۱۳۹۴ مهر ۱۷, جمعه

آیا مارکسیست های " انقلابی" در عمل و گفتار صداقت دارند؟

مقدمه :

شاهرخ زمانی با توجه به کارها و نوشته هایش  متعلق به جنبش کارگری و جنبش انقلابی است ، حتی به آنهای هم  تعلق دارد که خود شاهرخ آنها را نقد می کند واما نقدش برای راهنمایی و سوق دادن آنها به راه انقلابی است،وی ضمن اینکه در این راه آگاهانه مبارزه کرد همزمان و آگاهانه در مقابل سرمایه داری و دولتش نیز ایستاد، و در جهت اثبات حقانیت کارها و گفته هایش جانش را وثیقه کرد. امروز دفاع من از او به عنوان یک شخص یا یک دوست و یا هم گرایش نیست، بلکه دفاع از حق جنبش کارگری و جنبش انقلابی برای دست یابی به همبستگی و عبور از بن بست و پراکندگی و نقد انحرافات است، هر کسی می تواند این گفته را نپذیرد، و برای انتقام گیری از نقد های گذشته ما، با بهانه قرار دادن حرکت های فرقه ای مارکسیست های " انقلابی " به من حمله کند، اما از حقانیت راه پیشنهادی شاهرخ هیچ کس بدون کلک زدن و تحربف و دروغ پردازی مانند همین مارکسیست های " انقلابی "  نمی تواند فرار کند، و هر انقلابی وظیفه دارد، در این راستا از راه شاهرخ دفاع کند ، بحث این نیست که هر چه شاهرخ گفته است، درست است، اما راهی که او برای خروج از بن بست و بحران رهبری و بحران هویت نشان داده است، علی رغم اینکه دیگر رفقا نیز آن راه را به شکل های مختلف نشان دادند، اما امروز با نام شاهرخ مطرح می شود، و فعلا" بهترین راه برای رسید ن به اهداف طبقه کارگر است. جو و فضای شوری که از قتل شاهرخ در جهت حرکت به سمت همبستگی ایجاد شده بود، در حال فروکش است و در این روند فروکش شدن شور فوق دوباره فرقه گرایی ها و نقشه ها و برنامه های فرقه گرایانه رشد می کند، و در چنین فضای تعدادی تلاش دارند شاهرخ را به خود یا خود را به شاهرخ سنجاق کنند، اما همه می دانند برای سنجاق کردن خود به شاهرخ یا سنجاق کردن شاهرخ به خود باید، اول کمیته حمایت از شاهرخ زمانی را تخریب کنند و در همان حال  اشرفی را تحریم و تخریب کنند، یا باید از روی اشرفی عبور کند، به این دلیل است که گرایش مارکسیست های" انقلابی " با هوچی گری و تکرار توهین و اهانت ها و تکراردهها بار اینکه اشرفی  به ما نمی گوید کجا دروغ گفتیم و ... می خواهند خواننده را در مقابل انبوه گفته های پراکنده و  گیج کننده و بی پایه و اساس مرعوب کنند. اما من طی دهها نامه خصوصی به انها گفتم کجا مرتکب خطا شدند( نامه های خصوصی همه موجود هستند) و وقتی از طریق نامه های خصوصی موفق به اغنای انها نشدم، موضوع را به دو شکل علنی کردم، و دو مطلب در این رابطه نوشته شده است، یک مطلب با نام خودم به این دلیل که در نامه خصوصی اخطار داده بودم، اگر از خطا و دروغ پردازی که کردید، دست بر ندارید، از طرف کمیته حمایت افشا خواهید شد، ولی آنها به جای بر طرف کردن خطای خود دست به هوچی گری زدند( آنها فکر می کنند چون اسم برخی از انها در لیست اعضا هست بنا براین حق دارند هر دروغی را بگویند جالبتر اینکه چهار نفری که وظیفه تخریب کمیته حمایت و اشرفی را از طرف گرایش مارکسیست های "انقلابی " به عهده گرفتند اولا" در کارهای کمیته بسیار کم کار بودند دوما" یکی از آنها حتی عضو کمیته نیست ولی با عنوان عضو کمیته کمر به تخریب کمیته بسته است.) من چون بیانیه 134 را برای رفقای عضو ارسال کرده بودم و منتظر جواب آنها بودم، مجبور شدم اول به صورت شخصی یک جوابی بدهم، که در این آدرس http://www.azadi-b.com/J/2015/10/post_427.html   می توانید ببینید، و اعضای  این گرایش فکر کردند این جواب شخصی همان بیانیه 134 است و در جوابی که به این نوشته دادند اشتباه آنها کاملا" محرز است، به این آدرس مراجعه کنید http://chzamani.blogspot.ca/2015/10/blog-post_4.html   پس از اظهار نظر برخی از اعضای کمیته حمایت و اعمال تغییراتی در متن اولیه بیانیه 134 نیز ارایه شد که درآدرس http://chzamani.blogspot.ca/2015/10/134.html  می توانید ببینید، پس از این بیانیه مجددا" گرایش مارکسیست های "انقلابی " به ذن خودشان نقدی به بیانیه 134 نوشتند که در این آدرس می توانید ببینید http://chzamani.blogspot.ca/2015/10/blog-post_95.html  در این متن نیز مانند مصاحبه  مورد اعتراض و متن قبل باز هم چند دروغ دیگر مرتکب شدند.من قصد جواب دادن نداشتم و با توجه به هوچی گری ها و اینکه تاثیراعمال و گفته های شاهرخ را با به خود بستن او بی اثر می کنند مجبور شدم به برخی از نوشته هایشان جواب بدهم تا به صورت مشتی نمونه از خروار نشان بدهد چگونه این گرایش دروغ پردازی می کند .
تعدادی از رفقا از من خواستند ادامه ندهم و من به آنها قول دادم این نوشته آخرین نوشته من در رابطه با موضوع مشاجره خواهد بود.
قبل از اینکه با آدرس های دقیق برخی از دروغ ها و خطا های اعضای گرایش مارکسیست های "انقلابی" را بند به بند بیان کنم نوشته ها و اعمال اخیر این گرایش را با یک بررسی اجمالی می شکافم تا معلوم شود با چه اهدافی دست به تخریب و تحریف زده اند.

شکل طرح مسئله ،
 باید قبول کرد که خوانند بیکار یا بدهکار نیست که در مورد یک موضوع هر مطلبی را بخواند باید تلاش کرد مطلب دارای محتوا ، منطق و پیوستگی باشد ، تا پس از خوانده شدن بتوان با تکیه بر اسناد و استدلال های موجود در آن تصمیم به اظهار نظر یا انتخاب یکی از طرفین گرفت، در مورد مشاجره و مجادله با مارکسیست های "انقلابی" تلاش خواهم کرد موضوع را به شکل منطقی ، علمی و دور از فحش و اهانت پیش ببرم.
1-     موضوع مجادله چیست ؟
از جانب هر طرفی متفاوت با طرف دیگر مطرح می شود، بنابراین باید موضوع را به دو شکل طرح کنم ،
الف – مارکسیست های "انقلابی" به استناد گفته های مازیار رازی می گویند " میراث شاهرخ زمانی : پیش بسوی تقویت کمیته اقدام کارگری " است ، اول اینکه به کار بردن کلمه میراث خود معنای مرده خواری، تقسیم غنائم و دعوا سر سهم بیشتر از ارث دارد، که برای افراد انقلابی شرم آور است،
ب - من می گوییم طبق گقته های خود شاهرخ او یک مارکسیست لنینیست بود و راه و متد پیشنهادیش  کار عملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف است و این به عینه از نوع فعالیت و نوشته هایش دیده می شود  اعتقاد به کار مشترک عملی در نقاط مشترک داشت و بر این مبنا دارای سبک و متد خاصی در مبارزه است برای اثبات حقانیت سبک و متد خود جانش را فدا کرد بنا براین شاهرخ زمانی ارث و میراث کسی یا گرایشی نیست بلکه او به کل جنبش کارگری و جنبش انقلابی تعلق دارد، کار ها و نوشته های او باعث کردید حس همگرای در میان بسیاری از فعالین و تشکیلات ها گسترش پیدا کند این راهی است که شاهرخ رو به طبقه کارگر طرح کرد که اگر ما انقلابیون در این جهت فعالیت کنیم می توانیم جنبش کارگری و جنبش انقلابی را از بن بست پراکندگی ، بحران هویت و بحران رهبری نجات بدهیم، با توجه به این گفته هر گرایشی بخواهد شاهرخ را ارث خود نماید در واقع به جنبش کارگری و جنبش انقلابی خیانت کرده است، تمام تلاش من ابنکه نگذارم فرصتی کوچکی که از کشته شدن شاهرخ زمانی در جهت نجات  جنبش انقلابی و کارگری پیشس امده است به دلیل فرصت طلبی ها به ضد خودش تبدیل گردد،
2- حال باید دید هر کدام از طرفین برای اثبات حقانیت خود به کدام دلایل نکیه می کنند؟
الف – عمده ترین نقطه تیکه گاه من گرایش شاهرخ است که خود در دهها مقاله تاکید کرده است مارکسیست لنینیست است و با کسانی که لنینیست را با عبارت حزب لنینی بیان  می کنند  هرگز نمی تواند اشتراک اصولی داشته باشد( این موضوع را تمامی اعضای شورای همکاری که شاهد بحث های شاهرخ و علیرضا بیانی بودند می توانند نظر بدهند) بلکه همکاری او تاکتیکی است که شاهرخ با تیکه بر گفته لنین که در اصول باید سرسخت ولی در تاکتیک باید انعطاف پذیر بود با این گروه همکاری می کرد و در همین حال همزمان با گروه های دیگر نیز کار می کرد.
ب – دومین تکیه گاه من به اصلی  که شاهرخ برای همکاری بین گرایشات بیان کرده است و عبارت است از << کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف >> و جالب است که شاهرخ همین کمله مشترک را به شکل اسب تروا در وسط قعله مارکسیست های "انقلابی" قرار داده است و به عنوان شرط همکاری خود با کمیته اقدام کارگری قرار داده است  اینکه امروز آقای رازی در سخنرانی خود (https://www.youtube.com/watch?v=fCfg-gY0CuM) نامه شاهرخ را که ما فرض می گیریم درست باشد، شاه بیت ارث بری خود قرار داده است، اما شاهرخ قعله فوق را با قرار دادن کلمه مشترک به عنوان شرط همکاری به پاشنه آشیل مارکسیست های " انقلابی " تبدیل کرده است ، شاهرخ در همان نامه از کمیته اقدام کارگری خواسته است نامش را به کمیته اقدام مشترک کارگری تغییر بدهد این در خواست دو معنا دارد یک شاهرخ گرایش مارکسیست های "انقلابی " را نمی پذیرد، بلکه اقدام مشترک کارگری را همکاری تاکتیکی گرایشات می داند دو - وقتی کلمه مشترک در وسط نام کمیته فوق قرار بگیرد گرایش مارکسیست های" انقلابی " مجبور هستند با گرایشات دیگر همکاری کنند درست همان گونه که شاهرخ خواسته است کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف، وقتی هرکمله ی به نامی اضافه می شود با خود معنا و مفهوم می آورد عمده ترین علت خارج شدن مارکسیست های "انقلابی " از جمع قدم اول تاکید سر سختانه  اعضا جمع قدم اول به همین  شعار شاهرخ بود (که در این نامه می بینیم خود شاهرخ نیز روی این کمله تاکید دارد این یعنی اشتراک شاهرخ با جمع قدم اول) ما باید بر مبنای رسالت وجودی خود کارعملی مشترک  در نقاط مشترک را شروع کنیم و این گرایش سر سختانه مخالف بود و دقیقا" دلیل خروجش همین بود ( خواننده می تواند با مراجعه به فایل های صوتی مناظرات و بولتن ها و نشریه های جمع قدم اول پی به موضوع ببردhttp://nashriye.com/) حال می بینیم شاهرخ با ظرافت خاص همین شعار را در مقابل آنها شرط همکاری با انها قرار می دهد این نشان می دهد که جمع قدم اول در راه شاهرخ است و به مارکسیست های "انقلابی " غیر مستقبم شرط همکاری کار مشترک گرایشات است این همان سر سختی که لنین گفته است که  در اصول  سرسخت باشید.وقتی به این موضوع مورد زیر را اضافه کنیم همه چیز روشنتر می شود شاهرخ به من می گفت تو در بیرون هستی بررسی کن هر کسی را که فکر کردی برای جذب و اغنا کردن جهت همکاری لازم است شماره اش را به من بده  من از موقعیتی که دارم برای اغنا کردن آنها جهت همکاری استفاده می کنم این نیز یکی از تاکتیک های او بود وزمانی که به او گفتم علیرضا و دوستاش از ریش سفید ها جدا شدند گفت تو آنها را به من بسپار ( لازم به توضیح است که ما پشت تلفن به جمع قدم اول ریش سفید ها می گفتیم. )
ج – سومین تکیه گاه من برای اثبات موضوع مجادله نوشته ها و گفته های خود شاهرخ است که هر رفیقی با خواندن انها متوجه می شود که شاهرخ به گرایش مارکسیست های "انقلابی " تعلق نداشت و تمام تلاشش نجات جنبش کارگری و جنبش انقلابی از بن بست پراکندگی ، بحران هویت و بحران رهبری از طریق عملی کردن شعار کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف بوده  است،
 3 – حال ببینیم گرایش مارکسیست های"انقلابی " با تکیه بر چه چیز های شاهرخ را از آن خود می دانند که هر چه از او باقی مانده را ارثیه خود قلمداد می کنند:
1 – می گویند شاهرخ به تلویزیون این گرایش گفته است تلویزیون خودمان ، باید بگویم شاهرخ به همه ای تلویزیون های چپ می گفت تلویزیون خودمان برای اثبات این گفته دو مدرک وجود دارد یک می توانید از کسانی که در این رابطه با شاهرخ تماس داشتند صحبت کنید افرای مانند ، تیکا ، بهزاد ، هاشم و ... دو فایل صوتی هم اکنون هست که شاهرخ همین عبارت را در مورد تمامی تلویزیون ها بکار برده است. https://www.youtube.com/watch?v=Z30Poj4hc6I
2- دلیل دیگری که می خواهند ارتباط خود را خاص نشان بدهند فایل صوتی است که شاهرخ در آن به فرامرز عباد گفته است چطوری رفیق ؟ و این باعث شده فرامرز عباد و بقیه دوستانش سرمست شده واقعیت ها را درک نکنند  برای رد این گفته هم کافی است که گفته شود شاهرخ با دهها نفر تماس داشت و به همه هم می گفت سالم رفیق یا چطوری رفیق یکی از اسناد متن کوتاهی است که بهزاد سهرابی پس از کشته شدن شاهرخ نوشته است و می توان در این رابطه نیز از افرادی که با وی ارتباط داشتند سوال کرد.
3 – سومین تکیه گاه این افراد موضوع نشریه است و فایل صوتی که شاهرخ به اینها گفته است مطالب برای نشریه داریم چون خود این افراد فرقه گرا و سکت هستند فکر می کنند هر کسی برای نشریه آنها مطلب بده متعلق به آنها است در حالی که طی حدود 5 سال گذشته شاهرخ به دهها نشریه مطلب داده است و هر کسی با هر گرایشی از او مطلب می خواست می داد و همیشه می گفت تمام گفته ها و نوشته ها را برای همه ی سایت ها ، تلویزیون ها و نشریات بفرستید تکیه کلامش این بود گسترده پخش کنید ، و از طرفی دیگر چون شاهرخ سکت نبود به نشریه گرایشات مختلف مطلب می داد و حتی نشریه گرایشات مختلف را توریع می کرد در این رابطه دو نمونه مثال می زنم یک نشریه دانشجویی خاک که حداقل از هر شماره 1000 نسخه اش را من و شاهرخ بدون اینکه بهروز کریمی زاده یا بقیه دوستانش  بدانند در کجا توزیع  می شود ، ما توزیع می کردیم و دومی نشریه دیگر دانشجویی بود که پریسا نصر آبادی و دوستانش منتشر می کردند و من و شاهرخ در توزیع آن کمک می کردیم این دو را مثال زدم چون دست اندر کاران آنها زنده هستند می توانند موضوع را تایید کنند.یا از طریق نشریه انقلاب سرخ مطالب شاهرخ برای رفقای جافک و کمونیست های انقلابی ارسال می شد یا ما از مطالب رفیق راوی و دیگران در نشریه انقلاب سرخ استفاده می کردیم قرض از گفتن این موارد بیان سبک کار شاهرخ است که همه فعالین چپ را در محدوده یک بلوک می بیند و دقیقا" تلاش من اینکه اجازه ندهم این سبک کار را گرایش مارکسیست های "انقلابی " آلوده و تخریب کند.
4 می گویند شاهرخ زمانی با علیرضا بیانی طی ده سال اخیر ارتباط تنگا تنگی داشت. این از بقیه دلایل بسیار سست تر است تنها همین کافی است که اعضای شورای همکاری که دوسال این دو نفر با هم همکاری داشتند بگویند که سطح همکاری چگونه بوده است ، و جالبتر اینکه تعدادی از اعضای کمیته پیگیری چندین بار  شاهرخ  را برای عضویت در کمیته پیگیری دعوت کرده بودند قبول نمی کرد وقتی من از  شاهرخ خواستم بدون هیچ مخالفتی قبول کرد و یکی از معما ها برای اعضای کمیته پیگیری این بود چطور اشرفی توانست شاهرخ را قانع کند موضوع بسیار ساده است وقتی شاهرخ متوجه شد من هم مارکسیست لنینیست هستم همکاری ما دو نفر در هر فعالیتی با هم شروع شد و حالا گرایش مارکسیست های "انقلابی" برای تصرف شاهرخ تلاش می کنند این رابطه را پنهان یا تخریب کنند. چگونگی این عمل را در بند های بعد توضیح خواهم داد.
5 – یکی دیگر از تکیه گاه های این گرایش این است که شاهرخ زمانی در زندان با اسماعیل فتاحی همکاری می کرد وتا کنون هم ارتباط داشته و چون اسماعیل فتاحی اکنون در گرایش مارکسیست های "انقلابی است نتیجه می گیرند شاهرخ هم مال این گرایش است، طبق نوشته خود این گرایش اسماعیل فتاحی از شهریور 93 به این طرف با این گرایش همکاری می کند علی رغم اینکه من با تکیه به نوشته های خود این گرایش و نوشته های فتاحی در بند های بعدی ثابت خواهم کرد که تاریخ شهریور 93 دروغ است اما حتی اگر شهریور 93 را به پذیریم باید پرسید همکاری شاهرخ و اسماعیل که 4 یا 5 سال قبل عضو نبوده چه ربطی به زمان فعلی یا به سال 93 دارد بدون شک هر انسانی قبل از عضو شدن در جای با هزاران نفر ارتباط دارد آیا آن هزاران نفر بعد از عضو شدن یک نفر همه عضو یا تعلق پیدا می کنند؟
6- می گویند شاهرخ زمانی فراخوانی به تشکل های کارگری برای ایجاد فدراسیون سراسری داده و یکی از فراخوانده شده ها در ردیف چهار کمیته اقدام کارگری بود که اشرفی آن را خط زده است ، این موضوع بسیار جالب و پیچیده است از یک طرف می خواهند بگویند اشرفی مخالف کمیته اقدام کارگری است برای همین نمی خواهد بپذیرد که شاهرخ به این کمیته تعلق یا علاقه داشت و از طرف دیگر می خواهند شاهرخ را هم مانند خودشان نادان جلوه بدهند اولا" علیرضا بیانی در زمان حضور در شورای همکاری چندین بار از اعضای شورای همکاری خواست که نام کمیته اقدام کارگری را هم در شورای همکاری بنویسند هیچ کس نپذیرفت دلیلشان  این بود که این کمیته کجاست اگر علنی است کجاست و اگر مخفی است ما به جمهوری اسلامی فردا چه جوابی می توانیم بدهیم که با یک کمیته مخفی داریم همکاری می کنیم و شاهرخ هم در این بحث ها حضور داشت و می دانست که هرگز تشکل های علنی یک کمیته مخفی را در فدراسیون سراسری نمی پذیرند بنا براین هرگز چنین پیشنهادی را نمی داد دیگر اینکه این گرایش گیج شده است از یک طرف می گوید کمیته اقدام کارگری نطفه حزب پیشتاز انقلابی است و از یک طرف دیگر انتظار دارد تشکل های مانند سندیکای شرکت واحد ، و ... آن را به عنوان عضوی از فدراسیون تشکل های علنی بپذیرند آیا این طرز فکر انحراف و حماقت نیست؟ که بیایم با چنین موضوعی اعتبار شاهرخ را در نزد تشکل های کارگری صفر بکنیم، این گرایش از این عمل چه سودی می خواهد بدست بیاورد ؟ آیا می خواهد یک دگمه از زمین پیدا کرده است به خاطر دگمه کت بدوزد؟ آیا شاهرخ چنین فکری یا عملی را می کرد؟ شاهرخ می داند و ما هم می دانیم چندین سال است تمام زور خود را می زنیم تا بتوانیم همین تشکل های علنی را به هم نزدیک کنیم و آنها دهها بهانه از یک دیگر می گیرند که مثلا" فلان سندیکا مجمع عمومی تشکیل نداده است ما انها را قبول نداریم حالا شما می خواهید به این سندیکا ها بگوید باید کمیته ای را بپذیرید که حتی اعضایش معلوم نیست کجا هستند آیا این بازی کردن با آبرو شاهرخ به خاطر سکت خودتان نیست؟ جواب دیگر به این گفته این است که فراخوان مورد نظر را سه نفر امضا کرده اند و این گرایش تا کنون این را نمی دانست یعنی معلوم می شود این گرایش و افرادش این فراخوان را که مثلا" یکی از اعضایش صادر کرده است اصلا" نخوانده اند آیا به نظر شما این گرایش خنده دار نیست؟  حال فرض به گیرم این گرایش راست می گوید و اشرفی نام کمیته اقدام کارگری را خط زده است، خوب متاسفانه شاهرخ کشته شده حضور ندارد که موضوع را مشخص کند اما خوشبختانه بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی نفرات دوم و سوم امضا کنندگان فراخوان زنده هستند آنها می توانند به معتمدینی موضوع را بیان کنند. یا اگر آنها هم عضو کمیته اقدام کارگری هستند یک فراخوان دیگری بدهند، با همین یک بند می توانید کل این گرایش را خوب بشناسید.
7- این گرایش می گوید اشرفی به ما تهمت زده که ما دروغ پردازی می کنیم ولی نمی گوید کدام دروغ را گفته ایم. اولا" من هم در نامه های خصوصی به اینها گفتم و هم در نوشته خودم ـوردم درمصاحبه فرامرز عباد با اسماعیل فتاحی  فرامرز عباد دروغ پردازی کرده دو پهلو حرف می زند در آن مصاحبه فرامرز دو تا سوال پرسیده است پس معلوم است دروغ کجاست و حال اگر باز متوجه نشدند و در زیر طی شاید 7 بند دورغ ها را خواهم شمرد.
8 – می گویند برای ما مطالب خود را می فرستاد و می گفت ویرایش کنید بنا براین از گرایش ما است ، شاهرخ برای بیش از ده نفر مطلب می فرستاد که تایپ کنند و منتشر شود ولی افرادی که بیرون بودند به نام برخی از آنها می توان اشاره کرد و از آنها پرسید وقتی کلمه یا عبارتی را متوجه نمی شدید و یا نمی توانستید مفهوم را ادیت کنید شاهرخ به شما چی می گفت " به همه حتی به خود علیرضا گفته بود اگر به مشکل بر خوردید برای اشرفی بفرستید او نظرات منو خوب می دونه ما هم نظر هستیم، حالا ممکن است علیرضا امروز این موضوع را پنهان کند ولی بقیه از جمله تیکا ، هومن ، نیما ، هاشم ، بینا می توانند گفته مرا تایید کنند و جالبتر اینکه تقریبا ایمیل های بیساری که بین من و افرادی که نام بردم و خود علیرضا رد بدل شده اند که مربوط به همین موضوع ، یعنی پیدا کردن و ادیت کردن عبارات و کلمات بودند که این دوستان تایپ کردند و برای ادیت یا یافتن موارد مشخص نشده برای من می فرستادند و من بعد اتمام برایشا پس فرستادم که اکنون بسیاری از ایمیل ها هنوز هستند، همچنین همیشه شاهرخ مطالب را زمانی برای بقیه می فرستاد که یا موفق به تماس با من نمیشد ویا کارهای من بسیار زیاد بودند، برای اثبات این گفته به فایل صوتی با این آدرس می توانید گوش کنید. https://www.youtube.com/watch?v=GyzfZ3Fldwo
 یکی از رفقا تلفنی گفت :
تو نباید زیاد وارد مشاجره شوی چون این گروه آنقدر بی پرنسیب و بی اصول هستند که از رفقای ده بیست ساله خودشان به دادگاههای سرمایه داری شکایت کردند و انها را تهدید به لو دادن به پلیس سرمایه داری کردند بنا براین تو با بک گروه کمونیست رو بروی نیستی، بلکه با یک گروهی که علنا" اعلام کرده است با پلیس سرمایه داری در جهت لو دادن رفقای دیروز خودشان همکاری خواهند کرد، رو به روی ، من این گفته را می پذیرم اما در حهت دفاع از راه و پیشنهاد شاهرخ از جان خود هم خواهم گذشت، حتی اگر همان گونه که جمهوری اسلامی جان شاهرخ را گرفت و اینها اگر جان مرا بگیرند باز هم در جهت دفاع از راه او سکوت نخواهم کرد.
مارکسیست های " انقلابی " می گویند اشرفی دارد ما را تخریب می کند، اما من می گویم گرایشی که این همه دروغ پردازی می کند چه نیازی است آن را تخریب کرد ، به چند مورد اخیر جهت نمونه اشاره می کنم :
با توجه به اینکه دهها مورد دروغ ، تحریف و پنهان کردن حقایق  در دو نوشته اخیر این گرایش و فیلم سخنرانی علیرضا بیانی  https://www.youtube.com/watch?t=2&v=HVt96w0llRc  و فیلم مصاحبه فرامرز عباد با اسماعیل https://www.youtube.com/watch?v=uXsGUM8A4nI   و اخیرا" فیلم سخنرانی مازیار رازی وجود دارد، https://www.youtube.com/watch?v=fCfg-gY0CuM  و اگر بخواهم به همه آنها بپردازم باید دست از هر کار دیگری بردارم چون برای هر کدام موارد موجود در این  نوشته ها و فیلم ها مطالب جداگانه ای لازم است، و چون  قرار نیست بعد از این ادامه بدهم  از انها می گذرم در اینجا فقط به  مواردی که نیاز به پردازش زیاد ندارند اشاره می کنم :

1-      در متن مقاله این گرایش با عنوان "پاسخ به بیانیۀ ۱۳۴ محمد اشرفی" نوشته شده است "تا جایی که به رفیق اسماعیل باز می گردد، او از سال ۸۸ با شاهرخ آشنایی داشت " اما آقای اسماعیل فتاحی در مصاحبه با آقای فرامرز عباد در جواب سوال آقای عباد که با شاهرخ چگونه آشنا شده است آقای فتاحی می گوید من در زندان با او آشنا شدم و همه می دانیم شاهرخ در سال 1390 به زندان افتاد و در 22/4/1390 بود که از انفرادی به عمومی منتقل شد و آنجا در تاریخ تیر ماه نود با اسماعیل آشنا شده است این یکی از دروغ ها است که اگر بگویم خانم بتی جعفری خبر ندارد و علیرضا نیز خبر ندارد اما آقای عباد و خود اسماعیل در مصاحبه بودند و از گفته های خود خبر دارند چگونه است که با اطلاع داشتن از واقعیت باز هم آقای عباد و اسماعیل این متن را امضا کردند این نشان می دهد که اعضای این گرایش کور کورانه اطاعت می کنند بنا براین کسانی که کور کورانه اطاعت می کنند و به روش تقلید نامه ای را امضا می کنند نمی توانند انقلابی و کمونیست باشند.

2-      در متن قبلی این گرایش که نقدی علیه من است نوشته اند http://chzamani.blogspot.ca/2015/10/blog-post_4.html"محمد اشرفی با ایمیل کمیتۀ دفاع از شاهرخ زمانی کسی را تهدید می کند که او خود در کنار رفیق شاهرخ از درون زندان تدارک ایجاد همین کمیتۀ دفاع را دیده بود." باز هم به تاریخ مراجعه می کنیم شاهرخ زمانی در تاریخ 17/3/1390 دستگیر شده است و کمیته حمایت از شاهرخ زمانی در تاریخ 23/3/1390 اعلام موجودیت کرده است و شاهرخ در تاریخ 22/4/1390 طبق بیانیه شماره 9 این کمیته  از انفرادی به عمومی منتقل شده است حتی اگر شروع فعالیت اسماعیل فتاحی را با شاهرخ در حین ورود و آشنایی انها بدانیم باز ثابت می شود که نه شاهرخ و نه اسماعیل هیچ کدام در ساخته شدن کمیته حمایت دخالتی نداشتند چون کمیته فوق دقیقا" یک ماه قبل از آشنایی آن دو ساخته شده بود، روی هر بندی از نوشته این گرایش در این دو متن دست بگذارید چنین ایرادات و دروغ های دارد.

3-      در متن دوم گرایش مارکسیست های "انقلابی " می نویسند "اسماعیل فتاحی بر مبنای تجربۀ پیشین خود، فعالیت مشترک با کمیتۀ اقدام کارگری را در شهریور ۹۳ آغاز کرد و پیش و پس از این، همواره در ارتباط با شاهرخ بوده است." خوب اینجا نیز افراد این گرایش از گنگ گویی و خلط کردن مسائل یک لحظه خارج شده تاریخ می دهند، این بسیار عالی است چون هر وقت تاریخ اعلام کردند موچشان باز شده است، به این صفحه توجه کنید

http://chzamani.blogspot.ca/search?updated-max=2015-05-23T06:01:00-07:00&max-results=20

( با توجه به اینکه آقای اسماعیل فتاحی از ایران خارج شده است و در مصاحبه نیز خودشان این را اعلام کردند این را نوشتم تا بعد این دروغ پردازان نتوانند انگ کار پلیسی بزنند ) این تراکت ها کار اسماعیل فتاحی است و به مناسبت روز کارگر 1394 انجام شده است و دیده می شود که زیر آنها نام کمیته اقدام کارگری وجود ندارد اگر اسماعیل فتاحی در شهریور 1393 فعالیت مشترک خود را با این کمیته شروع می کرد باید در زیر تراکت ها مربوط به سال 94  نام کمیته اقدام دیده می شد ، این نشان می دهد که تاریخ شهریور 93 نیز دروغ است یعنی تا 20 می 2015 اسماعیل هنوز کار مشترکی با این کمیته نداشت، حتی برای اثبات دروغ بودن این موضوع من اسناد بسیار مهمتری نیز دارم پس از اینکه علیرضل بیانی این عکس ها را در وبلاگ کمیته حمایت از شاهرخ زمانی در تاریخ 20 می 2015 به عنوان کارهای کمیته اقدام در تبریز منتشر کرد اسماعیل به من ایمیل زد که چرا این  کار را کردید؟ چرا کار منو دزدیدید؟ من به ایشان ایمیل نوشتم که من از این موارد خبر ندارم ولی کسانی که این عکس ها را روی وبلاگ گذاشتن ایمیل شان را به تو می دهم با خودشان تماس بگیر و در ضمن به ایشان نوشتم تو اگر می خواهی کارت را کسی به اسم خودش ثبت نکند باید یک اسمی برای خود انتخاب کنی و حتی به بعنوان نمونه پیشنهاد کردم که می توانی مثلا" زیر تراکت هایت بنویسی کارگر اخراجی این مکاتبات همین حالا به عنوان اسناد وجود دارند، ثابت می کند که یک نوشته این گرایش در متن دوم که اسماعیل در شهریور 93 همکاری با کمیته اقدام کارگری را شروع کرده است دروغ است و همچین همین مورد باز ثابت می کند که در مصاحبه نیز یکی از دروغ ها همین بود.

4 – این گرایش در متن دوم با پیچ و تاب دادنها و خلط مبحث کردنها توهین ها و انگ های مختلف در جای بیان می کند که "که شاهرخ زمانی، به عنوان کسی که یک دهه در ارتباط نزدیک مبارزاتی با رفیق علیرضا بیانی بود، " این را  افرادی که در شورای همکاری حضور داشتند می تواند تشخیص بدهند که روابط شاهرخ با علیرضا بیانی چگونه بوده است و چون افرادی که در داخل هستند نمی توانند در این مورد اظهار نظر کنند اما حداقل چهار نفر از آنها اکنون خارج از ایران هستند و می توانند در این مورد نظر بدهند آن چهار نفر عبارتند از پریسا نصر آبادی، مریم محسنی ، بهروز خباز و محمد حسین هر رفیقی در رابطه با این گفته گرایش مارکسیست های "انقلابی " سوالی دارد ار این چهار نفر می تواند بپرسند.

5 – این هم یک دروغ دیگر باز در متن دوم می نویسند "که اگر هدف شاهرخ زمانی تدارک حزب انقلابی پیشتاز کارگری بود- که در حقیقت هم بود" هیچ کس حتی یک مطلب نمی تواند از شاهرخ بیاورد که حزب طبقه کارگر را با چنین اسمی "حزب انقلابی پیشتاز کارگری" بیان کرده باشد،

6- حدود ده روز پیش مطلبی از شاهرخ توسط گرایش مارکسیست ها"انقلابی" انتشار مجدد یافت و من با دیدن آن تعجب کردم که چرا این مطلب را تا به این روز من ندیدم و چرا روی وبلاگ کمیته حمایت گذاشته نشده است در حالی که علیرضا پسورد وبلاگ را دارد و این مطلب را قبلا" آنها  در میلیتانت منتشر کردند همیشه هر دوستی مطلبی از شاهرخ تایپ می کرد یا منتشر می کرد برای من هم می فرستاد تا در ویلاگ بگذارم یا اگر خودش پسورد را داشت خودش روی وبلاگ می گذاشت و حتی هر کدام نمی توانستند عبارات یا کلماتی را بخوانند برای من می فرستادند تا درستش کنم اما این مطلب این روند را طی نکرده بود برای همین به موضوع شک کردم این موضوع مصادف بود با نامه علیرضا به سایت افق روشن که متاسفانه در این مورد مشغول جدال مکاتبه ای خصوصی بودیم در این بین من برای علیرضا نوشتم شما به چه دلیل یک کلمه از نوشته شاهرخ را حذف کردید با این توضیح که من همه نوشته را مقایسه نکردم بلکه بر حسب اتفاق یک کلمه را دیدم و چون آن کلمه جزو موارد مورد اختلاف شما با شاهرخ است نمی تواند حذف شدنش تصادفی باشد و با توجه به اینکه این مطلب را برای من هم نفرستادید و روی وبلاگ هم نگذاشتید این ها وقتی با هم جمع می شوند دلیل هدف مند بودن حذف کلمه فوق است چندین روز طول کشید و کلی نامه های خصوصی رد وبدل شد تا انها مجبور شدند متن فوق را تصیح کنند و متن فوق این است، http://www.azadi-b.com/M/2015/10/post_354.html این متن را علیرضا نوشته است " با این وجود، شخصاً هرگز کلمه ای اضافه یا کم نکردم؛( همین یک دروغ است) مگر به صورت کلماتی که با رنگ قرمز به معنی باید حذف شود، و کلمات با رنگ آبی به معنی اضافه شود، و سپس تصمیم نهایی را به عهدۀ خودش و یا روابط دیگرش گذاشته ام. با این که مطالبی از شاهرخ که از سوی من و رفقایم بازنویسی شده دوباره خوانی و تدقیق می شد، اخیراً متوجه شدم در مقاله ای با نام «در باب اهمیت سوسیالیسم علمی و مارکسیسم برای طبقۀ کارگر» کلمۀ «اتحادیه» در جایی از قلم افتاده بود که اکنون اصلاح شد. " می گوید اخیرا" متوجه شدم نمی گوید که ده روز است سر این موضوع با اشرفی دعوا داریم و یا می گوید روابط دیگرش شرمنده است و یا از روی همان ... بازی که به من نسبت می دهد نمی خواهد بگوید منظور روابط دیگر همان اشرفی است، در نامه های خصوصی برای ایشان نوشتم پسورد وبلاگ به شما داده شده بود که کمک حال باشید و هر مطلبی که مربوط به شاهرخ و دیگر کارگران زندانی است روی وبلاگ بگذارید اما شما فقط مواردی که مزبوط به نام خودتان بود می گذاشتید و فکر می کردید وبلاگ کمیته حمایت تابلو تبلیغاتی شماست، این اواخر  این موضوع را تا به حد فرقه گرایانه پبش بردند که مطالب خود شاهرخ را نیز روی وبلاگ کمیته حمایت نمی گذاشتند و برای ما هم نمی فرستادند و متاسفانه شاهرخ و من این موضوع را متوجه نشده بودیم،  من هم حدود ده روز ی است متوجه شدم حال معلوم می شود که نقشه مند در فکر تحریف و تغییر مطالب شاهرخ و اختلاف اندازی بودند. برای قوت و اثبات این گفته به سخنرانی علیرضا باید دقت کرد https://www.youtube.com/watch?t=2&v=HVt96w0llRc که در سخنرانی گفت شاهرخ با یکی از دوستانش آمدند خانه من و شاهرخ گفت بیرجامه بده که صحبت زیادی داریم ، من با شنیدن این گفته تعجب کردم که علیرضا چرا از گفتن اسم دوست شاهرخ که خود من بودم صرف نظر کرده است من که در ایران نیستم برایم خطر ناک باشد در زمان، این سخنرانی هنوز موچ این گرایش باز نشده بود بنا براین من فقط تعجب کردم اما حالا با توجه به اینکه وبلاگ کمیته را دیگر بروز رسانی نمی کردند و حتی مطالب شاهرخ را روی وبلاگ نمی گذاشتند و حتی مطالب شاهرخ را حداقل در دو موردش که مشخص شده تغییر داده بودند بنا براین نگفتن اسم من در سخنرانی و نوشتن روابط دیگرش به جای اسم من هم بخشی از همان طرح تحریم و نفاق، افکنی بوده است، به این دلیل است که می گویم این گرایش می داند برای تصرف شاهرخ هیچ چارهای ندارد جزء حذف اشرفی و این را از مدتها قبل شروع کرده بودند،منتها من نمی دانستم و من امروز تازه منوجه می شوم که چرا شاهرخ هر مطلبی به کسی دیگر می داد نسخه ای از آن را به دست من می رساند و بار ها تاکید می کرد از اینها در آرشیو خوب نگهداری کن. در رابطه با مطلب «در باب اهمیت سوسیالیسم علمی و مارکسیسم برای طبقۀ کارگر» از طریق آرشیو متوجه شدم که کلمه ای را حذف کردند. این گرایش یکی از ایراداتی که به استالینیست وارد می کنند اینکه پس از مرگ لنین هر جا عکس مشترک لنین و تروتسکی بود استالینیست ها تروتسکی را حذف می کردند و اکنون این گرایش هر جا اسم من با شاهرخ است اسم مرا حذف می کنند، و می گویند به روابط دیگرش جالبتر اینکه من ایمیلی از علیرضا دارم که مطلبی از شاهرخ فرستاده که برخی از جاهایش ناقص است و علیرضا نوشته شاهرخ گفت برای اشرفی بفرست اون درستش می کند چون نظر من با اشرفی یکی است.

7 – و اما بسیار خوشحال شدم که آقای مازیار رازی سازمانده چنین نقشه های از سایه خارج شد و با سخنرانی خود در آدرس فوق   https://www.youtube.com/watch?t=100&v=fCfg-gY0CuMجدال را به نبرد تمام قد تبدیل کرد این بسیار مهم است چون با این برداشت که اشرفی جواب نداده بنابراین حرفی برای گفتن ندارد، ایشان با خیال راحت که فکر می کند منطقه جنگی توسط افرادش تصرف و پاکسازی شده است، در هیبت یک سردار بزرگ و فاتح جهت خودی نشان دادن و درو کردن حاصل وارد نمایش شده است،  او آمده است تا ضمن نجات افرادش و زدن تیر خلاص به اشرفی که مساوی با تصرف شاهرخ خواهد بود، به افراد خودش  روحیه داده و در بالای تپه به ایستد و پیروزیش را با ژشت نگاه به افق جشن بگیرد، اما این بیچاره نمی داند روی تپه ای ایستاده و ژست گرفته است که زیر آن را موش کور عجب نقب زده است، و به کسانی به عنوان افراد خود تکیه کرده است که در بند های بالا دروغ گفتنشان ثابت شد، حال اگر بتواند خود از این نبرد سالم خارج شود ؟ بخت با او یار بوده، نجات یارانش پیش کش باد. در این بند مبارزی از تبار تروتسکیست در مقابل فردی از گرایش لنینیست قرار دارد، ایشان در سخنرانی فوق با یک عصبانیت خاص و نگران چندین بار به عمد می گوید حزب لنینی در حالی که طی دو سه سال قبل این گرایش از این عبارت کمتر استفاده می کردند تقریبا" راه افتاده بودند که کلمه لنینیسم را بکار ببرند و اکنون ایشان مانند کش به عقب برکشته است، ماجرا چیست؟ موضوع بر می گردد به حدود دو یا سه سال قبل این گرایش یک مطلبی از ترکی به فارسی ترجمه کرده بود که متن اصلی آن متعلق به رفقای ترکیه بود و این گرایش خیانت در امانت کرده در ترجمه فوق به جای کلمه لنینیسم که در متن اصلی وجود داشت نوشته بودند حزب لنینی وقتی رفقای ترکیه از من خواستند ترجمه را با متن ترکی آن مقایسه کنم موضوع مشخص شد و رفقای ترکیه به این ها تذکر دادند و اینها در مورد این موضوع شخصی بر خورد کردند اما من ضمن بحث های خصوصی با ایمیل یک مطلبی با عنوان " سوء استفاده و انکار، هر دو دشمنی با لنینیسم است"  که در این آدرس است http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37596 در رابطه با اینکه چرا این گرایش از کلمه لنینیسم می ترسد نوشتم، و در آن مطلب لپ کلام این بود که من کاری ندارم که لنینیسم درست است یا خیر سوال این است چگونه می توان قبول کرد که تروتسکی ، استالین ، مائو و ... بسیار دیگر که به هر صورت از لنین پایین تر هستند می توانند ایسم بگیرند و لی لنین در این رابطه توان ایسم گرفتن را ندارد چرا؟ و این ها جوابی نداشتند برای همین اگر مطالب قبل از آن بحث را با مطالب بعد از آن بحث که این افراد نوشتند یا ترجمه کردند مقایسه کنید متوجه می شوید که  کلمه لنینیسم را بعد از بحث بکار می بردند اما چرا آقای مازیار رازی در این سخنرانی چندین بار تاکید بچه گانه روی عبارت حزب لنینی دارد ؟ علتش این است که من چند روز پیش در صحبت های اسکایپی که با اسماعیل داشتم این موضوع را بیان کردم و او به گوش مازیار رسانده است و از این موضوع گروه متزلزل شده است بنابراین سخنرانی مازیار و تاکیدات تکراری و عصبانی او بر عبارت حزب لنینی برایشان مصرف داخلی دارد، برای اینکه مازیار گروه را جمع و جور کند چندین بار به عبارت حزب لنینی تاکید می کند تا روحیه به گروهش بدهد حالا باید ببینیم آیا روحیه خواهند گرفت ؟ 1 - چرا در ترجمه امانت داری نمی کنید ؟ 2 - آیا لنین کمتر از استالین یا تروتسکی است که استالین می تواند استالینیسم باشد و تروتسکی می تواند تروتسکیسم باشد ولی لنین نمی تواند لنینیسم باشد، چرا؟ آیا این افکار سکت نیست که برای پنهان کردن ناتوانی خود صورت مسئله را پاک می کنید ؟ من از افراد این گرایش می خواهم اگر نمی ترسید این مطلب را <<سوء استفاده و انکار، هر دو دشمنی با لنینیسم است>> در این آدرس بخوانید http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37596  مازیار رازی خودش هم مانند افرادش در این سخنرانی دچار دروغ پردازی علیه شاهرخ می شود، او می گوید شاهرخ می خواست حزب لنینی بسازد، اولا" شاهرخ خود را لنینیست معرفی می کند و برای همین هم است که شرط می گذارد که باید کلمه مشترک در نام کمیته اقدام بیاید یعنی اینکه گرایش ما یکی نیست یعنی اینکه من ( شاهرخ ) حزب لنینی نمی گویم من ( شاهرخ ) می گویم لنینیسم این که مازیار رازی رئئس مارکسیست های "انقلابی" در این سخنرانی می گوید شاهرخ می خواست حرب لنینی بسازد یا نوشته های شاهرخ را نخوانده است یا تحریف می کند، لنین می گوید موچ مجرم را باید در حین ارتکاب جرم گرفت، اگر می خواهید شاهرخ را بشناسید مطالب زیر را که نوشته های شاهرخ است بخوانید، آقای مازیار رازی بهتر است شما هم کمی نوشته های شاهرخ را مطالعه کنید بدون شک هم یاد می گیرید و آگاهیتان بیشتر می شود و هم بی جا تلاش نمی کنید یک لنینیست را به خود یا خود را به یک لنینیست سنجاق کنید، حداقل کمی آگاهی کسب می کنید .لطفا" مطالب زیر را بخوانید http://chzamani.blogspot.ca/search/label/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%20%D8%A8%D9%87%20%D8%B3%D9%88%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF%20%D8%AC%D8%A8%D9%87%D9%87%20%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%AF%20%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%DB%8C%20%3A

(ما امیدواریم با تجمع گرایشات مختلف در این جمع که با همت شما رفقا پایه گذاری شده است، با شروع و ادامه و گسترش مباحثات مورد نیاز به حزب مورد نظر دست بیابیم، بدون شک این راه بسیار دشوار خواهد بود ولی صد در صد ممکن است! تنها لازم است شما رفقا دلسرد نشوید و با توان و ایمان هرچه بیشتر به راهی که شروع کردید ادامه بدهید ، ما ضمن فشردن دستان تلاشگر شما رفقای عزیز بحث خود را در رابطه با اولین مقوله اعلام شده یعنی حزب انقلابی طبقه کارگر را در چند قسمت ارایه می دهیم ) 
اسدالله غفار زاده

http://nashriye.com/?p=276

این متن از مقاله زیر که نوشته شاهرخ است  "نشریه ما باید عین ایسکرای لنین به دور از حالت انتظار و تفسیر به اسلحه ی برنده طبقه کارگر برای انقلاب و سوسیالیسم تبدیل شود و ما بعنوان نطفه حزب سیاسی کارگری و بقول مانیفیست نماینده منافع کل طبقه کارگر در این راستا حرکت کنیم". و جالب است که شرطی مانند آن کلمه مشترک که برای کمیته اقدام کارگری  گذاشته است بر ای ما در جمع قدم اول نگذاشته ،

http://nashriye.com/?p=587

من به همه رفقا برای بیشتر شناختن شاهرخ زمانی توصیه می کنم خواندن مطالبی که با نام شاهرخ منتشر شده اند، مطالب اسداله غفار زاده و همچنین مطالب انقلاب سرخ نشریه جبهه واحد کارگری و همچنین مطالب نشریه همبستگی کارگری را مطالعه نمایند تعدادی از مطالب این دو نشریه نوشته های شاهرخ زمانی هستند بخصوص نقدی که در دو شماره انقلاب سرخ به تروتسکی است متعلق به شاهرخ زمانی است و جالب است بدانید درست زمانی را که مازیار رازی مدت ارتباط شاهرخ با علیرضا بیان می کند تا شاهرخ را جزء روابط کمیته اقدام کارگری قلمداد کند در همان زمان شاهرخ مشغول انتشار انقلاب سرخ است. برای شناختن شاهرخ خواندن مقاله زیر مفید است ،" برای شناخت شاهرخ زمانی از چه مواردی، استفاده کنیم؟"

 http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=55932

نامه های خصوصی که بین من و علیرضا و اسماعیل فتاحی رد بدل شدند و بسیاری از آنها اسنادی غیر قابل انکار برای باز کردن مشت این گرایش است به کتابی قطور تبدیل می شود اما نیازی نیست، فعلا" به صورت آرشیو نگه می دارم .

محمد اشرفی

16 /7/1394

 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر