بدون شک بهترین مواد
شناخت شاهرخ نوشته های اوست ، اما اگر کسی تمامی نوشته های شاهرخ را بخواند( که
ممکن نیست چون او نوشته های بسیاری بی نام و یا با امضای مستعار دارد) تازه به یک
سوم شناخت دست خواهد یافت ، یک سوم دیگر شناخت نیاز به بررسی زندگی و کارهای عملی
او دارد، که متاسفانه هنوز در این رابطه نوشته های بسیار کمی ارایه شده است ، و همچنین یک سوم آخر باید به فعالیت های
سیاسی و صنفی مخفی، نیمه علنی و علنی او
اختصاص یابد که فعلا" ارایه انها ممکن نیست، بنا براین هر رفیقی در حال حاضر
اقدام به تحلیل شاهرخ کند، نتیجه ناقص یا اشتباه ارایه خواهد کرد، با توجه به
موارد بالا از رفقا انتظار دارم، نتیجه گیری های نهایی خود از تحلیل هایشان را با
احتیاط و امکان تولرانس بیشتر اعلام کنند، تا موجب آموزش بد و غلط در جنبش کارگری
و انقلابی نشوند و در همین حین تاثیرات مثبت شاهرخ را در جنبش کارگری و انقلابی بی
اثر نکنند.
رفقا اردشیر مهتدی و
منصور پیر حیاتی مقاله تحت عنوان " حماسه و تراژدی شاهرخ
زمانی" نوشتند که در بسیاری از موارد درست است و من هم، هم رای با این رفقا
هستم، اما در مواردی هم فکر می کنم به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از کم و کیف
فعالیت های شاهرخ و همچنین عدم مطالعه بسیاری از نوشته های شاهرخ نتوانستند بررسی دقیقی ارایه بدهند و لازم دیدم
برای بر طرف کردن یا حداقل کم کردن این نقص مواردی را بنویسم که امیدوارم ثمر بخش
باشد .
1- هیچ کس نمی تواند حتی
یک فاکت بیاورد که شاهرخ قبل از دستگیری در سال نود چگونه فعالیت می کرد، تنها او
را در کمیته پیگیری به صورت یک عضو و در سندیکای نقاشان هم یک عضو دیده می شد و
هنوز هم فعالیت های مخفی و نیمه علنی شاهرخ قبل از زندان دیده نمی شود، بنا براین
نمی توان گفت شاهرخ که علنی گرا بود،
2- اتهام شاهرخ در سال
نود این است که گروه مخفی تشکیل داده بود و این نیز نشان می دهد که شاهرخ اعتقاد
به مبارزه و رهبری سازمانی داشت، و متاسفانه دو رفیق فوق به این موضوع اصلا"
توجه نکردند.
3- شاهرخ در سال 1372 با
16 نفر دیگر وقتی دستگیر می شوند معلوم می شود که در هسته های مخفی فعال بودند.
4- میزان فعالیت شاهرخ
را در زندان در نظر داشته باشید و قبول کنید قبل از زندانی شدن میزان فعالیت او
حداقل ده برابر بوده ولی اصلا" دیده نمی شد، این یعنی اعتقاد داشتن به مبارزه
غیر علنی و تلفیقی از هر دو اگر بر آورد کنید شاهرخ طی چهار سال در زندان حداقل هر
ده روز یک نوشته بیرون داده است اما قبل از دستگیری حتی یک نوشته به اسم شاهرخ
پیدا نمی کنید چرا؟ آیا نمی نوشت؟ عدم توجه و ندانستن چنین مواردی است باعث می شود
این دو رفیق در رابطه با شاهرخ برداشت اشتباه نمایند.
5 - شاهرخ به بسیاری از
گفته های این دو رفیق در رابطه با بحران هویت و بحران رهبری و بحران تئوریک اعتقاد
داشت و برای کمک به خروج از این بن بست ها تلاش می کرد و حتی حرکت ظاهرا"
قهرمانانه او در زندان در جهت یافتن راه حل خروج از بن بست بود نه قهرمان شدن خودش،
این را زمانی می توانید درک کنید که کلیه نوشته های شاهرخ و رهنمود های او را
منطبق با اعمالش بخوانید. شاهرخ حتی در زندان هم بخشی از نوشته هایش را با نام
مستعار منتشر کرده است.
6- هسته های که شاهرخ در
انها فعال بود اکنون نمی توان معرفی کرد اما باید بدانیم این همه انرژی فعالیت که
شاهرخ در زندان داشت بدون شک قبل از دستگیری هم داشت ولی چرا دیده نمی شود؟ این
همان بخش اصلی نظر و فعالیت شاهرخ است که رفقا باید در تحلیل های خود مورد توجه
قرار بدهند و شاهرخ را به عنوان قهرمان معرفی نکنند بلکه به عنوان یک معلم معرفی
نمایند تا گفته های او مورد توجه توده ها و انقلابیون واقع شود .
7- شاهرخ در صورتی دست
به کار انفرادی می زد که امکان کار جمعی نبود و زندان یک چنین جای برای شاهرخ بود
.
8- متاسفانه این دو رفیق
در مقایسه بین شاهرخ و دیگر رفقا بر مبنای اطلاعات کم خودشان تحلیل ارایه می دهند،
پرونده رفقای دیگر که در زندان بودند بر مبنای فعالیت علنی ، و صنفی بود و جمهوری
اسلامی آنها را خوب می دانست ولی پرونده شاهرخ بر مبنای مبارزه سیاسی ، تشکیل هسته
مخفی و انتشار نشریه مخفی بود و در کنار این سابقه فعالیت شاهرخ در هسته های مخفی
سالهای 1370 در پرونده شاهرخ بود، بنا براین رفقا بر مبنای مواد اولیه ناقص ارایه
تحلیل می دهند و می گویند بر خی از فعالین را توانسته ایم از لبه تیغ بر گردانیم
مقایسه این دو کاملا" اشتباه است چون جمهوری اسلامی در رابطه با شاهرخ حساب
دیگری داشت اگر در تحلیل های خود از شاهرخ به این موارد توجه نکنیم کاملا"
نتیجه اشتباه ارایه خواهیم داد.شاهرخ حتی یک سوال بازجوها را جواب نداده بود و طبق
گفته قاضی او را بر مبنای اعترافات متهم ردیف چهارم محاکمه کرده است ، این دو رفیق
برای پی بردن به واقعیت باید از خود بپرسند همه موارد در رابطه با گروه تشکیل شده
برای دادگاه و بازجوها کاملا" روشن شده بود پس شاهرخ برای چه حاضر نبود حتی
یک سوال را جواب بدهد در حالی که با گفتن همه معلوم شده ها می توانست حتی زندانش
را کم کند، بازجو ها از شاهرخ فقط در رابطه با گروه دستگیر شده باز جویی نمی کردند
آنها می دانستند هسته های دیگر وجود دارد و شاهرخ برای این بود که لب باز نمی کرد
و حاضر بود با اعتصاب غذا بمیرد ولی رفقای دیگر را لو ندهد ، رفقا این ربطی به
قهرمان بازی یا قهرمان سازی ندارد، این را فقط رفقای که در هسته های دیگر فعال بودند
درک می کنند،من از تحلیل و نقد و ارایه نظرات در مورد شاهرخ و افکار و کار های او خرسند می شوم، چون می دان اگر خود شاهرخ بود هم بسیار
استقبال می کرد، اما یک چیز رنج آور است اینکه با اطلاعات ناقص و کم وارد تحلیل و
نقد شویم ، از خود بپرسیم چرا فعالیت های شاهرخ قبل از دستگیری دیده نمی شوند؟ آیا
او فعال نیوده است؟ من به شما می گوییم فعالیت شاهرخ قبل از دست گیری کوه یخی بود
که فقط 5 در صد آن دیده می شد، شاهرخ در بسیاری از تشکل ها حضور داشت و کارهای
تاثیر گذار می کرد، ولی نه به نام خودش و بسیاری از کارهایش دیده نمی شدند، (حتی
روزی به من گفت حواست باشد همه ما همیشه تحت مراقبت هستیم یک مورد را برایت تعریف
می کنم گفت یک روز یک اتومبیل بیوکی از آن قدیمی ها جلو پای من ایستاد و یک نفر
گفت شاهرخ بیا باهم کمی حرف بزنیم و او را شناختم او بازجوی من در سال 1372 بود
سوار شدم، گفت دیده نمی شوی، کجا های؟ گفتم توی همین شهر ، گفت می دانم توی همین
شهر هستی ولی توی تشکل های کارگری نیستی، گفتم من زن و بچه دارم مشغول کار و زندگی
هستم دور اون کار ها را خط کشیدم ، خندید گفت تو را می شناسم امکان نداره ، بهتره
توهم فعالیت کنی ... ) شاهرخ بعد از این
خاطره به من گفت آنها بسیار خوشحال می شوند که ما در فعالیت های علنی انرژی خود را
تخلیه کنیم و مبادا به فعالیت مخفی دست بزنیم بدون شک اگر ما ها را در فعالیت های
علنی نبینند بیشتر به ما شک خواهند کرد و بیشتر تحت مراقبت قرار خواهیم گرفت. درک
این موارد برای کسانی که در داخل کشور حضور ندارند قابل لمس نیست.
9 - بسیاری از رفقا از
من می خواستند به شاهرخ بگویم در زندان کمتر فعالیت کند تا آزاد شود و بتواند برای
طبقه کارگر ثمر بخش تر باشد، او جواب های بسیاری می داد که من کاملا" قانع می
شدم او می گفت پرونده من باز است بسته نشده چون اطلاعات دیگری از من می خواهند
و... بنا براین من بعد از 11 سال آزاد نخواهم شد و شکایت ها و نامه های من برای
آزاد شدن تاکتیک های مبارزاتی است که شما باید از آنها برای تحت فشار گذاشتن
جمهوری اسلامی استفاده کنید، او می گفت من بهتر از همه شما از پرونده خودم و از
نظرات نا نوشته دادگاه و بازجوها خبر دارم
... بنا براین هر لحظه فعالیت خودم را کم کنم در واقع آن لحظه از عمر خود را هدر دادم
که بر گشت ناپذیر خواهد بود و برخی اوقات می گفت کدام یک از شما می توانید به من
تعهد بدهید که جمهوری اسلامی بعد از 11 سال مرا آزاد خواهد کرد، اگر حتی یک نفر از
شما چنین تعهدی بدهید من کاملا سکوت می کنم ، در غیر این صورت اگر سکوت کنم در
لحظه آخر متوجه خواهم شد که کل عمر خود را هدر دادم، در حالی که می توانستم ثمر
بخش باشم ، در نتیجه می خواهم در اخرین لحظات افسوس نخورم که می توانستم کاری
انجام بدهم ولی با امید واهی آزاد شدن، سکوت کردم،هیچ کس نمی توانست چنین تعهدی به
او بدهد و او نیز سکوت نکرد، چون می دانست آزاد نخواهد شد و حتی اگر آزاد می شد در
حالی که دچار بحران هویت ، رهبری و تئوریک هستیم چه کاری می توانست انجام بدهد، او
یک فعال صنفی - سیاسی تئوریک بود، بنا براین برای او هر محلی حوزه خاصی با سبک و
روش خاصی از مبارزه بود، آیا مانند بقیه باید منتظر پیدا شدن راه خروج از بن بست
به خورده کاری مشغول می شد؟ در حالی که او در زندان تمام تلاش خود را بکار میبست
که راه خروجی از بن بست پیدا کنیم ، شاهرخ در این رابطه راه حل های نیز پیش نهاد
کرده است و ما در جمع قدم اول تمام تلاش خود را بکار می بریم شاید راه حلی برای
همان معضل های که شما دو رفیق در مقاله خود نوشتید پیدا کنیم و صد البته اعلام
کردیم از همه دعوت می کنیم برای پیدا کردن راه خروج به بحث و تبادل نظر بپردازیم و
در نقاط مشترک اقدام به عمل مشترک نماییم، ما به پیروی از خواست و پیشنهاد شاهرخ
از شما دو رفیق نیز دعوت می کنیم بیاید با روی هم گذاشتم فکر هایمان راه خروج از
بن بست را پیدا کنیم.
حتی من برای اینکه دیگر رفقا بتوانند با شاهرخ
تبادل نظر کنند ارتباط بسیاری از رفقا را با او بر قرار کردم که آنها اکنون می
توانند از صحبت های که با شاهرخ داشتند با شما در میان بگذارند تا شما از کم و کیف
قضیه اطلاع داشته باشید بیش از بیست نفر در این رابطه از طریق من با شاهرخ ارتباط
بر قرار کردند.
10 - از منظری دیگربه
موضوع نگاه کنیم، در شرایط و وضعیتی که طبقه کارگر در ایران دارد نمی توان بین
رشادت های قهرمانانه و حرکت های جمعی دیوار چین کشید و آنها را صد در صد مقابل هم
یا جدا از هم نشان داد،در چنین شرایطی آنها مکمل یک دیگرند نه در مقابل هم، شرایط
ایران و دچار بودن جنبش انقلابی و جنبش کارگری در بحران های مختلف باعث می شود در
لحظاتی دست به فداکاری قهرمانانه بزنی در غیر این صورت نه یک فرد بلکه جنبش زیان
می کند اگر چنین کاری را نکنی مجبور به تحمل پاسیو بودن یا خورده کاری خواهی شد
این قائده نیست و نباید باشد اما در شرایط فعلی ایران به صورت استثنا به جنبش
تحمیل می شود و تا زمانی که مشکلاتی که شما دورفیق در مقاله خود شمردید حل نشوند
نمی توانیم فدا کاری قهرمانانه را بطور کل کنار بگذاریم ویا ضد حرکت جمعی قلمداد
کنیم،شرایط گاهی اوقات حرکت های انفرادی را نه برای کیش شخصیت بلکه برای نشان دادن
راه خروج از بن بست به ما تحمیل می کند، شاهرخ کسی بود که با سر سختی مخالف حرکت
های کاریزمای بود ولی فدا کاری، شجاعت ، جسارت
را یکی از پارامتر های لازم انقلابی گری می دانست که بدون شک برای هر
مبارزی در لحظاتی لازم خواهد بود.
رفقا : اردشیر مهتدی و
منصور پیر حیاتی من بعنوان یکی از رفقای شاهرخ مجددا" از
شما دعوت می کنم بیاید راه حل حروج از معضلاتی که شما هم بیان کردید با هم به
فعالیت بپردازیم ما به گرمی دستان شما را می فشاریم.
محمد اشرفی
8/7/1394