با نرمش قهرمانانه در خوردن جام زهر اتمی و تسکین آلام حاصل
ازقبول نوکری سرمایه داری جهانی برای نظام اسلامی و رهبر معظم، و تشدید بی سابقه
تضادهای درونی رژیم، و با فروپاشی مناسبات اقتصادی اجتماعی سیاسی حاکمیت اسلامی به
عنوان فاسدترین کشور جهان، با بالاترین آمار بیکاری، گرانی، فقر، ارتشاء و اختلاس،
دزدی ثروت های ملی که « مقام عظمای ولایت» را به مقام عضویت در جمع مولتی میلیادرهای جهان (یعنی رهبر
مسلمین جهان، ولی امام زمان و نماینده خدا در روی زمین و جاری کننده عدالت و عطوفت
اسلامی یکی از 67 مولتی میلیاردر جهان
است،) این نماینده خدا روی زمین در حالی چنین ثروت عظیمی را از مردم ایران غارت
کرده است که 80 در صد مردم ایران زیر خط و فقر دست و پا می زنند. با توجه به چنین
شرایطی و در نتیجه با اوج گیری جنبش انقلابی ستمدیگان به تنگ آمده از بهره کشی و سرمایه
داری و نابرابری، و آگاه شده از بن بست لیبرال ها و اصلاح طلبان حکومتی، مارکسیسم
به عنوان تئوری انقلابی شناخت قوانین تکامل جامعه، و علم انقلاب حاکمیت بلاواسطه
شورای دمکراتیک کارگران و زحمتکشان در دستور روز قرار گرفته است؛ و این یعنی ناقوس
مرگ ریشه ای ستمگری و بهره کشی، بدین سبب است که خامنه ای در وحشت از رشد مارکسیسم در دانشگاه
ها به دانشجویان اخطار می کند.و تلویزیون جمهوری اسلامی در دادن آدرس غلط در تواب
سازی قرون وسطایی دهه شصت رژیم، در ندامت رهبران حزب توده، آنان را الگوی مارکسیسم
نشان میدهد! کیهان ، حسین بازجو یکی از آمرین و عاملین کشتار دهها هزار نفری دهه 67
گله می کند که چرا تلویزیون این برنامه
تواب سازی را در زمان پر بیننده و همه کانال ها نشان نمی دهد. این مسئله در عین هراس
مرگ آور رژیم از گسترش مارکسیسم انقلابی، به عنوان تنها راه رهایی از استثمار و
حاکمیت مستقیم توده ها بر سرنوشت خود، از سوی دیگر عمل تکمیلی نرمش قهرمانانه و
سنگ تمام گذاشتن جمهوری اسلامی در جهت نوکری برای «شیطان بزرگ» و سرمایه داری جهانی
است، که دشمن قسم خورده سوسیالیسم و حاکمیت کارگری می باشد. جمهوری اسلامی می
خواهد به اربابانش نشان دهد و غیر مستقیم و مستقیم به آنها گزارش می دهد، که از
طرح گوادلوپ و شکست انقلاب 57 و کشتار انقلابیون تا کنون وظایف اش را به خوبی
انجام داده است.
نوکر هم، نوکر های قدیم :
حال که پرده ها افتاده اند و نقاب های دروغین در چهره
جمهوری اسلامی سرمایه داری بی رنگ شده است ، (در ساختار جهانی جمهوری اسلامی، بخشی
از کمربند سبزبوده و اکنون با همان شکل یکی از خطوط مقدم مبارزه علیه مارکسیسم است)
اکنون جمهوری اسلامی و تمامی جناح های آن با تمام وجود فریاد سر داده اند :
استکبار تو کجایی تا من شوم چاکرت!!!
حرکت امروزی جمهوری
اسلامی تحلیل های من در آوردی و رویایی نیروهای مدعی دروغین انقلابی در اپوزیسون را که می گفتند مذاکرات هسته ای
پایان جمهوری اسلامی است و بر مبنای چنین تحلیلی در رکاب امپریالیسم جهانی در
حکومت خیالی آینده مهره هایشان را می چیدند آب پاکی روی تحلیل های رویا پردازان
همتراز خود ریخته است. از طرف دیگر
امپریالیست ها و سرمایه داری جهانی با همه ای جناح هاش با توافق که ایجاد کرده و قبول
کرده است که فعلان جمهوری اسلامی باقی بماند با این کار یک دهن کجی و شکلک به همراهان
زائده خود کرده است.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی به عنوان فرزند واقعی امپریالیسم
جهانی با آدرس غلط، آگاهی کاذب، و انحراف انقلاب شکوهمند 57 از ایجاد حاکمیت شورایی
کارگران بوده و می باشد. این هیولای سرمایه داری از بدو تولد منحوس خود، نطفه اش
را با کشتار دهها هزار نفری کمونیست ها و دمکرات های انقلابی بسته است. هرکس
نداند، سران جمهوری اسلامی به عنوان قاتلین سعید سلطانپورها، علیرضا شکوهی ها،
مختاری و پوینده ها و فرزاد کمانگرها، بهتر از همه می دانند سوسیالیسم یعنی انقلاب
برای نفی ستم و استثمار، یعنی آزادی و برابری و عدالت اجتماعی، سوسیالیسم یعنی
دمکراسی واقعی در اداره شورایی، دمکراتیک، مستقیم و بلاواسطه کارگران و ستمدیدگان
بر سرنوشت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود. پس چرا خامنه ای میلیادر ، با هفتاد یا
هشتاد مولتی میلیادر روحانی - نظامی دیگر به عنوان شریک امپریالیسم جهانی در غارت
و چپاول زحمتکشان از مارکسیسم هراس نداشته باشد؟ نوکری که در اجرای فرامین اربابان
امپریالیست اش، در غیاب صندوق نزول خوار(صندوق جهانی پول) را در برداشتن یارانه
ها، نابودی امنیت شغلی، پولی کردن تحصیل و درمان، واردات و نابودی تولید و بیکارسازی میلیونی مو به مو اجرا می کند. هشتاد
درصد مردم را زیر خط فقر برده، بالاترین
آمار تورم ، گرانی، بیکاری، اعتیاد، تن فروشی را رقم میزند، چرا از سوسیالیسم و
حاکمیت شورایی کارگران به عنوان عالی ترین تامینات اجتماعی در بهداشت، درمان، تحصیلات،
خدمات عمومی و مسکن رایگان نهراسد! رژیمی که با
ولایت مشتی دزد و غارتگر، با فتوای آیات عظام فسیل شده عهد قرون وسطی و
ماقبل تاریخی، زنان را که نصف جمعیت کشور هستند ، را مطعلقه مرگ، اسباب منزل، بردگی
باب شده، نصف آدم، تحت ستم قرون وسطایی و ظلم تاریخی ،مورد تهدید و توهین و اسیدپاشی
و کارتن خوابی و فحشا قرار میدهد؛ رژیمی که 74 درصد جمعیت کرد، عرب، بلوچ، ترک و
فارس را از تعیین حقوق ملی خود در تعیین
سرنوشت محروم می کند، جوانان را با بالاترین آمار جمعیت کشور، با پنج میلیون لیسانس
و فوق لیسانس بیکار، وادار به انواع جرائیم مانند سرقت و قاچاق کرده است و سپس به
طور فله ای روزانه به دار می آویزد؛ و بالاخره رژیمی که با بالاترین آمار اعدام،
زندان، شکنحه، خفقان و سرکوب، روی تمام جانیان تاریخ را سفید کرده است، به طوریکه
طی شش ماه اخیر 700 نفر جوان را اعدام کرده است، چرا از مارکسیسم به عنوان علم شرایط
رهایی ستمدیگان وحشت نکند؟ اما برای زندگی سطحی است که این نوکر خانه زاد و چاکر
آستان بوس درگاه امپریالیست ها، که حتی فحش و لگدپرانی ها و صدور تروریزم اش برای
شیاطین بزرگ و کوچک خیر و برکت در فروش میلیاردی
اسلحه وموجب لشگرکشی و ایجاد جنگ بردار کشی بوده و هست، مانند شاهنشاه عاری از مهر
تاریخ مصرفش برای حفظ و ادامه مناسبات بهرکشی سرمایه داری گذشته است، و انقلاب نه با دست بلکه با پا به
درب می کوبد.
طبقه 50 میلیونی کارگران ایران با اکثریت مطلق جمعیت کشور
به عنوان نیروی اصلی انقلاب با حاکمیت شورایی دمکراتیک باید با تکیه بر کمونیسم به
عنوان علم شرایط رهایی کارگران، از طریق ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر، نیروی خودش
را از نآگاهی و پراکندگی نجات دهد، که چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.
ایجاد، اتحادیه های سراسری ( فدراسیون)، با شرکت
تمام تشکلات مستقل و نیروهای آگاه و پیشرو کارگری، و ایجاد هسته و سلول های سیاسی
سازماندهی سوسیالیستی در محیط کار و زندگی کارگران، به عنوان سکان های پایه حزب سیاسی
کارگران، بر اساس اعتقاد به حاکمیت کارگری، دو بستر مکمل و تقویت کننده برای
سازماندهی و تشکل سراسری طبقه کارگر در مقابل طبقه و دولت و احزاب سرمایه داری،
برای محو انقلابی بهره کشی و حاکمیت شورایی آنان می باشد. در این راستا دانشجویان
کشور مانند تمامی تاریخ مبارزات انقلابی سوسیالیستی، به عنوان آگاه گران آگاهی سوسیالیستی،
نقش حیاتی در ایجاد محافل مطالعاتی و سلول های سازمانده کمونیستی دارد و باید به
نقش تاریخی انقلابی خود عمل کند.
از هم اکنون آستین ها را بالا بزنیم که فردا دیر است.
کمیته حمایت از
شاهرخ زمانی
7/5/1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر