چهار سال پیش تعدادی از سازمانها و احزاب و محافل،کار بزرگی
را شروع کردند،و البته کاری را که بسیار سخت بود و هست،بخاطر دارم که بسیار خوشحال
شدم،حتی مطلبی در جهت حمایت و ارایه پیشنهاد نوشتم که هم اکنون مطلب فوق در آدرس زیر
موجود است و البته در انتهای همین مطلب حاضر می توانید ان را بخوانید.
من در نوشته خود به رفقا پیشنهاد داده بود که پلاتفرمی تهیه
کنند و به مباحثات بپردازند و اختلافاتشان را برسمیت بشناسند،اما تا رسیدن به این
موضوع جهار سال طول کشید،در نشست چهارم موضوع مباحث ایدو لوژیک را در دستور کارخود
قرار دادند،و پلاتفرمی هم تهیه کردند هنوز هم راه زیادی در پیش است،هر چند ممکن
است این نوشته نشان بدهد که امیدواری چهار سال پیش را امروز ندارم،کمتر شدن امید
واری دلایل بسیاری دارد اما دو دلیل عمده است،که اینجا بیان خواهم کرد،شاید بیان
انها باعث شود رفقا بر طرف نمایند.آن دو عبارتند از :
1- دو فرمول آلترناتیو
حکومتی که در گزارش نشست چهارم منتشر کردند.
2- اعمال برخی از اعضا و
مستولین تشکیلات های عضو در این نشست در تورنتو که عملا" نشان دادند گفته هایشان
با اعمالشان تضاد دارد.
1- دو فرمول آلترناتیو
حکومتی که در گزارش نشست چهار منتشر کردند.
دو فرمول بیان شده چندان تفاوتی ماهوی با هم ندارند،هر دو
زیبا نوشته شده اند،تنها تفاوت مهم انها اینکه اولی بسیار دلرباتر از دومی نوشته
شده است.این دو فرمول آنقدر انشای شاعرانه و عاشقانه و دراماتیک دارند،که خواننده
با خواندن انها وضعیت طبقه کارگر و مبارزه بکش تا زنده بمانی نبرد طبقاتی را
فراموش می کند،حتی ظهور ترامپ و داعش و نبرد خونین جناح های مختلف سرمایه داری که
بی وقفه دودش چشمانمان را اشک آلود می کنند را نیز فراموش می کنیم،از این لحاظ خود
به خود از هر روزنه ای ابریشمین این پرده که در پشت ان سازش طبقاتی نور افشانی می
کند،اگر دقت کنیم دیده می شود،این دو فرمول ویترین زیبای است که در پشت خود هیولای
سرمایه داری را پنهان کرده است،یا ماسک دلفریبی است که نیاز ها و طرح های سرمایه
داری در پشت ان کمین کرده اند،در واقع عبارات و جملات این دو فرمول نشان می دهند
نویسندگان آنها هیچ ارتباط واقعی با مبارزه طبقاتی ندارند.این دو فرمول مشخص نمی
کنند،آلترناتیو مورد نظر در کدام جامعه ساخته خواهد شد،آیا در جامعه فوق طبقات
وجود دارند؟اگر ندارند چه شده اند؟و یا چگونه از بین رفته اند؟حکومتی که با این
فرمول ها طراحی شده است نماینده کدام طبقه است؟آیا نماینده طبقه سرمایه داری است؟آیا
نماینده خرده بورژوازی است؟آیا نماینده طبقه کارگر است؟یا نماینده همه طبقات است؟
وقتی افراد حاضر در این نشست بعد از سه روز که حاصل چهار
سال است،مشخص نمی کنند حق رای عمومی،خود حکومتی،دمکراسی مشارکتی، ...و کلمات و
عبارات زیبای دیگر را کدام نیرو (کدام طبقه) عملی خواهد کرد و اگر طبقات نابود
شدند مشخص نمی کنند طی چه روند و پروسه نابود شدند؟و اگر هنوز طبقات وجود دارند چه
چیزی باعث شده که طبقه سرمایه داری از خواست باز گشت منصرف شود؟یا چه نیروی مجبورش
می کند که نتواند به حاکمیت باز گشت کند؟آیا
با وساطت نویسندگان این دو فرمول طبقات باهم مذاکره کردند و به توافق رسیدند که
نبرد طبقاتی را کنار بگذارند؟ ...
عدم مشخص کردن موارد گفته شده در بالا در بهترین بر داشت
تنها دو دلیل می تواند داشته باشد،یا نویسندگان در تخیلات سیر می کنند،یا اینکه به
نابودی سرمایه داری به شکل خود به خودی اعتقاد دارند.معلمان تاریخی طبقه کارگر به
ما یاد دادند،که به خاطر راضی نگهداشتن بقیه طبقات و توده مردم،نباید واقعیت ها را
پنهان کنیم،(آنها گفته اند کمونیست ها هرگز به مردم دروغ نمی گویند،)نویسندگان دو
فرمول فوق ضرورتا" باید مشخص کنند،حکومت آلترناتیو مورد نظر انها را کدام
طبقه بر علیه کدام طبقه تشکیل داده و اعمال قدرت خواهد کرد؟هر گونه تصمیم بعدی به
مشخص شدن این مورد بستگی دارد.در نوشتن این دو فرمول هدف راضی نگهداشتن طبقات
مختلف و رعایت اصول لیبرالیسم مد نظر بوده در نتیجه ناچار شدن به جای تکیه بر
واقعیات جان سخت عینی به ذهنیات،آمال و آرزوها و رویاها تکیه کنند.
بعد از خواندن این دو فرمول کمی به فکر فرو رفتم،به نظرم
رسید نوجوانی هستم که در ویلای دو طبقه پدرم که در دامنه جنگل کوهستانی سرسبزی
قرار دارد،و در پایین آن دره عمیق و سرسبزی که رودخانه ای هم در جریان است و آبشار
بلندی هم غرش می کند،و مانند آبشار نیاگارا آبرا پودر کرده به اطراف می پاشد و در
بالای آن هم، رنگین کمانی تشکیل شده است، وسط ظهر است من در بالکن مشرف به رودخانه
نشستم آفتاب ملایمی می تابد،نسیم خنک همراه خود ذرات آب را آورده صورتم را نمناک
می کند،فقط در چنین حالتی می شود با این فرمول ها ارتباط بر قرار کرد،اما پدر من
ویلا نداشته و ندارد،هیچ کدام از کارگران ویلا ندارند،نوع دیگر آسایش و ارامش خاطر
هم ندارند که بتوانند نبرد خونین طبقاتی را فراموش کرده با چنین فرمول های ارتباط
بر قرار کنند.با چنین تصوراتی نمی شود مبارزه طبقاتی را پیش برد،میشود از رویا
هایمان سخن بگویم،اما در نبرد طبقاتی باید واقع گرا باشیم،قرار است طبقه کارگر
سرمایه داری را زمانی که هر دو طبقه به منافع طبقاتی خود آگاه هستند،سرنگون کند،و بعد
از سرنگونی سرمایه داری برای نگهداری قدرت بدست امده و جلو گیری از باز گشت سرمایه
داری که به منافع خود آگاهی دارد،حکومتی تشکیل بدهد،و طبق اصول و منطق نبرد طبقاتی
می دانیم سرمایه داری بعد از این که قدرت را از دست داد،صد ها بار هارتر می شود،(اکنون
ببینید سرمایه داری چقدر هار است،هاری کنونی ان را ضربدر صد کنید،آنوقت معلوم می
شود که این دو فرمول چقدر رویایی هستند.)این را هم تاریخ به اشکال مختلف ثابت کرده
است،چنین کارهای واقعی را با رویا ها و سازش طبقاتی نمی توان انجام داد.بهتر است
کارگران و فعالین و انقلابیون بدانند،به این رویا پردازیها نمی شود امید وار بود.این
نیروها نبرد و ستیز طبقاتی را با تعطیلات تابستانی در جزایر هاوایی اشتباه گرفتند،طبقه
کارگر به شما در مقابل چنین فرمول های می گوید:"برای شما سفر خوشی را آرزو می
کنیم،خوش بگذره" همان گونه که تاکنون گفته است.
2
- اعمال برخی از اعضا و مستولین تشکیلات های عضو در این
نشست در تورنتو که عملا" نشان دادند گفته هایشان با اعمالشان تضاد دارد.
(
آنچه در رابطه با نیروهای حاضر در تورنتو در زیر می نویسم،از این بابت نیست که
چنین رویه ای فقط در تورنتو صورت می گیرد،نمونه
هایش در شهر ها و کشور های دیگر نیز دیده شده است،منتها چون من در تورنتو شاهد بودم،از
انها صحبت میکنم.)
با توجه به اینکه رفقای حاضر در نشست چهارم در گزارش خود
بیان کردند که می خواهند مباحثی را راه انداخته و برای حصول مشترکات پیش ببرند،از
این بابت هنوز می شود امید وار بود، مواردی که در زیر بیان میشود بابت این است که
یک بار دیگر مشکلات گفته شوند، شاید این بار مقبول افتاده دیگر خطا های گذشته
تکرار نگردند،تا بتوانیم بیشتر در نقاط مشترک همکاری کنیم،در رابطه با این مورد از
نوشته رفیق هلمت احمدیان استفاده می کنم،رفیق هلمت مطلبی با عنوان "پیرامون
برگزاری نشست چهارم"دارند،در مجموع خوب بوده و برخی از مسائل را روشن کرده
است،آنچه رفیق هملت نوشته اند که البته در صورت اجراء شدن انها بسیار مثبت خواهند
بود،اما اگر اعمال منطبق با گفتار باشند،که متاسفانه انچه طی سه سال گذشته در
تورنتو از برخی نیروها دیدم هیچ کدام از اعمال منطبق با چنین نوشته ای نبودند،(این
تناقض به فرد رفیق هلمت ربطی ندارد،بلکه به جمعی تشکیلات ها مربوط است،بحث من در
این نوشته نقد نوشته رفیق هلمت نیست،فقط کمک گرفتن از نوشته ایشان است برای روشن
شدن موضوع که اگر نیروها طبق نوشته رفیق هلمت وظایف خود را انجام بدهند،به اهداف
خواهیم رسید،و اگر طبق روند و روال گذشته که 180 درجه با این نوشته زاویه داشتند،ادامه
بدهند،نشست نیروهای چپ و کمونیست شکست خواهد خورد.)
نیروهای که عضو نشست فوق هستند و تعدادی از انها در تورنتو
حضور دارند،تا کنون نه نتها حاضر نشدند در بحث و گفتگو های کاملا" آزاد و
برابر بین نیروهای چپ شرکت کنند،بلکه برای پیش برد نظرات خود،مستقیم یا به حمایت از
بقیه اقدام به حذف گرایی،بایکوت، سانسور با نام جدیدش(بازنگری) و تخریب بقیه کرده
اند.
رفیق هلمت در
انتهای نوشته خود گفته اند:"این پلاتفرم و بیانیه که در هم
تنیده شده اند، هنگامی می تواند از یک سند صرف فراتر رود،که به پرچم مبارزاتی
تبدیل شود و این امر جز با دخالت گری و فعالیت میدانی و عمل جمعی همه نیروها ممکن
نیست.ما در آغاز این کار دشوار هستیم ولی به حقانیت و لزوم آن باور کامل
داریم"
پس از تصمیمات نشست چهارم نیروها،تشکیلات های عضو و بخصوص تشکیلات مطبوع
رفیق هلمت باید ثابت کنند،که نیروهایشان حداقل در تورنتو روال قبلی خود را تغییر
خواهند داد،در آن صورت می شود قبول کرد که واقعا" می خواهند پلاتفرم فوق را
با دخالت گری و فعالیت میدانی و عمل جمعی همه نیروها به پرچم مبارزاتی تبدیل کنند،و
زمانی می توان قبول کرد که رفقا در تشکیلات خود واقعا" به حقانیت و لزوم آن
باور کامل دارند، را عملا" ثابت کنند.که حذف گرایی ها،بایکوت و تخریب گرایی
های گذشته را تکرا نکنند و از این پس تغییر رویه بدهند.تا کنون بسیاری از این
نیروها حاضر در تورنتو پرچمی که بر افراشته بودند،(و با اسناد واقعی می توان اثبات
کرد)پرچم حذف گرایی،سانسور و تخریب و بایکوت بود،حال باید دید از این پس چه می
کنند.
بیش از سه سال است ما میگوییم رفقا بیاید در نقاط مشترک همکاری عملی مشترک
انجام بدهیم و در نقاط اختلاف به بحث و گفتگو بپردازیم،اما تا کنون جوابی که ما
گرفتیم،حذف، بایکوت،سانسور و تخریب بود،حتی شخصا"به صورت خصوصی از طریق یکی
از اعضای کمیته مرکزی یکی از نیروهای فوق بخشی از اعمال انجام شده اعضای آن نیرو در
تورنتو را کتبا"برای کمیته مرکزی همان نیرو ارسال کردم،و از او خواهش کردم،در
کمیته خودشان بیان کند،که با این اعمال اعتبار انها بیش از پیش در تورنتو زیر سوال
می رود،ولی نتیجه ای نداد،به نظرم نیروهای عضو این نشست قبل از دعوت به همکاری
بهتر است،دوباره اعتماد سازی کنند،تا گذشته خود را جبران نمایند.شاید رفقای
بخواهند بدانند چگونه اعتبار یک تشکیلات زیر سوال می رود،جواب اکنون حی و حاضر است،طی
20 سال اخیر تشکیلات ها سرمست بودند به اطرافیان خود و حتی به اعضای خود توجه
نکردند،در گذشته هر کدام می توانستند از 50 تا 100 نفر را بسیج کنند،اما اکنون
قویترینشان 5 نفر می تواند بسیج کند،و حال به این نتیجه رسیده اند که باید با جمعی
تشکیلات ها اقدام به اجرای تصمیمات کنند،نتایج حذف گرایی ها به جای رسیده است که
برای یک اعتراض،6 تشکیلات فراخوان می دهند،18 نفر جمع می کنند،باز هم تجربه نمی شود علیه برخی از همان 18 نفر
هم خراب کاری می کنند،آیا تصمیمات بزرگ را می توان با چنین جمعی تشکیلات ها عملی
کرد؟و اکنون وقتی فراخوان به همکاری در بولتن می دهند،از جمله من به روند اعمال سه
سال گذشته را که با خود من داشتن توجه می کنم،و به این فراخوان با شک و تردید نگاه
می کنم،این شک و تردید را اعمال رفقای جاضر در تورنتو در من ایجاد کردند،زیر سوال
رفت اعتبار یعنی همین،کسی که در بدر دنبال همرزم می گردد،به فراخوان همکاری باشک و
تردید نگاه می کند و یا بسیج نیرو از 50 تا 100 نفر اکنون به 5 نفر تقلیل یافته
است،به این جهت است که باید اول اعتماد سازی کنند،در غیر این صورت آب در هاونگ
کوبیدن است. رفقا اگر من هدف والا و آگاهی نسبت به هدف خود نداشتم و اگر سمج نبودم
در مقابل حذف گرای،سانسور و تخریب که طی دو سال گذشته علیه من در تورنتو شده است،تا
کنون چندین بار خانه نشین و پاسیو می شدم،اما خودم را برای چنین روزهای اماده کرده
بودم،ولی به جرائت می توانم بگویم در مقابل اعمال گفته شده صدها نفر از مبارزه و
تشکیلات ها بریده و پاسیو شدند.در این رابطه نیروها باید خود را نقد کند،و رویه
خود را تغییر بدهند.(در این بحث خودم را بعنوان نمونه مثال اوردم،بسیاری از اعضا و
نیروهای اطراف تشکیلات های فوق گرفتار حذف،بایکوت،سانسور و تخریب شدند.)
اگر رفیق هلمت بخواهد،می توانم،برای اثبات گفته های خود اسنادی ارایه بدهم.شاید
بشود اشتباهات را جبران کرد.
مطلبی که در تاریخ 17 / 4/ 1391 در رابطه با نشست نیروهای چپ و کمونیست
نوشته بودم در زیر می اورم تا موضوع بهتر قابل لمس باشد.
محمد اشرفی
7/ 9/ 1395
هم گرایی چپ
ها روی حداقل ها
پس از سالها احساس ضرورت بالاخره در روزهای ۲ الی ۴/۴/۱۳۹۱ تعدادی از احزاب و سازمانهای مختلف چپ
به خود قبولاندند که جهت پیدا کردن راه حل های مورد نیاز برای خروج جنبش کمونیستی
از بن بست باید یه یکدیگر روی آورند،به خود قبولاندند که کارزار امروزی در
مقابل سرمایه داری و عوامل آن از عهده هیچ کدام به تنهایی بر نمیآید.
عینا”و تلویحا”به خود قبولاندندکه موجودیت خودشان به صورت پراکنده نه تنها
سودی برای جنبش کمونیستی و کارگری ندارد،بلکه خود مانع رشد و گسترش این دو جنبش
شده اند.
خروج این ۲۵ تشکیلات و نهاد از توهم خود محور بینی
بسیار مثبت است،هر چند هنوز تعدادی دیگر تشکیلات در طیف چپ وجود دارند،که همچنان
در دریای توهم خود غوطه ورند،اما به نظر می رسد،جرقه فروریزی این توهم در طیف چپ
زده شده است،اگر دست اندرکاران امروزی این نشست با موضوع علمی برخورد کنند،به زودی
شاهد فروریزی کامل توهم در کلیت طیف چپ خواهیم بود.
یک بار دیگر میخواهم تأکید کنم،حرکت های اعتراضی و اعتصابات خود به خودی
کارگران طی حدود ده سال گذشته،مبارزات دامنه دار سندیکای شرکت واحد،سندیکای هفت
تپه،کارگران پتروشیمی ها،نساجی ها،لاستیک سازی ها و غیره و به خصوص جنبش اعتراضی ۱۳۸۸بدون شک نشان داد که هیچ کدام از احزاب و سازمانهای موجود آن چیزی که طبقه
کارگر میخواهد نبودند،نیستند و با توجه به ساختارهای آنها پتانسیل شدن نیز در آنها
نیست،مگر با برقراری ارتباط میان آنها و کنکاش برای یافتن راه حل، مانند همین نشست
هر چه بیشتر و مستمر صورت بپذیرد. همچنین تذکر سه نکته بسیار مهم است.
نکته اول
ممکن است تعدادی از رفقا در اشتباه باشند و بگویند طی ۳۳ سال گذشته بارها از این نشست ها انجام شده است و به نتیجه نرسیده اند،قبول
دارم بارها اتفاق افتاده و شکست خورده است،ممکن است،این دوره هم شکست بخورد،ولی به
یاد داشته باشیم خروج از این بن بست،یک ضرورت است،در انجام شدن ضرورت،شکستهای
زیادی ممکن است،اما نهایتا” پیروزی اجتناب ناپذیر است.حسن شرایط امروز این است که
بستر و زمینه جهت بر قراری همگرایی ها تحت فشار نیاز های جنبش کارگری و کمونیستی و
جوشش داخلی و بیرونی که جامعه را به سمت اعتلا می راند نیاز به نیرویی دارد که
لازمه ایجاد شدن توازن قوا،در واقع مکمل و ضرورت اعتلایی انقلابی است،همچنین به
دلیل رشد مبارزات طبقاتی بسیار آماده تر از گذشته است،شاید در گذشته جمع شدنها بر
مبنای تشخیص درست فعالین و انقلابیون بوده است ولی زمینه همگرایی وجود نداشت،بنا
براین با شکست مواجه می شد،اما اکنون با توجه به عبور از هجمه ای تحمیلی شکست
کمونیسم و انواع تبلیغات ضد مبارزه طبقاتی زمینه و بستر همبستگی هر چه بیشتر خود
را نشان میدهد.
تعداد شکست ها بستگی به میزان برخورد علمی با موضوع توسط بازیگران آن دارد
که اگر تحلیل مشخصی از شرایط مشخصی نداشته باشند و نیازها و تواناییهای خود و دشمن
را دقیقا” بررسی نکرده باشند و همچنین از توهم خودمحوری عبور نکرده باشند،پیروزی
بدست نمیآید.
بارها دیده شده است یک ورزشکار ممکن است در ده مسابقه شکست بخورد و بالاخره
بار یازدهم پیروز شود،این پیروزی نتیجه تجربیات و تلاش طی ده بار شکست است.همیشه
شکست ها بیشتر از پیروزی است چون در مسیر انقلابی پیروزی یک بار است اما شکست میتواند
دهها بار اتفاق بیافتد،راه درست برای رسیدن به یک هدف فقط و فقط یک راه میتواند
باشد،اما راه های انحرافی می توانند هزاران راه باشند.یک مورچه وقتی از ارتفاعی
بالا می رود ممکن است ده بار به پایین بغلطد،ولی فقط یک بار پیروز می شود که دیگر
به پایین نمی غلطد.
نکته دوم
باید،تمامی وارد شدگان در درون این نشست از هم اکنون بپذیرند که شاید در طی
مباحثات و مذکرات در نشست های آتی نیاز به انحلال خود در درون یک ظرف بزرگ و جدید
باشد،اگر امروز همگی اصل را بر پیروزی جنبش کمونیستی بگذارند،از خودمحوری عبور
کرده اند و اگر فردا نیاز به انحلال خود در درون ظرف جدید باشد، بدون مکث این کار
را خواهند کرد.نمیتوانم بگویم این نیاز چه زمانی و چگونه با چه شرایطی و تحت چه
نامی احساس خواهد شد،اما به جرئت میگویم،ضرورت آن اجتناب ناپذیر است،پس باید تمامی
رفقا ضمن به رسمیت شناختن اختلافات کنونی و برخورد دقیق علمی و برابر دانستن
یکدیگر چنین رویکردی را نیز در روند و پروسه نشست ها به عنوان یک راه حل در نظر
داشته باشند.
نکته سوم
در این رابطه روی سخن با هواداران و بدنه تشکیلات ها است،آنها باید
خود را در این روند بسیار محق و تاثیر گذار بدانند و اگر تشکیلات را به عنوان یک
ابزار برای رسیدن طبقه کارگر به اهدافش میدانند، هدفشان از پیوست به تشکیلات مورد
نظر خود استفاده از ابزاری برای پیروزی طبقه است،باید روند نشست ها را بادقت دنبال
کنند و هر زمانی لازم دانستند،تشکیلات مورد علاقه خود را وادار به انجام وظیفه
ابزاری بودن خود نمایند،اگر تشکیلات فوق زیر بار ابزار بودن نرفت و در جهت منافع
طبقه حرکت نکرد،آن را تنها بگذارند.این روش تنها و بهترین راه برای حرکت کردن در
مسیر اشتراکات و حذف موانع سر راه مبارزات طبقه کارگر و خروج جنبش کمونیستی از بن
بست است.و صد البته پیش برد چنین روشی وظیفه انقلابی تمامی هواداران است که اگر به
این وظیفه عمل نکنند،نمی توان نام آنها را انقلابی گذاشت.
باید دقت کرد،با توجه به اینکه باید افق و کلیت خروج جنبش کمونیستی از بن
بست در نظر گرفته شود، اما چون فعلا” از آن کلیت بسیار زیاد فاصله داریم،بهتر
است،با دو دید کوتاه مدت و بلند مدت به نتایج این نشست ها توجه کنیم،بلند مدت را
به عنوان راه حل برای افق و چشم انداز آتی و نهایی در نظر بگیریم و نتایج کوتاه
مدت را به عنوان ایجاد توان و توازن جهت کسب حداقل ها مد نظر داشته باشیم.دراین
صورت حتی اگر در چشم انداز و افق دور به پیروزی نرسیم،یا بسیار دیرتر برسیم،حداقل
توانستیم،منافع طبقه کارگر را در مواردی حداقلی تا حدودی به دست آوریم.
حداقل ها همانهایی هستند که امروز طبقه کارگر به صورت پراکنده ولی با تمام
وجود برایش تلاش میکند،یعنی حداقل های امروزی همانهایی هستند،که عرصه فعالیتهای
عملی امروز را تعیین میکنند،بنابراین اگر عملا”به صورت مشترک وارد عرصه های عملی
حداقل ها شویم، بدون شک به اشتراکات بیشتری دست خواهیم یافت،این اشتراکات در عمل
سکوی پرتاب برای رسیدن به اصول مشترک به صورت اجتناب ناپذیری خواهند شد.چرا که
مبارزه در عرصه آنچه که طبقه کارگر امروز برای رشد در آینده لازم دارد،عملکرد
سازمانیافته در رابطه با حداقل ها ی امکان پذیر امروزی با دیدگاه و قبول چشم انداز
و افق رشد یابنده،برنامه ریزی و سازمان یافتگی فردا است.
در واقع به دلیل پراکندگی امروزی است که دست یابی به حداقل ها نیز میسر
نمیشوند،حداقل های امروزی سنگ بنای مطالبات مهم و بزرگ طبقاتی کارگران در فردا
هستند.البته این دو طیف مطالبه جدایی نا پیوسته بینشان نیست،بلکه دلیل عمده
پراکندگی است که نقاط اشتراک را در حداقلها قرار داده است و در همین حال هر کدام
از تشکیلات ها نیز به تنهایی کارساز نیستند،بنابراین ناچارا” از حداقل ها شروع میشود.
باز تکرار میکنم حداقل های مطالباتی طبقه کارگر نقاط مشترک تمامی
سازمانها،احزاب و نهادها هستند،برای رسیدن به اشتراک در حداکثرها ناچاریم از
اشتراکات حداقلی شروع کنیم.
از جمله دفاع از حداقل های امروزی برای سازمانها و احزاب و خود طبقه کارگر
حفظ تمامیت زندگی از سقوط طبقه محسوب میشود که عبارتند از :
سازماندهی نیروهای کارگری و انقلابی در جهت فعالیت عملی برای جلوگیری از
اخراجها،افزایش دستمزدها،مقابله با حذف خدمات عمومی،مقابله با دستگیریها و محاکمه
و زندانی کردنها، کسب آزادی های مدنی و سیاسی،… مهمتر از همه تلاش بسیار زیاد جهت
متشکل شدن و متشکل کردن در اشکال متنوع و گونا گون که باز بدلیل پراکندگی، همه
انواع متشکل شدن مکمل یکدیگر خواهند بود،هر شکلی از متشکل شدن در حوزه خاصی مورد
نیاز و ضرورت پیدا میکند،که مجموعه ی آنها در جهت سراسری شدن و تکمیل یک دیگر
ضرورت بلا منازع دارند.به فراخور وجود تنوع اندیشه ها و اختلاف کیفی میزان آگاهی
طبقاتی در درون طبقه و گرایشات گوناگون در درون جنبش کارگری و حنبش کمونیستی و
همچنین وجود سرکوب ددمنشانه هر گونه تشکل یابی،عوامل مهمی هستند که حکم میکنند به
جهت عبور از این بن بست همه اشکال تشکل یابی در کنار هم و همزمان مورد نیاز است،که
باید مورد عنایت واقع شوند.مثلا”در جای از کشور سندیکا از جهت مقبولیت توده ای شکل
غالب است،در جای دیگر شکل غالب کانون یا انجمن صنفی میتواند باشد،و در جای دیگر
شورا ها شکل غالب به خود میگیرند. حتی در نقاطی مجموعه ای از اینها می توانند
باشند،و دقیقا” در حینی که از نظر خواستگاه توده ای اشکال نامبرده هر کدام با
درجاتی مورد استقبال هستند،که مجموعا” تمامی اندیشه ها و مناطق را پوشش میدهند،اما
جهت امکان پذیر شدن هر کدام از آنها نوع دیگری از متشکل شدن و سازمان دادن همه امکانات
در جهت وادار کردن دشمن به پذیرش تشکل یابی توده ای کارگران مورد نیاز صد در صدی
است،آن سازمان یابی و سازماندهی مخفی انقلابی در قالب هسته ها و کمیته ها در محل
کار و زندگی است که اگر این نوع متشکل شدن مورد عنایت واقع نشود،نمیتوانیم جمهوری
اسلامی را وادار به قبول انواع دیگر تشکل های توده ای نماییم. متشکل شدن در سه شکل
علنی،نیمه علنی و مخفی ضرورت اجتناب نا پذیر امروزی ما است، البته همه این اشکال
ابزاری هستند تا طبقه کارگر بتواند به اهدافش برسد.با توجه به موارد بیان شده همه
تشکیلات های طرف مذاکره باید به پذیرند که پافشاری برای قبولاندن نوع تشکل یابی
مورد نظر خود به بقیه،به عنوان شکل غالب ادامه و دامن زدن به پراکندگی بیشتر است.
مورد دیگر که نیاز به دقت دارد،این است که سازمان سیاسی کارگران در
به کاربردن تاکتیک ها، باید چنان انعطاف پذیر باشد که انرژی و پتانسیل
لازم در جهت سازماندهی همزمان تمامی اشکال نامبرده تشکل یابی را با خود داشته
باشد،فقط یک همچنین سازمان سیاسی میتواند، در شرایط کنونی ایران سازمان سیاسی طبقه
کارگر باشد.توانایی دیگری که سازمان سیاسی طبقه کارگر باید داشته باشد،این است،که
بتواند کار کردن در میان توده ها،حتی در درون تشکل های تحت سلطه دشمن را نیز
سازماندهی نماید،یعنی هر جایی که کارگران حضور دارند باید به صورت تشکیلاتی وارد
شده،فعالیت انقلابی (ترویج، تبلیغ و سازماندهی) را پیش ببرد.
رفقای شرکت کننده در نشست ۲تا ۴تیر ماه فعلا” خواست ما از شما دو مورد
زیر است.
۱- در پایان نشست باید یک پلاتفرمی ولو
بسیار کوچک و جزی بدست بیاید تا آن دست مایه و پیش زمینه ای برای ادامه روند و
دلیلی جهت بر قراری نشست های بعدی باشد،همچنین همین دست مایه اولیه باید در نشست
های بعدی قوی تر و قویتر شود.
۲- مشخص کردن تاریخ دقیقی
برای ادامه نشست ها یا حداقل نشست بعدی.
در این صورت می توانید روی بسیاری از رفقا در داخل و بیرون حساب باز کنید،فکر
میکنم در حرکت امروز اگر زمینه ادامه و رشد روند در آن با دقت در نظر گرفته شده
باشد،باید از آن با تمام وجود حمایت کرد.
به امید چنان روزی - ۱۷/۴/۱۳۹۱
محمد
اشرفی