کارگران ایران، فعالین و
تشکلهای کارگری و مردمی!
نظارهگر و بیتفاوت
نباشید!
جان بهنام ابراهیمزاده در
خطر است!
بهنام ابراهیمزاده، کارگر
کارخانه، عضو کمیتهی پیگیری ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در حالی که وارد پنجمین
سال زنداناش شده است، مافیای ثروت و قدر حاکم از طریق سربازان گمناماش در زندان
نیز دست از سر او برنداشته، وی را پس از تبعید از زندان اوین به زندان رجاییشهر،
در آنجا نیز وی را از سالن سیاسی به بند زندانیان اعدامی خطرناک که تعادل روحی و
روانی ندارند، تبعید کردهاند. هدف آنها حذف فیزیکی بهنام است. بهنام در اعتراض
به این حرکت ضدبشری، بیش از ۲۰ روز است که در اعتصاب غذا میباشد. گناه این فعال
کارگری در نظر بهرهکشان و غارتگران هزاران میلیاردی ثروت و قدرت، اعتقاد و
مبارزهی وی برای حق ایجاد تشکل، حق اعتصاب و حق حیات انسانی برای خانوادهی ۵۰
میلیونی کارگران ایران میباشد تا با ایجاد تشکلهای سراسری و تشکیل اتحادیههای
سراسری، در مقابل تشدید بهرهکشی و دیگر سیاستهای ضدبشری دولت سرمایهداری اسلامی
مقاومت و مبارزهی سازمانیافته، بابرنامه و تاثیرگذار انجام داده و آنها را
وادار به عقبنشینی نماید.
اهم این سیاستهای
ضدکارگری عبارتند از:
دستمزدهای یک چهارم خط
فقر، قراردادهای سفیدامضا و موقت که کارگران به طور کامل به بردگی میکشاند، حذف
یارانهها و گرانی نجومی مایحتاج ضروری مانند نان، آب و برق، پولی کردن تمام عرصههای
تحصیل، درمان، ورزش و کلیهی خدمات عمومی، نابودی ۸۰٪ تولید از طریق واردات
کالاهای بنجل، بیکارسازی میلیونی کارگران.
در مقابل این ویرانی علنی و سازمانیافته،
کارگران چارهای جز ایجاد تشکلهای مستقل سراسری یعنی اتحادیه و حزب سیاسی ندارند.
چراکه دولتهای مختلف اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، در پیاده کردن این سیاستها
مباشر و نوکر شرکتهای امپریالیستی در تامین مواد خام و نیروی کار ارزان که توسط
نهادهای امپریالیستی مانند صندوق بینالمللی پول دیکته میشود، هستند.
پس جنگ بین کارگر و سرمایهدار
نبردی آشتیناپذیر است و حق گرفتنی است و نه دادنی!
اینکه نهادهای حافظ و
مدافع بهرهکشی کارگران ایران، مانند دیوان عدالت اداری، شکایت کارگران از
دستمزدهای پایین را رد میکند، یا شورای نگهبان مولتیمیلیاردرها، بیمهی بیکاری
کارگران را رد میکند، یا مجلس شورای اسلامی در حمایت از بساز – بفروشها و دلالان
مسکن، بیمهی ۸ میلیون کارگران مسکن را قطع میکند و یا وزارت کار مافیای قدرت، با
وزیر کار اطلاعاتی که تا دیروز شکنجهگر بود، قانون کار ضدکارگری را باز هم
ضدکارگریتر میکند، امری طبیعی و عادی است.
در ولایت مطلقهی مولتیمیلیاردرها،
جان دلالان و رانتخواران با وزیر هزار میلیاردی صنعت و معدن به سلامت باد که در
سایهی امنیت دولت حسنکلید، با واردات کالاهای بنجل و مواد غذایی آلوده مانند
برنج، گوشت، چای، با ارز زبانبستهی دولتی، از طریق نابودی کامل تولید و اشتغال،
به بهای بیکاری و گرسنگی میلیونی کارگران، یکشبه، هزاران میلیارد به جیب میزنند
تا با ماشینها و خانههای چند ده میلیاردی به محرومان جامعه فخر بفروشند.
آفرین به بانکهای اسلامی
که پول اندک فقرا را جمع کرده و با ۳۰٪ نزولخواری میکنند. به جهنم که ۷۵٪ تولید
نابود شده و کل زمینهای کارخانههای مخروبه توسط مافیای ثروت به ارزش هزاران
میلیاردی خرید و فروش میشود. به درک که وام ۵ میلیون تومانی ازدواج، ۳ میلیون
تومان شده! درد و بلا از وجود مبارک ۶۰۰ نفر حامی ولایت مطلقه به دور باد، که ۱۵۰
هزار میلیارد تومان یعنی یک چهارم کل نقدینگی ۶۵۰ هزار میلیارد تومانی بانکها را
گرفته و پس نمیدهند. به جهنم که کشور، ۱۱ میلیون بیسواد داشته و ۳۰۰ هزار کودکان
کارگران و محرومان به علت فقر مجبور به ترک تحصیل شدهاند.
خدا حافظ بچهها نُنُر
حافظان ولایت مطلقه با بورسیههای میلیاردی باشد. در کشوری که بزرگترین زمینخوار،
مسول حقوق بشرش بوده و در همین دستگاه قضایی فاسد پرونده دارد، قاتلین، آمرین و
عاملین جنایاتی مانند حمله به کوی دانشگاه، بازداشتگاه کهریزک، قتلهای زنجیرهای،
قتل ستار بهشتی و در این اواخر اسیدپاشیها، یا جزو مسولان حکومت هستند و یا
آزادانه میگردند و در مقابل در کارخانهها از طریق حراست و بسیج و خانهی کارگر،
در مقابله با مبارزه و اعتصاب کارگران، پادگان برپا کردهاند و حتی به انجمنهای
اسلامی زرد حکومتی هم اجازهی فعالیت داده نمیشود و تمام تشکلها و فعالین
کارگری، مانند بهنام ابراهیمزاده به زنجیر کشیده میشوند، ما کارگران چرا باید به
جز نیروی میلیونی خودمان به کس دیگری باور و اطمینان داشته باشیم؟
در حکومتی که تمام قوانین
حمایتی در عرصهی تامین اجتماعی مانند امنیت شغلی، بیمههای بیکاری، بازنشستگی و
از کار افتادگی حذف شده و اصول قانون اساسی در اصل سوم شامل تحصیل، درمان، مسکن،
خدمات رایگان و اشتغال دائم و در اصل ۲۶ شامل آزادی تشکلها و اصل ۲۷ شامل آزادی
تجمعات و اصل ۲۲ شامل آزادی بیان، حتی به طور عوامفریبانه نیز در نظر گرفته نشده و
عملا کنار گذاشته شده و ولایت مطلقه حتی به بچههای دیروز خود نیز رحم نمیکند، ما
کارگران چرا باید به غیر از خود به کس دیگری امید ببندیم؟
کس نخاد پشت من، جز ناخن
انگشت من!
تنها چارهی ما رنجبران،
وحدت و تشکیلات برای ایجاد اتحادیه و حزب سیاسی به عنوان تنها وسیلهی سازمانیابی
سراسریمان در جهت تحقق مطالبات اقتصادی و اجتماعیمان میباشد. بدون تشکلهای
سراسری فوق، ما همانند سال ۱۳۵۷ به بردهی طبقهی سرمایهدار تبدیل خواهیم شد.
کارگران و تشکلهای
کارگری!
جان بهنام ابراهیمزاده،
این سمبل مبارزه برای حق تشکل و اعتصاب و سمبل همبستگی طبقاتی ما با بیش از ۲۰ روز
اعتصاب غذا در خطر است! مبارزه برای آزادی بهنام، مبارزه برای حق تشکل و اعتصاب و
حق حیات انسانی ما کارگران میباشد!
با طومار، با اعتصاب و با
فعالیت در شبکههای مجازی، خواستار آزادی بهنام ابراهیمزاده شوید!
شاهرخ زمانی
زندان رجاییشهر کرج
۳ دی ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر