با درود و سلامهای آتشین از زندان جهنمی جمهوری
اسلامی
همرزمان :
طبقه جهانی کارگر طبق تجربه 200 سال تاریخ مبارزاتی در تمامی اشکال اقتصادی-
سیاسی - فکری خود مقابل صفوف متحد و سازمان یافته نظام سرمایه داری تجلی یافته در
دولت طبقاتی سرمایه داری به معنایی کلی
آن، چاره ای جز همبستگی ، تشکل و سازمان نداشته و ندارد.صد البته که خانواده
50 میلیونی طبقه کارگر ایران به عنوان گردانی از ارتش 5/2 میلیاردی کارگران جهان
در مقابل چند تا شرکت فرا میلیتی امپریالیستی از این قائده مستثنی نیست، حکومت
جمهوری اسلامی به عنوان مباشر و شریک سرمایه داری جهانی است، که درجهت بهره کشی و پیاده کردن سیاستهای دیکته شده آنها
برعلیه کارگران وزحمتکشان عمل می کند. همه
سیاستهای ضد کارگری از جمله خصوصی سازی
تولید و توزیع ، خدمات ، بهداشت ، درمان و تحصیل، وارد کردن کالاهای بنجل و نابودی
تولید و تحمیل قوانین ضد کارگری و ضد
انسانی در جهت استثمار مضاعف نیرو کار
است،همچنین از طریق رواج قراردادهای موقت و سفید امضا ،کشاندن دستمزدها به یک
چهارم خط فقر، نابودی و تبدیل تمام قوانین
کار به قانون اخراج نامه کارگران و ... باعث گسترش بیکاری میلیونی ، نابودی تمام
عیار امنیت شغلی شده است، بالاخره با
نابودی تمام تشکل های مستقل و اخراج، دستگیری فعالین کارگری و کارگران مبارز، این
حکومت به عنوان چماق سرکوب طبقه سرمایه داری علیه طبقه کارگر عمل می کند. این
حکومت به عنوان عضو و امضا کننده میثاق های جهانی از جمله قوانین مصوب سازمان
جهانی کار که حق تشکل و حق اعتصاب را به رسمیت می شناسد به هیچ کدام از آنها
پایبند نمی باشد . در حالی که در کلیه کشورهای منطقه و همسایه از جمله عراق و خاص
کشورهای عربی امر بدیهی می باشد. این حکومت در صنایع بزرگ مانند نفت ، پتروشیمی ،
ماشین سازی و... از طریق بسیج و حراست حکومت نظامی برقرار کرده حاصل اعتراض و اعتصاب
در این مراکز اعدام می باشد. علی رغم ددمنشی حکومت و سرکوب ، زندان و خفقان در
محیط های کاری هم قطاران ما ساکت ننشسته اند، با ایجاد اشکال ویژه تشکل و
سازماندهی و اعتصاب خود در مقابل هجوم سازمان یافته دولت طبقه سرمایه دار مقاومت
می کنند، هر روز با سازمان یافتگی ، برنامه ریزی به اگاهی طبقاتی خود افزوده اند،
در این بین سندیکای کارگران شرکت واحد به عنوان نمونه جهت ایجاد تشکل مستقل صنفی با شرایط فاشیسم ضد
کارگری حاکم و با وجود خفقان و ظلم موجود مانند ستاره ی درخشیده است، راهنمایی،
برای کارگران و دیگر اقشار مانند معلمین و پرستاران بوده و می باشد، اما عواملی
چون دیکتاتوری امنیتی _ نظامی موجود، و بخصوص نبود حزب سیاسی رزمنده کارگری باعث
شده امکان مقابله و انطباق شرایط موجود در جهت مبارزه لازم را نداشته باشیم.
وحشت دولت سرمایه داری از صد سال تجربه جنبش سوسیالیستی - کارگری ایران موضوع
بسیار مهم و به روزی است، که از یک طرف هر تشکل نوپای کارگری را در معرض سرکوب و حمله
دشمنان قرار می دهد و از طرف دیگربدلیل عدم آگاهی لازم طبقاتی و برای ایجاد حاشیه
امن در مقابل سرکوب ها در درون جنبش کارگری به مسیرهای رفرمیستی شانس انتخاب شدن
بیشتری را می دهد. یعنی در شرایط پایین بودن اگاهی طبقاتی داشتن پیوند میان تشکل
های کارگری و در کل جنبش کارگری با جنبش
سوسیالیستی را نتیجه فریب قلمداد کرده، مورد
سرکوبی ایدئولوژیک قرار می دهند. کارگران و تشکل های کارگری را از ابزارها
و مسیر اصلی و پیوند ارگانیک با قسمتهایی که امکان پیروزی را به دست می دهند، جدا
کرده به دنبالچه جریانات سرمایه داری و ضد کارگری تبدیل می کنند . به عبارت روشنتر
خصلت اساسی سندیکا و اتحادیه ها به عنوان ابزار تشکل یابی صنفی کارگران در قانونیت
، عینیت و گستردگی نفوذ آن در کل طبقه در سطح ملی و جهانی به صورت فدراسیون و
کنفدراسیون است. یکی از مشکلات تشکل های کارگری این است که رژیم ضد کارگری فعالیت
مخفی و نیمه علنی را تحمیل می کند، نتیجه مخفی سازی فعالیت به دنبال ایجاد رعب و وحشت،
اخراج و زندان، باعث قطع ارتباط رهبری با بدنه میلیونی می شود، یعنی باعث قطع
ارتباط توده های کارگری شده و بطور عینی از نقش سازماندهی مستقیم آن کاسته وعملا" از میان برمی دارد، مکمل این مشکل،
مخصوصا" در شرایط دیکتاتوری نبود حزب سیاسی کارگران است، که باید متشکل از
جسورترین ، آگاهترین و منظم ترین عناصر طبقه کارگر از میان قسمتهای مختلف طبقه
باشد. فقط حزب واقعی طبقه کارگر به علت داشتن توان مبارزاتی و سازمان دهی پیچیده
قدرت وعلم انطباق با شرایط سرکوب پلیسی می تواند با ارتباط گسترده سازمانی کل
اجزای صنفی _ سیاسی مبارزات کارگران را در راستای اهداف حاکمیت طبقاتی ممکن کند.
خلاصه نبود حزب باعث می شود اولا" در شرایطی که هزینه های مبارزات
صنفی در حد مبارزات سیاسی بالا باشد، و به علت عدم وجود رهبری سیاسی مقابله با
پلیس سیاسی ممکن نباشد، حتی سازمانهای توده ای کارگران نیز نتوانند وظایف خود را
به انجام رسانند.
ثانیا" مبارزات سندیکایی
به علت محدودیت های خود که با چهارچوب صنوف با نامهای مختلف بر پایه فروش بهتر
نیروی کار و بهبود وضعیت معیشتی کارگران می باشد، بدون قبول و ارتباط با مبارزات سیاسی در جهت کسب آزادیهای تجمع و تشکل و
بالاخره حاکمیت کارگران نمی تواند، کل طبقه کارگر را در مقابل دولت سرمایه داری
متحد کند،به عبارت دیگر مبارزه برای کسب نان و آزادی در شرایط تسلط و حاکمیت
سرمایه داری جدایی ناپذیرند.
ثالثا" طبقه کارگر بدون درک منافع سیاسی خود به عنوان یک نیروی مستتقل در
همه ی حالات آلت دست یکی از جناح های سرمایه داری در گرفتن امتیاز ازدیگر جناح ها
( رقبای) مورد سو استفاده همه جانبه قرار می گیرد، نمونه های از کشورهای اروپایی و
کشور خودمان اثبات کننده این موضوع است، با توجه به مسائل بالا تصور اینکه یک تشکل
هر چند رزمنده بتواند در مقابل قدرت مطلقه حاکمیت طبقه سرمایه دار با امکاناتی
بسیار گسترده، روند مبارزاتی و استقلال خود را ادامه دهد یک توهم است، مانند این می باشد که تصور کنیم یک ارتش یا گردان فئودالی
با یک ارتش مدرن و در حال رشد مقابله کند.
تاریخ مبارزه طبقه کارگر در کلیه کشورهای استبدادی نشانگر این مسئله است که
اشکال متفاوت تشکل های صنفی پس از یا همزمان با سازمان سیاسی امکان بر قراری یافته
اند و سپس نقش تعیین کننده در مبارزات ایفا کردند. در سیستم های سرمایه داری مانند
ایران تا کنون چنین روندی حرف اول را زده است، از سال 1307 تا سال 1333 که هنوز
جامعه سرمایه داری حاکم نبوده و نظام فئودالی _ دهقانی بر جامعه مسلط بود کارگران
با داشتن حزب سیاسی و اتحادیه های کارگری در رأس حرکتهای طبقاتی _ سیاسی انقلابی
آن زمان قرار داشتند. شورای متحده کارگری مرکب از چهار فدراسیون سراسری با صدها
سندیکا و اتحادیه تحت رهبری حزب سیاسی طبقه کارگر بود، که با حدود 400000 عضو رسمی
صدها نشریه سیاسی روزانه داشت و با برپایی هزاران اعتصاب سیاسی - صنفی به عنوان نیرو
متشکل طبقه کارگر مطالبات اساسی را در حوزه های کارگری و دمکراتیک به حکومت
استبدادی تحمیل می کرد، از جمله مسئله نفت ، آزادیهای تجمع ،تشکل ، مطبوعات ،
احزاب و انجمنها ، مصوبات قانون کار مترقی برای نود درصد مردم ایران ، افزایش دستمزد ، دوام کار ، لغو تمامی قوانین
ضد کارگری مانند جریمه ها ، کسریها و موارد دیگر قانون کار و تشکلهای فعال کارگری
نتیجه و دستاوردهای مبارزاتی همان سالها می باشد، در ادامه همان روند( البته این
بار نه به دلیل وجود حزب سیاسی که دیگر وجود نداشت بلکه به دلیل وجود موقعیت انقلابی که باعث شده
بود حاکمیت توان سرکوب نداشته باشد اما در همین حال نبود حزب طبقه کارگر باعث شد
ضد انقلاب پس از پیروزی قیام به حکومت برسد و انقلاب را به شکست برساند) مبارزات و
تظاهراتی که طبقه کارگر در انقلاب 57 با بستن شیرهای نفت و شعله ور کردن آتش
اعتصاب سراسری کارگری پیش گرفت حاکمیت را به زانو در آورد، با خواباندن تولید تیر
خلاص بر حکومت نظامی زدند. در پی چنین پیروزی های بود که کارگران چنان جسارتی
انقلابی یافتند که 160 شورای کنترل تولید
کارگری برای اولین بار در تاریخ ایران بوجود آمدند، که مهمترین سکان نفی بهره کشی و
هدایت و کنترل مستقیم و دمکراتیک تولید جامعه، توسط خود کارگران بود، صد افسوس که
به علت نبودن حزب سیاسی به بار ننشست. اما در آگاهی و سنت تاریخی طبقه کارگر ثبت شد
تا توشه راه در نبردهای آتی طبقه گردد.
دوستان مبارز سندیکای کارگران شرکت واحد
با توجه به مسائل گفته شده من به عنوان عضو کوچکی از جامعه کارگری ایران
دوباره یادآوری می کنم.
اول : طبقه کارگر ایران به سندیکای شرکت واحد به عنوان خط شکن و
الگوی تشکل مستقل کارگری نگاه می کند، که به بهای اخراج ، زندان ، آزار و اذیت
فراوان اعضا، خانواده ها و فعالین تشکل ها حامی، ممکن شده است. مخصوصا" در باورکارگران
این یک تشکل توده ای می باشد که باید به عنوان الگو در مبارزاتشان به کار ببرند،
اما به طوری که اشاره شد ممکن نیست بدون تشکل سراسری سیاسی _ صنفی در اشکال حزب
سیاسی و اتحادیه های سراسری کل طبقه 12 میلیونی کارگران ایران در مقابل دولت طبقه
سرمایه داری متحد و یک دست شود، نمی تواند به صورت پراکنده و موضعی در یک سنگر
کوچک از دست آورد های خود و ملت دفاع کند،
فقط در شکل سراسری می تواند در حین دفاع به حمله متقابل دست بزند، و با تثبیت
مواضع و تحمیل خواسته های پایه ای ،ایجاد
تشکلهای خود را ممکن نماید.
دوم : حکومت ضد کارگری از طریق اخراج ، زندان و رعب و وحشت بدنه
سندیکا را از رهبری آن جدا می کند،علی رغم جانفشانی های قابل ستایش و فداکاریها از
سازمان دهی مستقیم و تأثیر گذاریشان باز می دارد، بدین جهت این تشکل ها برای ادامه
کار مجبورند با کاستن خواسته های خود به نهاد نظاره گر و پاسیو تبدیل گشته و نتوانند نقش خود را به عنوان تشکل مستقل صنفی
ایفا کنند .
سوم : جسارت و نقش تمام تشکل های سیاسی طبقه کارگر چنین آموزش و
تربیت خود را به اراده ی یکپارچه آنان در جریان مبارزات درخشان برای بدست اوردن
مطالبات شان به عنوان یک طبقه ایده آل در مقابل دولت طبقه سرمایه داری می باشد، اتحادیه
ها به عنوان بخشی از ابزار قدرت در همراهی شوراها و کمیته های کارگری جهت اعمال قدرت سیاسی
طبقه کارگر می باشند. هرگونه جدایی و دیوار کشی بین این دو بستر(حزب طبقه کارگر و
سازمانهای توده ی کارگران) که عموما" آگاهانه از طرف عوامل سرمایه داری تحمیل
می شود منجر به تنزل قوای کارگر در حد برده و آلت دست احزاب و جناحها سرمایه داری
شده و در گرفتن امتیاز بیشتر از یکدیگر مورد سواستفاده قرار می گیرد. هر گونه
مبارزه برای بهبود وضعیت کارگران در شرایط بردگی اقتصادی، فقط در صورتی می تواند
مفید باشد کهدر جهت رشد آگاهی ، اتحاد و سازمان یابی و حاکمیت مستقل کارگران باشد.
مشغول شدن طبقه کارگر صرفا" به سازماندهی فروش بهتر نیروی کارش ایده ای است
که کارگران را از مسائل عمدتا" سیاسی بازداشته و باعث تثبیت و ادامه حاکمیت
سرمایه داری میشود. به طوری که در بحرانهای سیاسی کشور از جمله 76 ، 74 و 88
علیرغم شرایط مساعد سیاسی، کارگران در بهترین حالت فقط نظاره گر بی تفاوت حوادث بودند.
بارها در طول تاریخ طبقه کارگر با اکثریت 50 میلیونی در صورت شرکت سازمان یافته و
با برنامه در امورات و خواسته های خود و کل مردم در جهت استقرار آزادی های
دمکراتیک پیش قدم بوده و به طرف حاکمیت دمکراتیک حرکت کرده است.
چهارم : با توجه به اینکه استبداد حاکم ارتباط رهبر با توده ها را درک کرده و
تاوان سنگینی تحمیل می دهد. با انواع سرکوبها انتقاد، کنترل، نظارت و بازرسی از
پایین و مستقیم از طریق مجمع عمومی و نظارت را از بین برد است و باعث تمرکز شدید
قدرت ، تکروی و انحرافات عدیده ای می شود. این مسئله هر چند در مورد سندیکای شرکت
واحد کم می باشد، اما در تجارب کشورها ی اروپایی و آمریکا سندیکا بخشی از سرمایه
داری و به اداره و مراکز نظارت بر نیروی کارتوسط
بورکراتها تبدیل شده است. به دنبال
چنین استراتژی جهانی سرمایه داری و در
موارد مانند بلژیک ، فرانسه و آمریکا دیده
شده است که عملکرد سندیکا ها واتحادیه ها باعث شورش کارگران عضو علیه این تشکل ها
شده است، این مسئله باعث تکروی و بدبینی و تشکل گریزی توده های کارگری می گردد.
پنجم و دست آخر: اینکه حکومت جمهوری اسلامی که در مقابله انقلاب و
پیروزی قریب الوقوع دست به کشتارها و اعدامهای دسته جمعی می زند هر گونه اصلاح
قانونی باعث سواستفاده رژیم و تحت شعاع قرار دادن این مسئله می باشد.
در رابطه با مشکل کنونی سندیکا !!!
مسائلی که بیان شد یادآوری از موارد عمومی برای دوستانم در سندیکای کارگران
شرکت واحد بود ولی لازم است در موقعیت کنونی سندیکای کارگران شرکت واحد که شنیده
ام در روند مبارزات خود غیر از وجود سرکوب و فشار های بسیار زیاد از جانب دشمن،
دچار مشکل درونی نیز شده اند بابت این موضوع نیز لازم می دانم مواردی را با
کارگران شرکت واحد بخصوص اعضای سندیکا و باز هم مخصوصا" با اعضای هیت مدیره سندیکا
ی کارگران شرکت واحد در میان بگذارم .
شنیدم آقای اسانلو از ایران خارج شده است و به دنبال آن و بنا به دلایلی که من
نمی دانم بقیه اعضای هییت مدیره سندیکای واحد آقای اسانلو را از سمت خود بر کنار
کردند. و متاسفانه اخبار دریافتی من نشان میدهد که آقای اسانلو این بر کناری را نه
تنها قبول نکرده است بلکه در حال اماده کردن خودش برای مقابله با بقیه اعضای هیات
مدیره است، و می خواهد به تنهای از خارج کشور سندیکای کارگران شرکت واحد را رهبری کرده و آن را از مشکلات و پراکندگی و از
دست دشمن نجات داده و مشکلاتش را حل کند،
یعنی کاری را انجام دهد که در داخل باداشتن ارتباط مستقیم و کمک های
دیگر دوستان ممکن نشده است.آقای اسانلو اعتقاد دارد، در بین افراد فعلی هیت مدیره
سندیکا افرادی یا حداقل دو نفر وجود دارند که از خروج موقت ایشان سو استفاده کرده
اولا" خروج ایشان را علنی نمودند که دیگر نمی تواند برگردد و این برنامه را از
طرف دشمن به بقیه اعضای هیت مدیره تحمیل نمودند، که بعد از علنی شدن خروج ایشان و
بزرگ نمایی موضوع خانم مریم ضیاء که همراه ایشان خارج شده است بقیه اعضای هیت
مدیره را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند و انها مجبور به پذیرش اخراج او شدند.
اما در مقابل برخی از اعضا هیت مدیره می گوید اولا" خروج ایشان موقتی نبوده و
دلیل شان این است که مدتها قبل با برنامه، بچه هایش را از ایران خارج کرده بود، و
حالا نوبت خودش بود، همچنین گفته میشود، اگر خروج ایشان موقتی بود چه نیازی به
خارج کردن مدارک سندیکا، بدون اطلاع دیگران بوده است در حالی که اصولی بود ایشان
قبل از خروج استعفا می دادند، یا هنوز دیر نشده است اگر خود را حاکم مطلق سندیکا
نمی داند بهتر است استفا بدهد آنها می گویند، حتی طرح های به قول خودشان نو آورانه
و ساختار شکنانه ای هم دارند که قبل از
خروج تهیه کرده بودند ولی انتظار نداشتند پس از خروج بقیه اعضا ایشان را خلع ید کنند،
او انتظار داشت ما سکوت کنیم تا ایشان طرح های ضد کارگری خود را به نام و با
اعتبار سندیکا پیش ببرد و چون ما در خفقان هستیم امکان دفاع نمی توانیم در مقابل
ایشان داشته باشیم . البته هر دو طرف حرف های بسیاری دارند . که فعلا" نیازی
به طرح آنها نداریم . انچه لازم است بگویم اینکه
:
آقای اسانلو دوست عزیز، شما یک سندیکای هستی، درست مانند من، باید بدون شرط و
شروط بپذیری که رهبر و عضو هیت مدیره سندیکای شرکت واحد نمی تواند خارج از ایران
باشد . اگر علاقه به جنبش کارگری داری و اگر علاقه ای به سندیکای کارگران شرکت
واحد داری و اگر تک رو نیستی و اگر فکر می کنی گفته بقیه خطا یا از روی دشمنی با
تو یا با سندیکا است و هر دلیل دیگری داشته باشی، نمی توانند باعث شوند جنبش
کارگری بپذیرد که رئیس هیت مدیره سندیکا می تواند خارج از ایران باز در سمت خود
باقی باشد و یکه و تنها سندیکای شرکت واحد را رهبری کرده و قهرمان نجات سندیکا و
جنبش کارگری شود. اگر طبق قانون سندیکا حرکت شود همان گونه که شما می گویید افرادی
که تصمیم به اخراج شما گرفتند طبق قانون سندیکا چون اخراجی هستند ویا بازنشسته شده
اند و برخی نیز استعفا دادند نمی توانند عضو سندیکا باشند بنا براین تصمیم انها
تصمیم سندیکا نیست در نتیجه من هنوز ریئس هیت مدیره هستم . این بحث از ریشه غلط
است چون هر مانعی که برای بقیه وجود دارد برای شخص شما نیز وجود دارد اگر انها نمی
توانند عضو باشند خود شما نیز نمی توانید عضو باشید، تازه اگر قرار باشد طبق این
قانون نظر بدهیم چندین سال است که هیچ کدام از شما نمی توانید عضو حساب شوید.در
حالی که جنبش کارگری تابع قوانین ضد خود و قوانین بورکراتیک نمی شود و این نشدن
نیز برای شما و بقیه اعضای هیت مدیره برابر است. نو آوری و ساختار شکنی نیز باید
از طریق جمع پذیرفته شود و طبق نظر جمع اجرایی شود، در غیر این صورت حتی اگر عالی
ترین کار و نظر هم که باشد به دلیل تک روی قابل قبول نخواهد بود مگر اینکه منظور
شما از نو آوری رهبری یک نفره در مقابل جمع باشد که اصلا" قابل بحث نیست ...
به هر صورت حتی اگر واقعا" افرادی در داخل به هر صورتی روند کنونی را به
بقیه تحمیل کرده باشند راه مقابله با آنها
این نیست که شما خارج از ایران و به تنهایی رهبری کنید بلکه باید راه دیگری برای
مقابله و نجات سندیکا پیدا کرد، چرا که دقیقا" دشمن همین را می خواهد یعنی
حتا اگر بر کناری شما بر طبق نقشه بوده باشد قسمت دوم نقشه همین است که شما تک
روانه مقابله کنید بنا براین سندیکا به سه قسمت و هر سه دشمن یکدیگر تقسیم گردد در
حالی که اگر شما عاقلانه و اصولی بر خورد کنید دشمن حداقل در قسمت دوم نقشه خود
شکست خواهد خورد، از این بابت توصیه می کنم هر چه زودتر استعفای خود را اعلام کنید
و مدارک سندیکا را به همرزمان خود پس بدهید و پس از ان به بقیه همرزمان خود کمک
کنید تا مشکلات را حل نمایند.حداقل کمک شما این است که با بقیه مخالفت غیر اصولی
نکنید.
طرف دیگر بحث یعنی دوستان هیت مدیره سندیکای شرکت واحد بخصوص آقایان مددی ،
رضوی و شهابی باید با دقت بیشتر و با قدم های استوار اگر واقعا" افرادی به
صورت عامل مشکل آفرنیی می کنند که البته این احتمال وجود دارد، با این افراد
برخورد کنند و حتی اگر لازم دیدند آنها را اخراج نمایند هر چند که ممکن است در
مقابل چنین بر خوردی به بهانه های مختلف دستگیر و زندانی شوند اما می توانند
سندیکا، یعنی دسترنج 8 ساله خود و دست آورد جنبش کارگری را نجات بدهند. اگر انها
را اخراج نکنید بدون شک آنها سوت تعطیلی سندیکا را خواهند کشید، در کنار این کار
لازم است به هر صورت ممکن از بقیه کارگران شرکت واحد کمک گرفته و نیروهای فعال را
به همکاری و حتی عضویت در هیت مدیره دعوت نمایید، نباید برای مبارزه با سرمایه
داری خود را وابسته به قوانین تحمیلی سرمایه داری کنید در حالی که سرمایه داری
اجازه اجرای قانون را به شما نمی دهد پس چه نیازی است شما خود را تابع قانونی کنید
که موجودیت شما را نادیده می گیرد.حتا می توانید مجمع عمومی خود را بخش به بخش بر
گزار نمایید. اگر شما اقدام به نجات سندیکا نماید و حتی موفق نشوید در تاریخ جنبش
کارگری ثبت می شود که شما وظایف خود را انجام دادید اما اگر بدون مقابله تسلیم
شوید حقایق پنهان خواهد ماند . و شما محکوم خواهید شد.
هر روز صبح با امید اینکه خبری خوش از سندیکای واحد بشنوم در این جهنم از خواب بیدار می شوم . می دانم که هزاران
کارگر دیگر نیز مانند من منتظر شنیدن اخبار های دلگرم کننده هستند.
درودبر مبارزان راه آزادی طبقه کارگر مخصوصا"
سندیکای شرکت واحد
پیش به سوی ایجاد حزب و اتحادیه سراسری کارگران
نابود باد بهره کشی و استبداد
بر قرار باد حاکمیت شورایی دمکراتیک زحمتکشان
شاهرخ زمانی – زندان گوهر دشت
20/11/1391