فریبرز رئیس دانا
15 مهر 1394
گمان می کنم جرم رفیق بزرگ منش و
فداکار من که از روز شنبه در جلوی منزلش دستگیر شد، بی تردید حضور موثرش در مراسم
خاک سپاری رفیق کارگرمان، شهید راه تشکل کارگری، شاهرخ زمانی است. علی فائض پور
شخصیتی انسان دوست ، آزادی خواهی مصمم و دوست وفادار طبقه ی کارگراست . محبوبیت او
در میان فعالان اجتماعی ایران، به ویژه آذربایجان مثال زدنی است. حضور او در این
مراسم، گزچه با هیچ کنش و تظاهری همراه نبود، خشم دشمنان ازادی کارگری را بر انگیخت.
انتظار کسانی گویا این بوده است که در زیر چتر گسترده ی وحشت آفرینی،مرگ شهادت
گونه ی شاهرخ با هیچ اعتنائی از سوی مردم آگاه رو به رو نشود. هیچ اعتنائی. علی
فائض پور نماد آرمان آزادی و سلامت نفس و سربلندی کارگری و برابری جوئی است. حضورش
به منزله ی حضور تبریز مه آلود بر مزار فرزند دلاورشان، شاهرخ زمانی ، تلقی شد.
هنوز از این که نتوانستم ، یعنی درست
تر بگویم به نوعی توان واجازه ی عملی نیافتم تا در مراسم خاک سپاری رفیقم شرکت کنم
اندوهگینم . مرگ سرفرازانه ی شاهرخ چنان بود و بهمن زمانی ، پدر شاهرخ، چنان خواست
که ما پا برجا و روحیه دار بمانیم و خم بر ابرو نیاوریم تا نماد شادی موفقیت
دشمنان زحمت کشان نباشد. من با چند ساعت تاخیر از مرگ مرموز شاهرخ مطلع شدم . صبح
زود بنا به خواست آقای زمانی و علی فائض پور به گورستان بهشت سکینه رفتم تا جنازه ی
او را تحویل بگیریم چند نفزی از خویشان او و رفقای مشتر کمان هم بودند. همه چیز
تحت الحفظ و زیر بمباران ماموران عکاس بود. جنازه کالبد شکافی و معاینه ینیم ساعتی
شده بود و به نادرست اعلام شد که کالبد شکافی در پی شکایت پدر شاهرخ انجام شده است
. بهمن زمانی با شنیدن خبر در آن صبح غم آلود خاکستری گفت رئیس و دوستان، شما که
شاهدید من شکایتی نکردم و نخواهم کرد . من به داوری جامعه و تاریخ وا می گذارم. علی
فائض پور هم گفت به خانواده اش هیچ اطلاعی از سوی مسئولان زندان داده نشده است و
ما فقط در پی شایعات آمدیم از تبریز به تهران و با تو تماس گرفتیم.
در برابر دیدگان حیرت زده ی ما فقط
جنازه دو دقیقه ای کفن پوش در داخل آمبولانس به ما نشان داده شد(و قبلا دختر و
دامادش هم نگاهی به چهره ی عریان شاهرخ داشته اند) و سپس شتابان به سمت تبریز حرکت
داده شد و پیام محکم آقای زمانی و علی به من که قرار شد دو روز بعد در مراسم بیائی
و الان آمدنت مسئله ساز است.پذیرفتم. اما از آن پس متوجه شدم فقط دستگیری و بر
خورد دربرنامه کار ماموران کار قرار داشته است از جمله دستگیری واله زمانی و احضار
پسرو دختر شاهرخ واین آخری دستگیری علی فائض پور.گویا خشم و نگرانی از داوری جامعه
فروکش نکرد ه ا ست . چند روز پیش شنیدم معاون قوه ی قضائیه گفت دستور رسیدگی به
نحوه ی مر گ شاهرخ را داده است. اما این رسیدگی به صورت آزار یاران شاهرخ در آمده
است. می شود از مقامی که در دستگیری و محاکمه چند تن از مفسدان کشور مقدم شد، صرف
نظر از هر داوری ای که نسبت به انگبزه ها و آرا و چگونگی کار داریم، بخواهیم دستور
توقف دستگیری های یاران شاهرخ را صادر کند، پیش از آن که نتیجه ی رسیدگی نهائی
وعده داده شده صادر شود؟ می شود این احساس عمومی را به مسئولان این دستگیری ها یادآور
شد ک کارشان آتش آن داوری اجتماعی را تند تر می کند به عوض آن که معقولانه اش کند.
آیا در این کار دستی و نیتی و پیامی در کار است؟
در روز تحویل صوری جنازه ی رفیقمان،
شاهرخ، علی . آقای زمانی و دو دوست دگر در گوشه ای از گورستان بهشت سکینه در کنار
غسالخانه وز یر نور دوربین ها و چشمان پایش گر، صحبتی داشیم . ما با یکدیگر گفتیم
و پذیرفتیم که کار مبارزه و آزادی خواهی و عدالت خواهی جدی با آرمان ها ی پاک به
جا مانده از یادگاران دهها سال مبارزات این سرزمین به ما آموخته است که در بیان
دردهای اجتماعی و ناملایمات سیاسی نه نا راست باشیم و نه غلو کنیم زیرا ما بر اساس
اعتماد جامعه به جلو میرویم . نه دروغ می گوئیم و نه از هر وسیله ای استفاده می کنیم.
گفتیم پس صبر می کنیم تا حقیقت مرگ رفیقمان معلوممان شود و سپس اعلام نظر میکنیم. گفتیم
که پیش از آن از ابزار های نامعلوم تبلیغی استفاده نخواهیم کرد. اما بر خورد
ماموران و ادامه ی رفتار آنان گویا نشانه هائی محکم از نگرانی کسانی به دست می دهد
که مسئول مرگ رفیق بزرگمان شاهرخ زمانی بوده اند.
علی فایض پور را آزاد کنید. بی قید و
شرط آزادش کنید. جرم او مشارکت در خاک سپاری پیکر رفیق جان باخته اش بوده است. گوئی
همین گناهش بس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر