شرط پیروزی در
نبرد برای افزایش مزد حداقل است!
از هم اکنون زمزمه هائی در رسانه های رسمی ایران دربارۀ مزد حداقل کارگران و کارمندان به راه افتاده است. براساس لایحۀ بودجۀ سال ١٣٩۵، افزایش حقوق اسمی کارکنان دولت در سال آینده معادل ١٢% خواهد بود. به نظر نمی رسد که شورای عالی کار مرکب از نمایندگان دولت، کارفرمایان و گماشتگان دولت (نمایندگان شورای اسلامی کار، خانۀ کارگر و غیره) که نام نمایندۀ کارگران بر خود نهاده اند برای افزایش مزد امسال چیزی بیش از آن یا در همان حدود مطرح کنند و این در حالی است که میانگین هزینۀ خانوار ۴ نفره در کشور مطابق آمارهای رسمی حدود ۵/٣ میلیون تومان در ماه است (این هزینه در تهران و شهرهای بزرگ حدود ۵/۴ تا ۵ میلیون تومان در ماه برآورد می شود). مزد حداقل به فرض افزایش آن به نسبت تورم به حدود ٨۵٠ هزار تومان در ماه خواهد رسید که حدود ١/٣ خط فقر در کشور است (متوسط خط فقر در کشور حدود ۶/٢ میلیون تومان در ماه و در تهران بیش از ٢/٣ میلیون تومان در ماه است). مزد حداقل کارگران در کشورهای سرمایه داری پیشرفته بین ۵ تا بیش از ١٠ برابر مزد حداقل در ایران است. البته سطح مزد چندین برابری کارگران در کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری نسبت به کشورهای عقب مانده، به این معنی نیست که کارگران در آن کشورها استثمار نمی شوند! کارگران در همه جا، از جمله در کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری به شدت استثمار می شوند و درجۀ استثمار کارگران در همه جا در طول زمان افزایش می یابد. اما وضع مزد حداقل و به طور کلی سطح مزد و درآمد کارگران در ایران نه تنها نسبت به کشورهای پیشرفته بسیار عقب است، بلکه حتی از سطح مزد در بسیاری از کشورهای عقب مانده هم بدتر است. به طور مثال در کشوری مانند ترکیه که هم از نظر اقتصادی – اجتماعی و هم از نظر سیاسی کشوری عقب مانده و ارتجاعی محسوب می شود و رژیمی ضد کارگری و ضد دموکراتیک بر آن حکومت می کند مزد حداقل کارگران بسیار بیشتر از مزد حداقل کارگران در ایران است. مزد حداقل کارگران در ترکیه در ژانویۀ سال ٢٠١۵ معادل ١٣٠٠ لیر ترک در ماه و در ژانویۀ ٢٠١۶ به میزان ١۶۴٧ لیر ترک در ماه تعیین گردیده است. با توجه به نرخ رسمی لیر ترک که تقریبا معادل ١٠٣٠ تومان است مزد حداقل کارگران در ترکیه به حدود یک میلیون و٧٠٠ هزار تومان در ماه بالغ می شود که بیش از دو برابر مزد حداقل رسمی کارگران ایران در سال ١٣٩۴ است. بی گمان بالاتر بودن مزد حداقل در ترکیه نسبت به ایران محصول مبارزۀ متحدانۀ کارگران آن کشور و وجود تشکل های کارگری نسبتاً وسیع در آنجاست. کارگران پیشرو و انقلابی در ایران می دانند که تا شیوۀ تولید سرمایه داری و نظام کار ِ مزدی در جهان برقرار است، استثمار کار توسط سرمایه از میان نخواهد رفت از این رو مبارزه برای برانداختن نظام سرمایه داری و جامعۀ مبتنی بر طبقات و تقسیم طبقاتی تنها راه رهائی کارگران و تمام انسان هاست. اما این بدان معنی نیست که تا رسیدن آن روز باید دست روی دست گذاشت و به خواست های فوری و نیازهای مبرم و روز کارگران بی اعتنا بود. مسألۀ مزد حداقل – که پایۀ تمام مزدهاست – یکی از مسایل بسیار مهم و مبرم کارگران است. بنابراین طرح و پیشبرد خواستی روشن بینانه در این مورد اهمیت ویژه ای دارد. کارگران پیشرو نمی توانند و نباید به فرمول افزایش مزد به تناسب تورم – که در مادۀ ۴١ قانون کار ارتجاعی موجود هم آمده است – بچسبند. افزایش مزد به تناسب تورم، همان گونه که در بالا نشان داده شد، به مزدی منجر می شود که چهار بار از هزینۀ متوسط یک خانوار شهری کمتر است. حتی اگر مزد حداقل و به طور کلی سطح مزد همۀ کارگران به نسبتی معادل چند برابر نرخ تورم افزایش یابد باز هم هزینۀ متوسط یک خانوار کارگری را نخواهد پوشاند. کارگران مزدی در ایران بزرگترین طبقۀ اجتماعی کشورند و با خانواده هایشان اکثریت مطلق جمعیت کشور را تشکیل می دهند. کارگران مزدی در همان حال بیش از ٨٠% محصولات و خدمات کشور را تولید می کنند. از این رو کاملا طبیعی است از مزدی برخوردار باشند که هزینۀ متوسط زندگی یک خانوار شهری را تأمین کند. هزینۀ متوسط زندگی یک خانوار چهار نفره براساس داده های «نتایج بررسی بودجۀ خانوار مناطق شهری ایران، سال ١٣٩٣ از انتشارات بانک مرکزی، شهریور ١٣٩۴» و در نظر گرفتن تورم در سال ١٣٩۴ و پیش بینی محتاطانۀ تورم در سال ١٣٩۵ به رقم ۵/٣ میلیون تومان در ماه بالغ می شود و مزد ماهیانۀ کارگران باید این هزینه را بپوشاند. مبارزه برای خواست های اقتصادی و از جمله افزایش مزد حداقل به میزانی که برای تأمین هزینۀ زندگی یک خانوادۀ متوسط شهری کافی باشد (که در شرایط کنونی ۵/٣ میلیون تومان در ماه است)، تنها با مبارزۀ پیگیر، وسیع و متحدانۀ کارگران میسر است. این مبارزه همچنین باید با مبارزه برای بهبود شرایط کار، پشتیبانی از کارگران بیکار، مبارزه برای برابری کامل زنان و مردان کارگر در زمینه های مربوط به مزد، استخدام، تصدی مسئولیت ها و غیره و مبارزه برای آزادی اجتماعات، تظاهرات، راه پیمائی، اعتصاب، آزادی بیان، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی کارگران و معلمان زندانی همراه باشد. این مبارزه همچنین باید با تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری که از دولت، کارفرما، احزاب سیاسی و نهادهای دینی مستقل باشند ترکیب گردد. رسیدن به مزد حداقلی که تأمین کنندۀ هزینۀ متوسط زندگی یک خانوار شهری باشد، به کار آگاه گرانۀ مستمر و تدارک آن در تمام طول هر سال برای تأمین مزد حداقل سال بعد نیاز دارد. دفاع از تلاش و مبارزۀ سندیکاهای کارگری و تشکل های فعالان کارگری برای ارائه خواست های فوری طبقۀ کارگر و پشتیبانی از بیانیۀ مشترک تشکل های کارگری «در رابطه با دستمزد سال ٩۵ » البته در راستای همین هدف است. اما چنانکه گفته شد ضروری است که طبقۀ کارگر و فعالان جنبش کارگری از تمکین کردن یا استناد نمودن به قوانینی که برای تحمیق توده ها و تسهیل شرایط استثمار و به ضد منافع کارگران تصویب و اجرا می گردد برحذر باشند. یکی از این موارد استناد به «مادۀ ۴١ قانون کار» است. اساساً قصد تدوین کنندگان این قوانین پشتیبانی از کارگران نبوده و نیست. باید به کارگران گفته شود نه وزارت کار و شورای عالی کار، نه مجلس شورای اسلامی سرمایه داران، نه دولت اسلامی سرمایه هرگز قانونی به نفع کارگران تصویب نکرده و نخواهند کرد. بنابراین در ابراز نظرها نباید شائبۀ مشروعیت بخشیدن به قوانین سرمایه داران را به توده های کارگر انتقال داد. مبارزۀ کارگران برای رسیدن به خواست های خود تنها در صورتی به موفقیت می رسد که کارگران از حقوق و آزادی های سیاسی برخوردار باشند و برخورداری کارگران از حقوق و آزادی های دموکراتیک تنها می تواند ثمرۀ مبارزات مستقل خود آنان برای دست یابی به این حقوق و آزادی ها باشد، یعنی همان گونه که در عرصۀ اقتصادی سرمایه داران و دولت شان داوطلبانه حقوق و منافع کارگران را رعایت نمی کنند در عرصۀ سیاسی نیز تا خود کارگران به حرکت در نیایند و سیاست و تشکیلات مستقل خود را به وجود نیاورند کسی منافع سیاسی آنان را در نظر نخواهد گرفت و طبقات حاکم خواهند کوشید آنان را به دنباله رو و سیاهی لشکر خود تبدیل کنند. کارگران پروژه های پارس جنوبی جمعی از کارگران پتروشیمی های منطقۀ ماهشهر و بندر امام فعالان کارگری جنوب جمعی از کارگران محور تهران – کرج فعالان کارگری شوش و اندیمشک ١٣ بهمن ١٣٩۴ kargaran.parsjonobi@gmail.com |
۱۳۹۵ فروردین ۱۱, چهارشنبه
بیانیه دربارۀ مزد حداقل مبارزۀ متحدانه، مصممانه و روشن بینانۀ کارگران
نامه زبیده حاجی زاده همسر زندانی سیاسی در بند بهنام ابراهیم زاده
اشتراک گذاری
من زبیده حاجی زاده همسر زندانی سیاسی
در بند بهنام ابراهیم زاده می باشم. قبل از هر چیز آغاز سال نو را با امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی در بند
به مردم ایران تبریک می گویم. در روزهای پایان سال، من و فرزندم نیما در حالی
تهران را به مقصد کردستان, شهرستان اشنویه برای تعطیلات عید ترک کردیم که
متاسفانه تلاشها و پیگیریهای ما برای گرفتن مرخصی برای همسر زندانی ام بهنام به
سرانجام نرسید و دستگاه قضایی با وجود نامه وکیل و پزشکان بیمارستان محک مبنی بر
بیماری فرزندم نیما و اینکه بهنام باید در کنار فرزند بیمارش باشد مانع مرخصی وی
شدند.
آنها پرونده قطور پزشکی فرزندم نیما،
نامه و تاکید پزشکان بیمارستان فوق تخصصی محک را نادیده گرفتند و راضی به این
نشدند که یک پدر زندانی در کنار فرزند بیمارش باشد. مخالفت دستگاه قضا با مرخصی
بهنام آن هم در آستانه سال نو و پرونده سازی مضحک و مجدد و محکومیت نزدیک به ۸ سال حبس ناعادلانه برای وی به اتهام
ارتباط با رسانه ها و دکتر احمد شهید و درج بیانیه و مطالب کارگری و حقوق بشری
از داخل زندان نشان از این دارد که دستگاه قضایی از تحقق عدالت عاجز است.
مسئولان قضایی و امنیتی همواره در طول این سالها به شیوه های مختلف از جمله تحت
عنوان بازرسی یورش به منزل ما و مورد بازرسی قرار دادن و بردن وسایل شخصی ما
مانند لپ تاپ فرزند بیمارم که علیرغم گذشت مدت بسیار طولانی هنوز به ما
بازنگردانده نشده است و از این طریق ما را مورد اذیت و آزار قرار داده اند.
اکنون امیدها در کشور من برای پیشرفت
در زمینه حقوق بشر و تحقق عدالت بسیار کم رنگ شده است. دستگاه قضایی و دادستان
تهران در چند ماه اخیر هر چند شرط تهیه و تاکید نامه پزشکان بیمارستان محک را
برای دادن مرخصی برای بهنام اعلام کرده بودند اما با این حال با بهانه های واهی
و بی اساس با وجود تایید و تاکید نامه پزشکان بیمارستان محک مبنی بر اینکه بهنام
باید در کنار فرزند بیمارش باشد، بعد از اینکه روزها من و فرزند بیمارم را در
پیچ و خم های راهروهای دادستانی و پزشک قانونی و بیمارستانهای تهران دواندند و
پاسکاری کردند با درخواست مرخصی بهنام مخالفت کردند.
آنها برنتابیدند که پدری که ۷ بهار و عید است که در زندان بسر می
برد در کنار فرزند بیمارش باشد شاید اگر بهنام هم همچون بسیاری از خود مسئولان و
آقازاده ها مرتکب اختلاس و دزدی و غرق در فساد شده بود راحت تر با مرخصی ایشان
موافقت می کردند. دستگاه قضایی و امنیتی باید بخوبی در یابد که با تهدید و فشار
و مخالفت با مرخصی و عدم رسیدگی پزشکی بهنام نه تنها نمی توانند ما را به زانو و
سر تسلیم در بیارند و مرعوب کنند بلکه این فشارها موجب تقویت عزم و اراده ما
خواهد شد و نهایتا در این مبارزه ما پیروز خواهیم شد. من با وجود بیماری فرزندم
به همراه خانواده با عزم راسخ و قوی با تمام توان در این راه و در این مبارزه در
کنار همسر زندانی ام بهنام خواهم بود. اکنون بیشتر از هر زمان به گفته بهنام پی
برده ام که همیشه می گفت اگر قرار است ما را از مرخصی و رسیدگی پزشکی که حق
قانونی ماست محروم کنند و هزینه بدهیم، دستگاه قضایی ـ امنیتی هم باید هزینه
بدهد و برایش هزینه درست کرد.
مسلما دستگاه قضایی و امنیتی توان این
همه اجحاف، بی حقوقی، تبعیض و اذیت و آزار را خواهند پرداخت و نه من و نه بهنام
در این راه لحظه ای ساکت و آرام نخواهیم نشست. لازم به یادآوری است، همسرم بهنام
در ۲۲ خرداد ۸۹ به جرم
دفاع از کودکان، کارگران و فعالیتهای انسانی بازداشت و در یک دادگاهی مضحک و
نمایشی و چند دقیقه ای توسط قاضی صلواتی در ابتدا به ۲۰ سال حبس و در نهایت به ۵ سال حبس تعزیری ناعادلانه محکوم
گردید. بعد از حادثه حمله گارد زندان اوین به بند ۳۵۰ در ۲۸ فروردین ۹۳ به اتهام اینکه بهنام با رسانه ها و
گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران آقای احمد شهید ارتباط داشته و از داخل
زندان اقدام به انتشار مطالب، بیانیه های کارگری و حقوق بشری کرده وی را به
سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ انتقال
داده و به مدت ۳ ماه و
اندی وی را مورد بازجویی و تحت فشار قرار دادند. در ۱۸ مرداد ۹۳ در حالیکه
بهنام نسبت به ادامه انفرادی طولانی مدت خود در بند ۲۰۹ دست به اعتصاب غذا زده بود کینه
توزانه در ۲۲ مرداد ۹۳ وی را
به فوق امنیتی رجایی شهر تبعید کردند. در دی ماه ۹۴ در یک
دادگاه فرمایشی چند دقیقه ای بدون حضور وکیل به اتهام ارتباط با احمد شهید و درج
مطالب و بیانیه های کارگری و حقوق بشری به ۹سال و
نیم حبس ناعادلانه محکوم کردند که در نهایت این حکم به ۷ سال و ۱۰ ماه و ۱۵ روز قطعی گردید.
این حکم یکی از آخرین نمونه های عدم
تحمل آزادی بیان از سوی دستگاه قضاییه ایران و فشار رو به فزایند آزاد اندیشان
در کشور من است. بهنام در حال حاضر به خاطر انفرادیهای طولانی مدت و ضرب و شتم
بازجویان و شکنجه گران وزارت اطلاعات و اینکه بارها دست به اعتصاب غذا زده است
از درد کلیه، درد کمر، آرتروز گردن رنج می برد. اما مسئولان زندان و قوه قضاییه
تا این لحظه اقدامی موثر برای درمان پزشکی ایشان انجام نداده اند. من از تمامی
شخصیتهای سیاسی و انسان دوست، احزاب و گروه ها و تشکل های حقوق بشری و شخصیتهای
فعال در عرصه حقوق بشر می خواهم تا با درخواستهای مکتوب به عفو بین الملل و دیگر
سازمانهای حقوق بشری خواهان آزادی فوری همسرم بهنام ابراهیم زاده از زندان باشند.
زبیده حاجی زاده همسر زندانی سیاسی در
بند بهنام ابراهیم زاده اشنویه – بهار ۱۳۹۵
|
۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سهشنبه
دومین جلسه!!!
دومین
جلسه!!!
(در
تورنتو)
دعوت به همفکری :
ادامه بحث جلسه قبلی خواهد بود.
از رفقای که در اولین جلسه مورخ 13
مارس شرکت کردند، تشکر می کنیم ، همچنبن از تمامی رفقا جه آنهای که در اولین جلسه
حصور داشتند و جه آنهای که به هر دلیل موفق به شرکت نشده بودند، دعوت می کنیم در
جلسه دوم شرکت نمایند و پیشا پیش صمیمانه دستشان را می فشاریم.
مشخصات جلسه دوم :
چگونه می توانیم ، دستمزد 5/3 میلیون
تومانی را بدست آوریم؟
از تمامی رفقا جهت یا فتن راه کارهای
که کسب دستمزد مورد در خواست تشکل های مستقل کارگری راممکن کند، دعوت می کنیم در
این نشست شرکت نمایند.
لازم به ذکر است :
1 -
زمان برای اظهار نظر، ارایه پیشنهاد و بحث و تبادل نظر برای تمامی رفقای
حاضر در اتاق برابر خواهد بود.
2 -
صحبت ها و تبادل نظرات ضبط شده به صورت عمومی منتشر خواهد شد .
3 -
پذیرایی مختصری ارایه خواهد شد.
زمان برگزاری نشست : یکشنبه 10 اپریل 2016 از ساعت 3 تا 6
بعد از ظهر
مکان : THORNHILL
community center - 7755 Bayview
Avenue L3T 4p1 Activity
Room B8
توضیحات ضروری :
1 – طبق
قراری که در جلسه اول تصمیم گرفته شد و به تایید شرکت کنندگان نیز رسید ، قرار بود
دومین جلسه همفکری در تاریخ 3 اپریل برگزار شود ، اما بدلیل اینکه رفیق سیامک
ستوده در 3 اپریل برای رو نمایی کتاب جدید خود جلسه ای بر گزار خواهد کرد ، لذا
قدم اول به احترام ایشان و رفقای که می خواهند در هر دو جلسه حضور داشته باشند ،
جلسه دوم همفکری را به تاریخ 10 اپریل موکول کرده است.
2- بدلیل اینکه در جلسه اول با توجه به سبک جدید تبادل نظر و
کمبود زمان موفق به کسب نتیجه لازم نشدیم ،پیشنهاد شد جلسه دوم نیز به ادامه بحث
در رابطه با موضوع جلسه اول اختصاص یابد، که پیشنهاد فوق به تایید شرکت کنندگان
نیز رسید.
3- رفقا توجه داشته باشید ، در انتهای جلسه دوم بعد از ساعت 6
به مدت یک الی 2 ساعت در رابطه با روز جهانی کارگر و یافتن راه کاری جهت بر
گزاری مراسم مشترک ، بحث و تبادل نظر
مقدماتی انجام خواهد شد ، با توجه به اینکه جلسه سوم همفکری، که تاریخ و مشخصات آن
در آینده اعلام خواهد شد به روز جهانی کارگر اختصاص خواهد یافت،بنا براین لازم است
رفقا برای هر چه متحدانه تر برگزار کردن مراسم اول ماه مه پیشنهادات خود را در
جلسه مقدماتی ارایه کنند تا در جلسه سوم بتوانیم سریعتر به فکر و عمل مشترک دست
یابیم.
از حضور
تک تک شما رفقا در نشست فوق صمیمانه تشکر می کنیم.
گرامی
باد اول ماه می، روز همبستگی جهانی کارگران
جمع قدم اول
10/1/1395
۱۳۹۵ فروردین ۸, یکشنبه
نامهای به آقای فریبرز رئیسدانا درباره نشست «دستمزد و جامعه» و حواشی آن
با درود به دانشجویان مبارز
خوانندگان گرامی و رفقا : متن نامه فوق از سایت مجله هفته اقتباس شده است و به دلیل اینکه موضع این رفقا در جهت دفاع و حمایت از تصمیم تشکل های مستقل کارگری واندیشه های رفیق شاهرخ زمانی هم جهت وخوانایی دارد ، و همچنین هم سو با سیاست های این کمیته است و با توجه به اینکه ما وظیفه خود می دانیم اندیشه ها و سبک کار شاهرخ را نشر و کسترش بدهیم در نتیجه وظیفه خود می دانیم نامه رفقا را نیز منتشر و به صورت گسترده توزیع نماییم.
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
نامهای به آقای
فریبرز رئیسدانا درباره نشست «دستمزد و جامعه» و حواشی آن
هیأت تحریریه نشریه
دانشجویی رود
سلام
در این روزها که بازار تبریک سال نو داغ است، حرف زدن از
اختلافات پدیدآمده در نشست «دستمزد و جامعه» کمی نامناسب به نظر
میرسد. اما از آنجا که
هزینههای نوروز برای بسیاری در حکم بلای جانسوز است، نامناسبترین کار این است که
بحث دستمزدها را رها کنیم و به تبریک و شادباش سال نو بپردازیم. بنابراین اجازه
دهید به جای تعارفات و تبریکات مسأله خود را دنبال کنیم.
ما به یک دلیل ساده تصمیم گرفتیم این نامه را خطاب به شما
بنویسیم. نه به خاطر این که
شما در چندین و چند سال گذشته به طور بیامان نئولیبرالها را نقد کردهاید؛ نه به
این دلیل که زندان و سایر خطرات را به جان خریدهاید؛ و نه حتی به این دلیل که
عضویتتان در کانون نویسندگان و کمپین لگام ما را به حفظ آزادی بیان و شنیده شدن
حرفمان امیدوار کرده است. نه! دلیلمان فقط این
است که شما بیش از هر کس دیگر کوشیدهاید حمایت از طبقه کارگر را به حمایت از سرمایه
صنعتی گره بزنید و حاکمیت سرمایهداری ملّی را به منزله بدیلی در برابر سلب مالکیتها
و چپاولگریهای کنونی معرفی کنید. شرکت در نشست «دستمزد و جامعه» جزء کوچکترین
اقدامات شما در این راستا بود.
آقای رئیسدانا
همان طور که میدانید تضاد کار و سرمایه چیزی نیست که بتوان
لاپوشانیاش کرد و با چسباندن صفتهایی همچون «مولّد» و «ملّی» به کلمه سرمایه آن
را رفع نمود. گیریم اکثریت حضار
نشست روز یکشنبه با کف زدنهای ممتد آشتی کار و سرمایه مولد را به عنوان پیوندی
دمکراتیک جشن بگیرند! این واقعیت که فقر
روزافزون طبقه کارگر بخش جداییناپذیری از هر نوع سرمایهای است (خواه مولّد، خواه
غیرمولّد – خواه ملّی، خواه خارجی) برای ما یک حکم
قطعی است. حتی بلندترین تشویقها
و دیوانهوارترین هلهلهها نیز نمیتوانند این حکم را از قطعیت بیاندازند و آن را
به یک «رویکرد محفلی» تبدیل کنند. این جهتگیری به
هیچ وجه به محفل ما محدود نمیشود. هر شخصی که در سالهای
گذشته بحثهای مربوط به دستمزد را دنبال کرده باشد، آن را پیشتر نزد گروههای دیگر
بازیافته است.
همانطور که طبقه کارگر در عرصه مبارزه اقتصادی به تشکلهای
مستقل و آزاد نیاز دارد، در عرصه مبارزه تئوریک نیز به بالاترین درجه خلوص و وضوح
نظری نیاز دارد. در این شرایط دامن
زدن به گرایشاتی همچون حمایت از مالکیت دولتی، دفاع از سرمایه مولد و تلاش برای
رشد تولید ملی که همگی به سازش طبقاتی میانجامند، همچون زهری کشنده عمل میکند. زیرا این قبیل
نظریات ضرورت مصاف هر روزه کارگران با کارفرما را تیرهوتار میسازند. این یک تناقض است
که از سویی از «تشکل مستقل» دم بزنیم و از سوی
دیگر از «سرمایه مولّد» دفاع کنیم.
آقای رئیسدانا
هر فرد آگاهی تأیید خواهد کرد که آن نشست کذایی تأثیری بر
افزایش دستمزدها نداشت. علاوه بر آن ساختار
جلسه به گونهیی بود که نمیتوانست به انسجام و سازمانیابی طبقه کارگر بیانجامد؛
چرا که هیچ یک از تشکلهای واقعاً موجود فعالان کارگری در آن نقشی نداشتند. ما حرف گزافی نمیزنیم. جهتگیری کلّی این
نشست به روشنی در بیانیهای اعلام گردید که در همان اوان توسط برگزارکنندگان جلسه
کذایی صادر شد و به امضای ششصد تن رسید. برگزارکنندگان نشست
به روشنی در بیانیهشان گفته بودند که دغدغه اصلیشان رهایی طبقه کارگر نیست؛
دغدغه اصلی آنان این بود که مبادا سیاسیّون پوپولیست بخواهند با دستاویز قرار دادن
سفرههای خالی مردم از آب گلآلود ماهی بگیرند و دست به عوامفریبی بزنند. البته اگر ترکیب
نامتجانس امضاکنندگان و گفتار فریبکارانه بیانیه مزبور درباره نقش دولت سرمایهداری
را در نظر بگیریم، خیلی زود مشخص میشود که برگزارکنندگان نشست «دستمزد و جامعه» خود نیز دست کمی از
همان «سیاسیّون پوپولیست
عوامفریب» ندارند.
اگر بخواهیم واقعبینانه برخورد کنیم باید بگوییم تنها
نتیجه جلسه کذایی این بود که حسن شهرت شما دستاویزی شد تا یکسری جریانات ضدکارگری
به عنوان حامیان طبقه کارگر به جامعه شناسانده شوند و از این طریق برای ادامه مسیر
عوامفریبانه خویش زمان بخرند. در این شرایط برای
ما چارهای نمیماند جز این که اعلام کنیم که حضور شما در نشست روز یکشنبه
شانزدهم اسفند ربطی به هستی طبقه کارگر نداشت.
شما میتوانید در پاسخ به ما به انواع و اقسام انگها و
تهمتها متوسّل شوید. مطمئن باشید ما نه
از این برخوردها ناراحت میشویم و نه به آن پاسخی خواهیم داد. اما باید بدانید
تمسخر تشکلهای فعالان کارگری و «پفکی» نامیدن بیانیه آنان
اشتباهی نیست که بتوان تحملاش کرد. شما وظیفه دارید
مطالبه تشکلهای فعالان کارگری را در مورد حداقل دستمزد به رسمیت بشناسید و در راه
تکامل این مطالبه بکوشید. متأسفانه باید
بگوییم عملکردتان در این مورد کاملا برعکس بوده است.
آقای رئیسدانا
شما خودتان شاهد هستید که در نشست مزبور، کل اختلافی که با
آقای حسین حبیبی نماینده شوراهای اسلامی کار وجود داشت، بر سر شیوه «چانهزنی از بالا» بود. مسأله این بود که
شورای اسلامی کار برای«چانهزنی از بالا» ضعیف است؛ همین و
بس. هیچ کدام از
سخنرانان جلسه نخواستند شورای اسلامی کار را از لحاظ شیوه سازماندهی کارگران، سلسلهمراتب
دولتی و استفاده از ابزارهای سرمایهدارانه زیر سوال ببرند. درست است که شما
آقای حبیبی را تهدید به افشاگری نمودید؛ اما مطابق توضیحات خودتان این تهدید فقط
به قدرت چانهزنی در مورد حداقل دستمزد یکونیم میلیون تومانی خلاصه میشد. گویا از منظر شما
شیوه سازمانیابی کارگران در شاخههای مختلف تولید و خدمات امری علیالسویه است و
هیچ چیز مهمتر از قدرت چانهزنی و مذاکره نیست.
اکنون این موضوع بر ما ثابت شده است که حامیان و سینهچاکان
سرمایه مولد و سرمایه ملّی از قضا ساختار سلسلهمراتبی شوراهای اسلامی کار را
بسیار مطلوب مییابند و فقط با صاحبمنصبان کنونی آن مشکل دارند. به همین خاطر است
که نشست «دستمزد و جامعه» تشکلهای دستساز
دولتی را به رسمیت میشناسد، اما با بهانهگیری و عیبجویی فعالان و رهبران واقعی
مبارزه طبقاتی را کنار میگذارد. از این منظر مباحث
نشست شانزده اسفند حقیقتاً با خودکوشی و خودانکشافی کارگران بیگانه بود و برخوردی
شیءواره با مسأله داشت.
هر نوع تحلیلی که مسأله افزایش دستمزد را به قدرت «چانهزنی در بالا» فروبکاهد و آن را
به «شکاف در حاکمیت» منوط کند، تحلیلی
غیرکارگری و فریبکارانه است. نشستهایی همچون «دستمزد و جامعه»بیهوده میکوشند ما
را نسبت به شکاف در حاکمیت دلخوش سازند. بهتر است این
بلندگو را خاموش کنید.زیرا ما از فجایعی
همچون خاتونآباد عصر اصلاحات و مجلس ششم آموختهایم که شکاف در حاکمیت دوای هیچ
دردی نیست.
آقای رئیسدانا
دانشگاه بازار نیست. روشنفکران طبقه
کارگر اجازه ندارند در یک نشست علمی، با مسأله دستمزد برخورد بازاری داشته باشند و
در این مورد به چانهزنی بپردازند. وظیفه روشنفکران
طبقه کارگر این است که از مطالبه کارگران به نحو علمی دفاع کنند و بدین وسیله به
انسجام طبقاتی در مسیر پیش رو کمک برسانند.هیچ یک از سخنرانان
نشست «دستمزد و جامعه» این وظیفه را به
انجام نرساندند. خود شما نیز با بیتوجهی
کامل به بیانیه مشترک تشکلهای فعالان کارگری، سرِ جمع را با چکوچانه گرم کردید و
با طرح شش مبلغ متفاوت برای حداقل دستمزدها نشست علمی را به صورت صحنهیی بازاری
درآوردید.
کنشگران و نظریهپردازان طبقه کارگر نمیتوانند در یک نشست
هماندیشی به سراغ بازار بروند. این جلسات عرصه
مبارزه نظری است؛ و مواجهه با بازار عرصه مبارزه اقتصادی است. ابزار مواجهه طبقه
کارگر با بازار تنها و تنها اتحادیهها و سندیکاهای کارگری است. نمیتوان با
تهدیدهای توخالی و یا با چکوچانه سر میز مذاکره دستمزدها را بالا برد. هر کسی میداند
برای انجام این کار باید وارد نبرد اقتصادی شد تا بتوان عرضه و تقاضای نیروی کار
را به نفع فروشندگان نیروی کار کنترل کرد. این وظیفهای است
که کارگران ساختمانی مریوان در سال گذاشته به انجام رساندند و اعتراضشان را تا
پیروزی پیش بردند. البته خبر آن در
هیچ یک از رسانههای بورژوایی و نیز رسانههای چپ مخابره نشد. هیچ یک از سخنرانان
نشست کذایی در دانشکده علوم اجتماعی نیز نخواستند با ارائه تحلیلی از فعالیت
کارگران ساختمانی مریوان، تجارب ارزنده و درسهای روشنگر آنان را به سایر کارگران
منتقل کنند.
البته ما میدانیم میان مبارزات نظری و مبارزات اقتصادی
پیوندهای وثیقی وجود دارد و هرگز نمیخواهیم منکر چنین چیزی شویم. اما مسأله این است
روشنفکران اجازه ندارند این دو حوزه را با هم اشتباه بگیرند و یکی را جایگزین
دیگری کنند. بدبختانه شما این
اصل ساده را زیر پا گذاشتید. به همین خاطر نه
تنها در عرصه نظری وظیفه خود را به انجام نرساندید، بلکه حتّی اتحادیهها و
سندیکاهای واقعاً موجود را از عرصه مبارزه اقتصادی واپس راندید. به راستی وقتی
نظریهپردازان ما نه میخواهند و نه میتوانند به انسجام هفت تشکّل فعالان کارگری
کمک کنند، چگونه میتوانند نمایندگی کلّ طبقه کارگر را بر عهده بگیرند؟
آقای رئیسدانا
زمانی گرامشی گفته بود عدم شرکت سوسیالیستها در مذاکرات
پارلمانی (و شبهپارلمانی) بسیار آگاهیبخشتر
از سه سال تمام مقالهنویسی و فعالیت مطبوعاتی است. امیدواریم در این
روزگار، ترک جلسه از سوی ما دست کم به اندازه نیمی از سخنرانیهای نشست «دستمزد و جامعه» آگاهیبخش بوده
باشد.
ما ضمن حمایت از سیزده تشکلی که خواستار حداقل دستمزد سهونیم
میلیون تومانیاند، خطاب به آنان میگوییم و خواهیم گفت که چنین چیزی به دست
نخواهد آمد مگر آن که نوعی سازمانیابی کلگرا، آزادانه و غیرسلسلهمراتبی کارگری
بر شکافهای درونی طبقه چیره شود. مادامی که استثمار
کارگر مهاجر، کارگر عرب، کارگر افغان و کارگر زن به شدیدترین شکل ادامه داشته باشد
و توسط فشار ارتش ذخیره کار تشدید شود، سایر اقشار طبقه کارگر هرگز نخواهند توانست
خود را از زیر خط فقر بالا بکشند. کوچکترین افزایشی
در دستمزدها منوط به حل مسأله قشرهای تحتانی طبقه کارگر و بیکاران است. این مسأله نیز چیزی
نیست که با ایجاد شغلهای جدید و فربه شدن سرمایه صنعتی حل شود. گسترش سرمایه صنعتی
صرفاً دامنه و ابعاد بحران را افزایش خواهد داد. تنها راه حل واقعبینانه
برای وضع کنونی این است که از یکسو سرمایه صنعتی از مزایای قرارداد موقت محروم شود
و از سوی دیگر ساعت کار رسمی به حدود30 ساعت در هفته برسد
تا عده بیشتری بتوانند با نرخ استثمار پایینتر در شغلهای نسبتاً آبرومند کنونی
استخدام شوند.
۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه
نظر می افکنیم در تدارک نوروزی به راهی که پشت سر گذاشته و راهی که پیش رو داریم.
طبقه کارگر ایران یکی از
فرزند ان آگاه و از خود گذشته خود را از دست داد.
اورا
پس از سالها زندان و انواع فشارها چون دیدند نمی توانند به زانو
در آورند وهر
روزی که می گذرد
کلام او . دلهای بیشتری
از زحمتکشان را تسخیر می کند،کشتند
اما نام
او در جریده ی کارگران ایران و حتی جهان زنده خواهد ماند
این بار شاهرخ
زمانی برخاسته از میان کارگران ،با درایت بی نظیری توانست
با جمعبندی
درست از صد سال جنبش کارگری ایران مسائل کلیدی جنبش را رقم زند و خود در پیاده
کردن آن پیش قدم شود و جانش را بی دریغ در راه انقلاب سوسیالیستی کارگری
بگذارد
:شاهرخ چه نظراتی را برای ما
به ارث گذاشته است
او به وجود
خانواده ی شصت میلیونی کارگری ایران می بالید و طبقه کارگر را نیروی اساسی تغییر
انقلابی در براندازی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و استقرار سوسیالیسم را برنامه ی سیاسی این طبقه می دانست
او تاکید داشت
طبقه کارگر برای انقلاب کردن احتیاج به سه نوع تشکیلات اساسی دارد که مکمل یکدیگرند
و یکی بدون
دیگری نمی تواند به پیروزی رسد.
اول
حزب انقلابی کارگری -
کمونیستی بمثابه سکاندار
کشتی انقلاب که بدون وجود
آن انقلاب توده های عظیم زحمتکش و تحت ستم نمی تواند به پیروزی رسد.
دوم
تشکل سراسری( و حذف شود) در قالب فدراسیون ویا کنفد
راسیون که بتواند
وسیعترین نیروهای کارگری را با توجه به شرائط مشخص ایران در بر بگیرد.
سوم
اتحادی بازهم
وسیعتر و پرقدرت تر دربر گیرنده ی
کلیه ی ستمدیدگان
جامعه ی کنونی که از وجود نظام سرمایه داری حاکم ناراضی اند و حاضرند
تحت رهبری طبقه کارگر و حزب انقلابی پیشرو آن در انقلا ب شرکت کنند.
شاهرخ برای دست یابی به موارد بالا و شروع پروسه خروج از
مشکلات و پراکندگی و دست یابی به وحدت طبقاتی را در برنامه زیر که ما ان را متد و
سبک مبارزاتی شاهرخ نام گذاری کردیم جمع بندی و ارایه داده است او به کارگران و
انقلابیون گفته و از انها خواسته است : "تنها چاره ما زحمتکشان وحدت و
تشکیلات است" و راه کار عملی شعار فوق را با توجه به پراکندگی موجود در دو
جمله جمع بندی کرده بود " کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در
نقاط اختلاف" و راه کار عملی شدن
چنین طرحی در بستر عینی مبارزه را این گونه ارایه داد ، " تشکل های مستقل
موجود کارگری باید دست در دست اقدام به ایجاد هیات موسس فدارسیون سراسری کنند و
انقلابیون طبقه کارگر همزمان اقدام به ایجاد نطفه های اولیه ( هسته های مخفی) حزب
انقلابی طبقه کارگر نمایند طبقه کارگر فقط از طریق این دو عمل، موازی با هم می
تواند همبسنتگی طبقاتی خود را ممکن کرده و به وحدت و تشکیلات دست یابد"
ما در جمع قدم
اول تلاش می کنیم غم از دست
دادن شاهرخ را به گام برداشتن در راهی که اونشان داده است به نیرو تبدیل
کنیم، و سال نو را با نوید انتشار
برگزیده ای از آثار او آغاز کرده و آنرا به کارگرانی که در خاکسپاری اش یکدل
ویک زبان فریاد کردند
شاهرخ معلم
ماست تقدیم خواهیم کرد.
نوروز را با عزمی راسخ و ارتقاع مبارزه
،به تمامی مردمان ستمدیده ی ایران بویژه کارگران و زحمتکشان که در سایه ی رژیم
سرمایه داری حاکم مجبورند با سفرهای خالی نوروز را سپری کنند، شادباش
گفته از کارگران ، معلمان و پرستاران و کلیه زحمتکشان می خواهیم در جهت کسب آزادی
و بر قراری سوسیالیسم که تنها راه نجات بشریت است هر جه بیشتر متشکل و متحد شوند.
جمع قدم اول نوروز 1395
اشتراک در:
پستها (Atom)