باز جویی مجدد از
شاهرخ زمانی!!!
و
چرا شاهرخ زمانی به
قزل حصار تبعید شده است؟
در کمال بی شرمی و برای چنگ و
دندان نشان دادن به جنبش کارگران شاهرخ زمانی را روز شنبه۲۳ فروردین ۱۳۹۳ به شعبه ۷بازپرسی انقلاب کرج برده و او را تحت بازجویی قرار دادند. از او پرسیدند
که چرا در رابطه با اعدام زندانیان در گوهردشت گزارش دادهای و نوشتهای که اینجا
مرگ هم ناله میکند؟ شاهرخ در جواب گفته است من بعد از ۳۶ روز اعتصاب غذا در جهت اعتراض به تبعید غیرقانونی خود از گوهردشت به قزلحصار توان جوابگویی به سوالات شما را ندارم تنها میتوانم بگویم تمام
این اتهامات دروغ و ساختگی است. من فقط پس از روشن شدن
تکلیف تبعید غیرقانونی که به من تحمیل شده است و در حضور وکیلم به سوالات میتوانم
جواب بدهم.
ما ضمن محکوم کردن بازجوئی مجدد شاهرخ زمانی اعلام میداریم جمهوری اسلامی برای
ایجاد انحراف در شرایط کنونی دست به این نمایشهای مسخره میزند چراکه در مقا بل
اعتراضات و مقاومت شاهرخ زمانی و حمایتهای بیدریغی که تشکلها، کارگران و مردم از
شاهرخ به عمل آورده و میآورند میخواهد خلط مبحث کرده و راه گریزی برای مقابله با اعتراضات نسبت به اعمال
غیرقانونی خود
و مامورانش پیدا کند.
ما اعلام میداریم کارگران- فعالین کارگری- تشکلها و نهادهای داخلی و جهانی با توجه به حرکتهای اخیر ادارات، سازمانها و
نهادهای دولتی مربوط به زندان ثابت میشود که مسیر مبارزه کنونی درست بوده و برای
وادار کردن جمهوری اسلامی به عقب نشینی این مسیر را
هرچه بیشتر
باید ادامه داد. حمایتهای گستردهی شما از
زندانیان سیاسی به خصوص کارگر زندانی شاهرخ زمانی نشان میدهد که سنگر مبارزهی جدیدی
باز شده و کارگران در این سنگر دست بالا را دارند و جمهوری اسلامی از روی ناامیدی
تهدید میکند و چنگ و دندان نشان میدهد.
با استناد به اخباری که از درون زندان و ماموران کسب می شود ثابت میشود
ماموران عالی رتبه و نهادهای مربوطه برای شکست دادن زندانیان مبارز سالن ۱۲ گوهردشت جلسات متعدد و مخفی با برخی از زندانیان گوهردشت (زندانیان طرفدار جمهوری اسلامی) تشکیل میدادند و یکی از
نتایج آن طومار درخواستی برنامهریزی شده توسط آنها برای بر هم زدن شورای
زندانیان سالن ۱۲ که یک مبارزه گروهی بوده
و اعضای انتخابی آن عبارت بودند از خالد حردانی، سمکو خلقتی و شاهرخ زمانی باعث شده بود زندان و کنترل غیرقانونی و ضد انسانی از دست
ماموران اداره اطلاعات خارج شود. بی دلیل نیست که بیشتر
امضاکنندگان طومار فوق همیشه در مرخصی به سر میبرند، این دستمزدی است که وزارت
اطلاعات به همکارانش میدهد از نتایج جلسات مشترک آنها انتقال سمکو خلقتی به زندان
اوین، شاهرخ زمانی به زندان قزل حصار و تنها ماندن نفر سوم شورای نمایندگان
زندانیان خالد حردانی در گوهردشت است.
وزارت اطلاعات با همکاری زندانیان حامی جمهوری اسلامی در سالن ۱۲ وقتی
نتوانستند در رای گیری مهره های خود را به عنوان نماینده به زندانیان سیاسی تحمیل
کنند، در جلسات پنهانی برای شکست دادن مبارزه گروهی و متشکل زندانیان سالن ۱۲ تصمیم گرفتند نمایندگان آنها را به زندانهای مختلف پراکنده نمایند تا از این
طریق بتوانند سنگر جدید ایجاد شده علیه ظلم و ستم و اعمال غیرقانونی و غیرانسانی
را مغلوب نمایند. این ثابت می کند که انتقال شاهرخ زمانی و سمکو خلقتی یک انتقال
ساده و شخصی نیست، بلکه هدف دشمن به شکست کشاندن یک مبارزه متشکل جهت کسب مطالبات دمکراتیک و آزادیخواهانهای
است که اکنون متولی کسب آن طبقه کارگر میباشد، بنابراین با توجه به این زاویه
خاص این نبرد جزء مطالبات طبقه کارگر قرار گرفته و بطور غیرمستقیم بخش کوچکی از مبارزهی میان کارگران و سرمایهداری قرار دارد، از این
بابت است که شاهرخ زمانی با دقت بیشتر مقاومت می کند.
ما از تمامی فعالین، تشکل ها و کارگران، زنان، معلمان، دانشجویان، جوانان
و مردم آزادیخواه ایران و جهان می خواهیم
همچنان به حمایتهای بیدریغ خود از کارگر زندانی شاهرخ زمانی ادامه بدهند و با
نوشتن شکایت نامه، طومار، زدن تلفن به ادارات مربوطه و بر گزاری اعتراضات جمعی
و جلب حمایت های بیشتر و گسترده تر از روابط جهانی خود قدم های بزرگی بردارند.
پیش به سوی اتحاد بیشتر
برای فشار بیشتر
پیش
به سوی اعتراضات گستردهتر با شعار
کارگر
زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد
کمیته
حمایت از شاهرخ زمانی
ازفحوای کلام این بیانیه ی شما- کمیته ی دفاع از شاهرخ زمانی نیز معلوم می شود که با باور من، هنوز نمی خواهیم و نمی خواهید، یا توان و یا آگاهی از در پیش گرفتن مبارزه اصلی و اساسی که دعوت از کارگران و زحمتکشان برای تهدیدات جدی و مبارزه جدی یعنی فراخواندن کارگران به یک مبارزه سراسری در شکل اعتصابات سراسری عمومی و سیاسی اقتصادی و آماده کردن طبقه از نظر ذهنی و مادی برای آن و بهمراه تشکیل کمیته های مخفی اعتصاب در محل کار و محل زندگی کارگران و خانواده های کارگری است، موجود نیست. فعالان کارگری فاقد چنین اراده ای هستند و این هم از نتایج حداقل 20 سال مبارزه علنی و به نوعی در چارچوب قوانین موجود و ورود تفکرات وروش های مبارزاتی و عناصر طبقات دیگر در طبقه ی کارگر هست. راستش را هم بخواهید بین طبقه ی کارگر در جامعه ی طبقاتی و طبقات دیگر و حتی ارتجاعی ترین شان دیوار چین موجود نیست، فقط یک سیاست طبقاتی که از یک سازمان طبقاتی کارگران ساخته است، می تواند مانع از سلطه کرم ساقه خوار یعنی اپوتونیسم و رویزیونیسم بر کارگران و اعمال آنها گردد که متأسفانه فعلن با باور من، و واقعیات موجود طبقه کارگر در ایران فاقد آن است. آری، هنور دوره فقط نامه نویسی و به این انسانکُش و آن نوکر سرمایه و پوفیوس وغیره دادن، بعوض به مصاف طلبیدن جدی دولت و سرمایه داران بر روی میز فعالان کارگری است که نشان داده است که مثمر ثمر نیست. رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داری با تجربه 37 ساله استثمار گرانه، قاتلانه و کارگر ستیزانه و تجربه آموزی از همقطاران جنایت کار و استثمار گر بین المللی یعنی امپریالیست ها و اتاق های فکر شان، آگاهانه فشار بر زندانیان کارگر و بویژه بر فعالترین آنها را، درست در آستانه اول ماه مه افزایش داده است تا اول ماه مه را از سر بگذراند، تا بتواند در آینده با توافقات در راه با دولت های امپریالیستی و پذیرش عملی تمام و کمال برنامه های سازمانهای جهانی سرمایه یعنی صندوق بین الللی وسازمان جهانی کار یعنی وزارت خانه های امور اقتصادیو دارائی و کار سرمایه داران در سطح جهانی و سرازیرتر شدن سرمایه داران حریص تر از داخلی خارجی به ایران، حمله خود را تعمیق دهد و طبقه کارگر را در برابر کار انجام شده قرار دهد. طبقه کارگر و بویژه کارگران آگاه و کمونیست فقط با درپیش یک استراتژی تعرضی و سیاستی که کلیت اوضاع را نشانه بگیرد، می تواند و قادر هست که تعرضات همه جانبه ( قطع یارانه ها، گسترش فقر و گرانی، بیکاری و پی آمد های آن گسترش قراردادهای پیمانی و موقت و تحمیل زندگی 4 برابر زیر خط فقر و...) خنثی کرده و فضا را برای یک مبارزه واقعی طبقاتی آماده کند، ببینید، چگونه جمهوری سرمایه داری تعیین حداقل دستمزد 4 برابر زیر خط فقر را گذراند و الآن هیچ صحبتی نیز از آن در میان نیست، بلکه مسائل عدیده ی دیگری برای کارگران و زحمتکشان مانند قطع یارانه های بطور کلی و گرانی انرژی و همین مسئله فشار بر کارگران زندانی را برنامه ریزی نموده و دارد کار خویش، یعنی جنایت، یعنی مرگ و نیستی یعنی نکبت و فلاکت را در جامعه گستترش دادن است، ادامه داده و پیش می برد. نمی دانم تا چه زمانی این سیاست سترون تحمیل شده بر کارگران و باصطلاح فعالان کارگری ادامه خواهد داشت، باید امیدوار بود، فعالان جوان کارگری به میدان آمده و همه کاسه کوسه ی جانیان حاکم سرمایه وسیاست نازا و غیر مبارزاتی باصطلاح پیش کسوتان کارگری را که یک روز بهمدیگر فحش می دهند و فردا یکدیگر در آغوش می گیرند را بر هم زده و یک مبارزه مخفی و غیرعلنی و ایجاد یک ارتباط دیالکتیکی بین آن و مبارزات جاری بر قرار نمایند. و آرزوی شاخرخ زمانی ها یعنی تولد حزب کارگران فعال را در عرصه سیاست و اقتصاد شاهد باشیم.از درخت هنزل آرزوی میوه ای چون سیب سرخ و انگور شراب ناب داشتن واقعن و حقیقتاٌ آرزوئی بیهوده و پوچ است!
پاسخحذف