۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

به بهانه اعتراضات دانشجویی 18 تیر :

جنبش آگاه گرایانه دانشجویی در کدام سو باید قرار داشته باشد ؟

(لیبرالی - اصلاح گری یا کارگری – انقلابی)

قبل از توضیح اصل موضوع یاد آوری چند نکاتی ضرورت دارد :
اول : طبق روایت علم تاریخ ، تاریخ بشریت در هر دوره تاریخی مبارزه بین طبقات اصلی جامعه که در مقابل هم قرار داشتند و دارند ، یکی در حاکمیت و دیگر تحت حاکمیت ، یکی ستم کننده و دیگری زیر ستم است .یعنی تاریخ دوره برده داری تاریخ مبارزه برده با برده دای است ،در دوره فئودالی به هر شکلش تاریخ مبارزه میان  ارباب و رعیت بوده و حالا که دوره حاکمیت اشکال مختلف سرمایه داری است تاریخ در واقع مبارزه میان کارگر و سرمایه داری است ، یکی بعنوان مولد تمامی نعمات جامعه، در قالب علت وجودی، تنها جواب ممکن در جهت بقا و هستی و ماهیت و ادامه حیات و جامعه که محصول هستی است و قطب مخالف آن بهره کش اصلی و تصاحب کننده ثروت و قدرت می باشد. در توضیح جامعه شناسی علمی در مناسبات اقتصادی – اجتماعی – سیاسی جامعه روند حرکت و جهت اصلی تکامل جوامع بشری بر کنش و واکنش ، و تضاد دیالکتیکی و اساسی طبقات اصلی جامعه استوار می باشد بطوری که در مرحله بندی تاریخی تمامی تاریخ نگاران علمی مانند ویل دورانت ، ایوانف، پطروشفسکی ، جوامع را با طبقات اصلی مانند برده داری ، فئودالی و سرمایه داری نامیده اند ، بدین جهت لایه های فرعی و میانی بعلت جایگاه جزیی در مناسبات اقتصادی – اجتماعی هویت بخش و تاثیر گذاری چندانی در حرکت و تکامل جامعه نداشته و عمدتا" از آبشخور و اتصال و پیوند با قطب های اصلی(طبقات اصلی) هویت و معنا گرفته اند ،
دوم : اینکه اگر در تعریف گروههای اجتماعی آنها را بخشهای از جامعه تعریف می کنیم که نسبت به تولید ، توزیع و مبادله و سهم دریافتی از تولید اجتماعی موقعیت یکسانی داشته باشد، اما گروه های سیاسی یعنی احزاب و سازمانها به گروههایی اطلاق می شود که بمثابه بخش اگاه ،پیشرو و متشکل وقدرت سیاسی موجود را نمایندگی می کنند  هر گونه خلط مبحث در این دو حوزه به درک سطحی و وارونه راه کارهای غلط منجر خواهد شد ، به عبارت روشن ، رابطه تئوری علمی- انقلابی در قالب احزاب و سازمانهای سیاسی با جنبش عینی مبارزات کارگران و ستمدیدگان یک رابطه وحدت ضدین ، دیالکتیکی و تاثیر متقابل عین و ذهن ، و بر قبول دو اصل استوار است :
1-    روند  تکامل تاریخی را حرکات و مبارزات توده ها می سازندو آزادی ستمکشان بدست خودشان میسر است .
2-    اینکه کارگران بدون درک آگاهی و تئوری انقلابی به عنوان علم شناخت قوانین حرکت و تکامل اجتماعی و علم چگونگی تغییر انقلابی و حاکمیت توده ها و زحمتکشان نمی توانند روند تکامل تاریخ و مناسبات اجتماعی – اقتصادی را در جهت منافع و حاکمیت خود سازماندهی کنند، عمدتا" کارگران بدون درک آگاهی و تئوری انقلابی مبارزاتشان در سطح و به نفع تغییرات سیاسی قطب های قدرت و ثروت طبقات حاکم باقی خواهد ماند، و در بازده و  در راستا ی انقلاب اجتماعی و تغییرات بنیادی و در راستای تعیین سرنوشت اقتصادی – اجتماعی و سیاسی کارگران و ستمدیدگان به خود مدیریتی، خودشان منجر نخواهد شد ،
و همچنین در شرایط خود بیگانگی ، رقابت درونی و فقر مادی و فرهنگی و دوندگی 24 ساعته زحمتکشان برای لقمه ای نان و همچنین تسلط فکری – ایدئو لوژیک بهره کشان این آگاهی از طریق روشنفکران انقلابی و بخش آگاه طبقه کارگر و ستمدیدگان به میان انها برده می شود، پس می توان گفت حزب سیاسی انقلابی کارگری از تلفیق آگاهی انقلابی رهای بخش با جنبش مبارزات کارگران متولد می شود از طرفی اگر تکامل تاریخی بر مبارزه و حرکت طبقه اصلی تاریخ یعنی طبقه کارگراستوار است بنابراین بدون پیوند ارگانیک ،پویا و زنده با این طبقه شناخت مناسبات اقتصادی – اجتماعی – سیاسی ، اشکال مبارزه ، اشکال تشکل و چگونگی سازماندهی آنها و ارایه راه برنامه رهایی و حاکمیت شورایی کارگران ، ره به جایی نخواهیم برد با این توضیحات مقدماتی برای درک اصولی مسئله بر می گردیم به اصل موضوع :
دانشگاه ها در هر جامعه مفروض و درجامعه  سرمایه داری وابسته و انگلی یا بعنوان مراکز تولید و باز تولید نیروهای کار، علمی، فنی ، مدیریتی و انسانی برای مسئولیت و اداره امور آن جامعه عمدتا" بهره کشانه به کار گرفته می شوند از طرفی دانشگاه ها در طول تاریخ مراکز انقلابی ، مبارزات ،مقابله با نابرابری و ناعدالتی و مسائل و تشکیلات ها و کشمکش و مبارزات عمومی و دمکراتیک مردم بوده و هست، دانشگاه در کنار و مرکزیت مبارزات عمومی دمکراتیک مرکز تولید تئوری انقلابی ، فکر و اندیشه رهایی نیز می باشد از 1285 از مدارس دارالفنون تا کنون نطفه های بزرگترین اندیشه ها و احزاب و سازمانهای رهایی بخش سیاسی – انقلابی در دانشگاهها بسته شده است ، دانشگاه و دانشجو دما سنج و میزان الحراره تضاد ها و جدال های درونی جامعه و انعکاس دهنده جریانات اصلی مبارزه طبقاتی و ارایه برنامه های اقتصادی – اجتماعی و سیاسی نسبت به این جریانات بوده و می باشد.بدین لحاظ جنبش آگاه گرایانه دانشجویی از بدو تشکیل خود بیانگر دو اندیشه متضاد، 1- کارگری – سوسیالیستی در اعتقاد به تغییر انقلابی – بنیادی با تکیه بر نیروی توده ها مخصوصا" کارگران 2 -  اندیشه لیبرال – اصلاح گرایانه در سطح رو بنایی و گرفتن سهم بیشتر از قدرت و ثروت حاکم بوده است. ( این دو نحله در خود طبقه کارگر هم که بخش انقلاب و بخش رفرمیست نامیده می شوند  همیشه وجود داشته است ) ، یکی بر انقلاب توده ای سیاسی در ریشه کنی تمامی ارکان و نماد قدرت ادامه بهره کشی و حاکمیت  بلاواسطه و مستقیم و شورایی کارگران و زحمتکشان تکیه دارد، دیگری بر اصلاح امور از طریق انتخابات ، اقدامات بدون خشونت و بدون نابودی ابزار مادی قدرت و بزک کردن چهره جامعه طبقاتی و استبداد تاکید می کند، یکی بیان گر منافع طبقاتی کارگران است ، دیگری سرمایه داران  متوسط  و خرده بورژوازی مرفه را نمایندگی می کند، یکی با جنگ طبقاتی از طریق تظاهرات و اعتصابات اقتصادی و سیاسی در برانداختن بهره کشی و استبداد مبارزه را پیش می برد و دیگری با از طریق سازش و چانه زنی ادامه بهره کشی و دیکتاتوری با وجود تنفر و نا رضایتی 99% جامعه کنار می آید، عدم توفیق بخش رادیکال با توجه به شرایط عینی کنونی  نشانگر بحران هویت طبقاتی کارگران بعنوان رهبر و قطب اصلی انقلاب است، در این راستا عدم شکل گیری آلترناتیو – انقلابی – کارگری برای هدایت و سازماندهی این نارضایتی و تنفر عمومی برای رسیدن به جامعه عاری از بهره کشی نشان دهنده این مسئله است که جنبش آگاه گرانه سوسیالیستی – دانشجویی از اتصال آگاهانه و سازمانگرانه با پایه اجتماعی خود یعنی خانواده های  50 میلیونی کارگری نا توان بوده است، و در سازماندهی کلیه اشکال مبارزه طبقاتی وی بعنوان نیروی اصلی تغییر و تحول جامعه دور بوده و علی رغم  وجود بهترین زمینه فعالیت به لحاظ بحران اقتصادی – سیاسی در حاکمیت سرمایه داری و همچنین بحران فکری و تشتت در میان اصلاح طلبان حکومتی به عنوان پایان سوپاپ اطمینان دیکتاتوری نتوانسته از شرایط مساعد موجود در ارایه برنامه انقلابی و ارتباط ارگانیک با طبقه کارگر در ایجاد حزب سیاسی استفاده کند. بنا براین جنبش آگاه گرایانه سوسیالیستی دانشجویان باید در کنار پیشبرد مبارزات عمومی – دمکراتیک خود در راستایی پیوند مبارزاتی – تشکیلاتی با کارگران بعنوان و طبقه اصلی خود و خروج از بحران هویت کنونی گام استوار و مداومی بر دارند که نجات کشور ایران در گرو سازماندهی طبقه اصلی(طبقه کارگر) جامعه یعنی طبقه رهایی بخش 50 میلیونی کارگران است.
 فردا دیر است از امروز آستین ها را بالا بزنیم که رهایی کارگران رهایی کل ملت ایران است

زنده باد پیوند اگاهانه جنبش دانشجویی و جنبش مبارزاتی کارگران

پیش به سوی ارتباط ارگانیک با طبقه کارگر ایران


حیدر عمواغلو
اسدالله غفار زاده

22/4/1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر