نگذاریم
شکست انقلاب 57 دوباره تکرار شود.
36
سال از وعده خمینی به مردم که گفت پول نفت را خواهیم داد و آب و برق مجانی
خواهد بود، می گذرد، نه تنها وعده ها عملی نشد بلکه از فردای رسیدن به قدرت شروع
کردند به سرکوب و کشتن کارگران و انقلابیون، تمامی نهاد ها و تشکل های کارگری و مردمی
را که می توانستند در مقابل ظلم و ستم ایستاده و از حق و حقوق و دستاوردهای انقلاب
دفاع کنند نابود کردند و هنوز تمام قدرت خود را بکار می برند تا نگذارند تشکل های
مردمی و کارگری ایجاد شوند و در این بین کارگران از همه بیشتر سرکوب شدند و از همه
بیشتر تحت فشار و سرکوب قرار دارند آنچه از این وضعیت نتیجه باید گرفت این است که سرمایه
داری و دولتش از متشکل بودن کارگران و مردم می ترسند بنا براین ایجاد تشکل های
مستقل تنها راه دست یابی به آزادی و مطالبات است با توجه به 36 سال تاریخ اخیر
ایران یک بار دیگر عملا" و با سند و
مصداق انکار نا پذیر تاریخی ثابت می شود که :
تنها
چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است.
36
سال پیش در چنین روزهایی استبداد شاهنشاهی که خود را سایه خدا و مردم را رعیت خانه
زاد خود و کشور را ارث پدری خویش می دانست، با انقلاب مردمی به زباله دان تاریخ
انداخته شد، اما چرا انقلابی به عظمت انقلاب 57 شکست خورده و به اهدافش که همانا
آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بود نرسید؟ می دانیم که استبداد سلطنتی با سرکوب ،
تیرباران و نابودی تشکل ها و سازمانها و احزاب انقلابی و هر گونه آگاهی و تشکل
مردمی، توده ها را از رهبری سیاسی رادیکال محروم کرده بود، و در همین حال با میدان
دادن به نیروهای ارتجاعی سنتی بازار و روحانی فضای ایجاد کرده بود که در دوره اوج
گیری انقلاب نیرو های ارتجاعی انسجام و سازمانیافتگی گسترده ای داشتند،( درست
مانند اکنون که سرمایه داری نیروهای انقلابی را به شدت سرکوب می کنند ولی نیروهای
ارتجاعی مانند داعش ، طالبان و ... را از هر طریق ممکن پروار می کند) بنا براین
توده های انقلابی تحت سلطه فکری فاشیستهای کهنه پرست نوع داعشی قرار داشتند.
وقتی در سال 57 رهبران 4 کشور سرمایه داری آمریکا ، انگلیس ، آلمان و فرانسه به
رهبری رئیس جمهور وقت فرانسه در نشستی در جزیره فرانسوی گوادلپ به این نتیجه
رسیدند که نمی توانند جلوی انقلاب را در سرنگونی شاه بگیرند، در مقابل آینده سه
گزینه داشتند که عبارت بودند سازمان فدایی ، جبهه ملی و دارو دسته خمینی (یعنی
روحانیت) آنها برای شکست انقلاب روی روحانیت سرمایه گذاری کردند، (همان گونه که
امروز روی داعش و ... سرمایه گذاری می کنند) و از طریق مذاکره بهشتی و بازرگان با
ژنرال هویزر در الجزایر با 4 شرط نیروهای، ارتجاعی و واپسگرا را با نام جعلی انقلاب
اسلامی در مقابله با انقلاب دمکراتیک مردمی پشتیبانی کردند.
عملی
شدن 4 شرط فوق در حقیقت تیر خلاص واقعی به
انقلاب بود، یعنی از طریق سرکوب و نابودی تمام ارگانها ، سندیکا ها و شوراهای
کارگری و سازمانهای که در دوران انقلاب ساخته شده بودند و ابزارهای مبارزه
ی انقلابی مردم در راستای ادامه انقلاب و رسیدن به حاکمیت شورایی دمکراتیک
مستقیم از پایین ضرورت حیاتی داشتند. پیروزی و ادامه انقلاب را غیر ممکن کردند.
با
قبول این شروط توسط بازرگان نماینده دلالان و کاسه لیسان لیبرال مذهبی نهضت
آزادی و بهشتی نماینده اولترا مذهبی های ضد انقلابی و ارتجاعی، قیام توده
های انقلابی فقط در تهران به نتیجه اصولی رسیده و ارتش را شکست داد، اما قبل از
اینکه توده ها بتوانند در دیگر شهر ها نیز دست به قیام مسلحانه بزنند، ضد انقلاب
با تبلیغ اینکه انقلاب پیروز و تمام شده مانع ادامه انقلاب شدند. با وساطت جهان
سرمایه داری میان بازماندگان حکومت شاه با ارتجاع مذهبی برای نجات سرمایه
داری توافق به عمل آمد، در نتیجه ارتش به دستور رئیس ستاد مشترک، ارتشبد قرنی بر
اساس دستور قبلی غربی ها و یکی از شروط مورد توافق، در همه جا به پادگانها برگشته
و ساواک دست نخورده باقی ماند، تا توسط حکومت جدید علیه انقلاب به کار گرفته شود.
بلافاصله حاکمیت ضد انقلابی جدید فرزند نامشروع انقلاب شکست خورده ایران که
حاصل وصلت روحانیت و غرب (سرمایه داری جهانی ) بود به نام دین و انقلاب با
اولین فرمان در 27 بهمن 57 تمام سلاح ها را از دست انقلابیون که تنها ضامن واقعی
امکان ادامه انقلاب توسط طبقه انقلابی بود در آوردند، با ترکیبی از توهم و
عوامفریبی اقشار سنتی همراه با لمپن ها، تحت رهبری جریانات مختلف ارتجاع
حاکم همراه با همکاری و خوش خدمتی های اپورتونیست ها و رویزیونیست ها با استفاده
از ارتش و ساواک و باند های مسلح خصوصی و مافیای خان خانی جدید حمله همه جانبه و
گسترده ای علیه تمام سنگرها و دستاوردهای انقلاب شروع شد، ضد انقلاب با
کشتار افراد انقلابی و نابودی تمام آزادی های دمکراتیک ، تشکلهای مستقل توده ای و
به خون کشیدن کردستان و ترکمن صحرا خیانت خود به مردم ایران و خدمت به سرمایه داری
را اثبات کرد، که همچنان ادامه دارد. پس از سرکوب های اولیه سرمایه داری ایران
برای محکمتر کردن رشته های اتصال خود با سرمایه جهانی توسط دولت رفسنجانی شتاب
بیشتری گرفت و نظام ضد انقلابی جمهوری اسلامی در جهت پیاده کردن طرحهای نئو
لیبرالی که توسط صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی تهیه و
دیکته می شد اعلام امادگی کرد دولت های جمهوری اسلامی از ان پس بطور مستمر شروع به
باز پس گیری دستاورد های انقلابی کارگران و توده های مردم به نفع سرمایه داری
داخلی و جهانی کردند. از جمله به دست آوردهای پس گرفته شده که همیشه همراه با
سرکوب خونین بود می توان به موارد زیر اشاره کرد حذف و سانسور آزادهای مختلف ، حذف
استخدام رسمی ، بر قراری قراردادهای موقت و سفید امضاء ،تحمیل دستمزد های 5 برابر
پایین تر از خط فقر ، باز گذاشتن دست کارفرمایان در اخراج های دسته جمعی و فردی،
حذف یارانه ها و عدم کنترل قیمت ها و گرانتر و گرانتر کردن مایحتاج مردم،خصوصی
کردن بیمارستانها، مدارس ، دانشگاهها، بهداشت و درمان ،قانونی کردن کار کودکان ،
خروج کارگاه های کمتر از ده نفر از حوزه قانون ، تحمیل کار رایگان با طرح های کار
آزمایشی، طرح استاد و شاگردی ، کار بدون دستمزد وابسته به انعام مشتری ، سرکوب
تشکل های کارگری و مانع از متشکل شدن انها ، اذیت و آزار و فشار های مختلف علیه
دانشجویان ، دانش آموزان و کارمندان و کارگران در محل کار و تحصیل و حاکم کردن
افراد لمپن و ضد انسان در قالب انجمن های اسلامی، شوراهای اسلامی ، بسیج و ... و
گسترش دستگیری ، شکنجه های جسمی و روانی ، زندان و اعدام و به قتل رساندن های
مشکوک ، همه اینها را زمانی توانستند به طبقه کارگر تحمیل کنند که قبل از آن با
بهانه ها و سیاست های مختلف تشکل های کارگری و انقلابی دوره انقلاب را سرکوب و
متلاشی کرده بودند. اکنون که در طی سالهای اخیر و بعد از فروکش کردن هجوم موج فکری
اندیشه های سازش کار و فلسفه های راست در سطح جهانی و داخلی علیه سوسیالیسم و
اندیشه انقلابی گری تاثیرات خود را از دست داده و می دهند ، انقلابیون و کارگران
اقدام به باز سازی اندیشه و اعتماد بنفس و جستجوی راه و چاره کرده اند، در نتیجه
سوسیالیسم بار دیگر هر روز روشن و درخشنده تر می شود.از این روست
جمهوری اسلامی از ترس اینکه بار دیگر طبقه کارگر تحت لوای اندیشه های سوسیالیستی
خود را سازماندهی کند، می خواهد قبل از ممکن شدن سازماندهی فوق با نقشه ها و طرح
ها و تبلیغات گسترده ضمن جلوگیری از رشد سوسیالیسم سرکوب انتقامجویانه را پیش
ببرد.با توجه به تحلیل و جمع بندی سازمانهای جاسوسی سرمایه داری داخلی و جهانی که
بر پایه داده های آماری و علمی استوار هستند می دانند اگر لحظه مکث کنند به زودی
زیر اشعه های تابناک اندیشه های کارگری و سوسیالیستی مانند یخ در آفتاب تموز به
سرعت آب خواهند شد، در راستای چنین تحلیلی است که مقامات بلند پایه دولت جدید با
سیاست یک دست و هماهنگ با سرمایه داری جهانی به تبلیغ و اماده کردن اذهان عمومی
برای پذیرش سرکوب های گسترده تر و همه جانبه شروع کردند، از جمله در پرونده
سازیهای جدید کارفرمایان در هماهنگی کامل با ماموران و قوه قضائیه از کارگران
اعتصابی شکایت می کنند و آنها را با ترفند وجود شاکی خصوصی به دادگاه می کشانند و
از این طریق ضمن سرکوب و ایجاد رعب و وحشت از متشکل شدن کارگران جلو گیری می کنند.
با
وجود حرکت ها و طرح های تغییر در قانون کار و بیمه ها در وزارت کار ، و سازمان تامین اجتماعی مجلس و
هیات دولت که همگی ضد کارگری و ضد مردمی است فکر و اندیشه مسلط در نظام اسلامی را
که ضد کارگری است با شفافیت کامل نشان می دهند، با توجه به اینکه اوضاع اجتماعی
کشور بخصوص وضعیت طبقه کارگر چنان دچار فقر و فلاکت ، بیکاری، گرانی و تورم ، بی
ارزش شدن هرچه بیشتر دستمزدها و ... شده است که هیچ امیدی به فردا برای یافتن کار
یا داشتن نان و زنده ماند وجود ندارد، کارگران با تمام قوا در مقابل حمله های پی
در پی سرمایه داران و دولتشان ایستاده و هر روز در چندین کارخانه یا کارگاه و
موسسه ای دست به اعتصاب می زنند و سرمایه داران و دولتشان نیز همچنان همه جانبه
حملات پی در پی می کنند چنانکه نبرد میان کار و سرمایه بطور واضح و آشکار در حال
گسترش در تمامی زوایای اجتماعی است، که باید اشاره کرد هر لحظه می تواند خیزشی
شروع شود، از طرفی چنین وضعیتی نمی تواند بصورت طولانی ادامه یابد واگر کارگران و
انقلابیون نتوانند در تشکل ها و فدراسیون و سازمان سیاسی متشکل شوند سرمایه داری
نبرد را خواهد برد و یک دوره دیگری طبقه کارگر شکست خواهد خورد. و شکست انقلاب 57
به نوع دیگری تکرار خواد شد.
مسئله
اساسی این است از این همه حرکتها و تجربیات و شکستها چه درسهای می توان برای
استفاده در خیزش یا انقلاب آتی گرفت،
اول،
اینکه آتشفشان مبارزه توده ها تنها به شکل انقلاب و نابودی استبداد و
بهره کشی، از طربق اعتصابات و تظاهرات سیاسی - سراسری ممکن خواهد شد. بدون
تشکیلات و برنامه سیاسی و رهبری انقلابی طبقه کارگر از طریق احزاب ،
سازمانها و تشکلهای رزمنده که نماینده منافع طبقاتی توده هاهستند و در نتیجه بدون
شناخت اهداف و مسیر انقلاب ، انقلاب صد در صد به شکست کشیده می شود .
دوم،
تنها با نابودی تمام ارگانهای سرکوب و استبداد و جایگزینی ارگانهای طبقه کارگر و
مردمی برآمده از دل انقلاب مانند شوراها ، کمیته ها و میلیشیای مسلح کارگری ،اتحادیه
ها و سندیکاها به عنوان ابزار اعمال حاکمیت مستقیم توده ها و دمکراسی مستقیم در
اداره اقتصادی - نظامی _ سیاسی جامعه،انقلابی می تواند به بار نشسته و
دستاوردهایش را حفظ و تداوم بخشد .
سوم،بدون
طرد وافشای توطئه و خیانت و عوامفریبی اصلاح طلبانه لیبرالها، اپورتونیست ها و
رویزیونیست ها که به عنوان دستیاران استبداد و ماسک بر چهره زده های حامی دروغین
آزادی، دمکراسی و انتخابات آزاد هستند،نتیجه همکاری ضد انقلابیون فوق تداوم
حاکمیت بهره کشی و دیکتاتوری است که اگر آنها افشا و طرد نشوند هیچ انقلابی شانس
پیروزی واقعی ندارد، هر گونه تغییر به صورت ظاهری و تغییر مهره ها خواهد بود. نقش
لیبرالها در همدستی با روحانیت(مانند بازرگان،بنی صدر،یزدی،سنجابی و...) جهت فریب
مردم در انقلاب 57 ، و نقش آنها به همراه بخشهای سازشکارانه اصلاح طلبان در اتحاد
با ارتجاع در دوره خاتمی و سال 88 اثبات کننده این مسئله بوده ونشان دهنده
اجتناب ناپذیری طرد و افشای آنها می باشد.
چهارم،علیرغم
اینکه انقلاب در شرایط حکومتهای استبدادی خصلت گسترده و همگانی و پوپولیستی می
باشد،اما هر گونه در هم آمیزی منافع طبقاتی گروههای اجتماعی مانند کارگران، لایه
های متوسط و سرمایه داران به نام مذهب،ملت و نژاد عموما" به سوء
استفاده کاریزماتیکی جریانات ضد مردمی و نابودی آزادیهای دمکراتیک و منافع
طبقاتی گوناگون منجر می شود.بهترین گزینش قانونمند و سازمان یافته گروههای اجتماعی
بر اساس منافع طبقاتی آنان است که در ابزار های مبارزه یعنی سازمانها و احزاب و
تشکلهای سیاسی متجلی می گردد،این ابزار ها در گرو مبارزات انقلابی می باشد،بنا
به وضع و نقش آنها در انقلاب و ساختار های سیاسی - اجتماعی موجود طی دوره های رو
به اعتلا و از روند انقلاب بیرون آمده و جایگاه مشخصی خواهند داشت.که بدون شک اکنون
ساختن هیات های موسس سندیکا ها جهت ایجاد تشکل های کارگری،ایجاد فدراسیون سراسری از
به هم پیوستن تشکل های موجود وهیایتهای موسس و همچنین ایجاد سازمان سیاسی کارگران یک
ضرورت حیاتی برای طبقه کارگر است .
پنجم،انقلاب
کار عموم توده هاست و آزادی مردم به دست خودشان ممکن می شود.
ششم،گروههای
سیاسی،روشنفکران انقلابی بدون ارتباط زنده و سازمان یافته با مبارزات مردم و بدون
درک اینکه وظایف آنها به عنوان بخش آگاه، پیشرو، منضبط و جسور زحمتکشان،سازمان دهی
و ارتقاع نبرد کارگران و مردم علیه استبداد و بهره کشی است،که باید از طریق شناخت
اشکال مبارزه،اشکال تشکلهای مبارزاتی متناسب با نبرد فوق طراحی و برنامه ریزی
گردد،خلاصه گروههای سیاسی و روشنفکران انقلابی بدون ارتباط تنگاتنگ با طبقه کارگر
عین ماهی جدا از دریا محکوم به مرگ هستند.
هفتم،اینکه
پایه تغییرات اساسی هر کشور فقط و فقط در داخل آن کشور توسط انقلاب و مبارزات توده
ها رقم می خورد و عوامل بیرونی نقش فرعی دارند،هر گونه الغای نقش حامی خارجی از
شکل گیری انقلاب و قدرت مبارزاتی و خود باوری ملی کاسته و به ادامه دیکتاتوری کمک
می کند.
هشتم،مردم
که عکس خمینی را در ماه می دیدند، و مردمی که آیت اله ها را مقدس کرده بودند، حتی
در رفتن به دستشویی مقلد آنها بودندبه خود آمده و دریافته اند که روحانیت حاکم به
همراه سردارانشان خدا و پیغمبر و امام و ایمان آنها را در خدمت سرمایه داری جهت
بهره کشی از طبقه کارگر و غارت میلیاردی ثروتهای ملی به بهای بیکاری،گرسنگی،اعتیاد،تن
فروشی،کلیه فروشی و خانه به دوشی مردم به خدمت می گیرند.
در
مقابل حرکت ها و تبلیغات و طرح های عوامل سرمایه داری برای سرکوب بیشتر و شدید تر
وظیفه فعالین کارگری و سیاسی انقلابی ایجاد هیات های موسس تشکل های کارگری و تقویت
تشکل های موجود،پی ریزی و ایجاد فدراسیون سراسری و ساختن سازمان سیاسی کارگران و
بخصوص یک دست کردن اعتراضات و اعتصابات پر شمار موجود بوده و وظیفه دارند همراه سازمانها،احزاب
انقلابی و همپیمانان جهانی خود هرچه زودتر و متحدانه تر،خود و کارگران را برای
مقابله با حمله در حال تکوین سازماندهی نمایند.در غیراین صورت یک بار دیگر خیزش
کارگران و مردم شکست خواهد خورد و سرکوب شدید دیگری باعث خواهد شد سالها به حاشیه
رانده شویم.
در
این نبرد، کارگران و مردم با درس گرفتن از تجارب تلخ شکست انقلاب باید هشیار باشند
که دوباره از چاله در آمده به چاه نیفتند. رمز موفقیت توده ها در شکل انقلابی دادن
به مبارزاتشان،در آگاهی روز افزون از منافع طبقاتیشان و در متشکل و سازمان یافتگی
شان در تشکل های سراسری و سیاسی شان نهفته است.
زنده
باد انقلاب ایران
زنده
باد زحمتکشان
شاهرخ زمانی
زندان رجایی شهر کرج
18/11/1393
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر