۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

کارگران ایران آه و ناله ها و فغان یک پدر کارگر را بشنوید.


بهرام را اعدام کردند نگذارید شهرام را از من بگیرند، پیرمردی کرد از شهر سنندج هستم در این روزگار سخت با دستهای پینه بسته و با عرق جبین و کار طاقت فرسا فرزندانم را شرافتمندانه و با نان حلال بزرگ کرده ام .
بزرگترین بدبختی ما در ایران کرد بودن و داشتن مذهب سنی  می باشد و از همین جا تنها گناه پسران من یعنی بهرام و شهرام که در یک خانواده محترم با غرور کارگری بزرگ شده اند دفاع از ملیت و مذهب آبا و اجدادی خود در مقابل توهین و تهدید و سرکوب افراد قانون شکن و خودسر حکومت می باشد و به خاطر همین دفاع از حق شرعی و قانونی به غضب رژیم گرفتار شدند و پس از آزار و شکنجه های فراوان به زندان جهنی رجایی شهر تبغید و در سال 91 بهرام که موقع دستگیری فقط 17 سال داشت اعدام شد و شهرام هم در حال حاضر منتظر اعدام می باشد .
از داغ و مصیبت بهرام خلاص نشده بودیم و این خبر ناگوار را به مادرش  به علت محبت بی کران به او نگفته بودیم که همسرم با اصرار فراوان راهی ملاقات جگرگوشه هایش شد که هنگام ملاقات از شهرام می پرسد پس چرا برادرت نیامده شهرام جواب نداد مأمور سنگدل رژیم می گوید مگر نمی دانی پسرت را به دار کشیده اند . همسرم در همان لحظه دچار سکته شده از هوش رفته به اغما می رود و پس از چندین ماه از حالت اغما خارج می شود هنگام عزیمت از بیمارساتان پسر دیگرم به همراه دختر و عروسم در یک تصادف مشکوک به شدت زخمی می شوند که دختر و همسرم ضربه مغزی شدند که هم چنان تحت درمان هستند ، مصیبت پشت مصیبت .
از کدامین دردهایم بگویم ! چگونه هنوز زخمهایم التیان نیافته باید در انتظار اعدام پاره تنم  ، پسر دیگرم (شهرام) باشم ؟
خدایا فقط به تو پناه می آورم . آه پدران و مادران وقتی عاشقانه به جگرگوشه های خود نگاه می کنید ، وقتی با تمام توان آنها را در آغوش می کشید ، وقتی با تمام وجود ابراز محبت می کنید به بهرام از دست رفته و شهرام منتظر اعدام من داغدیده و مادر بلاکشیده و در حسرت فرزندانش، فکر کنید .
وقتی با دستهای پینه بسته و تن خسته و رنجور لقمه ای نان حلال سر سفره و کانون گرم خانواده تان می آورید ، وقتی در مراسمهای خانوادگی دور هم هستید ، وقتی در عروسی دختران و پسران خود از شادی در پوست خود نمی گنجید مادر داغدیده و در حسرت بهرام ناکام و شهرام منتظر چوبه دار را به یاد آورید، بزرگترین تسلی قلبی من و مادر بهرام و شهرام حس همدردی و غمخواری و حمایت شماست .
هم میهن عزیز با همدلی و حمایت از ما خانواده های اعدامی، با محکوم کردن و جلوگیری از اعدامهای خودسرانه ی رژیم مخصوصا" فرزندم شهرام نظاره گر  بی تفاوت، داغ دل مادران و چشم نگران پدران نباشید .
به یاری فرزندان ما بشتابید که خود پدر و مادرید و محبت فرزند را می دانید .


بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران           کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران!!!



پدری که پسرش را اعدام کردند

16/6/1392 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر