آری هنوز هم عاشقم
مرا به بند می کشید.
می خواهید عشقم را از من بگیرید
مرا شکنجه و تهدید می کنید.
به چشمانم چشم بند و بر دستانم دستبند می زنید.
پاهایم را به غل و زنجیر می کشید.
می خواهید عشقم را از من بگیرید؟
مرا پای چوبه دار میبرید و دارم میزنید.
مرا ترسو و بزدل و احمق خطاب می کنید.
می خواهید عشقم را از من بگیرید؟
اما نه نه نمی توانید نمی توانید.
چون من قاطع و استوار به شما می گویم.
شاید بتوانید مرا به بند بکشید!
اما افکارم را هرگز.
شاید بتوانید مرا به غل و زنجیر بکشید
و بر چشمانم چشم بند بزنید.
اما آینده را هرگز.
شاید بتوانید مرا بزدل و ترس و خطاب کنید!
اما این نسل را هرگز.
آری باز هم می گویم هنوز هم عاشقم.
عاشق کودکان کار و گوشه خیابان.
عاشق زنان و دختران تن فروش و بغض نگاهشان.
عاشق جوانان معتاد کنار جوی آب و غرور شکسته شان.
عاشق معلمان و دانشجویان معترض.
عاشق کارگران و مشت های گره کرده در صف اعتصاب.
عاشق حسرت به دل مانده زنان برای برابری با مردان.
عاشق همه چیزهای خوب و بد.
عاشق بدی های که می شود به خوبی برسند.
عاشق نابرابری های که باید برابر شوند.
عاشق ممنوعیت های که باید آزاد شوند.
عاشق آزادی های که باید به واقعیت بپیوندند.
آری هنوز هم عاشقم.
عاشق آزادی
عاشق برابری
عاشق زندگی
عاشق انسان
آری عاشق انسان.
تقدیم به شاهرخ زمانی و تمامی کسانی که بخاطر دفاع از اهداف انسانی خود در زندان هستند.
افشین ندیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر