دوسال پیش، در ۱۳
سپتامبر ۲۰۱۵، جسم بی جان شاهرخ زمانی، فعال کارگری جسور و مبارز، توسط هم
سلولی هایش در زندان گوهردشت یافت شد.
مقامات جمهوری اسلامی بلافاصله اعلام کردند که او از سکته مغزی درگذشته
است. اندکی بعد محسن اژه ای، این جانی
معروف و سخنگوی قوه قضایه رژیم جمهوری
اسلامی، اعلام کرد که علت "درگذشت" شاهرخ زمانی "بررسی" خواهد
شد. اما در همان هنگام، رژِیم از کالبد شکافی برای روشن
شدن آنچه بر شاهرخ رفته بود جلو گیری کرد و از درخواست تشکیل کمیسیون مستقل برای
بررسی علت مرگ شاهرخ سر باز زد. و آن گونه
که از آخرین گزارش رسمی "کمیته آزادی انجمن" سازمان جهانی کار پیداست
مقامات رژیم به این کمیته، بدون ارائه کوچکترین سندی، گزارش داده اند که
"تحقیقات مستقل در مورد شرایط درگذشت شاهرخ زمانی" در جریان است و هنور به
نتیجه نرسیده است؛ که این نیز دروغی
بیشرمانه بیش نیست. دلیل همه اینها نیز
روشن است: از نظر مقامات رژیم ، پرونده شاهرخ زمانی بسته شده است؛ زیرا خود می دانند
که چه بر سر شاهرخ آوردند. چگونگی کشته شدن شاهرخ زمانی، رازی است که مصلحت رژیم
ایجاب می کند که پنهان بماند. بنابراین، نتیجه
ای دیگر نمی توان گرفت که ادعای بی پایه اژه ای، جلوگیری از کالبد شکافی، نپذیرفتن
در خواست تشکیل کمیسیون مستقل تحقیق و نیز دروغ بیشرمانه به "کمیته آزادی انجمن"
همه برای پنهان نگاه داشتن و پرده
پوشی قتل شاهرخ بوده است و بس.
شاهرخ زمانی، کارگر سوسیالیستی بود که جمهوری اسلامی
نتوانسته بود حتی با به بند کشیدنش صدای او را که در حقیقت صدای اعتراض، دادخواهی
و ادعانامه ی طبقه کارگر ایران علیه استثمار، فقر، بی حقوقی و سرکوب عریان نظام
سرمایه داری و رژیم اسلامی اش در ایران بود، خاموش کند. او از پشت دیوارهای زندان،
شرایط ضد انسانی در زندان های جمهوری
اسلامی را افشا و به آن اعتراض می کرد. با شجاعت و جسارت ستودنی، حکومت اسلامی را
آشکارا حکومت "ثروت و جنایت" می نامید. در باره مسایل جنبش کارگری و
کمونیستی و موانع تشکل یابی کارگران و راه برون رفت از آن مقالات و مطالب تحلیلی و
تحقیقی می نوشت. شاهرخ در زندان خاموش
نبود و همین باعث انتقام گیری ازاو حتی در حبس می شد. او را از زندانی به زندان
دیگر، از بندی به بندی دیگر تبعید می کردند: از زندان تبریز به زندان یزد، از
رجایی شهر به قزل حصار و از بند انفرادی به بند انفرادی دیگر.
در تمام مدتی که شاهرخ در حبس بود، هیچگاه به او مرخصی
ندادند. نه اجازه یافت تا در مراسم ازدواج دخترش حضور یابد و نه توانست در مراسم
خاک سپاری مادر پیر و مبارزش شرکت کند. در زمانی که در زندان بسر می برد به اتهام
تبلیغ علیه ولی فقیه به شش ماه حبس دیگر محکومش کردند. شاهرخ نخستین بار در سال ۱۳۷۲،
۱۸ ماه را در زندان گذارند. دومین بار در ۱۳۹۰ در تبریز دستگیر شد و ۳۶ روز تمام
را در سلول انفرادی بسر برد. دادگاه او را
به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و تشکیل "گروه به قصد بر هم زدن امنیت
ملی" به ۱۱ سال حبس محکوم کرد. شاهرخ
در آوریل ۲۰۱۴ علیه تبعیدش به زندان قزل حضار دست به اعتصاب غذا زد که بیش از چهل
روز به طول انحامید . اعتصاب غذای او فریاد دادخواهی فعال کارگری ای بود که به دست جنایت کاران حاکم
اسیر شده بود. این فریاد از دیوارهای بلند زندان جمهوری اسلامی گذشت و به یاری
کمپین های سراسری، بازتاب جهانی یافت. دهها تشکل بین المللی کارگری، به همراه تشکل
ها و صدها فعال کارگری در ایران با انتشار
بیانیه و اطلاعیه و برگزاری اکسیونهای اعتراضی جمهوری اسلامی را به دلیل اقدامات
ضد کارگری و ضد انسانی علیه زندانیان سیاسی محکوم کردند و حمایت خود را از شاهرخ
زمانی اعلام داشتند.
رژیم جمهوری اسلامی که می دید با به بند کشیدن شاهرخ زمانی
و انتقام گیری هایش از او در دوران حبس نتوانسته صدای او خاموش کند آخرین چاره را
در حذف فیزیکی او یافت و به این ترتیب با کوتاه کردن زندگی پر بار شاهرخ، جنایتی
دیگر بر کارنامه سراسر جنایت خود افزود.
شاهرخ زمانی مبارز سازش ناپذیر جنبش کارگری و سوسیالیستی
علیه کلیت سرمایه و برای برقراری جهانی آزاد، برابر و سوسیالیستی بود. با جان
باختن شاهرخ جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران ضربه ای سخت خورد. تا بود، سر فراز و استوار بر آرمان های این جنبش
پای فشرد و با تمام نیرو برایش در کلیه عرصه ها سازماندهی و مبارزه کرد. یاد شاهرخ
زمانی و راهش را گرامی می داریم و به نوبه خود همچنان به کارزار برای دادخواهی او
ادامه خواهیم داد.
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
سپتامبر ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر