با سلام و درودهای انقلابی
از خود بپرسیم چرا همه ای زندانیان
کارگری و سیاسی از جمله محمد جراحی ، بهنام ابراهیم زاده ، رضا شهابی ، علی نجاتی
، مهدی فراحی شاندیز و... به بیماریهای سخت و مزمن دچار می شوند؟
جمهوری اسلامی چرا و از چه راه های
باعث شده است بیماریهای مختلف خطر ناک بخصوص سرطان در ایران به سونامی های تبدیل
شوند؟
و...
محمد جراحی رزمنده طبقه کارگر توسط حکومت ضد کارگری زجرکش
می شود . محمدجراحی عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری که در خرداد سال نود
به همراه عده ای دیگر به اتهام تلاش برای ایجاد گروه سوسیالیستی کارگری از طریق
ایجاد نشریه و تشکل کارگری و اشاعه و ارتقاء سطح آگاه سوسیالیستی دستگیر شد، پس از
شکنجه های فراوان در اداره جهنمی اطلاعات به 5 سال زندان محکوم گردید، دوران محکومیت
خود را در زندان تبریز طی می کند چندین ماه بود از درد تورم گلو رنج می برد و علیرغم
خواست خانواده و دوستانش رؤسای زندان و ... به دستور وزارت اطلاعات از فرستادن او
به بیمارستان خودداری می کردند تا اینکه در اسفند 91 با وخامت اوضاع جسمانی او به
بیمارستان اعزام و پس از جراحی مشخص شد که غده درآورده شده سرطانی می باشد، علیرغم
فشارهای خانواده و نهادهای حقوق بشری مرخصی وی جهت مداوا یا مرگ آرام در کنار
خانواده همچنان با مخالفت اداره اطلاعات و رؤسای زندان رو برو است، ماموران تحت
دستور مدیران و فرماندهان، وزارت اطلاعات و سران حکومت اسلامی می خواهند او را
زجرکش کنند. عمل ددمنشانه حکومت اسلامی این سوال را در اذهان مردم و کارگران به
وجود می آورد که چرا محمد جراحی کشته می شود؟
جواب ساده است، رژیم ضدکارگری اسلامی به عنوان یک نهاد
نظامی – روحانی این عمل را در جهت بهره کشی از طبقه 50 میلیونی کارگران ایران به
سود میلیاردرها و دزدها به بهای بیکاری ، گرسنگی ، اعتیاد ، تن فروشی و فلاکت
زحمتکشان ایران انجام می دهد، محمد جراحی و دیگر کارگران با مبارزه ، تشکل ، آگاهی
و ایدئولوژی خود این نظم سرمایه را به هم می زند و خواب خوش را بر آنان حرام می
کند .
کارگران و هم زنجیران :
رژیم ضد کارگری با تصویب دستمزدهای یک چهارم خط فقر ، با نابودی کامل
قوانین حمایتی و تأمین اجتماعی در حوزه های درمان و تحصیل و خدمات عمومی با واردات کالاهای بنجل توسط مافیای ثروت و
قدرت و به این ترتیب نابودی تمام عرصه های تولید و بیکارسازی میلیونی ، قراردادهای
موقت و سفید امضا ، نابودی امنیت شغلی و بالاخره اخراج ، زندان و کشتن فعالین
کارگری، سرکوب تمام تشکلهای کارگری و ایجاد حکومت نظامی در مراکز کار و تولید
توسط بسیج ، حراست و نیرو های مسلح
یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان
را به جهنم آزاد اندیشان ، فلاکت اقتصادی طبقه کارگر و بهشت سرمایه داران تبدیل
کرده است .
ما کارگران و تمامی نیروهای انقلابی در مقابل این سرکوب
برنامه ریزی شده ، سازمان یافته و هدفمند دولت نظام سرمایه داری علیه مبارزان پاک و
آگاه طبقه کارگر باید دست به افشا گری گسترده بزنیم.
طبقه 50 میلیونی کارگران ایران به عنوان گردانی از ارتش
میلیاردی کارگران جهان است که در طول تاریخ مبارزه خود دارای غنی ترین تجارب در اشکال سازماندهی ، تشکل و مبارزه
می باشد. سندیکا ، اتحادیه ، فدراسیون و کنفدراسیون ،احزاب و تشکلهای درسطح ملی و
جهانی ، احزاب رزمنده سیاسی ، کمیته های انقلابی ، شوراهای کنترل، به عنوان تشکل
های سیاسی و دهها انقلاب و اعتصابات سیاسی را در تاریخ خود دارد،همچنین قیام به
عنوان اشکالی از مبارزه به همراه تجربیات طبقه
کارگر ایران با بیش از 110 سال مبارزه از سال 1280 تا کنون ، مانند اولین سندیکا
ها و اتحادیه های کارگری در صد سال قبل و چهار فدراسیون و صدها سندیکا و اتحادیه
در سال 1320 و تشکیل 160 کمیته و شورای کارگری در انقلاب 57 به عنوان نطفه حکومت
کارگری در تاریخ ثبت شده اند و با دهها اعتصاب سراسری به خصوص در سال 57 که تیر
خلاص را با بستن شیر فلکه های نفت به رژیم دیکتاتوری شاه زد دارای صدها تجربه تشکل
و آگاهی و مبارزه طبقاتی در انبان خود است. که تجربیات فوق باید در شرایط فعلی مورد استفاده
قرار گیرد. مهمترین چیزی که ذهن هر کارگر پیشرو
را در شرایط فعلی به خود مشغول می کند این است که چرا طبقه کارگر و نیروهای
انقلابی آن علیرغم وجود شرایط عینی و اعتصابات روزمره و با وجود تشکلهای هر چند ضعیف
صنفی و حرکت ها و اعتراضات در حد خود به
خودی، انفرادی و پراکنده ، بی برنامه دست به عمل می زند برای درک این مسله باید به
شرایط عینی و ذهنی زیر دقت کرد
1- وجود قرار دادهای موقت و
سفید امضا ، نبود امنیت شغلی و سایه ارتش میلیونی بیکاران و سایه گرسنگی که عین
اجل معلق بالای سر کارگران پرواز کرده و با شکاف عظیم بین بخش های شاغل و بیکار از قدرت مبارزاتی
آنان به شدت کاسته می شود.
2- برخورد پلیسی با هرگونه
مطالبه و حرکت، مخصوصا" حکومت نظامی در مراکز اصلی تولیدی مانند ماشین سازی
ها ، نفت و پتروشیمی از طریق بسیج و حراست مسلح و یا قدرت دولتی که حتی اجازه
تشکلهای زرد و وابسته به خود را نیز در این
مراکز نمی دهند، همچنین شدت سرکوب در اخراج و زندانی کردن پیشروان کارگری تاوان و
هزینه سنگینی برای آنها ایجاد کرده که از شکل گیری سازمان سیاسی سراسری طبقه کارگر
و تشکلات پایدار اتحادیه ای بر پایه خواسته های ملی و سراسری برای مقاومت و مبارزه
در مقابل استثمار، هجوم به سفره خالی
کارگران و سرکوبها جلوگیری می کند.
3- تأثیر مخرب تشکلهای دست
ساز حکومتی و جاسوسی همچون مافیای خانه کارگر ، انجمنها و شوراهای اسلامی در محل
کار کارگران نسبت به مقابله با تشکلهای مستقل کارگری می باشد. در تأیید این مسئله
همین بس که حسن صادقی یکی از مسئولین خانه
کارگر در جواب یکی از مسئولین حکومتی که گفته بود خانه کارگری ها به سود رژیم هیچ کاری نکردند،گفته است اگر ما نبودیم، اعتصابات کارخانجات به بیرون راه پیدا می کرد،
اعتصابات سراسری و میلیونی می شد، که تاکیدا" تا حالا رژیم 9 بار سرنگون شده
بود. بنا براین تاثیر تشکیلات های چون خانه کارگر در کنار مسائل بالا به عنوان
بخشی از شرایط عینی کارکرد روشن ضد کارگری دارند.
4- عامل اصلی ادامه و باز
تولید مناسبات مخرب حاکم بر جنبش کارگری از جمله خود بخودیسم ، پراکندگی ، خورده
کاری و... است که وجود خود این مناسبات مزید بر علت عدم وجودعامل ذهنی انقلاب می
باشد. این عامل که از درون جنبش کارگری سر چشمه می گیرد از طریق موارد زیر باز
تولید و تداوم می یابد :
1- جدایی مطالبات صنفی - سیاسی
به دلیل جدایی مبارزه برای نان و آزادی ، جدایی بین نبرد برای گرفتن حق تشکل و حق
تجمع و اعتصاب و نبرد برای بهبود شرایط زندگی کارگران،
لپ مطلب اینکه جدایی بین مبارزه برای فروش بهتر نیروی کار
در شرایط اقتصادی مسلط طبقه سرمایه دار و بردگی سیاسی - اقتصادی طبقه کارگر از مبارزه
برای نابودی خود نظام بردگی است، نتیجه
چنین درکی از مبارزه و قبول جدایی آنها از یک دیگر زبونی و نوکرمنشی مخصوصا"
در جهت جلوگیری از شکل گیری سازمان سیاسی کارگران و تشکل سراسری آن به عنوان یک
طبقه بر پایه ی منافع طبقاتی است، چنین درکی، باضافه موارد بالا از روند پرورش
کادرها و نیروهای پیشرو که باید در دفاع از منافع اینده حکومت و کل طبقه فداکاری و
جان فشانی کنند، نیزجلو گیری می کند، درحالی که فقط و فقط چنین افرادی(کادر های
حزبی) قادر به پرداخت هزینه در درون تشکلهای مخفی و سازماندهی مبارزات رادیکال در
جهت ساختن سازمان سیاسی طبقه می باشند، کاری که تشکلهای زرد ولو مستقل، هم جهت با
تشکل های دست ساز حکومتی میکنند جلوگیری از شکل گیری چنین روندی است. بنابراین در نبود
روند مورد نظر، پیشروان طبقه کارگر ضمن گرفتار بودن در پراکندگی و خورده کاری و
چانه زنی، نمی تواند به نیروی متشکل، مقاوم ، آگاه و جسور در مقابل سرکوب هدفمند و
برنامه ریزی شده ، تبدیل شوند، در نتیجه کل طبقه کارگر ضمن گرفتار دور تسلسل درون
چهار چوب سرمایه داری بودن و با دل خوش کردن به 2 ریال افزایش دستمزد و یک سری
چیزهای پیش پا افتاده و بی هدف به امان خدا رها می گردد.
2- چسبیدن به فعالیت قانونی
و یا علنی ، در زمان و موقعیتی که در کارخانجات و مراکز بزرگ، حکومت نظامی آشکار و
پنهان بر قرار است و برای اعتصاب حکم اعدام صادر می گردد و حتی به تشکل های جاسوسی
خود رژیم اجازه فعالیت داده نمیشود و در شرایطی که کوچک ترین فعالیت قانونی و صنفی
مستقل کارگران با اخراج و زندان مواجه میشود، چسبیدن و سینه چاک کردن در راه قانون
گرایی و فعالیت علنی در هر صورت سفاهتی مثل پیاده روی لخت در زمستان سیبری است ، در
واقع کمک و خدمت به دشمن در جهت اخراج و زندانی کردن فعالان رادیکال کارگری، ایجاد
بی اعتمادی و هدر دادن توان مبارزاتی طبقه کارگر است، پیش گرفتن چنین روندی اقدام به نابودی امکانات
، شور و هیجان وایمان به امکان بر قراری حاکمیت کارگری و اعتماد به نفس در میان
کارگران میباشد.
3- تقدس و پرستش مبارزه اقتصادی
و اعتصابات خود به خودی کارگران، علیرغم اینکه مبارزه کارگران در مقابل رژیم لجام
گسیخته و ضد کارگری با هستی و زندگیشان حرکت مهمی می باشد، اما تقدس این عکس العمل
خود به خودی و جو گیرشدن ،بی برنامه و بدون
شناخت و کوچک کردن اهداف مهم، در حین "تلاش" برای آگاه کردن و متشکل
کردن کارگران بر پایه خواسته های عمومی و اتحاد و مقاوت آگاهانه و سراسری کل طبقه
مثل رفتن به جنگ دشمن آگاه و متشکل و تا بن دندان مسلح با توهمات و سلاح های عصر
حجری است،این فعالین در بهترین حالت به یک
گروه تدارکاتی بدون ارتش و فرماندهی در مقابل ارتش منظم و میلیونی دشمن شباهت
دارند که نه تنها راه به جایی نمی برند بلکه پیشروان و رهبران مبارزات کارگری را
به جای برنامه ریزی و کشیدن نقشه های مبارزاتی مناسب و متنوع در شرایط مهیا، به
نظاره گر و در بهترین حالت به مفسرین بی ضرر شرایط موجود تبدیل می کند چیزی که
الان حاکم است .
4- خلاء شدید انتقال آگاهی
سوسیالیستی توسط مروجین و نیروهای انقلابی در بین کارگران ، آگاهی انقلابی
سوسیالیستی تنها منبع شناخت جوامع و تکامل انسانی و علم انقلاب و علم مبارزه
طبقاتی است که در نبودن آن انواع خرافه گرایی مذهبی و غیر مذهبی (انواع سوسیالیسم
غیر علمی، ناسیونالیسم ، اومانیسم، تقدس گرایئ مادی، اعتقاد به تقدیر گرایی مادی و
خدایی و...) به شدت افزایش می یابد.
با توجه به کمبودها ی بالا راه حل
مطلوب چیست و چه باید کرد؟
باید گفت، کلیه طیفهای کارگری با
توجه به سطح توان ، پتانسیل ، تجربه ، تشکل و مبارزات خود بر اساس منافع طبقاتی،ایجاد
سازمانها در اشکال سیاسی، صنفی و قدرت ارتباط و سازماندهی عملی در میان کارگران و
تشکلها و پیشروان آن باید در دو سطح جبهه ای و حزبی (سازمان واقعی طبقه کارگری (حزب
کمونیستی)) متشکل شوند .
الف - در سطح جبهه ای، کلیه نیروهای کارگری
که به اتحاد ، مبارزه و مقاومت کارگری در
مقابل هجوم سرمایه داری به سطح زندگی ، تشکل و هستی شان اعتقاد دارند باید متحد
شوند.
خواسته های محوری این جبهه به شرح زیر می تواند باشد:
1-لغو قراردادهای موقت و سفید امضا ، ولغو تمامی قوانین
اخراج، بر قراری اشتغال دائم و لغو جریمه و اخراج و بازگشت به کار کلیه بیکاران و
پرداخت مطالبات برحق آنان
2-داشتن حق تشکل و حق تجمع و اعتصاب، راه پیمایی
3-تدوین قانون کار مترقی توسط نمایندگان واقعی کارگران
4- انحلال بسیج و حراست در محیطهای کاری و انحلال سپاه در
موسسات تولیدی و خدماتی
5- افزایش دستمزد متناسب با افزایش تورم بر اساس یک زندگی
شرافتمند انسانی
6- آزادی بیان و مطبوعات کارگری و سیاسی و حق کارگران در
داشتن روزنامه مخصوص خود
7- عدم تفتیش و دستگیری فعالان کارگری و ازادی کلیه
زندانیان کارگری
نقطه آغاز جبهه
واحد کارگری باید از محافل ، عرصه ها و تشکلهای صنفی سیاسی موجود با تشکیل کمیته
های مشترک سازمان ده شروع شده و با تشکیل هیئتهای مخصوص و هسته های مخفی و نیمه
علنی سندیکایی و اتحادیه ها و کمیته های چپ و دیگر تشکلهای کارگری در جهت ایجاد
تشکلهای سراسری پی گیری شود حتی المقدور بهترین ترکیب کمیته های اجرایی نمایندگانی
از نفت ، پتروشیمی ، ماشین سازی ها ، معادن ، ساختمان و حمل ونقل است که می تواند
به این تشکل جنبه سراسری دهد نحوه پیشبرد عملی این مسیر توسط نمایندگان تشکل ها در
کمیته اجرایی مشخص می گردد در سطح تشکل سازمانهای سیاسی کارگری کسانی که به انقلاب و حاکمیت طبقه کارگر اعتقاد دارند باید در
جهت ایجاد کمیته و نشریه مخفی مشترک و حزب قدم بردارند، اکنون حزبی به معنای
سازمان ده عملی مبارزه کارگران از طریق اعضای مستقر در میان کارگران به وسیله گسترش و سراسری کردن تشکلها و اشکال مبارزه، در
ایران وجود خارجی ندارد.
ب – در سطح حزبی (سازمان واقعی طبقه
کارگری (حزب کمونیستی)) :
حزب
طبقه کارگر باید به کمونیسم به عنوان علم رهایی، و درک شرایط کنونی کارگران مسلح
بوده و به خود رهایی کارگران از طریق
انقلاب قهرآمیز،آگاهانه و جهانی کارگری در جهت رسیدن به حکومت شورایی دمکراتیک معتقد
باشد. دراین سطح اصول بسیار مهمی مطرح هستند که شاخص ترین آنها عبارتند از :
1-
مرزبندی آگاهانه ، انقلابی و کامل با انحرافات چپ و راست مخصوصا" انواع انحلال طلبان قدیم و جدید و پست مدرنیستی
2-
قبول ملزومات عملی پیشبرد تشکیلات در شرایط استبداد فاشیستی و کادر سازی نیروهای انقلابی
و جان بر کف برای پیش بردن اهداف گفته شده در شرایط استبدادی داخل کشور است در این
مورد بررسی شرایط موجود و انطباق اصول و شکل لازم (ماهیت و فرم حزب) در مبارزه
وقبول موارد درست فرمول زیر بسیار ضروری و حیاتی است .
حزب
غیر قانونی – مخفی
حزب
غیر قانونی - علنی
حزب
قانونی – مخفی
حزب
قانونی - علنی
در موارد دیگر شکل دوم یعنی سطح کمونیستی مبارزات می توان و لازم است بر روی
بقیه اصول و جزئیات آن بحث کرد. اما آنچه مسلم است این که این دو سطح مبارزه مکمل
و درجهت هم می باشند و البته برای بستر و ضمینه ساز سطح حزبی، سطح جبهه ای می
تواند کمک شایانی توجهی ارایه کند.
طبقه کارگر ایران باید از پراکندگی، خود به خودی و برده
بودن خود در مقابل قدرت مطلق و متحد دشمن غدار با برنامه و منظم جلو گیری کند، در
این راستا چاره و سیاست کاری، جزء پیوند میان
سازمانها و نهاد های سوسیالیستی و پیشروان کارگری جهت مبارزه متشکل به عنوان یک تن
واحد ندارد، بنا براین سازمایابی در تشکیلات سیاسی طبقه کارگر، تنها راه نجات
کارگران و کل مردم ایران است، که آینده ما کارگران به آن گره خورده است.
پیش به
سوی جبهه متحد کارگری
پیش به
سوی ایجاد حزب طبقه کارگر
زنده
باد انقلاب
زنده
باد سوسیالیسم
چنگیز احمدی
زندان رجایی شهر
30اسفند 1391
تکثیر از : فریده جعفری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر