رفیقم شاهرخ آرام بخواب
وقتی طنین کودک آزادی
سینه های مادر خوشبختی را مکید،
زمین خشک، مست باران 11اردیبهشت شد
زیبایی گلهای، بوستانهای تبریز،
عطر آگین،همره ترنج و گل واژه های رنگین کمان،
به یاد انسان بودنت در تو خواهد تنید.
رفیقم آرام بخواب
شب پرستی طولانی نخواهد ماند
به اعتماد زندگی
ستم از ضرب آهنگین اعتراض
به ستوه خواهدآمد
و خشک سالی این فصل های سنگین
به دریا خواهد نشست
رفیقم آرام بخواب
گرسنگی و فقر
در این دنیای متضاد،شعله ای نیست،
با مرگ تو خاموش گردد.
این تضاد نفرین طبقاتی
درد مشترک انسان است
رفیقم آرام بخواب
سینه های مادر خوشبختی را مکید،
زمین خشک، مست باران 11اردیبهشت شد
زیبایی گلهای، بوستانهای تبریز،
عطر آگین،همره ترنج و گل واژه های رنگین کمان،
به یاد انسان بودنت در تو خواهد تنید.
رفیقم آرام بخواب
شب پرستی طولانی نخواهد ماند
به اعتماد زندگی
ستم از ضرب آهنگین اعتراض
به ستوه خواهدآمد
و خشک سالی این فصل های سنگین
به دریا خواهد نشست
رفیقم آرام بخواب
گرسنگی و فقر
در این دنیای متضاد،شعله ای نیست،
با مرگ تو خاموش گردد.
این تضاد نفرین طبقاتی
درد مشترک انسان است
رفیقم آرام بخواب
شاهرخ عزیز با موجی از شکوفه عشق به زندگی،و تلاش برای رهایی انسان از برده گی نوین عصر سرتا پا دروغین سرمایه داری بی رحم،در اسارت گاه حافظین سرمایه داران،سر افراز و پویا با طبقه اش وداع کرد.آزادی واقعیش همچون هزاران انسان دیگر هم طبقاتیش در گرو رهایی میلیونها انسان از شر غارتگران سرمایه دار میسر بود.
برای همین او تا آخرین لحظه زندگیش محکم و استوار مدعی خواسته های انسانی و کارگری بود.و رهایی کارگران را نیزدر وحدت و تشکل یابی می دید.برای همین، انسانی با این دغدغه ها،با علم آگاهانه نسبت به وضعیت فلاکتبار کارگران،نمی توانست سکوت کند.نمی توانست در کنار غارت میلیاردها ثروت این مردم و دیدن موج میلیونی بیکاران و فقرا و در تنگنا افتاده ها سکوت کند.نمی توانست در کنار میلیاردرها یی که پول و منابع و دسترنج و همه چیز این طبقه راپارو میکنند،فقر و فلاکت ودزدی و فحشا و دروغ و ازدیاد زندان را برای قربانیانش تدارک می بینند،سکوت کند،جرم او آگاهی از فلاکت طبقه کارگر و مبارزه برای رهایی بود.بی شک تا زمانی انسان به رهایی از استثمار دست نیابد،راه شاهرخ و هزاران دیگر همانند او در میدان و پیکار طبقاتی ادامه خواهد داشت.
جهانگیر محمود ویسی 23/6/94
برای همین او تا آخرین لحظه زندگیش محکم و استوار مدعی خواسته های انسانی و کارگری بود.و رهایی کارگران را نیزدر وحدت و تشکل یابی می دید.برای همین، انسانی با این دغدغه ها،با علم آگاهانه نسبت به وضعیت فلاکتبار کارگران،نمی توانست سکوت کند.نمی توانست در کنار غارت میلیاردها ثروت این مردم و دیدن موج میلیونی بیکاران و فقرا و در تنگنا افتاده ها سکوت کند.نمی توانست در کنار میلیاردرها یی که پول و منابع و دسترنج و همه چیز این طبقه راپارو میکنند،فقر و فلاکت ودزدی و فحشا و دروغ و ازدیاد زندان را برای قربانیانش تدارک می بینند،سکوت کند،جرم او آگاهی از فلاکت طبقه کارگر و مبارزه برای رهایی بود.بی شک تا زمانی انسان به رهایی از استثمار دست نیابد،راه شاهرخ و هزاران دیگر همانند او در میدان و پیکار طبقاتی ادامه خواهد داشت.
جهانگیر محمود ویسی 23/6/94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر