۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

یادداشتی کوتاه برای «شاهرخ زمانی» کارگر زندانی


شاهرخ زمانی از اعضای «هیئت بازگشایی سندیکای نقاشان و تزئینات ساختمانی» و همچنین عضو شورای نمایندگان «کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری» است که اکنون در زندان تبریز به سر می برد. او در نامه ای خطاب به سندیکاهای کارگری فرانسه می نویسد: «در تاریخ 8/6/2011 توسط مأموران وزارت اطلاعات در تبریز دستگیر شدم ،مدت 4 ماه در بدترین شرایط تحت فشار، تهدید و شکنجه قرار داشتم و 32 روز به خاطر بلاتکلیفی اعتصاب غذا کردم .دادگاه اقدام به صدور 11 سال زندان برای من کرد به دلیل اینکه همراه دیگر نقاشان تلاش می کردم سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان را تشکیل بدهم. اکنون در بند مالی زندان مرکزی تبریز مجبور به گذراندن 11 سال زندان شده ام.»
این حکم غیر انسانی بر اساس اتهاماتی صادر شده است که در تقابل با بدیهی حقوق انسانی است. به عنوان نمونه در رابطه با حق تشکل در تبصره چهار بند 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین می‌خوانیم: «هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.»
در اینجا از بازگویی شرح شکنجه، روند غیر عادلانه بازجویی و محاکمه و شرایط غیر انسانی زندان شاهرخ زمانی اجتناب می‌کنیم. هر چند مواردی هستند که در تلاش برای آزادی و لغو حکم غیر عادلانه «شاهرخ زمانی» و دیگر فعالین سیاسی باید بر آن‌ها تأکید کرد.
اما تأکید خود را بر جای گرفتن نام شاهرخ زمانی در لیست بلند بالایی از فعالین کارگری قرار می دهیم که اکنون در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند. کسانی که گام در راه یکی از مهمترین نیازمندی های امروز جامعه ایران، یعنی تشکل های مدنی و اتحادیه های کارگری گذارده اند. و اگر امروز به حکم سنگین 11 سال زندان محکوم می گردند، به همین علت و اهمیت حیاتی این عرصه در تعیین سرنوشت و چهره آینده سیاسی کشور است. به عبارتی دیگر «شاهرخ زمانی» به همراه دیگر فعالین کارگری تاوان پایداری و پایفشاری خود بر حقوق طبقاتی و منافع جبهه وسیع نیروی کار درایران را پس می‌دهند.
دفاع از این عزیزان، جدالی سرنوشت ساز برای طبقه کارگر ایران و دیگر نیروهای پیشرو اجتماعی است. جدالی که اگر حقوق بشر را برای بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی به مثابه یک ایده‌آل و مطلوبیت ذهنی مطرح کرده است. برای طبقه کارگر و نیروهای اجتماعی پیشرو به عنوان یک ضرورت عینی، مقدماتی و حیاتی به کرسی نشانده است.
باید تلاش ها برای آزادی فعالین سیاسی و اجتماعی را از چهارچوب تلاش های بشر- دوستانه فراتر دید و اهمیت این جدال‌ها را در بطن کشمکش ها و تقابل بین جنبش های اجتماعی و نیروی سرکوب جستجو کرد. یادداشت کوتاه خود را با امید به «اتحاد عمل» های گسترده تر در کمپین آزادی فعالین سیاسی، مسائل مربوط به جنبش کارگری و مطالبات پایه ای مردم ایران به پایان می برم.
به امید آزادی شاهرخ زمانی و تمامی فعالان سیاسی در بند

بهروز کریمی زاده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر