهوری اسلامی شدن را در خود دارد و اعمال و وابستگی مجاهدین خلق به سرمایه داری بخصوص بخش امپریالیست ان نشان می دهد که اینها نیز با بقیه گروههای اسلامی تفاوتی ندارند و می خواهند با اسلام یک بار دیگر مردم را فریب بدهند و این موضوع را دفاع آنها از اسلام گرایان و مخالفان اسد که تحت رهبری امریکا و عربستان و ترکیه و غیر هستند کاملا" نشان می دهد که مجاهدین داعش آینده ایران هستند و افکار و اعمال درون سازمانی انها نیز دقیقا" همین را ثابت می کند.  بهتر است بدانیم این مجاهدین صد در صد با مجاهدین قبل از انقلاب 57 تفاوت دارند آنها مخالف امپریالیسم بودند و اینها بخش تفکیک ناپذیری از نیروهای امپریالیستی شده اند.
طیف دیگری از چپ نیز با شعار کارگر کارگری ضدیت با تشکیلات سیاسی طبقاتی را پیش می برند و در مقابل آنها جریاناتی هرچند زیر علم کارگری خود را نشان می دهند اما کارگران را زیر سلطه قشرهای وابسته به سرمایه داری می برند و با بهانه های اجتماعی کردن کمونیسم، طبقه کارگر را زائده سرمایه داری می کنند. این جریانات هم راه کاری جز راه کار سرمایه داری جهانی ندارند که یک سرمایه داری ژیگول و متمدن یا همان سرمایه داری "متعارف" است. این ها نیز برای اینکه مورد توجه سرمایه داری جهانی قرار بگیرند و چراغ سبزی به آن نشان بدهند هر روز بیشتر از قبل به راست می روند و جای انقلاب سوسیالیستی و کارگری "انقلاب انسانی" و "انقلاب زنانه" می گذارند و وابستگی مالی به سرمایه داری را ایرادی نمی‌دانند بلکه می خواهند در همکاری با راست ها و سبزها و غیره، کمونیسم را " اجتماعی" کنند، و برخی ازآنها که طبقه کارگر را به شکل رسمی و تئوریک از رهبری انقلاب کنار گذاشته و رهبری انقلاب را به کمونیست های که هزاران کیلومتر جدا از کارگران هستند و در آش شعله قلم کاری متشکل از جنبش های اجتماعی بورژوازی قرار داده و انحراف کمونیزم بورژوای را با عنوان سنتر نوین به طبقه کارگر تحمیل کرده اند به خدمتگذاری سرمایه می پردازد، (سنتز نوین حاصل انتقال خط تولید جهانی از آمریکا و اروپا به آسیا است که در خلاء وجود و ضعف خط تولید در آمریکا و اروپا و ناتوانی این جریان از درک انتقال سرمایه و خط تولید جهانی دچار چنین فلسفه بافی انحرافی شده اند.)
اما جالبتر از همه این‌ها طیفی از چپ آبرو باخته است که با شعار وطن، وطن از طبقه کارگر میخواهد که در مبارزه با امپریالیسم آمریکا و سیاهی لشگر داعشی اش در آغوش ولایت فقیه و حکومت اسلامی آرام بگیرد و بسان دختر بچه ای ناز و شیرین سر بر شانه های مهربان داعش اسلامی شیعه حاکم بر ایران بگذارد. اینها ادامه دهندگان و تازه پیوستگان به جریان حزب توده و اکثریت هستند که هر روز با امضا طومار جدیدی بدون نام بردن از جمهوری اسلامی بطور غیر مستقیم به دفاع از جمهوری اسلامی می پردازند.
طیفی هم که بوی  کباب آمریکایی شامه ی تیز و حساس اش را به نوازش آورده گویا دیگر امیدی به مبارزه طبقه کارگر ندارد و قوم گرایی (ناسیونالیسم) را جایگزین مناسبی برای این دوره از مبارزه یافته است، و با بهانه امضا مشترک تحریم انتخابات تلاش دارد غیر مستقیم در مقابل برادران ناسیونالیسم خود اعلام ندامت کند و به اصلیت خود برگردد تا در کنار آنها در آینده بتواند جایی برای خود دست و پاکند. این طیف اما هنوز این کار را نیز با شک و تردید و پنهان کاری مخصوص سانتریست ها انجام می دهد و حزب سنجاق شده به خود را هم با خود به سمت طرح های ضد کارگری می کشاند هرچند که اندکی غرغری هم می کنند اما سابقه کل این جریان طی سی سال گذشته نشان داده که همیشه جهت حرکتش به سوی سرمایه جهانی بوده و اصلیت خودش (ناسیونالیسم) و ضد کارگری بوده است که هر از چند گاهی با شتاب بیشتری جهش می کند و انشعابی راست تر از قبل ارائه می دهد.
ما در برهه ای از زمان و در نقطه ای از جهان زندگی میکنیم که شاید هر صد سال یک بار میتوان شاهد آن بود یعنی دوره تقیسم مجدد جهان یا بهتر است بگوییم این بار بطور خاص تقیسم مجدد خاور میانه.
امروز وظیفه خطیری برعهده فعالین و پیشروان کارگری است، وظیفه سازماندهی یک طبقه، چرا که سازماندهی طبقه کارگر و کسب قدرت سیاسی تنها آلترناتیو موجود در برابر رژیم اسلامی سرمایه و امپریالیسم جهانی است. ما به عنوان یک طبقه همانگونه که خالق ثروت و نعمت هستیم قادر به تقیسم این نعمت و ثروت و اداره جامعه نیز هستیم و این چیزی است که فعالین و پیشروان کارگری باید در ذهن طبقه کارگر حک نمایند،
خواهید پرسید در صورت دخالت خارجی و امپریالیستها، و در مقابل خشونت سیستماتیک سرمایه داری علیه کارگران و زحمتکشان و کل مردم که هر روز بیشتر از قبل و با اشکال گوناگون اعمال می شود، چه خواهیم کرد؟ همان کاری را خواهیم کرد که بلشویک ها در جنگ جهانی اول کردند، باید انقلاب کرد، تنها انقلاب سوسیالیستی است که هرگونه خشونت حاصل از نظام مختلف سرمایه داری و مناسبات سرمایه داری را می تواند محو و نابود کند و این تنها جنگی است که برای طبقه کارگر قابل قبول است که در جهت سرنگونی همه جناح های سرمایه داری باشد. ما بعنوان کارگران انقلابی و کمونیست ها وظیفه عاجل خود می دانیم  هر گونه جنگی که توسط یکی یا همه طرفین قدرت های سرمایه داری شروع یا دامن زده می شود را به جنگ طبقاتی تبدیل کرده و از درون این نبرد، انقلاب ، سرنگونی حاکمیت سرمایه داری ، تسخیر قدرت و بر قرای حکومت کارگری باسمت گیری سوسیالیسم را عملی کنیم. 
این یعنی در صف مستقل طبقاتی خود باشیم درست همان گونه که کارگران و زحمتکشان تحت رهبری بلشویک همزمان علیه سرمایه داری داخلی و سرمایه داری جهانی در جنگ جهانی اول مبارزه کردند. ما نیز مانند کارگران انقلابی و بلشویک ها در 1917 که برای صلح و برای نابودی خشونت و برای بر قراری سوسیالیسم مبارزه و انقلاب کردند ، مبارزه خواهیم کرد ، و یا کاری خواهیم کرد که ارتش سرخ در برابر فاشیستهای نازی در جنگ دوم جهانی کرد و یا کاری که مردم ویتنام در مقابل حمله دشمن کردند. ما باید یک چیز را فراموش نکنیم که حتی اگر ما تسلیم هم بشویم بازهم سرمایه داری جهانی و داخلی دست از جنگ بر نخواهند داشت، برای اثبات این گفته کافیست وضعیت عراق، سوریه، افغانستان و لیبی و ...را به عنوان سند و نمونه های انکار ناپذیری مورد توجه قرار بدهیم، اما اگر متشکل شویم آنوقت سرمایه داری از ترس انقلاب تن به صلح خواهد داد و اگر هم تن به صلح ندهد ادامۀ جنگ با توجه به متشکل بودن طبقه کارگر طبق اسناد انکار ناپذیر تاریخی به انقلاب ختم خواهد شد. متشکل شدن طبقه کارگریعنی پا به میدان گذاشتن ارتش 50 میلیونی در ایران و ارتش دو و نیم میلیاردی در جهان است که هم ماشین سرکوب و استبداد داخلی را درهم می کوبد و هم امپریالیست ها را از هرگونه دخالت نظامی و غیره بر حذر میدارد. بدون شک اگر طبقه کارگر ایران به شکل طبقه مستقل متشکل شود آنوقت طبقه کارگر جهانی از هر جهت به حمایت از طبقه کارگر ایران به پا خواهد خواست و این موضوع در جهان ده ها بار خود را نشان داده و ثابت شده است. یکی از آنها زمانی بود که فرانسه و آمریکا، ویتنام را مورد حمله قرار داده بودند ولی کارگران کشورهای مختلف از بار کردن سلاح به کشتی ها در بندرهای اروپایی سرباز زدند و در تمامی شهرهای جهان اعتراضات گسترده ای راه انداختند و....
در صورت سکوت و متفرق بودن طبقه کارگر، هم استبداد و سرمایه داری داخلی و هم امپریالیستها و سرمایه جهانی بر طبل جنگ و خونریزی خواهند کوبید و طبقه کارگر ایران نیز همانند طبقه کارگر لیبی و عراق و سوریه و یمن بر تلّی از خاکستر خواهد نشست و اعضای این طبقه به گوشت دم توپ تبدیل خواهند شد. حال با این اوصاف و با توجه به پراکندگی و متشکل نبودن طبقه کارگر چه خواهیم کرد؟ حال که احزاب چپ موجود حتی برای صدور یک بیانیه باهم به توافق نمیرسند چه رسد به هدایت و همراهی متشکل با طبقه کارگر، لذا در یکچنین شرایطی چه باید کرد؟ بنظر ما مواضع روشن و صریح فعالین و پیشروان کارگری سرآغاز فصل تازه ای از مبارزه طبقه کارگر خواهد شد.
قبل از هر چیزی باید دانست که فعالین کارگری متعلق به هیچ حزبی بخصوصی نیستند، بلکه باید حزب انقلابی خود را با همت خود بسازند. فعالین کارگری متعلق به طبقه کارگر می باشند. جمع و تقسیم فعالین کارگری از جانب احزاب چپ موجود هیچ کمکی به متشکل شدن و مبارزه طبقه کارگر نکرده و نخواهد کرد. بلکه بر عکس باعث ایجاد تفرقه و تشکل گریزی طبقه کارگر تا کنون شده و خواهد شد. فعالین کارگری در تلاشی بی امان در راه رهایی طبقه کارگر همراه همه کارگران در روند کسب همبستگی طبقاتی شان نه تنها طبقه خود بلکه تمام اقشار جامعه را از قید و بند این نظام قرون وسطایی سرمایه داری رها خواهند نمود.
امروز که سرمایه داری حاکم بر جهان بر طبل جنگ میکوبد فعالین کارگری موضعی شفاف و روشن دارند طبقه کارگر ایران قطعاً خونی برای اهدا به جنگهای شما ندارد و مخالف هرگونه دخالت خارجی و نظامی وحکومت جمهوری اسلامی سرمایه داری است. کارگران وطنی ندارند که خود را به کشتن بدهند تا سرمایه داخلی و حکومتش جمهوری اسلامی به بهانه حفظ وطن و غیره کارگران را به جنگ بکشاند. فعالین کارگری در مبارزه با امپریالیسم، سیاهی لشگر و گوشت دم توپ سرمایه داری قرون وسطایی حاکم بر ایران و دفاع از اسلام نخواهد شد، چراکه خود این نظام، ثمره ای از طرح های امپریالیسم برای کشیدن کمربند سبز است و در دشمنی با طبقه کارگر درست شده است. طبقه کارگر ایران بخشی از طبقه کارگر جهانیست و در مسیر مبارزه همراه و همسنگر هم طبقه ایهای خود در سراسر جهان است.
همانگونه که سرمایه داری یک سیستم جهانی است و سرمایه داری مرز و محدوده نمیشناسد طبقه کارگر هم یک طبقه جهانی است و هیچ مرز و محدودیتی برای خود قاِیل نیست. طبقه کارگر مرعوب قوم و قبیله و زبان و ملیت و مذهب نمی شود و با این موارد (قوم و قبیله و زبان و ملیت و مذهب) نمیتوانند و نباید اجازه داد که در صفوف طبقه کارگر تفرقه ایجاد کنند. زنده باد انترناسیونالیسم کارگری.
هیچ کس به اندازه طبقه کارگر پی گیر حقوق برحق ملتها نیست و حق تعین سرنوشت به معنای واقعی کلمه فقط و فقط با به قدرت رسیدن طبقه کارگر میسر خواهد شد، این را طبقه کارگر در تاریخ مبارزات خود عملا" ثابت کرده است، چرا که طبقه کارگر هیچ نفعی در استثمار هیچ ملتی ندارد، تنها زمانی یک مکان می‌تواند وطن کارگران محسوب گردد که کارگران حکومت خود را در آنجا برقرار کرده باشند که و طبعا آنجا وطن تمامی انسانها و ملیت ها با تمامی آزادی و برابری خواهد بود و طبقه کارگر تنها برای چنین وطنی مبارزه می کند و خواهد کرد. با صراحت می گوییم دست ناسیونالیسم از سر طبقه کارگر کوتاه، طبقه کارگر آمال و آرزویی جز برپایی نظامی عاری از ستم و استثمار انسان از انسان ندارد و این آرزو دست یافتنی است.
احزاب چپ اگر مدعی مبارزه برای منافع طبقه کارگر می باشند اول باید بپذیرند که عضوی از طبقه هستند و نه رهبر و رییس قبیله، و حق ندارند با بهانه های مختلف و در پشت درهای بسته  به عنوان نماینده طبقه کارگر یا نماینده هرکس دیگر دست به مذاکره و سازش با ناسیونالیسم، سرمایه داخلی، سرمایه داری جهانی ، امپریالیست ها، گروهها و احزاب راست ونهادها و محافل و لابی های مدافع سرمایه داری بزنند. در نهایت نیز طبقه کارگر ایران برای احقاق حقوق خود و برای رهایی خود و جامعه اش چاره ای جز انقلاب یعنی به دست گیری قدرت سیاسی(سرنگونی سرمایه داری و تسخیر قدرت و برقراری حکومت کارگری) ندارد، در غیر اینصورت و در بهترین حالت فقط ابزار دست دولتهاست و زائده جناح ها و احزاب سرمایه داری و خرده بورژوای خواهد بود.
قابل توجه است که تغییرات بسیار عمیق به شکل پوست اندازی در نظام سرمایه داری جهانی در حال وقوع و تکوین است که عبارت است از غروب خورشید سرمایه داری جهانی با مرکزیت اروپا و امریکا آنهم به رهبری امریکا، و طلوع خورشید سرمایه داری جهانی با مرکزیت آسیا به رهبری چین است. این غروب و طلوع متناسب با هم با انتقال سرمایه ، بخصوص انتقال خط تولید و به دنبال ان انتقال قدرت و سیاست و محلی شدن سرمایه انتقال یافته به یک مناقشه شدید جهانی تبدیل شده است که شکل جدیدی از تقسیم جهان را پیش می برد و به شکل یک زایمان پر درد مرگ یک طیف امپریالیستی و زایش طیف جدید را نشان می دهد که (جریان انحرافی سنتز نوین بخشی از حاصل این انتقال است). در مقابل روند انتقال( انتقال سرمایه و خط تولید ، امریکا تلاش می کند ، از انتقال قدرت حاصل از سرمایه و دیگر بخش های آن با جنگ جلو گیری کند و یا حداقل این انتقال را هرچه کُند تر بکند. این شکل از تقسیم جهان نیز در نهایت یا به فاشیسم ختم خواهد شد یا به انقلاب ختم می شود و یونیزه شدن نبرد طبقاتی و صف بندی ها هرروز بیشتر از قبل لازم و ملزوم هم می شود. لازم به ذکر است که ما کارگران باید از انحرافی که طی صد سال گذشته با روکرد انحرافی تز ضد امپریالیستی که باعث شده و می شود اپورتونیست ها و رویزیونیست ها و رفرمیستها طبقه کارگر را گرفتار تفرقه کرده و بخشی از آن را به زائده سرمایه داری داخلی یا ملی تبدیل کنند، باید با دقت نقد و افشا کنیم. حزب توده و به دنبال آن اکثریت و طیف های دیگری به بهانه مبارزه با امپریالیسم درواقع خدمت گذار سرمایه داری داخلی و در نهایت نیز خدمت گذار جمهوری اسلامی جنایت کار شده اند و عوامل آنها در داخل و بیرون همچنان در حال فریب کارگران به سود جمهوری اسلامی هستند. درست در نقطه مقابل انها نیز طیف دیگری از اپورتونیست ها و رویزیونیست هستند که در دامن سرمایه داری جهانی طبقه کارگر را دچار تفرقه می کنند. برای مقابله با این دو طیف انحرافی مواد زیر را به عنوان جمع بند اصول مبارزاتی خود ارایه می کنیم:
ماده 1 - نظام حاکم برجهان امروز، مناسبات سرمایه داری است که نوع حکومتی آن در بعد جهانی سرمایه داری امپریالیستی، دارای بلوک های مختلف امپریالیستی و در بُعد داخلی انواع سرمایه داری داخلی با درجات مختلف وابستگی به یکی از بلوک های امپریالیستی متحد شده در صفوف مقابل هم هستند. تمامی حکومت های سرمایه داری باهم  پیوند های اساسی، ریشه ای و ناگسستنی داشته و در پیش برد استثمار طبقاتی مکمل یکدیگرند. نوع حاکمیت امپریالیستی در نظام سرمایه داری ضمن اینکه اوج ددمنشی، پوسیدگی و انحصاری سرمایه است، در اساس و ماهیتا" حاصل منطقی و طبیعی روند رشد کمی و کیفی سرمایه داری های ملی و داخلی بوده که ماهیتا" نعل به نعل بر روی  پایه های اصلی مناسبات نظام سرمایه داری استوار می‌باشند و تفکیک آن دو از هم حاصل تحلیل های غلط بوده و طبق اسناد تاریخی جنبش کارگری، کمونیستی و انقلابات، باعث رواج روش و سبک کار سازش طبقاتی و ایجاد انحرافاتی در جنبش کارگری، کمونیستی و اهداف سوسیالیستی از دو سو می شوند.
ماده 2 – برای کسب پیروزی در اهداف طبقه کارگر، اعمال منافع اکثریت اهالی جامعه و هموار کردن مسیر پیروزی انقلاب کارگری، حرکت به سوی سوسیالیسم و برقراری جامعه کمونیستی، طبقه کارگر و انقلابیون در گام نخست باید با ماهیت و بدنبال آن با تمامی اشکال حاکمیت سرمایه داری بطور همه جانبه و همزمان مبارزه کنند. علی رغم وجود اختلافات جناحی میان دوطیف حکومت سرمایه داری، مبارزه با نوع امپریالیستی بدون مبارزه همزمان با سرمایه داری داخلی و بالعکس غیر ممکن بوده، و بارها در سطح داخلی و جهانی باعث تبدیل شدن نیروها و تشکل های کارگری به زائده یکی از انواع حکومت های سرمایه داری  شده است و در صورت ادامه تحلیل های غلط طبعا جریانات انحرافی تداوم خواهد یافت.
ماده 3 - با توجه به اینکه انقلاب آتی سوسیالیستی است، و منافع سرمایه داری امپریالیستی و داخلی با هزاران رشته های نا گسستنی و متقابل اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و فرهنگی در هم تنیده شده و لازمه اجتناب ناپذیر جهانی شدن هستند، تنها راه رهایی کل بشریت، در مبارزه متحدانه و انقلابی طبقه کارگر و تشکیلات کمونیستی آن با همراهی تمامی اهالی استثمار شونده جامعه، تحت رهبری سازمانهای طبقاتی کارگران که باید در صف مستقل طبقاتی، با ماهیت و کلیه اشکال حکومتی نظام سرمایه داری داخلی و جهانی بطور همزمان مبارزه کنند، نهفته است.
ماده 4 – چگونه کارگران دچار تفرقه و به زائده جناح های مختلف سرمایه داری تبدیل می شوند؟ قرار گرفتن در شکاف اختلافات شکلی جناحها و صف بندی های بلوک های امپریالیستی مختلف سرمایه داری و شریک کردن گرایشات بورژوازی و خورده بورژوازی آنهم با عنوان جنبش های مختلف اجتماعی یا با بهانه مبارزه ضد امپریالیستی، در رهبری مبارزات انقلابی با طبقه کارگر باعث می شود یا در دفاع از انواع سرمایه داری داخلی ضمن انحراف از مبارزه طبقاتی در صف سرمایه داری داخلی و ارتجاعی و سازش طبقاتی قرار بگیریم، یا مخالفت یک جانبه با سرمایه داری و حکومت ارتجاعی آن در داخل در صف دفاع از سرمایه داری امپریالیستی، ضمن انحراف از مبارزه طبقاتی و اعمال سازش طبقاتی از زاویه مقابل به زائده سرمایه داری جهانی تبدیل شویم.
ماده 5 - به دلیل امکان پذیر نبودن تقسیم جهان بدون یارگیری، هرکدام ازامپریالیست ها ناگزیرند همراه اقمار خود به شکل بلوک های مختلف امپریالیستی در مقابل بقیه صف بندی کنند. این صف بندی ها اگرچه  از زاویه اختلافات جناحی و شکلی حاکمیت های مختلف نظام سرمایه داری جهت تقسیم مجدد جهان در دوره های مختلف با اشکال مختلف با هم متفاوت هستند اما در ماهیت سرمایه داری نقطه به نقطه بر هم منطبق می باشند و مانند یکدیگر عمل می کنند. اکنون دو بلوک عمده که هر کدام برای خود اقماری دارند غارت، جنگ و جنایات را بر توده ها تحمیل کرده‌، دامن زده و پیش می برند. طبقه کارگر مبارزه و پیروزی بر چنین دشمنانی را تنها از طریق سازماندهی مبارزات توسط حزب انقلابی و تشکل های توده ای و سراسری طبقاتی خود که باهم دارای پیوند های ارگانیک باشند و در سطح جهانی پیوند انترناسیونالیستی را بر قرار کرده باشند، می تواند عملی کند.

سه طیف امضا کنندگان
1-  جمعی از فعالین کارگری و معلمی داخل (با توجه به موارد حفظ  امنیت رفقای داخل از نوشتن نام آنها خود داری می شود)
2-  نام برخی امضا کنندگان داخل( با نام های مستعار) :
البرز ولی زاده، فریده جعفری، بهرام دبیری، م. اخگر، ع.علی نژاد،، حیدر عمواوغلی، ا. سیدی، ح. مولائی، امید حق وردی، حسین حمیدی، مهرداد شمس رودی ( محمد جراحی)، علی قیطانی، اکبر بی تاب، بابک خرمدین، ح آهنگر، س. علی نژاد ( سالوادور) و ...
3- نام امضا کنندگان خارج از ایران :
هاشم محمد نژاد، محمد اشرفی، غلامرضا غلامحسینی، ناصر احمدی، هومن اشرفی، شجاع ابراهیمی، علی پیچگاه، جمشید جمشیدی، سیامک مویدزاده، سیامک قبادی ، حمید اکرمی موسوی و ...  

30 مرداد 1396
  
رفقا و جریاناتی که چنین موضعی را قبول دارند می توانند رسما" و رو به عموم اعلام حمایت کنند و به ما نیز اطلاع بدهند تا به لیست امضا کنندگان اضافه نماییم.
همچنین لازم به توضیح است ، که رفیق محمد جراحی با نام مستعار خود این موضع گیری را امضا کرده بود که پس از جان باختن او لازم می دانیم اسم حقیقی او را در لیست بنویسیم.



باز تکثیر از :
کمیته حمایت از آرمانهای شاهرخ زمانی

22 مهر 1396