۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

در سوگ شاهرخ زمانی

در سوگ شاهرخ زمانی

کانون مدافعان حقوق کارگر
September 14, 2015

"این‌جا مرگ هم ناله می‌کند"!

"
(شاهرخ زمانی اسفند 92)
كمي بيش از يك سال قبل بود كه شاهرخ گوهردشت را برای زندانیان  جوانی که به جرم های گوناگون در صف اعدام بودند، اين گونه توصيف كرده بود و اینک سایه مرگ در گوهرشت خود او را نیز در بر گرفته است.
و این مرگ نه اولين است و نه در چنین شرایطی، در باورمان مي گنجد كه آخرين آن باشد. هر روز در زنداني، يكي از فرزندان مبارز ايران با اعدام يا مرگ مشكوك راهي گورستان مي شود. اگر هم هیچ کدام این دو نباشد، عدم رسیدگی درمانی و پزشکی، شرایط بسیار بد غذایی و بهداشتی، نبود تهویه هوای مناسب در سلول ها و انواع و اقسام فشارهای روحی و جسمی، سلامت زندانیان را ذره ذره می بلعد و آنان را به سوی نابودی می کشاند. فجايع جبران ناپذيري كه هر يك داغ ننگي بر پيشاني مسببان ان است. هيج ابائي و قبحي هم از طرف مسولين به كار گرفته نمي شود، کسانی که مسوول جان این زندانیان هستند.
وضعیت زندانیان عادی از این هم دهشتناک‌تر است زندانیانی که خود قربانی نظم ستمگرانه حاکم بر جامعه ی سودمحور هستند و جز معدود افرادی آگاهی مانند شاهرخ زمانی، کس دیگری تنهایی، بی‌کسی و بی پناهی آنان و ظلمی را به تصویر نمی‌کشد که در حق آنان در زندان روا می شود. آگاه‌گری‌هایی که شاید شاهرخ بهای آن را با جانش داده باشد.
اكنون که در سوك يكي دیگر از فعالان كارگري و مبارزی هستیم که قربانی بی عدالتی شده است، از خود می‌پرسیم که چه باید کرد تا از این سرنوشت به ظاهر ناگزیر، گریزی داشته باشیم به سوی عدالت و آزادی و رفع ستم از تمامی زحمتکشان که آرزو و هدف شاهرخ زمانی بود.
ضمن تسلیت به خانواده زمانی و تمامی کارگران و زحمتکشان، اعلام می‌کنیم تا روشن شدن علت واقعی مرگ وی و آزادی بی‌قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی از پای نخواهیم نشست و به جد خواهان تغییر شرایط زندان‌ها  برای همه‌ی زندانیان هستیم.
کانون مدافعان حقوق کارگر
22 شهریور 1394
اما سایه‌ی مرگ را از در و دیوار سلول‌های مجاور و مقابل و در تمامی فضای محیط حس می‌کردم. گویی که ساعت‌ها پیش مرده بودم، ساعت‌ها پیش بارها و بارها طناب دار را بر گلوی خود و بالا کشیده شدن را احساس کرده بودم  پنجه‌های بغض آن‌چنان گلویم را فشرده بود که یارای حرکت نداشتم...."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر