مهمترین
رهنمود شاهرخ زمانی به طبقه کارگر عبارت است از :
" کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل
نظر در نقاد اختلاف"
معنا و مفهوم این رهنمود چیست؟
راه کار
نهایی و سبک کاری یا متدی که شاهرخ زمانی به
کارگران و فعالین انقلابی بیان کرد چنین است :
او می گفت
: "تنها چاره ما زحمتکشان وحدت و تشکیلات است"
و راه کار عملی شعار فوق را با توجه به پراکندگی موجود در دو جمله جمع بندی کرده
بود " کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل
نظر در نقاط اختلاف" و راه
کار عملی شدن چنین طرحی در بستر عینی مبارزه را این گونه ارایه داد ، " تشکل های مستقل موجود کارگری باید دست در دست اقدام به
ایجاد هیات موسس فدارسیون سراسری کنند و انقلابیون طبقه کارگر همزمان اقدام به ایجاد
نطفه های اولیه حزب انقلابی طبقه کارگر نمایند طبقه کارگر فقط از طریق این دو عمل،
موازی با هم می تواند همبسنتگی طبقاتی خود را ممکن کرده و به وحدت و تشکیلات دست
یابد"
زنده باد کارگران پیروز بافق
من شاهرخ زمانی عضو هیات بازگشایی سندیکای نقاشان
تهران و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری که به جرم تلاش
برای ایجاد سندیکا و تشکل کارگری زندانی شدم از زندان گوهر دشت کرج دستان پر
توان کارگران معدن سنگ آهن بافق را بگرمی می فشارم و پیروزی در این دوره را به این
همرزمان تبریک گفته و ارزو دارم در مراحل بعدی مبارزات خود به سطح بالاتری از
همبستگی طبقاتی دست بیابند بامید چنان روزی ...
دوستان، کارگران مبارز بافق این را در تمامی مراحل
مبارزاتی خود بخاطر بسپارید که :
تنها راه پیروزی زحمتکشان وحدت و تشکیلات است !!!
سخن من رو به تشکل ها و فعالین کارگری از جمله
سندیکاهای شرکت واحد، هفت تپه، نقاشان تهران و البرز و خبازان و فلزکار مکانیک
همچنین اتحادیه ازاد کارگران ، کمیته های هماهنگی و پیگیری و کمیته های دفاع و ...
است ، دوستان شما را خطاب قرار داده و توجه شما را به وضعیت کنونی طبقه کارگر و نیاز
های آن در جهت ایجاد تشکل و سازمان یابی جلب می کنم .
کارگران ایران بی وقفه در اشکال و برای مطالبات مختلف
به میدان می ایند و مدتی هزینه های بسیار بالایی نسبت به مطالبات طرح شده می دهند
و سپس با دست اورد کوچک و بیشتر مواقع بدون هیچ دست اوردی تن به مبارزه فرسایشی می
دهند. اما همچنان مبارزه در ایران به شدت ادامه دارد و سیکل و دوره های فراز و
نشیب مبارزات کارگران هر روز با بس امد های فشرده تر از قبل رخ می دهد و باز فروکش
کرده چند صباحی ارام می گیرد ، و دوباره با شتاب و شدتی بیشتر از قبل تبلور
یافته به اوج می رسد و باز فرو می نشیند، سوال اینجاست :
که چرا ما از این همه فراز و نشیب و اوج گیری دم به
افزون هیچ طرفه ای بر نمی بندیم؟
این ترس کاملا" بجاست که دشمنان طبقه کارگر از
خلاءی که به خاطر عدم انجام وظایف از طرف ما ایجاد شده است استفاده کرده کارگران
را به راهی که منافع سرمایه داری لازم دارد بیشتر از قبل بکشانند، و ما در مقابل
عمل انجام شده قرار بگیریم، که در آن زمان سخن گفتن از رسالت طبقاتی ، تشکیلاتی و
بزرگ نمایی مطالبات کوچک و نشان دادن بر و بازو به یک دیگر و ... هیچ دردی را دوا
نخواهند کرد.
ایا شما فکر نمی کنید ما در انجام وظایف و رسالت های
خود محدودیت های تاریخی و زمانی داریم ؟
آیا فکر می کنید زمان توقف می کند تا ما برای انجام
رسالت و وظایف و دست یابی به همبستگی طبقاتی خود را اماده کنیم ؟
بدون اینکه خود را فریب بدهیم ویا موارد کسب شده را
بزرگنمایی کرده و معایب خود را پنهان کنیم و یا همچنان دنباله روی از حرکت
های خود به خودی را تقدس نماییم ، بیاید معایب را پیش رو بگذاریم و برای
مبارزه با مشکلات قبول کنیم که مبارزه در این میدان از عهده همه ی ما به
صورت تک به تک خارج است و برای کسب موفقیت هیچ چاره ای جز به رسمیت شناختن همدیگر
و اختلافات موجود نداریم که باید در نقاط مشترک آگاهانه توانائیهایمان را روی هم
گذاشته با قدرت متمرکز به مقابله با سرمایه داری و دشمنان کارگران بپردازیم و از
بابت موضوع مبارزه و همکاری نباید هیچ نگران بود چرا که همیشه در سطح کشور در چند
نقطه مبارزه بشدت در جریان است که هم اکنون کارگران بافق پرچم مبارزه را به دوش می
کشند و موفقیتی هم بدست اوردند که شما می توانید در کمک به این مبارزه و
انتقال تجربیات آن به بخش های دیگر آن را به سمت سراسری شدن و جلب حمایت دیگر بخش
های کارگری از مبارزات کارگران بافق پیش ببرید البته نباید عجله کرد بلکه باید از
جایی با دقت و به صورت سازمان یافته و برنامه ریزی شده شروع کرد و این توانائی را
مجموعه ی شما دوستان دارید.
با این حال بهتر است به موارد زیر نیز توجه شود :
با توجه به اینکه طی ده سال گذشته ثابت شده است که
هیچ کدام به تنهایی توانایی فوق را نداریم باید این واقعیت را همه بپذیریم، تا
زمانی که این واقعیت را نپذیریم نه تنها تن به همبستگی نخواهیم داد بلکه مانع
همبستگی خواهیم بود و برای توجیه خود مجبور به انکار بقیه خواهیم شد و این انکارها
در اشکال فرقه ای و بعضا" در قالب سندیکالیستی تا به این روز صد ها بار خود
را نشان داده و ضربات مهلکی به طبقه کارگر زده است این هدر دادن تواناییهای طبقه
کارگر در مبارزه با دشمن است برای اثبات این ادعا که هیچ کدام از تشکل های فوق به
تنهایی توان هیچ کار عملی را ندارند یک دلیل کافی است و آن این است که اکثریت
مطالبات کارگرانی که طی ده سال گذشته دست به اعتراض زدند مطالبه مشترک با دیگر بخش
های کارگری بوده است بنا براین می توانست باعث اعتصاب همزمان چند کارخانه برای
مطالبه مشترک باشد و چنین سازماندهی و وظیفه به عهده تشکل های فوق است که طی ده سال
هرگز چنین اتفاقی رخ نداده است و اکنون مطالبه کارگران بافق یک مطالبه مشترک نه
تنها رشته ای و نه تنها منطقه ای و نه تنها ملی و بلکه یک مطالبه جهانی است و اگر
حتی یکی ازتشکل های فوق توان انجام وظیفه و رسالت داشته باشد باید می توانست تمامی
یا حداقل یک کار خانه یا یک معدن دیگر را به حمایت از کارگران بافق برای چنین
مطالبه مشترک به اعتصاب بکشاند آیا چنین توانی داریم ؟ اگر داریم پس چرا این کار
را نمی کنیم؟ همین یک دلیل کافی است که بپذیریم هیچ کدام از ما به تنهایی
توان انجام وظایف و رسالت تاریخی خود را نداریم و بهتر است دست در دست همدیگر
بگذاریم. البته بیشتر دوستان با بهانه قرار دادن سه دلیل کاملا" غیر
منطقی یقه خود را از همکاریها رها می کنند تعدادی خود را تشکل واقعی کارگری دانسته
و همچنین خود را محدود به فعالیت اقتصادی کرده بقیه را سیاسی می دانند و از آنها
دوری می کنند و این را بهانه ای برای عدم انجام وظیفه پیش می برند و بیشتر از نظر
گاه سندیکالیستی موضوع را توجیه می کنند در پی ثابت خواهم کرد که هیچ فاصله بین
مطالبات سیاسی و اقتصادی کارگران وجود ندارد و بهانه این دوستان کاملا" غیر
منطقی است ، عده ای نیز برای اثابت حقانیت تئوریکی خود از طریق برخورد فرقه ای
مطالبات کارگری را فدای مطالبات گرایشی می کنند و از این بابت توان باز کردن مشت
خود در یک جمع بزرگتر را ندارند برای همین با تبلیغات اینکه آنها راست هستند و ما
رادیکال هستیم و غیره یقه خود را راحت می کنند یک جواب ثابت برای این دوستان نیز
وجود دارد اینکه وقتی با وجود اعتراضات گسترده و در حد اشتراک حتی جهانی مانند
اعتراض کارگران بافق نمی توانیم یک کار خانه دیگری را به اعتصاب بکشانیم این
رادیکال بودن به چه دردی می خورد؟ در چنین شرایطی رادیکال کسی است که بتواند تعداد
بیشتری از کارگران را به اعتراض اصولی و مشترک طبقاتی بکشاند بقیه خود فریبی است.
سومین دلیلی که دوستان برای عدم انجام وظیفه و رسالت خود، پیش می کشند شدید بودن
سرکوب است این نیز فقط یک توجیه است و قابل قبول نیست، بهانه قرار دادن میزان و
شدت سرکوب نمی تواند دلیل و توجهی منطقی برای عدم انجام وظیفه باشد اولا"
سرکوب از طرف دشمن صورت می گیرد و دشمن وظیفه خود را انجام می دهد، در مبارزه
طبقاتی انتظار داشتن از دشمن که سرکوب نکند یک توقع غلط است، دوما" شدت سرکوب
بستگی به میزان همبستگی طبقاتی کارگران دارد هر چه همبستگی طبقاتی کمتر باشد شدت
سرکوب بیشتر خواهد بود و بر عکس ، رسالت مبارزه طبقاتی دشمن سرکوب و جلو گیری از
ممکن شدن همبستگی طبقاتی کارگران است، و باز برعکس رسالت فعالین و انقلابیون
رادیکال طبقه کارگر درست در همین حین هر چه شدیدتر بودن سرکوب معنا و مفهوم پیدا
می کند که باید بتوانند حتی برای مقابله با شدت سرکوب و کم کردن ان همبستگی طبقاتی
کارگران را ممکن نمایند این رادیکالیزم بسیار خنده دار است رادیکالی که از
دولت سرمایه داری انتظار دارد کمتر سرکوب کند یا اینکه منتظر است شدت سرکوب کمتر
شود، اگر ما فعالیت نکنیم و همبستگی کارگری را ممکن نکنیم به چه دلیل باید شدت
سرکوب کمتر شود؟ این دوستان از سرمایه داری انتظار دارند شدت سرکوب را کمتر کند،
تا این رادیکال ها بتوانند تشکل کارگری بسازند و همبستگی طبقاتی کارگران را ممکن
کنند تا از طریق تشکل کارگری و همبستگی طبقاتی کارگران سرمایه داری را سرنگون کنند
این رادیکالیزم دچار تناقض است.
می توان در قالب اتحاد عمل های مختلف ، جبهه های متحد
و غیر ضمن اینکه نیروها و توانایی های طبقه کارگر را روی هم گذاشت در همین حال از
این طریق می توان طبقه کارگر را از شر کاریزما ها و فرقه گرایانی که مانع همبستگی
طبقاتی می شوند خلاص کرد.
طی سالهای گذشته اعتراضات و اعتصابات بزرگ و تداوم
داری مانند شرکت واحد، هفت تپه ، نورد های ساوه و اهواز و ... پترو شیمی ها، فرش و
چینی گیلان ، معدن سرچشمه ، خاتون آباد و چادرملو ، نساجی های قزوین و کاشان،
صنایع ارتباطی شیراز ، لاستیک البرز و دنا و ایران ، تراکتور سازی های تبریز و
ایران و خودرو سازیها ، کارگران شهرداریها و ... و اکنون کارگران معدن سنگ آهن
بافق در جریان بوده و هستند در مقابل چنین اعتراضات گسترده باید از خود بپرسیم :
اگر همه ای تشکل های که در بالا از انها نام برده شد
نبودند و همه ای اعتراضات بیان شده اتفاق می افتاد چه تفاوتی با وضعیت امروزشان می
توانستند داشته باشند ؟ آیا غیر از این می شد که اکنون شده است؟
اگر به دو سوال فوق جواب اصولی بدهیم جواب به ما نشان
خواهد داد که ما چقدر توانستیم وظایف و رسالت تاریخی خود را انجام بدهیم و چقدر در
انجام وظایف کوتاهی کردیم ، قصد از طرح چنین بحثی این است که نشان بدهم وظایف
بسیاری به عهده ما است که روی زمین ماده است و ما باید برای انجام دادند انها
برنامه ریزی داشته باشیم ،
می خواهم بگویم اگر هزاران اعتصاب رخ بدهد و دهها سال
ادامه داشته باشند خود به خود هیچ سودی برای طبقه کارگر نخواهند داشت بلکه زمانی
می توان از این اعتصابات و اعتراضات به سود کارگران چیزی کسب کرد که اعتراضات و
اعتصابات فوق منشاء و نقطه شروع همبستگی طبقاتی بین کارگران کارگاه های
مختلف ، کارخانجات مختلف ، مناطق و صنایع مختلف شوند. مثلا" وقتی کارگران
معدن بافق دست به اعتصاب زدند کارگران معادن سر چشمه و چادرملو نیز به حمایت از
کارگران بافق دست از کار بکشند ، یا وقتی کارگران هفت تپه دست به اعتصاب می زنند ،
کارگران نورد اهواز، لوله سازی صفا ، ذوب اهن اردبیل و ... نیز به حمایت از
کارگران هفت تپه دست از کار بکشند . یا وقتی کارگران لاستیک البرز اقدام به اعتصاب
می کنند باید کارگران لاستیک سازی ایران ، دنا و ... در حمایت از کارگران البرز
دست به اعتصاب بزنند و ...
این یعنی همبستگی طبقاتی چنین همبستگی هر گز خود به
خود ممکن نمی شود بلکه باید فعالین و تشکل های موجود دست به دست بدهند و برای
رسیدن به همبستگی طبقاتی و اعتصابات سراسری اقدام به تشکیل هیات های موسس سندیکا
ها ، فدراسیون ها و حزب طبقه کارگر بکنند.
هر کدام از شما فعالین بعنوان یک فرد یا مجموعه ای از
محافل و تشکل ها ی موجود کارگری دارای رسالت و وظایفی هستید و کم و بیش به بخش های
از رسالت خود آگاهی دارید که این موجودیت ها ، بر مبنای سطحی از آگاهی طبقاتی نسبت
به رسالت و وظایف فوق معنا و مفهوم پیدا کرده اند.
هدف از این نوشته آگاهی دادن نسبت به رسالت ها و
وظایف نیست بلکه طرح سوالاتی است که می توانند روشن کنند چرا با وجود رسالت ها و
اگاهی نسبت به وظایف و زمینه های ممکن برای فعالیت در جهت وظایف فوق حرکت های
ماندگار و کار سازی صورت نمی گیرد؟
با توجه به اوضاع کنونی طبقه کارگر و مبارزات اجتناب
ناپذیر و روز افزون در نقاط مختلف و گسترش هر روزه و اینکه بی وقفه بخش های از
کارگران در اشکال و با مطالبات گوناگون وارد میدان مبارزه می شوند از جمله (
کارگران پترو شیمی ها ، لاستیک سازی و خودرو سازیها ، نساجی ها و کارگران خدماتی و
ساختمانی و ... آخرین آنها که با مطالبه کاملا" ریشه ای در معادن سنگ آهن
بافق است)مطالبه کارگران بافق از این جهت یایه ای و بسیار ریشه ای محسوب می گردد
که انها دارند با شاه بیت و ستون مرکزی خیمه و پرچم اکنون بر افراشته هجوم سرمایه
داری به زندگی انسانی مقابله می کنند چون خصوصی سازی در حال حاضر شاه بیت
حمله سرمایه داری به طبقه کارگر است و همه ی حملات دیگر فعلا" تحت پوشش و
لوای طرح های خصوصی سازی پیش برده می شوند. از اخراجهای دسته جمعی کارگران گرفته ،
تا تحمیل قراردادهای موقت و سفید امضا ، طرح های رایگان کار آموزی ، طرح استاد و
شاگردی ، طرح های آزاد سازی قیمت ها و حذف یارانه ها ، طرح های تعطیلی کارخانجات و
کارگاه ها ، تغییر هر روزه قوانین کار به زیان کارگران و... و جلو گیری از ایجاد
شدن تشکل های کارگری (یکی از شروط اصلی خریداران شرکت های مشمول خصوصی سازی این
است که کارگران حق ایجاد تشکل نداشته باشند یا همه ی آنها اخراج شده مجددا"
با طرح موقت که از ترسشان حرفی از تشکل نمی توانند بزنند، است) همگی تحت پوشش طرح
خصوصی سازی و آزاد سازی کلید خورده اند، از این جهت مبارزه کارگران بافق با سرمایه
داری و دولت ان مبارزه ریشه ای دو طبقه در مقابل یکدیگر در حد گستره ملی و جهانی
بود، ضمن اینکه در تمامی سطوح مبارزه کارگران با سرمایه داری دارای بعد طبقاتی است
اما در مورد رو در روی کنونی کارگران بافق با دولت و کارفرمای معدن با وضوح صد در
صدی بعد طبقاتی در حد ملی و جهانی بارز شده است.
چنین مبارزه ای امکان شروع را در بافق و یا دیگر شهر
ها و کارگاهها را دارد و خواهد داشت ، ولی امکان محدود ماندن به یک شهر و
کارگاه و همچنان ادامه داشتن در شهر و کارگاه محدود را ندارد بلکه باید
سریعا" به سطح منطقه ای و کشوری گسترش پیدا کند در ان صورت است که دولت و
سرمایه داری مجبور به عقب نشینی واقعی خواهد شد دولت و کارفرما ها در عقب نشینی
های تا کنونی موقتی عمل کرده و برای حمله مجدد زمان خریده اند اما اگر مبارزه
کنونی کارگران بافق از سطح کارگاهی و یک شهر به سطح رشته ای ، منطقه ای و کشوری
ارتقاء می یافت در ان صورت دولت و کارفرما ها مجبور به حذف طرح کلی می شدند
تا خرید فرصت و حمله مجدد.
لازم بذکر است فاصله بین مبارزه صنفی و سیاسی
کارگران بخصوص در ایران وجود ندارد و کارگران برای هر مطالبه ای به هر نوع اعتراضی
دست می زنند بسیار زود مبارزه بعد سیاسی به خود می گیرد این از خواست طرح شده
مستقیم توسط خود کارگران نیست بلکه از خصلت سرمایه داری و حکومت ایران است که هر
چیزی و هر مطالبه ای را به ذات موجودیت خودش پیوند زده است مثلا" وقتی
کارگران دستمزد های معوقه خود را می خواهند پای اقتصاد متزلزل حکومتی به وسط می
اید و دولت شروع به دستگیری و سرکوب کارگران می کند و در نتیجه مبارزه سیاسی می
شود ، وقتی کارگران می خواهند با اخراج ها مقابله کنند چون اخراج ها مربوط به شروط
خصوصی سازی و ناتوانی حکومت در پیش برد اقتصادی است پای حکومت به میان می اید و
بگیر و ببند شروع می گردد باز موضوع اعتراض سیاسی می شود وقتی کارگران برای ایجاد
تشکل کارگری اقدام می کنند چون حکومت از هر جهت متزلزل است و حقوق کارگران را طی
تمامی سالهای عمر خود زیر پا گذاشته است و طی 36 سال با زور سر نیزه حکومت کرده
است و خود یک کارفرمای بزرگ است و تمامی مجتمع های بزرگ اقتصادی را به صورت
نظامی و پلیسی در خفقان نگداشته است می داند تشکیل شدن تشکل های کارگری مساوی با
سرنگونی حکومت است از این جهت شروع به دستگیری و سرکوب شدید می کند بنا براین این
مطالبه نیز سیاسی می شود نهایتا" در ایران هیچ مطالبه ای را نمی توان یافت که
سیاسی نباشد یا سیاسی نشود، ما در این جا به یکی از جواب های خود دست می یابیم.
چرا کارگران برای کسب یک مطالبه بسیار کوچک در حد
دریافت دستمزدهای معوقه در حد مطالبات سر نگونی طلبی هزینه می دهند و حتی کسب نمی
کنند و اگر هم کسب کرده باشند بعد از مدتی باز ان را از دست می دهند ؟
جواب را در بالا یافتیم ، جواب این است که ساختار سرمایه
داری ایران و دولتش با هر مطالبه ای از سوی کارگران متزلزل می شود بنا براین هر
مطالبه ای در ایران از جانب کارگران صد در صد سیاسی است هر چند خود کارگران با دید
سیاسی به مطالبه خود نگاه نمی کنند ولی طرف مقابل یعنی کارفرما و دولتش از همان
لحظه اول بر خورد سیاسی می کند، در نتیجه مطالبات اقتصادی و صنفی نیز خود به خود
به مطالبات سیاسی تبدیل می گردند و از طرفی مطالبات سیاسی را نمی توان با مبارزات
محدود به یک کارگاه یا یک شهر و با ابزار های صنفی و مبارزات در حد صنفی و اقتصادی
بدست آورد برای کسب مطالبات سیاسی باید به ابزار های مبارزات سیاسی و مکمل آنها
مجهز بود آنچه از این بحث نتیجه می شود این است که چون پایه های حکومت جمهوری
اسلامی با هر مطالبه ای زیر سوال قرار می گیرد در نتیجه جمهوری اسلامی برای حفظ
خود و سرمایه داری هر مطالبه ای را با سرکوب و بر خورد سیاسی جواب می دهد و هیچ
راهی برای کارگران باقی نمی ماند که اگر بخواهند مبارزه را در هر سطحی چه اقتصادی
و چه سیاسی ادامه بدهند نا چارند به راه مبارزات سیاسی کشیده شوند و برای مبارزه
در سطوح سیاسی نیاز به ابزار های سیاسی و سراسری دارند از این جهت است که بدلیل
نبود تشکل سیاسی کارگری( حزب طبقه کارگر) و تشکل های سراسری اقتصادی – صنفی کارگری
مانند (اتحادیه ها و فدارسیون ها) کارگران به مطالبات خود نمی رسند یا اگر مطالبه
ای را کسب کرده باشند پس از مدت کوتاهی دوبار از دست می دهند. برای عبور از این
مانع کارگران بخصوص کارگران پیشرو باید اقدام به ایجاد هیات های موسس حزب خود و
فدراسیون ها و اتحادیه های سراسری نمایند که بدون این دو در ایران امکان کسب و
تداوم خواسته های کسب شده وجود نخواهد داشت، هم اکنون باید کارگران بافق بدانند
مبارزه بطور واقعی تمام نشده است بلکه یک دوره مبارزه پایان یافته و کارفرما یک
فرصت کسب کرده که تلاش می کند مجددا" حمله ای را ترتیب داده اقدام به خصوصی
سازی را ادامه بدهد بنا براین کارگران بافق برای تثبیت خواسته ها و مطالبات کسب
شده خود باید با کارگران معادن دیگر مانند خاتون آباد ، مس سرچشمه ، چادر ملو و ...
و همچنین با کارگران و فعالین کارگری مجتمع های مانند پتروشیمی بندر امام ، اراک ،
اصفهان ، تبریز ، تهران و همین طور با کارگران شرکت های نورد و خودرو سازیها و
کارگران خدماتی تماس بر قرار کنند و خود را برای اعتراضات مشترک آماده نمایند، چرا
که همه ای این کارگران مخالف خصوصی سازی هستند و همه ای این کارگران از طرح های
خصوصی سازی ضربات مهلکی خورده اند و همچنان هنوز زیر ضربات خصوصی سازی قرار دارند
با بر قراری چنین ارتباطاتی کارگران می توانند اقدام به تشکیل تشکل های سراسری و
فدارسیون های خود بکنند و بدون شک فعالین پیش رو کارگری نیز در چنین ارتباطاتی
موفق به ایجاد تشکل سیاسی طبقه کارگر خواهند شد.
بر قراری ارتباط بسیار ساده است چرا که کارگران عضو
یک طبقه بسیار گسترده اجتماعی هستند مثلا" از پنج هزار کارگر بافق بدون شک
تعدادی هستند که دوستانشان یا برادر و خواهرشان یا عمو یا دیگر فامیلشان در یکی از
کار گاه های پتروشیمی ، یا نورد اهواز یا در هفت تپه یا در معدن مس یا در چادر ملو
و ... کار می کنند که می توان با بر قراری چنین ارتباطاتی به مرور آنها را به
روابط سیستماتیک ارتقاء داده و از این ره گذر به فدارسیون ها و اتحادیه ها و تشکل
سیاسی دست یافت در مرحله اول لازم است این ارتباطات تنگا تنگ گسترش یابد. که البته
وظیفه فعالین کارگری و کارگران پیش رو در این ارتباط بسیار مهمتر و بارز تر از
بقیه است.
در نهایت لازم به ذکر است فعالین کارگری برای ایجاد
تشکل سیاسی کارگران نیاز به مبارزه با دو گرایش مهم انحرافی دارند یک باید با بر
خورد های فرقه ای در جهت ساختن حزب مبارزه کنند و در همین حال باید با اندیشه
سندیکالیستی که می خواهد مبارزه را در حد صنفی متوقف کند نیز مقابله نمایند همان
طوریکه در بالا توضیح داده شد نمی توان مبارزه صنفی - اقتصادی را از مبارزه
سیاسی جدا کرد بنا براین تابع افکار سندیکالیستی شدن مساوی با درجا زدن طبقه کارگر
است البته داشتن و ایجاد سندیکا ها بسیار واجب است اما باید سندیکا ها را از سلطه
اندیشه سندیکالیستی نجات داد، برای ساختن حزب طبقه کارگر باید با دو گرایش انحرافی
فوق مبارزه شود و در همین حال برای مبارزه با دو گرایش فوق باید از حزب ساخته شده
استفاده نمود.
درود بر کارگران مبارز بافق
بر قرار باد همبستگی و اعتصاب سراسری کارگران
شاهرخ زمانی کارگر نقاش از
زندان گوهر دشت کرج
12/6/1393
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر