۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه

برای شناخت شاهرخ زمانی از چه مواردی، استفاده کنیم؟

بدون شک بهترین مواد شناخت شاهرخ نوشته های اوست ، اما اگر کسی تمامی نوشته های شاهرخ را بخواند( که ممکن نیست چون او نوشته های بسیاری بی نام و یا با امضای مستعار دارد) تازه به یک سوم شناخت دست خواهد یافت ، یک سوم دیگر شناخت نیاز به بررسی زندگی و کارهای عملی او دارد، که متاسفانه هنوز در این رابطه نوشته های بسیار کمی ارایه شده  است ، و همچنین یک سوم آخر باید به فعالیت های سیاسی و صنفی مخفی، نیمه علنی و علنی  او اختصاص یابد که فعلا" ارایه انها ممکن نیست، بنا براین هر رفیقی در حال حاضر اقدام به تحلیل شاهرخ کند، نتیجه ناقص یا اشتباه ارایه خواهد کرد، با توجه به موارد بالا از رفقا انتظار دارم، نتیجه گیری های نهایی خود از تحلیل هایشان را با احتیاط و امکان تولرانس بیشتر اعلام کنند، تا موجب آموزش بد و غلط در جنبش کارگری و انقلابی نشوند و در همین حین تاثیرات مثبت شاهرخ را در جنبش کارگری و انقلابی بی اثر نکنند.  
رفقا اردشیر  مهتدی و  منصور  پیر حیاتی  مقاله تحت عنوان " حماسه و تراژدی شاهرخ زمانی" نوشتند که در بسیاری از موارد درست است و من هم، هم رای با این رفقا هستم، اما در مواردی هم فکر می کنم به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از کم و کیف فعالیت های شاهرخ و همچنین عدم مطالعه بسیاری از نوشته های شاهرخ  نتوانستند بررسی دقیقی ارایه بدهند و لازم دیدم برای بر طرف کردن یا حداقل کم کردن این نقص مواردی را بنویسم که امیدوارم ثمر بخش باشد .
1- هیچ کس نمی تواند حتی یک فاکت بیاورد که شاهرخ قبل از دستگیری در سال نود چگونه فعالیت می کرد، تنها او را در کمیته پیگیری به صورت یک عضو و در سندیکای نقاشان هم یک عضو دیده می شد و هنوز هم فعالیت های مخفی و نیمه علنی شاهرخ قبل از زندان دیده نمی شود، بنا براین نمی توان گفت شاهرخ که علنی گرا بود،
2- اتهام شاهرخ در سال نود این است که گروه مخفی تشکیل داده بود و این نیز نشان می دهد که شاهرخ اعتقاد به مبارزه و رهبری سازمانی داشت، و متاسفانه دو رفیق فوق به این موضوع اصلا" توجه نکردند.
3- شاهرخ در سال 1372 با 16 نفر دیگر وقتی دستگیر می شوند معلوم می شود که در هسته های مخفی فعال بودند.
4- میزان فعالیت شاهرخ را در زندان در نظر داشته باشید و قبول کنید قبل از زندانی شدن میزان فعالیت او حداقل ده برابر بوده ولی اصلا" دیده نمی شد، این یعنی اعتقاد داشتن به مبارزه غیر علنی و تلفیقی از هر دو اگر بر آورد کنید شاهرخ طی چهار سال در زندان حداقل هر ده روز یک نوشته بیرون داده است اما قبل از دستگیری حتی یک نوشته به اسم شاهرخ پیدا نمی کنید چرا؟ آیا نمی نوشت؟ عدم توجه و ندانستن چنین مواردی است باعث می شود این دو رفیق در رابطه با شاهرخ برداشت اشتباه نمایند.
5 - شاهرخ به بسیاری از گفته های این دو رفیق در رابطه با بحران هویت و بحران رهبری و بحران تئوریک اعتقاد داشت و برای کمک به خروج از این بن بست ها تلاش می کرد و حتی حرکت ظاهرا" قهرمانانه او در زندان در جهت یافتن راه حل خروج از بن بست بود نه قهرمان شدن خودش، این را زمانی می توانید درک کنید که کلیه نوشته های شاهرخ و رهنمود های او را منطبق با اعمالش بخوانید. شاهرخ حتی در زندان هم بخشی از نوشته هایش را با نام مستعار منتشر کرده است.
6- هسته های که شاهرخ در انها فعال بود اکنون نمی توان معرفی کرد اما باید بدانیم این همه انرژی فعالیت که شاهرخ در زندان داشت بدون شک قبل از دستگیری هم داشت ولی چرا دیده نمی شود؟ این همان بخش اصلی نظر و فعالیت شاهرخ است که رفقا باید در تحلیل های خود مورد توجه قرار بدهند و شاهرخ را به عنوان قهرمان معرفی نکنند بلکه به عنوان یک معلم معرفی نمایند تا گفته های او مورد توجه توده ها و انقلابیون واقع شود .
7- شاهرخ در صورتی دست به کار انفرادی می زد که امکان کار جمعی نبود و زندان یک چنین جای برای شاهرخ بود .
8- متاسفانه این دو رفیق در مقایسه بین شاهرخ و دیگر رفقا بر مبنای اطلاعات کم خودشان تحلیل ارایه می دهند، پرونده رفقای دیگر که در زندان بودند بر مبنای فعالیت علنی ، و صنفی بود و جمهوری اسلامی آنها را خوب می دانست ولی پرونده شاهرخ بر مبنای مبارزه سیاسی ، تشکیل هسته مخفی و انتشار نشریه مخفی بود و در کنار این سابقه فعالیت شاهرخ در هسته های مخفی سالهای 1370 در پرونده شاهرخ بود، بنا براین رفقا بر مبنای مواد اولیه ناقص ارایه تحلیل می دهند و می گویند بر خی از فعالین را توانسته ایم از لبه تیغ بر گردانیم مقایسه این دو کاملا" اشتباه است چون جمهوری اسلامی در رابطه با شاهرخ حساب دیگری داشت اگر در تحلیل های خود از شاهرخ به این موارد توجه نکنیم کاملا" نتیجه اشتباه ارایه خواهیم داد.شاهرخ حتی یک سوال بازجوها را جواب نداده بود و طبق گفته قاضی او را بر مبنای اعترافات متهم ردیف چهارم محاکمه کرده است ، این دو رفیق برای پی بردن به واقعیت باید از خود بپرسند همه موارد در رابطه با گروه تشکیل شده برای دادگاه و بازجوها کاملا" روشن شده بود پس شاهرخ برای چه حاضر نبود حتی یک سوال را جواب بدهد در حالی که با گفتن همه معلوم شده ها می توانست حتی زندانش را کم کند، بازجو ها از شاهرخ فقط در رابطه با گروه دستگیر شده باز جویی نمی کردند آنها می دانستند هسته های دیگر وجود دارد و شاهرخ برای این بود که لب باز نمی کرد و حاضر بود با اعتصاب غذا بمیرد ولی رفقای دیگر را لو ندهد ، رفقا این ربطی به قهرمان بازی یا قهرمان سازی ندارد، این را فقط رفقای که در هسته های دیگر فعال بودند درک می کنند،من از تحلیل و نقد و ارایه نظرات در مورد شاهرخ و افکار و کار های او خرسند  می شوم، چون می دان اگر خود شاهرخ بود هم بسیار استقبال می کرد، اما یک چیز رنج آور است اینکه با اطلاعات ناقص و کم وارد تحلیل و نقد شویم ، از خود بپرسیم چرا فعالیت های شاهرخ قبل از دستگیری دیده نمی شوند؟ آیا او فعال نیوده است؟ من به شما می گوییم فعالیت شاهرخ قبل از دست گیری کوه یخی بود که فقط 5 در صد آن دیده می شد، شاهرخ در بسیاری از تشکل ها حضور داشت و کارهای تاثیر گذار می کرد، ولی نه به نام خودش و بسیاری از کارهایش دیده نمی شدند، (حتی روزی به من گفت حواست باشد همه ما همیشه تحت مراقبت هستیم یک مورد را برایت تعریف می کنم گفت یک روز یک اتومبیل بیوکی از آن قدیمی ها جلو پای من ایستاد و یک نفر گفت شاهرخ بیا باهم کمی حرف بزنیم و او را شناختم او بازجوی من در سال 1372 بود سوار شدم، گفت دیده نمی شوی، کجا های؟ گفتم توی همین شهر ، گفت می دانم توی همین شهر هستی ولی توی تشکل های کارگری نیستی، گفتم من زن و بچه دارم مشغول کار و زندگی هستم دور اون کار ها را خط کشیدم ، خندید گفت تو را می شناسم امکان نداره ، بهتره توهم فعالیت کنی ...  ) شاهرخ بعد از این خاطره به من گفت آنها بسیار خوشحال می شوند که ما در فعالیت های علنی انرژی خود را تخلیه کنیم و مبادا به فعالیت مخفی دست بزنیم بدون شک اگر ما ها را در فعالیت های علنی نبینند بیشتر به ما شک خواهند کرد و بیشتر تحت مراقبت قرار خواهیم گرفت. درک این موارد برای کسانی که در داخل کشور حضور ندارند قابل لمس نیست.
9 - بسیاری از رفقا از من می خواستند به شاهرخ بگویم در زندان کمتر فعالیت کند تا آزاد شود و بتواند برای طبقه کارگر ثمر بخش تر باشد، او جواب های بسیاری می داد که من کاملا" قانع می شدم او می گفت پرونده من باز است بسته نشده چون اطلاعات دیگری از من می خواهند و... بنا براین من بعد از 11 سال آزاد نخواهم شد و شکایت ها و نامه های من برای آزاد شدن تاکتیک های مبارزاتی است که شما باید از آنها برای تحت فشار گذاشتن جمهوری اسلامی استفاده کنید، او می گفت من بهتر از همه شما از پرونده خودم و از نظرات نا نوشته  دادگاه و بازجوها خبر دارم ... بنا براین هر لحظه فعالیت خودم را کم کنم در واقع آن لحظه از عمر خود را هدر دادم که بر گشت ناپذیر خواهد بود و برخی اوقات می گفت کدام یک از شما می توانید به من تعهد بدهید که جمهوری اسلامی بعد از 11 سال مرا آزاد خواهد کرد، اگر حتی یک نفر از شما چنین تعهدی بدهید من کاملا سکوت می کنم ، در غیر این صورت اگر سکوت کنم در لحظه آخر متوجه خواهم شد که کل عمر خود را هدر دادم، در حالی که می توانستم ثمر بخش باشم ، در نتیجه می خواهم در اخرین لحظات افسوس نخورم که می توانستم کاری انجام بدهم ولی با امید واهی آزاد شدن، سکوت کردم،هیچ کس نمی توانست چنین تعهدی به او بدهد و او نیز سکوت نکرد، چون می دانست آزاد نخواهد شد و حتی اگر آزاد می شد در حالی که دچار بحران هویت ، رهبری و تئوریک هستیم چه کاری می توانست انجام بدهد، او یک فعال صنفی - سیاسی تئوریک بود، بنا براین برای او هر محلی حوزه خاصی با سبک و روش خاصی از مبارزه بود، آیا مانند بقیه باید منتظر پیدا شدن راه خروج از بن بست به خورده کاری مشغول می شد؟ در حالی که او در زندان تمام تلاش خود را بکار میبست که راه خروجی از بن بست پیدا کنیم ، شاهرخ در این رابطه راه حل های نیز پیش نهاد کرده است و ما در جمع قدم اول تمام تلاش خود را بکار می بریم شاید راه حلی برای همان معضل های که شما دو رفیق در مقاله خود نوشتید پیدا کنیم و صد البته اعلام کردیم از همه دعوت می کنیم برای پیدا کردن راه خروج به بحث و تبادل نظر بپردازیم و در نقاط مشترک اقدام به عمل مشترک نماییم، ما به پیروی از خواست و پیشنهاد شاهرخ از شما دو رفیق نیز دعوت می کنیم بیاید با روی هم گذاشتم فکر هایمان راه خروج از بن بست را پیدا کنیم.
 حتی من برای اینکه دیگر رفقا بتوانند با شاهرخ تبادل نظر کنند ارتباط بسیاری از رفقا را با او بر قرار کردم که آنها اکنون می توانند از صحبت های که با شاهرخ داشتند با شما در میان بگذارند تا شما از کم و کیف قضیه اطلاع داشته باشید بیش از بیست نفر در این رابطه از طریق من با شاهرخ ارتباط بر قرار کردند.
10 - از منظری دیگربه موضوع نگاه کنیم، در شرایط و وضعیتی که طبقه کارگر در ایران دارد نمی توان بین رشادت های قهرمانانه و حرکت های جمعی دیوار چین کشید و آنها را صد در صد مقابل هم یا جدا از هم نشان داد،در چنین شرایطی آنها مکمل یک دیگرند نه در مقابل هم، شرایط ایران و دچار بودن جنبش انقلابی و جنبش کارگری در بحران های مختلف باعث می شود در لحظاتی دست به فداکاری قهرمانانه بزنی در غیر این صورت نه یک فرد بلکه جنبش زیان می کند اگر چنین کاری را نکنی مجبور به تحمل پاسیو بودن یا خورده کاری خواهی شد این قائده نیست و نباید باشد اما در شرایط فعلی ایران به صورت استثنا به جنبش تحمیل می شود و تا زمانی که مشکلاتی که شما دورفیق در مقاله خود شمردید حل نشوند نمی توانیم فدا کاری قهرمانانه را بطور کل کنار بگذاریم ویا ضد حرکت جمعی قلمداد کنیم،شرایط گاهی اوقات حرکت های انفرادی را نه برای کیش شخصیت بلکه برای نشان دادن راه خروج از بن بست به ما تحمیل می کند، شاهرخ کسی بود که با سر سختی مخالف حرکت های کاریزمای بود ولی فدا کاری، شجاعت ، جسارت  را یکی از پارامتر های لازم انقلابی گری می دانست که بدون شک برای هر مبارزی در لحظاتی لازم خواهد بود.
رفقا : اردشیر  مهتدی و  منصور  پیر حیاتی  من بعنوان یکی از رفقای شاهرخ مجددا" از شما دعوت می کنم بیاید راه حل حروج از معضلاتی که شما هم بیان کردید با هم به فعالیت بپردازیم ما به گرمی دستان شما را می فشاریم.

محمد اشرفی

8/7/1394

حماسه و تراژدی شاهرخ زمانی

شاهرخ در یک خانواده ای با ریشه های عمیق مبارزات اجتماعی - سیاسی متولد شد و در این بستر رشد کرد پدر و عموی شاهرخ (بهمن زمانی و اسرافیل زمانی‌)  از مبارزین و زندانیان سیاسی در دوران شاه بود مادر شاهرخ خانم زرین نجاتی، طی سال‌های متمادی در دوره حکومت شاه، که پدر و عموی شاهرخ  در زندان بودند برای آزادی آن‌ها و حمایت و دفاع از حق زندانیان هر روز در مقابل ادارات، دادگاه‌ها، و زندان‌ها حضور داشت. مادر زرین، با ظلم و ستم و استثمار حکومت پهلوی و حکومت اسلامی، دست و پنجه نرم کرده است و انسان مبارز و مقاومی بود. وی یک زن مبارز، فداکار و ساختار شکن در ساخت سنتی- عرفی واجتماعی بود و دائما در تلاش و مبارزه از جمله در جهت کمک و آزادی زندانیان سیاسی بود. «مادر زرین»در حکومت پهلوی، به خاطر تلاش و سازمان‌دهی خانواده زندانیان سیاسی دو بار دستگیر و زندانی شد. در دهه شصت نیز به دلیل سرکوب‌های وحشیانه اسلامی، برای این که که شاهرخ و خواهرش دستگیر نشوند مجبور بودند در مخفیگاه‌ها زندگی کنند. خانواده را مادر زرین،  در دوران زندان بودن پدر شاهرخ با سرافرازی و قامتی استوار، نگهداری می‌کرد
شاهرخ در عین اینکه از آگاهی تاریخی و اجتماعی بهره می برد طعم تلخ تضادهای طبقاتی و مشکلات زندگی را که همزاد این گونه خانواده هاست را با ذهن جستجوگر، پرسئوال و با تن و پوست خود لمس کرد. قبل از آنکه پای به رابطه مزد و سرمایه بگذارد، عمیقاً باور داشت که «چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است.»  لذا از ابتدا و همراه با انجام کار یدی ایدۀ ایجاد تشکیلات مستقل را نیز با خود داشت. اما واقعیت ها سخت جان تر از آن چیزی هستند که بنظر می رسند. بقول اندیشمندی « وقتی می خواهی چیزی را از زمین برداری، مثل آنستکه به تمامی موجودات عالم متصل است» گسیختگی و عدم پیوستگی بستر تاریخی تشکل های مستقل در ایران، سرکوب طی 80 سال نظام سرمایه داری دوران پهلوی و ولی فقیه علیه هر تشکل مستقل، منجر به عدم تداوم سنت مستمر تشکل ها و تجربه مدون در مبارزه طبقاتی و متشکل در مبارزات کارگری و دیگر اقشار زحمتکش شده، و تفکر فردگرایی را در اندیشه عمومی مردم نهادینه کرده است. شاهرخ 15 ساله بود که شاهد رشد مبارزات کارگری و توده ای در سال 57 بود و کمتر از دو سال بعد ناظر قلع و قمع تشکل های مستقل طبقه کارگر، اندیشه های کارگری و سوسیالیستی بوسیله ارتجاع نوین نوع سرمایه داری اسلامی در سالهای 60 ببعد بود. وی مجبور به زندگی مخفی در آن ایام گردید. با برچیده شدن هر گونه عرصه مستقل کارگری و سیاسی و مبارزت اقتصادی و با مشاهده پَرپَر شدن یاران مجبور به سکوت و فرو خوردن بعض تاریخی تا رشد و برآمد جنبش نوین مردمی و طبقه کارگر گردید. برای تمامی کسانی که شاهد انقلاب 57 و اعمال قدرت مردمی در کف خیابان و کارخانه و دانشگاه و سپس ناظر سرکوب و قلع و قمع دهه خونین 60 بودند،  برآمد جنبش نوین اجتماعی و مبارزات سیاسی مردمی بنظر صبر و  تأمل و سالیان زیادی را نمی بایست طی می کرد. اما افسوس که :
« خانه ویران تر از آنست که می پنداری      داغ  دیرین تر از آن است که می پنداری  ».
سرکوب دهه 60 که حتی از سرکوب بهار 58 کردستان شروع شده بود، قلع و قمع یک نسل تاریخی بود و دو دهه طول کشید تا جنبش های نوین اجتماعی شروع به نشو نما کرد. در دهه 80 همراه با جوانه زدن جنبش های آزادیخواهی، با مبارزه علیه قدرت مطلقیت حاکمیت، توسط طبقه متوسط نوین همراه بود، تشکل های مستقل کارگری در قالب های مختلف شروع به رشد و نمو کرد. مبانی نظری این تشکل ها هنوز از بحران های ایدئولوژیک، تشکیلاتی، سبک کار و ... دهه های قبل رنج می بردند، دو دهه گسست در همان جنبش های گذشته و سرکوب شدید واستبداد مطلق حاکم و جدایی کار تئوریک  در طی مبارزه پراتیک و مجموعاً توقف روند پراکسیس جنبش، خود بر مشکلات قبل افزوده بود.
سبک کار و سازماندهی و تشکیلات نوین و تشکل های جدید در دهه 80 که  برای ایجاد تشکل های کارگری و مدافعان کارگر و غیر و تشکیل شده بود، قبل از آن که حاصل یک جمع بندی تئوریک و نظری حاصل از شرایط واقعی  تاریخی و اجتماعی  و نقد شرایط موجود و تاریخی ایران و جنبش واقعی سوسیالیستی طبقه کارگر و کمونیستی جهانی باشد، عمدتاً از همان نگرش ها همراه با ضعف های نظری نشأت می گرفت.فقدان انسجام نظری و گسیختگی به دوش فعالان دوران جدید سنگینی می کرد. پراکندگی و فقدان انسجام از همان ابتدا آثار خود را بر فعالیت های جدید می گذاشت. اگر سبک کار حزب کمونیست ایران در بیش از یکصد سال قبل و سپس حزب توده طی سال های 1325 ببعد از یک انسجام نظری برخوردار بود، ( جهت گیری طبقاتی آنها در اینجا مورد بحث نیست)،  آن احزاب در مبارزت اجتماعی و طبقاتی عظیم از جمله کودتای آمریکایی 28 مرداد 32 دچار نقصان و فروپاشی شدند، اگر سازمان های مسلح دهه 50 طی مبارزات سنگین و سخت و خونین در جنگل، شهر و زندان و شکنجه گاهها انسجام خود را حفظ کردند. آنها طی تحولات عظیم اجتماعی – انقلاب بعد از سال های  57 و تحولات جهانی جنبش های سوسیالیستی طی دهه70  و تحولات اردوگاه شوروی در دهه 80  میلادی دچار تقسیم و انشعاب و جندپاره  شدند. اما تشکل های این دوران،  بدون درگیر شدن در مبارزات طبقاتی عظیم، سراسری و در سطح کلان و ملی و بدون اثر گذاری گسترده روی طبقه کارگر دچار افول و تشتت شدند. فعالانی که کمیته هماهنگی و پیگیری و دیگر تشکل ها را بوجود آوردند، بخش های عمده آن امروزه در جایگاههای متفاوت و متضاد و در تشکل هایی که ویژگی یک گرایش خاص را دارد قرار دارند. آقای حکیمی، امروزه حتی با فعالان لغو کار مزدی زاویه دارد کمیته هماهنگی که می توان گفت هنوز بهترین وضعیت را در بین دیگر گرایشات دارد،  در شهرهای مختلف کردستان و دیگر مناطق با تضاد های متعدد  روبرو است و در مجموع طی بیش از یک دهه علی رغم قطبی شدن و گسترش و تعمیق تضاد طبقاتی رشد نکرده اند.  اینک به گرایشات متعدد و متفاوت و غیر همساز با دیدگاههای اولیه تقسیم شده اند. اتحادیه کارگران آزاد سبک کارش بر اساس « چهره شدن» و علنیت و برگزاری تظاهرات چند نفره بر اساس تئوری قدرت گیری بدون طبقه قرار دارد. وقتی آقای محسن حکیمی، برای شاهرخ در دوران زندان، آنچنان پرونده کیفر خواست تنظیم کرد که سنگین تر از کیفر خواست جمهوری اسلامی علیه شاهرخ بود، هیچکدام از این تشکل ها در داخل از وی دفاع نکرده و  اقدام به کشیدن ترمز آقای حکیمی ننمودند  در داخل دو نقد به آقای حکیمی و هوادارانش توسط «جمعی از کارگران» انجام گردید که تلاش به ایجاد فضای مشترک و حذف برخوردهای غریزی و شخصی را نمود. با احترامی که برای آقای حکیمی قائلیم، هتاکی ایشان را یک امر خصلتی و سلیقه ای می دانیم که نشان دهنده کل شخصیت ایشان نبوده و بعنوان یک مبارز پیگیر با هر گرایشی درخور تقدیر می باشد. شاهرخ زمانی و حکیمی در تشکل هایی قرار داشتند که منشأ دیدگاهها مشترک بود  یعنی منشأ هر دو کمیته هماهنگی و با کمی زاویه کمیته پیگیری تشکیل شده بود. اختلافات گسترده نه ناشی از تغییر و تحولات اجتماعی در سطح ایران و یا جهان، بلکه ناشی از فقدان همبستگی و انسجام درونی تشکل ها بود.
ضعف نظری و تئوریک؛ عدم شناخت واقعی و عینی جامعه،  نقش طبقات، فقدان برنامه و نقشه راه، بی ارتباط بودن اهداف با استراتژی و راهبردها و همچنین فقدان ارتباط اهداف، سیاست ها با سازماندهی، تشکیلات، و سبک کارها همگی مجموعه آسیب هایی هستند که این تشکل ها از آن رنج می برند. و این عوامل  علت اصلی عدم رشد و گسترش آنهاست.  مبارزان نوین از دهه 80 ، از  دوران اصلاح طلبی، به تقلیل گرایی و ساده انگاری اهداف و آرمان ها و سبک مبارزه روی آوردند. به جهت ضعف نظری و بینشی، تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد گذارده و سبک کار علنی را پیشه کردند. سبک کار علنی تمام عیار، با گذار از تجربیات سرکوب های طبقه کارگر از کمون پاریس تا قتل عام ها در اوین و تمامی زندان ها در دهه 60 تا کنون یک خود خواب ساده انگارانه بود و هنوز هم هست.
هدف از بیان این واقعیات بهیچوجه سرسوزنی کاستن از ارزش تمامی مبارزات و تلاش های صادقانه کلیه این تشکل ها اعم از هماهنگی و پیگیری و کانون مدافعان و غیرو و عناصر عضو آنها نیست، بلکه هدف نشان دادن ضعف نظری، علمی و پراکسیس موجود برای بیرون رفت از شرایط بغایت بحران زدن نظری – عملی و فقدان چارچوب های معرفتی، فقدان برنامه ، راهکار و استنتاج تشکیلاتی و سازماندهی از آرمان ها و اهداف مبارزاتی است، در برابر نیات و اهداف آنان سر به تعظیم فرود می آوریم اما عملکرد کنونی آنان همانند اکثریت پدر و یا مادرانی است که قصد دارند که فرزندشان قله های ترقی علمی و عملی، خصائل انسانی را بپیماید اما فرزند غیر مطلوب شده و مطابق اهداف رشد نمی کند و این بجهت نقص  و ضعف چارچوب های نظری- معرفتی و شناخت واقعیات زنده و جاری است که علی رغم شرایط قطبی و تضادهای طبقاتی عمیق و بی حقوقی های گسترده، مانع از پیشروی و سازمان یابی طبقه کارگر توسط آنان می شود.
با کٌند شدن پیشروی و رشد تشکل ها در چارچوب ها و کارکرد های  فعلی، و با توجه به رویه علنی گرایی، شاهرخ کسی نبود که بجهت کینه طبقاتی در مقابل سرمایه متوقف و یا عقب نشینی نموده  و در مقابل ظلم و ستم دیکتاتوری سرمایه کوتاه بیاید، مسیری را که آمده بود مجبور به تداوم و نبرد یک تنه، بدون طبقه کارگر و توده ها  با نظام سرمایه هار موجود گردید. مبارزه ای که نتیجه آن از قبل معلوم بود. این سرنوشت قبل از شاهرخ در انتظار برخی از مبارزان دیگر کارگری نیز بود که تا لبه نیغ مرگ هم پیش رفتند اما بجهت آنکه آنان فاقد ریشه های سوسیالیستی شناخته شده بودند و در زندان هوشیارانه در همان چارچوب های مطالبات صنفی پای فشردند و همچنین از طرف کارگران سوسیالیست و آگاه در بیرون مدام توصیه به حفظ خود و اتخاذ راهکارهای مناسب جهت تداوم مبارزه شدند، توانستد خطر را از سر بگذرانند. اما شاهرخ که در بستر علنیت قرار داشت در تداوم مبارزه با سازش ناپذیری، پاک باختگی، صداقت، شجاعت و ایمان به سوسیالیسم و مبارزات طبقه کارگر، رژیم را مستأصل نمود تا از سر استیصال اقدام به حذف شاهرخ نماید. از طرف دیگر تنها شدن شاهرخ و مبارزه بدون توده ها و طبقه کارگر، یعنی همان مقوله ای که شاهرخ برای وحدت آنها مبارزه می کرد. مجموعه شرایط باعث شد که بدون طبقه، بدون سازماندهی و تشکل آن به مبارزه برود و در اینجا اسطوره شاهرخ بخون نشست.
وقتی آسمان غم زده غرق ستاره ها باشد هر رژیم سرمایه، سرکوبگر و دژخیمی  برای حفظ  و بقای خود مجبور است با احتیاط حرکت کند. در شرایط  حاد مبارزات طبقه کارگر و توده ها مرگ شاهرخ می توانست جرقه به باروت انقلاب بزند. اما در شرایط امروز توده ها و طبقه کارگر تبریز حدود هزار نفر از شهر پنج میلیونی کارگری تبریز در مراسم شرکت داشتند. زمانی که رژیم با زدن شاخص ها و ستاره ها موفق به عقب راندن مبارزات طبقاتی و جنبش شود اقدام به چنین جنایاتی خواهد کرد. سرودن این شعر مرحمی بر دل داغدیده ما است اما صرفاً یک مٌسکٍن بوده و لازم است که فکری اساسی برای درمان ریشه ای بیماری کنیم. شاهرخ تداوم آگاهی طبقاتی و تاریخی و سنت مبارزاتی انقلابی لایه هایی اندک از گرایش تاریخی مبارزاتی آذربایجان است که در دوران های اخیر از صمد ها، تا دهقانی ها و نابدل ها جریان داشته است و نظام سرمایه ولایت فقیه درست به همان جنایتی دست زد که سلف آن یعنی شاه سابق بر علیه پیشینیان این سنت مبارزاتی و آگاهی طبقاتی انجام داد. نظام حاکم با حذف شاهرخ عقده تاریخی خود را نسبت به پیشتازان گشود
پس از ترور شاهرخ تشکل های داخل هیچکدام به ارزیابی چنین تراژدی و ریشه یابی آن اقدام نکردند، تنها به صدور اطلاعیه های تشکل های خود و انفرادی اقدام نمودند، تا نزدیکی خود را به وی هر چه بیشتر نشان دهند. بی شک این اقدامات در داخل و خارج از کشور بسیار لازم و اثر بخش و تنها امکان مقاومت و اعتراض در شرایط واقعی کنونی است، تا هزینه این جنایات را برای رژیم بالاتر ببرد . اما تراژدی شاهرخ در بستر شرایط مبارزات طبقاتی در ایران - به استثای اشاره بسیار کوتاهی از طرف رفیق بهرام رحمانی-  اساساً مورد بررسی قرار نگرفت.  برخی افراد در اظهار سابقه دوستی با شاهرخ در داخل و خارج گوی سبقت روبودند . اما این سئوال بدون جواب ماند که اگر مسیر مبارزه شاهرخ راهکاری کاملاً مدون شده و رو به پیروزی حتمی دارد، چرا این رفقا دقیقا و بهمان سبک شاهرخ همان اقدامات و مسیر شاهرخ را طی نمی کنند؟ . ارزش گذاری در کلام بدون تحقق عملی این ارزش ها کدام بخش از مشکلات جنبش کنونی را بزعم آنان حل می کند؟ این واقعیتی است که رفقای خارج از کشور درگیر مبارزه عملی و عینی با واقعیات کنونی جامعه ایران و تضادهای طبقاتی نیستند اما این واقعه می بایست باعث شود که تحولاتی در تدوین چارجوب های معرفتی و علم مبارزه ، درک تجربیات تاریخی و درک عینی از جامعه ایران ایجاد نمایند.
شاهرخ یک اسطوره و حتی قهرمان (1) بود خاطره مقاومت و ایستادگی وی او در تاریخ مبارزات طبقاتی بیاد خواهد ماند، اما از طرف دیگر شاهرخ، فدای فقدان یک راهکار مدون، سراسری با اهداف مبارزاتی برگرفته از شرایط واقعی اجتماعی، اقتصادی موجود و شرایط تاریخی مبارزات در ایران گردید.  فرقه ای بودن، علنی کاری، رخوت و کم کاری های عمیق نظری، انقلابی، مبارزاتی، گرایشات تعریف نشده و فقدان یک راه و رسم علمی و عملی متناسب با شرایط روز و کلاف پیچیده  مبارزه طبقاتی و از همه مهمتر سازماندهی و تشکیلات متناسب در مبارزات جاری است. شاهرخ قربانی خود بسندگی و رضایت ما به وضع موجود گردید. و در نهایت شاهرخ فدای ضعف و فقدان تعهد عمیق برای یک مبارزه سراسری و طبقاتی ما گردید. امروز ما درخانه های سکت و فرقه ای خود و بدون برنامه مبارزات سراسری برای شاهرخ اشک می ریزیم اما خودمان در رفتن « تنهای» وی بسمت قربانگاه مسئول هستیم . مبارزه و دادن قربانی که در جهت رشد، گسترش و پیروزی مبارزه سراسری و طبقاتی و نبرد نهایی باشد امری گریز ناپذیر و ضروری است،  اما فرستادن تک و تنهای یک مبارز به جهنم دژخیمان  سرمایه امر دیگری است . وارونه سازی نظام طبقاتی و بخصوص سرمایه داری در تمامی ابعاد زندگی، حتی بخش هایی از مدعیان مبارزه با این نظام را هم در بر می گیرد، جنگ یک تنه شاهرخ نشان از کاستی ها، کمبودها، ناکارآیی راهبردها و سبک مبارزه طبقه کارگر و سوسیالیست ها بر علیه نظام موجود، ناشی از غیبت یک نقد مارکسیستی از شرایط واقعی موجود و تدوین یک چارچوب های معرفتی – نظری تا سبک مبارزه، سازماندهی و تشکیلاتی متناسب با آن است. با فقدان شاهرخ بجای آن که تشکل ها اقدام به نقد و بررسی بنیادی مواضع خود در تمامی ابعاد نمایند، تا باعث اثر بخشی و پیشرفت امر توده ای شدن مبارزه طبقاتی شده و جلوی چنین ضرباتی گرفته شود، با صدور اطلاعیه در سوگ شاهرخ و بیان این که نظام سرمایه او را کشت، یک احساس حقانیت، بی نقص بودن، قداست و مظلومیت  به بسیاری دست داده است. تمامی اختلافات شخصی و گروهی و گرایشی نیز بدون ذره ای تلاش بنظر می رسد، حل شده و در این قداست عموم شریکند.  تمامی نواقص و ضعف های عدم انسجام و تشکل طبقه و توده ها را متوجه نظام سرمایه می کنند، گویا در دنیا فرد متوهمی یافت می شود که انتظار مسئولیت و سوژه بودن در امر مبارزه طبقه کارگر و سازماندهی را متوجه همان نظام سرکوب بداند.در این فضا هر گونه نقد و ارزیابی نیز نسبت به بی اثری و عدم پیشروی مبارزه معطوف به سبک های کار و مبارزه ات جاری محلی از اعراب ندارد.
چه وقت از دور و تسلسل و پافشاری بر باورهای زمخت و سترون فرقه ها بیرون می آییم ؟ شاید هیچگاه و شاید نسلی نو و تازه تر سربرآورد و پای بر مبارزه سراسری و  طبقاتی، که برگرفته از عصاره شناخت عمیق وضع موجود و تجربیات تاریخی، در سراسر ایران گذارد. ما بعنوان سوژه های کنونی خود تبدیل به ابژه شده ایم. باید منتظر رستاخیزی نو بود. باید تراژدی شاهرخ را به انگیزه و تعهدی عمیق برای بیرون رفتن از خود و پیوستن با طبقه و توده ها تبدیل کنیم. صرفاً مرثیه خوانی در مزار او و سنجاق کردن خود به عزم مبارزه طبقاتی اش،  شاهرخ های دیگر را به قربانگاه می کشاند، بدون آنکه در توازن مبارزه طبقاتی تغییراتی ایجاد کند. چگونه می توان « از خود» بیرون آمد و « برای طبقه» شد؟ راهی که سخت اما عملی است. تنها در صورت این تحول عظیم و کیفی مبارزه است که حاکمان سرمایه را از جنایت علیه شاهرخ پشیمان خواهیم کرد.                                                                  
 اردشیر  مهتدی -  منصور  پیر حیاتی  
   1-...قهرمان در اینجا مقصود ارزش گذاری نیست بلکه واقعیت موجود است. ارزش همان تشکل و اتحاد طبقاتی است.

۱۳۹۴ مهر ۷, سه‌شنبه

سومین ویژه برنامه قتل شاهرخ زمانی در برنامه ماهواره برابری 24 سپتامبر

اعتراض به قتل شاهرخ زمانی، مقابل ساختمان بی بی سی، لندن سپتامبر ۲۰۱۵

اعتراض به قتل رفیق شاهرخ زمانی و در سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی در لندن

گفتگوی بهروز خباز با نینا زمانی پیرامون آرمانهای شاهرخ زمانی و مرگ او

گفتگوی بهروز خباز با ناصر زرفشان پیرامون قتل شاهرخ زمانی در زندان

آکسیون در هانوفر آلمان ،اعتراض به قتل دولتی شاهرخ زمانی در زندان جمهوری اسلامی

گزارش از آكسيون اعتراضی در هانوفر در محکوم نمودن قتل مبارز كمونيست شاهرخ زمانی



در اعتراض به قتل شاهرخ زمانی، از فعالین سرشناس و جسور جنبش کارگری وكمونيستي ایران، توسط رژیم جنایتکارجمهوری در زندان گوهردشت و در اعتراض به موج دستگيري هاي اخيرِ فعالین کارگری و سیاسي، آكسيوني در تاريخ پنج شنبه ٢٤ سپتامبر در مركز شهر هانوفر برگزار شد.  اين اكسيون توسط كانون همبستگي و پشتيباني از مبارزات مردم ايران كه  اتحادي از فعالين و جريانات سياسي در هانوفر است و كانون همبستگي با جنبش كارگري ايران- هانوفر هم جزو فعالين آن است سازماندهي شده بود. اين آكسيون در ساعت ١٧ آغاز شد و تا ساعت ١٩ ادامه داشت.  شركت كنندگان در اين تجمع اعتراضي ضمن محكوم كردن قتل شاهرخ زماني توسط رژيم جمهوري اسلامي،  خواهان آزادى فورى و بدون قيد و شرط كليه كارگران زندانى و زندانيان سياسى در ايران شده و با شعارهایی از جمله "سرنگون باد جمهورى اسلامى" به تظاهرات ایستاده خود به مدت  دو ساعت ادامه دادند

وجود چادري كه اطراف و دورتادور آن شعارهاي مختلف و عکسهایی از شاهرخ زمانی و ساير كارگران دربند قرار داشت، و توزیع صدها اطلاعیه آلماني  در رابطه با قتل شاهرخ زمانی و دور جدید سرکوبها در ایران موجب گردید که توجه عابرين به تجمع اعتراضي  جلب گردد.

در اين آكسيون احکام صادره عليه رفقا سعيد شيرزاد، محمود صالحی، رسول بداقی ،بهنام ابراهیم زاده و دستگیری رفقا واله زماني و علی نجاتی  و نيز فشارها به معلمين مبارز و سركوب آنها به ویژه در آستانه گشایش مدارس، پرونده سازی برای آن هائی که دوره محکومیت شان به پایان رسیده است، دستگیری برخی فعالان دانشجوئی در آستانه بازگشائی دانشگاه ها و فعالين مدني در انديمشك محكوم شد.  
خبرنگار تلويزيون برابري در تجمع اعتراضي حضور داشت و ضمن تحت پوشش خبري قراردادن آكسيون،  مصاحبه هايي نيز با شركت كنندگان در آن ترتيب داد. گزارش تصويري تلويزيون برابري ضميمه است.  
 در عين آكسيون خبر برپايي  مراسم بزرگداشت جان باخته گان قهرمان دهه ٦٠ در روز جمعه  ٢ اكتبر  اعلام شد.  اين مراسم نيز توسط برگزاركنندگان اين آكسيون اعتراضي سازماندهي شده است و طبق برنامه قرار است زماني نيز جهت بزرگداشت رفيق زماني در اين مراسم اختصاص يابد

کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران
زنده باد آزادی- زنده باد سوسیالیسم


كانون همبستگي با جنبش كارگري ايران - هانوفر

گزارش تلويزيون برابري لطفا براي مشاهده كليك كنيد!




در راهی که شاهرخ نشان می دهد متحد شویم

مرتجعان جهان ، سراسر براین باورند که با سرکوب و کشتار میتوانند به زندگی نکبت بار خود که به چرک وخون آلوده است، ادامه دهند. آنها بهیچوجه نمی توانند منطق ستمد ید گان، پا برهنگان و استثمار شوندگان را درک کنند، آنها به دیا لکتیک مقاومت ومبارزه ی طبقا تی در جامعه که نیروی محرکه ی تاریخ است، که طبقه ای طبقه ی دیگر را دیر یا زود بر میاندازد و طبقه ی نوینی به قدرت میرسد بی باورند. ذهنیگری اساس اندیشه آنهاست.
حاکمان مسلمان ایران که بکار بردن شمشیر را از بادیه نشینان حجاز هزار و چند صد سال پیش به عاریه گرفته اند، ذهنیگری را به غایت رسانده اند و در این خیال باطل بسر می برند که جنگ و جدال کنونی بین پائینی ها و با لائی ها برسر حلال و حرام است! آنها بزرگترین جنایت خود را با  بسم الله آغاز می کنند! و در انجماد فکری پناه به استخاره می برند.
زندگی اکنون لشکر طبقاتی بیش از شصت میلیون را در ایران بوجود آورده، پیشروان آگاه طبقه کارگر را در مبارزه ای میان مرگ و زندگی پرورش داده که آگاهی طبقاتی خود را صرف سازماندهی و صف آرائی کارگران و زحمتکشان کرده و میروند  تا تشکیلات پراکند ه ی خود را متحد و سراسری سازند و با آبدیده شدن کادر های خودی در کوران مبارزۀ جاری، تشکیلات سیاسی پیشرو خود را که بتواند نقش سکاندار پر تجر به ای را در این دریای توفانی بازی کند، شکل دهند. چنین است منطق طبقه کارگر و متحدانش توده های وسیع مردمی.
 دو جهانبینی، دو منطق، دو سیاست و سبک کار متضاد در برابر هم قرار گرفته اند. شاهرخ زمانی زائیده­ی چنین جامعه ایست و نمونه خوب یک پیشرو طبقاتی، یک کارگر آگاه و یک سازمانده کمونیست است که در عمل ثابت کرد او همتراز وظیفه شناس­ترین فرزندان طبقه ی خود بود ه وجان خود را بی دریغ فدای انجام وظیفه اش کرد.  درست بدین دلیل است که پیروان او هر روز بیشتر   می شوند و گفتار و کردار ش به الگوئی برای ادامه دهندگان راه سوسیالیستی تبدیل می گردد در سوی دیگر این جدال رژیم اسلامی حاکم است که از درون رژیمی پوسیده است.
قدرت کارگران و توده ی عظیم مردم ، بزرگترین نیروی محرکه ی تاریخی تغییر انقلابی کنونی است و در ایران در حال برخاستن است. در برابر آن مقاومت بی فایده است، دشمنان آنها مشتی ارازل و اوباش اسلامی هستند که موقتن تا دندان مسلح اند، وماشین دولتی را برای ادامه حیات خود بکار گرفته اند، اما بنا بر ماهیتشان تضاد درونی شان هر روز حاد ترمی شود. آنها از سوی دیگر توسط مردمِ مقاوم حلقه به حلقه محاصره شده اند.
حلقه ی اول : آنها در محاصره کارگران هستند که چرخ زندگی و تولید بدست آنها ست و در سراسر ایران در پیشاپیش صف مبارزات جاری قرار دارند.
حلقه ی دوم : مقاومت معلمان، پرستاران، دانشجویانند که زیرآب باصطلاح فرهنگ اسلامی را    کشیده اند و امروز فرهنگ مردم ایران را با فرهنگی سکولار، ضد حاکمیت اسلامی و خواهان تغییر و نوآوری تبدیل کرده اند. این حلقه با کار خود یار و یاور بزرگی برای حلقه ی اول است.
حلقه ی سوم : حلقه ی ستمدیگان مضاعف اند : زنان ، ملیت های تحت ستم، اقلیت های مذهبی، قومی و از آن­جمله مهاجران موجود. اینها متحدان حلقه ها ی با لا می باشند و در خیزش عمومی ، پرولتاریا و حزب انقلابی باید مهارت خود را برای کشاندن آنها به کوران اصلی انقلابی بکار برد.
چنین است سیمای واقعی مبارزه­ی طبقاتی درایران، توفان انقلاب در حال شکل گیریست.
تاریخ  یک­بار دیگر تمام انقلابیون نسل گذشته را که بی شک گران­بهاترین ارزش ها را برای امر رهائی طبقه کارگر دارند، آنها نماینده ی گذشته ای خون­بارند که هزاران رفقای خوبشان را از دست داده اند، از شکست ها گذشته اند و با شستن خون رفقایشان و جمعندی از تجارب شکست، با      درایت تر از گذشته به مبارزه ادامه داده اند، آنها تجربه ی سازماندهی، کار مخفی و علنی و کار تبلیغی - ترویجی را دارند، چنانچه متحد شوند و سمت و سوی راهی که شاهرخ نشان داده است را در پیش گیرند، نیروی عظیم کارگران و توده­ی در حال برخاستن شکست ناپذیر خواهد شد.


محسن رضوانی - 27سپتامبر 2015

مرگ شاهرخ زمانی‌ و ضرورت تشکل طبقه کارگر / گفتگو با رحمان حسین زاده و محمد رضا شالگونی

گزارش از آكسيون اعتراضی در هانوفر در محکوم نمودن قتل مبارز كمونيست شاهرخ زمانی‬


گزارش از آكسيون اعتراضی در هانوفر در محکوم نمودن قتل مبارز كمونيست شاهرخ زمانی‬
‪ ‬
در اعتراض به قتل شاهرخ زمانی، از فعالین سرشناس و جسور جنبش کارگری وكمونيستي ایران، توسط رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی در زندان گوهردشت و در اعتراض به موج دستگيري هاي اخيرِ فعالین کارگری و سیاسي، آكسيوني در تاريخ پنج شنبه ٢٤ سپتامبر در مركز شهر هانوفر برگزار شد.  اين اكسيون توسط كانون همبستگي و پشتيباني از مبارزات مردم ايران كه  اتحادي از فعالين و جريانات سياسي در هانوفر است و كانون همبستگي با جنبش كارگري ايران- هانوفر هم جزو فعالين آن است سازماندهي شده بود. اين آكسيون در ساعت ١٧ آغاز شد و تا ساعت ١٩ ادامه داشت.  شركت كنندگان در اين تجمع اعتراضي ضمن محكوم كردن قتل شاهرخ زماني توسط رژيم جمهوري اسلامي،  خواهان آزادى فورى و بدون قيد و شرط كليه كارگران زندانى و زندانيان سياسى در ايران شده و با شعارهایی از جمله "سرنگون باد جمهورى اسلامى" به تظاهرات ایستاده خود به مدت  دو ساعت ادامه دادند.

وجود چادري كه اطراف و دورتادور آن شعارهاي مختلف و عکسهایی از شاهرخ زمانی و ساير كارگران دربند قرار داشت، و توزیع صدها اطلاعیه آلماني  در رابطه با قتل شاهرخ زمانی و دور جدید سرکوبها در ایران موجب گردید که توجه عابرين به تجمع اعتراضي  جلب گردد.

در اين آكسيون احکام صادره عليه رفقا سعيد شيرزاد، محمود صالحی، رسول بداقی ،بهنام ابراهیم زاده و دستگیری رفقا واله زماني و علی نجاتی  و نيز فشارها به معلمين مبارز و سركوب آنها به ویژه در آستانه گشایش مدارس، پرونده سازی برای آن هائی که دوره محکومیت شان به پایان رسیده است، دستگیری برخی فعالان دانشجوئی در آستانه بازگشائی دانشگاه ها و فعالين مدني در انديمشك محكوم شد. 
خبرنگار تلويزيون برابري در تجمع اعتراضي حضور داشت و ضمن تحت پوشش خبري قراردادن آكسيون،  مصاحبه هايي نيز با شركت كنندگان در آن ترتيب داد. گزارش تصويري تلويزيون برابري ضميمه است. 
 در عين آكسيون خبر برپايي  مراسم بزرگداشت جان باخته گان قهرمان دهه ٦٠ در روز جمعه  ٢ اكتبر  اعلام شد.  اين مراسم نيز توسط برگزاركنندگان اين آكسيون اعتراضي سازماندهي شده است و طبق برنامه قرار است زماني نيز جهت بزرگداشت رفيق زماني در اين مراسم اختصاص يابد.

‎‫کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد‬
‎‫سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران‬
‎‫زنده باد آزادی- زنده باد سوسیالیسم‬
كانون همبستگى با جنبش كارگرى ايران - هانوفر

گزارش تلويزيون برابري لطفا براي مشاهده كليك كنيد!

کوشندگان سندیکای کارگران نقاش ساختمانی و نیشکر هفت تپه را آزاد کنید

در حالی که در چند ماه گذشته خبر ورود پی در پی نمایندگان و صاحبان سرمایه و شرکت های چند ملیتی به میهن بلا کشیده ما در رسانه ها منتشر می شود و همچنین اظهارات مستمر مقامات گوناگون کشوری از وجود فسادهای بزرگ اقتصادی و غارت و حیف و میل اموال عمومی و منابع طبیعی حکایت دارد؛ متاسفانه خبر از تشدید فشار بر کوشندگان سندیکایی حقوق کارگران و زحمتکشان چنگ بر دل و جان هر انسان آزاده و عدالت جو می کشد. دستگیری کارگر زحمتکش نقاش ساختمانی آقای واله زمانی برادرزاده زنده یاد کوشنده حقوق کارگری شاهرخ زمانی و عضو شاخص سندیکای کارگران نقاش ساختمانی و آقای علی نجاتی از مدافعین حقوق کارگری سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، نمونه ای از این گونه اقدامات ناروا و ناعادلانه علیه حقوق کارگران و زحمتکشان می باشد.
سندیکای کارگران شرکت واحد علیرغم اینکه خود نیز همیشه تحت فشار تهدید، اخراج و زندان  قرار دارد هم صدا با عموم مردم شریف زحمتکش ایران اینگونه اقدامات ناقض حقوق کارگری و عدالت اجتماعی را مورد اعتراض قرار داده و خواستار آزادی هر چه سریعتر این دو کارگر زحمتکش و دیگر دادخواهان و مدافعان حقوق صنفی زحمتکشان ایران می باشد. حق و عدالت و آزادی حکم می کند فریاد دادخواهی کارگران را باید شنید! تجربه ی تاریخ بشری نشان داده است فریاد دادخواهی بریدنی نیست!
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

واله زمانی از اعضای سندیکای نقاش استان البرز بعد از هشت روز بازداشت با سپردن ۲۰۰ میلیون وثیقه از زندان آزاد شد‎

واله زمانی از اعضای سندیکای نقاش استان البرز بعد از هشت روز بازداشت با سپردن ۲۰۰ میلیون وثیقه از زندان آزاد شد‎
واله زمانی چهره خوش نام و زحمتکش سندیکای کارگران نقاش استان البرز که به علل نامعلومی بازداشت شده بود با سپردن ۲۰۰ میلیون تومان وثیقه بعد از هشت روز بازداشت از بند ۲۰۹ زندان اوین آزاد شد.
ما ضمن خوشحالی از آزادی این کوشنده سندیکایی آرزومندیم همه زندانیان مدافع حقوق کارگری و عدالت اجتماعی از زندان آزاد شده و اینگونه اعمال و رفتار علیه مدافعان حقوق زحمتکشان پایان یابد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

میلاد درویش فعال کارگری و مستند ساز با سپردن وثیقه از زندان اوین ازاد شد

طبق اخبار رسیده به ایمیل سندیکا میلاد درویش فعال کارگری و مستند ساز که در شهریور ماه بازداشت شده بود با سپردن وثیقه از بند هشت زندان اوین آزاد شده است.
ما ضمن خوشحالی از آزادی این فعال کارگری خواستار آزادی همه زندانیان مدافع حقوق کارگری و عدالت اجتماعی هستیم.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

نینا زمانی از مرگ پدرش شاهرخ زمانی‌ سخن می‌گوید

شعری از زندانی سیاسی خالد حردانی هم سلولی و هم بند شاهرخ زمانی


من در سوگ تو اشک نخواهم ریخت؛
زیرا؛
تو؛
همچون قهرمانان افسانه ها؛
با میله های زندان؛
وداع گفتی؛
و؛ همچون نور درخشان خورشید؛
در بهاری به بلندای تاریخ؛
قلب تاریک استبداد سرزمینم را؛
عشقی؛
نوری؛
و شعله ی فروزان؛
جاودانه؛
بخشیدی؛
هر روز بیادت رفیق؛
من؛
در قلب شاپرک ها؛

قیام خواهم کرد.

آخرین پیام شاهرخ زمانی به واله زمانی



پسرعمو زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست. ماموریت ما 

در زندگی بی مشکل زیستن نیست.با انگیزه زیستن است.

۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

اطلاعیه : احزاب ، سازمان ها ونیرو های چپ و کمونیست قاتل شاهرخ زمانی جمهوری اسلامی است

کارگران وآزادیخواهان

خبرگزاری ها مرگ غیرمنتظره رفیق شاهرخ زمانی کارگر زندانی را اعلام نموده اند. مرگ در اسارت رژیمی که هزاران قتل را در پرونده خویش دارد مرگی ساده نیست . قتل های تدریجی ومرگ های مشکوک در زندان های این رژیم سابقه ای طولانی دارند . شاهرخ به عنوان یکی از سازش ناپذیر ترین رهبران کارگری با تنی سالم و ورزیده به زندان رفت وشکنجه ها و فشارهای جلادان حکومتی به تنهایی نمی توانست او را از پای در آورده باشد . شواهد نشان می دهد مرگ او مصداق یک قتل عمد سازمانیافته است .خون در دهان و پیکری زخمی محصول چیزی جز ضرب وشتم او نمی تواند باشد . کالبدشکافی توسط افراد مطمئن وغیر دولتی تنها راه دستیابی به این حقیقت است. در هر صورت مسئول این مرگ و قتل ، جمهوری اسلامی است. سران جنایت کار این حکومت در پی هر شکستی در مناسبات شان با جهان پیرامون در وحشت از خیزش توده ای در مناسبات جدید دست به تشدید سرکوب و ارعاب مخالفان می زنند. همانند قتلعام زندانیان سیاسی پس از پذیرش قطعنامه 597. اینک پس از توافق با امپریالیستها و زدن کلید دور جدیدی از ریاضت اقتصادی وسیاست بورژوایی علیه مردم از بیم برآیند جنبش های اجتماعی و کارگری به رهبران عملی و فعالان سیاسی ـ اجتماعی رادیکال حمله می کنند .اعدام خاموش شاهرخ یکی از صد ها نمونه درتاریخ خونبار جمهوری اسلامی است. شاهرخ زمانی بعنوان یکی از رهبران عملی و کمونیست در جنبش کارگری که تجربیات بهمن 57 را حمل می کرد درست نشانه های آن جریانی را نمایندگی می کرد که موجب ترس رژیم از آغاز بوده است. شاهرخ طلایه های یک جنبش کارگری وانقلابی قدرتمند را تداعی می کرد چیزی که کابوس جمهوری اسلامی است .
ما ضمن همدردی با خانواده شاهرخ و بزرگداشت یاد این کارگر کمونیست به همه کارگران و آزادیخواهان هشدار می دهیم تا ازهر طریق ممکن برای حمایت از زندانیان سیاسی و کارگران زندانی هزینه چنین اتفاقاتی را در زندان های رژیم بالا ببرند وضمن افشای این قتل های خاموش در هرکجا هستند به همراه آزادیخواهان دیگر، عرصه را برجمهوری اسلامی تنگ کنند. ازنیروهای چپ و کمونیست می خواهیم ضمن سازمان دادن چنین فعالیت های افشاگرانه علیه همه جناح ها و چهره های رژیم و دردفاع از انقلاب و کمونیسم که آرمان شاهرخ بود در هرحرکتی که به این هدف ها یاری می رساند، فعالانه شرکت کنند. گرامی باد یاد کارگر کمونیست شاهرخ زمانی از رهبران جنبش انقلابی کارگران ایران
سرنگون باد رژیم سرمایه داری اسلامی ایران
زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیسم!
کارگر زندانی زندانی سیاسی آزاد باید گردد.
نشست احزاب ، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست
سه-شنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ برابر با ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۵

اسامی امضا کنندگان :
١- اتحاد چپ ایرانیان در خارج کشور
٢- اتحاد چپ سوسیالیستی ایرانیان
۳- حزب رنجبران ایران
۴- حزب کمونیست ایران
۵- حزب کمونیست ایران ( مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست)
۶- سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
۷- سازمان راه کارگر
۸- سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
۹- شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران- استکهلم
۱۰- شورای فعالین سوسیالیست و آزادیخواه- هامبورگ
۱۱-کانون اندیشه کپنهاگ -دانمارک
۱۲- کانون همبستگی با کارگران ایران- گوتنبرگ
۱۳-کمیته جوانان بلژیک
۱۳- کمیته بین المللی برای حمایت زندانیان سیاسی ایران- ناظر
۱۴- کمیته حمایت از مبارزات جنبش کارگری ایران- دانمارک
۱۵- کمیته حمایت از مبارزات کارگران ایران- فنلاند
۱۶- کمیته خارج کشور سازمان فدائیان(اقلیت)
۱۷- کمیته یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه٦٠در ایران - مونترال، کانادا
۱۸- نهاد همبستگی با جنبش کارگری ایران- غرب آلمان<

...

دلاور،

با سلام و خسته نباشید
شعر زیر به همراه عکس را درج نمایید   

با تشکر :
دلاور،
زمانی ست
دلاور،
شهابی ست
دلاور چو بهنام و محمود و عثمان!
دلاور،
بُداغی ست
دلاور نویدِ خروشانِ فرداست!
دلاور
سرودی به امواجِ هر رود
ذلاور
خروشان شود
متحد، سرخ!

دلاور چو رخشان
دلاور چکادش به خون در شکنجه!
دلاور ندایش
به چخماق و آتش
دلاور
به بن بستهای زمانه
شود چیره بر یأس،
به امیدهایش کُند فکرِ تازه!
دهد مُژده بر اتحادِ رفیقان؛
کنون یأس را از خودت این چنین ران!
کنون یأس را از خودت این چنین ران!
کنون یأس را از خودت این چنین ران...
«علی سالکی»