روز یکشنبه شانزدهم اسفند در جلسه ای تحت عنوان
جامعه و دستمزد در دانشگاه تهران با هدف مخالفت با خواست عمومی کارگران یعنی افزایش
3 میلیون و 500 هزار تومانی دستمزد برگزار شد که بانیان آن شوراهای اسلامی کار و شرکایش
بودند. سخنرانان این جلسه، فریبرز رئیس دانا، محمد مالجو،فرشیدیزدانی،حسین حبیبی و
کاظم فرج الهی بودند.
آنچه که از زبان سخنرانان این جلسه جاری شده، همانطور
که همیشه در چنین نشستها و سخنرانیها یی امثال این افراد انتظار می رود، حول تفسیر
وخامت اوضاع اقتصادی و توجیه غیرممکن بودن افزایش دستمزد متناسب با تأمین هزینه های
زندگی بالای خط فقر بود.هدف از نوشتن این مطلب، نقد برگزاری این جلسه و موضوعاتی که سخنرانان به طور
عموم بر سر آنها سخن گفتند، نیست. بارها این نوع تلاشهای تبیلغاتی از طریق به کارگیری
مبلغان و کارشناسان خدمت گذار به سرمایه داری مورد نقد واقع گردیده و در میدان عمل
نیز توسط توده کارگر معترض پس زده شده اند. امادر صحبتهای سخنرانان جلسه، برخی موارد
در سخنان رئیس دانا که همیشه با ژست مدافع حقوق کارگر ظاهر می شود، شنیدنی تر و جالب توجه تراست.رئیس دانا که سالیانی
است سعی کرده پشت نقاب دفاع از حقوق کارگر با حفظ هویت ارادتمندیش به نظام سرمایه داری
برای خود وجهه ای هر چند حقیرانه هم در میان کارگران پیدا کند، در این جلسه به خاطر حساسیت موضوع و فشار
شکل گرفته جنبش کارگری حول خواست افزایش دستمزد به بالای خط فقر، نتوانست نقاب را نگه
دارد. او ضمن تأکید مجددش بر فاقد دانش اقتصادی بودن طبقه کارگر و به تبع آن ناتوانی
از محاسبات هزینه های زندگی، از اینکه کارگران قبل از طرح و مطالبه کردن دستمزد به
او مراجعه نمی کنند تا میزان مزد را برایشان محاسبه نماید، عصبی می شود و به فقان می
آید واین به زعم ایشان خودسری کارگران و بی میلیشان به مشاوره گرفتن از او را به باد
انتقاد شدید می گیرد.رئیس دانا بعد از مخالفت شدید با مبلغی که از سوی بخشهای مختلف
کارگری برای حداقل دستمزد (3500000 تومان ) درخواست شده، نتیجه تحقیقات و محاسبات کارشناسانه
اش به عنوان اقتصاد دان در مورد دستمزد به طور کلی و عدد مناسب برای تعیین حداقل مزد
سال 95 را یک میلیون و پانصد هزار تومان اعلام می کند که به نظر ایشان مبلغ کارشناسی
شده و قابل دفاعی در برابر مخالفت کارفرمایان است. آقای رئیس دانا که این بار با مخالفت
شدیدش با خواست واقعی افزایش دستمزد کارگران نتوانست ماهیت ضد کارگریش را پنهان نگه
دارد، به خاطر حفظ موقعیت شدیدا متزلزلش در میان محافل بسیار محدود ازکارگرانی که تا
حالا نسبت به وظیفه او در منحرف کردن مبارزات کارگری و به سازش کشاندنشان توهم داشتند،
بلافاصله اقدام به نمایشی مفتضحانه کرد! تهدید بی مایه نمایندگان شوراهای اسلامی کار
و خانه کارگر و شرکا،نمایش مشمئز کننده رئیس دانا در جلسه مذکور بود. او نمایندگان
تشکلهای وابسته به دولت که در شورای عالی کار مصوبه تعیین حداقل مزد سالیانه را امضاء
می کنند، تهدید کرد که چنانچه پای مصوبه مزد کمتر از یک میلیون و پانصد هزار تومان
را امضاء کنند، نامشان را فاش خواهد کرد!فشار متأثر از آبرو رفتگی در اینکه رئیس دانا
فراموش کرده بود نام امضاء کنندگان مصوبه تعیین مزد هر ساله به طرق مختلف رسمی و غیر
رسمی اعلام می شود،قابل درک است.خود او خوب می داند که اگر هم کارگران در سطح وسیع
با نام امضاء کنندگان مصوبات مزد آشنا نباشند، یا به خاطر مشغله های فراوانی که در
زندگی دارند نام آنها را فراموش کنند، اما نام خود تشکلهائی که همگام و هم نظر با بخشهای
دیگر دولتی و کارفرمائی در شورای عالی کار، سطح زندگی ای بیشتر از پنج برابر زیر خط
فقر را برای بیش از 40 میلیون نفر رقم می زنند، برای کارگران آشنا و یادآور بقاء اوضاع
فلاکتبارشان است.بنابراین لازم به زحمت آقای رئیس دانا نیست که نام امضاء کنندگان را
فاش کند. او ماهیت واقعی خودش را فاش کرد وبه این ترتیب اندک شانس فخر فروشیش به اندک
شمارکارگرانی که تا کنون وی را خوب نشناخته بودند، از دست داد.
اما ما کارگران در برابر لطفی که رئیس دانا کرده
و اهداف و نیات واقعی اش که پشت نقاب مدافع حقوق کارگرپنهان کرده و امروز نمایان ساخته
است، به ایشان مدیون هستیم. در نتیجه به پاس این اقدام، ما هم توصیه ای دلسوزانه می
کنیم که در جنبش کارگری هیچ جایگاهی برایش نمانده و تحقیقات و محاسبات اقتصادیش ربطی
به واقعیات معیشتی کارگران و برآورد هزینه های آن ندارد و در نتیجه در میان کارگران
نیز خریداری برایش پیدا نخواهد شد. بنابراین برای کسب روزی، جائی دیگر بساطش را پهن
کند.
جوانمیر مرادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر