رژیم فرتوت جمهوری اسلامی
ایران در نهایت شاهرخ زمانی را پس از تبعید از این سیاهچال به آن سیاهچال کشت.
شاهرخ این فرزند بی باک
ارسباران، زندانی سیاسی ای بود که با خون سرخ خود به مبارزات آشتی ناپذیر طبقه ی
کارگر ایران با "امپریالیسم و ارتجاع" روحی دوباره بخشید.
رکود حاکم بر اقتصاد ایران
مراحل کمّی خود را از سر گذرانده و در حین عبور به منطقه ی بحران است. فساد سازمان
یافته و تضاد نیروهای درونی رژیم بسا بیشتر از گذشته حاکمیت را مفلوک ساخته است.
از دیگر سو رژیم در حالت احتضار جمهوری اسلامی ایران دچار بحران بی سابقه ی
ژئوپلتیکی نیز شده است.
از طرفی "سرمایه"
توان گردش خود را به علت انباشت از دست داده است. از این رو صاحبان آن هار تر از
گذشته شده و خاورمیانه را به علت موقعیت جغرافیایی ممتازش به جولانگاه نیروهای
امپریالیستی و ارتجاعی تبدیل کرده اند. در طرف دیگر نیز اعتصابات مستمر کارگری و
رشد فزاینده ی بحران ها و آسیب های اجتماعی ست که تعادل رژیم را بر هم زده است.
در بستری از شرایط فوق الذکر
اعلام سیاست زبونانه ی "نرمش قهرمانانه" از سوی خامنه ای و مذاکره با
شیطان بزرگ! قابل تحلیل است.
اما از بابت خوش رقصی به طرف
مذاکره کننده ی غربی می بایست طبق سنوات گذشته سرکوب کمونیست ها و نیروهای مترقی
را در دستور کار قرار داد. از این رو وزیر اطلاعات همزمان با شروع مذاکرات در یکی
از سخنرانی هایش از برخوردهای جدی با سوسیالیست ها جهت رفع موانع سرمایه گذاری خبر
می دهد. مضافاً شخص آقای خامنه ای نیز همین چندماه پیش بود که به گسترش تفکرات
کمونیستی در دانشگاه ها اعتراف کرد و از ضرورت برخورد با آن سخن راند.
بنابراین از نظر ما دلیل عمده
ی سرکوب نیروهای چپ و مترقی دقیقا از سر خوش خدمتی ارتجاع به امپریالیسم می باشد.
امابرای قتل شاهرخ زمانی علاوه بر دلیل عمده ی فوق، چند علت خاص هم وجود دارد:
اولا؛ زهر چشم گرفتن از دیگر
زندانیان سیاسی و مقاوم جهت جلوگیری از به الگو تبدیل شدن "شورش
قهرمانانه"ی زندان رجایی شهر کرج.
دوما؛ کیفیت برخورد شاهرخ
زمانی، این کارگر رزمنده چه در دوران بازجویی و چه در ایام حبس، رژیم را درمانده
تر کرده بود. به بیانی شاهرخ واژه ی "مقاومت" را در مقابل رژیم احیا
کرد. او به بازجویش گفته بود:
"از
هم اکنون طناب دار را بر گردنتان احساس کنید."
اما پس از قتل شاهرخ ماموران
وزارت اطلاعات که واکنش فعالین کارگری سراسر ایران را پیش بینی می کردند، سریعا
دست به کار می شوند تا از حضور آنان در مراسم خاکسپاری جلوگیری به عمل آورند.
اما با تماس های تهدیدآمیز،
احضار به ستاد خبری، تعقیب فیزیکی با انگیزه ی ایجاد فضای رعب و وحشت نیز کاری از
پیش نبرده و مراسم با صلابت مثال زدنی برگزار می شود. کارگران فریاد می زنند:
"شاهرخ
معلم ما، راه شاهرخ راه ما".
امنیتی ها که دستشان از همه ی
تدابیر کوتاه می شود، پس از تماس های تهدیدآمیز و احضارهای پی در پی فعالین چپ و
کارگری، اقدام به دستگیری "علی فائض پور" از فعالین اجتماعی و کارگری
تبریز می کنند. علی فائض پور از دوستان قدیمی و خانوادگی شاهرخ زمانی بوده و بر
اساس شواهد، تنها جرم وی حضور در مراسم خاکسپاری رفیق 30 ساله اش می باشد.
ما جمعی از فعالین چپ تبریز
ضمن ابراز همدردی مجدد با خانواده ی شاهرخ زمانی، دستگیری علی فائض پور را محکوم
کرده و به سرکوبگران هشدار می دهیم:
«منتظر
پاسخ های برخواسته از قهر انقلابی خلق محروم ایران در کف خیابان باشید. چه آن روز
زیاد دور نیست...»
تبریز – آبان ۹۴
باز
تکثیر از :
کمیته
حمایت از شاهرخ زمانی