۱۳۹۲ مهر ۷, یکشنبه

لینک فیلمی از آکسیون حمایتی در اسلو از کارگران زندانی

جمع آوری امضا در حمایت از شاهرخ زمانی توسط فعالین انگلیسی

لینک زیر صفحه فیسبوکی یکی از گروهای انگلیسی است  این گروه قرار است تا ماه ژانویه ده هزار امضا حمایتی در انگلستان برای شاهرخ جمع کند. از دوستان و رفقای که در کشورهای مختلف حضور دارند درخواست می شود ضمن توزیع گسترده این خبر از روابط داخلی و جهانی خود در جهت حمایت خواستار کمک شوند.

۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

بیانیه 89

شاهرخ زمانی به ۶ ماه حبس محکوم شد

در پی محاکمه‌ی مجدد شاهرخ زمانی وی به تحمل ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
روز شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ شاهرخ زمانی فعال کارگری، عضو هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان و عضو شورای نمایندگان کمیته‌ی پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری که به اتهام تشکیل گروه سوسیالیستی و تبلیغ علیه نظام در حال گذراندن ۱۱ سال حبس در تبعیدگاه رجایی شهر است برای محاکمه مجدد به اتهام توهین به رهبری به شعبه ۲ دادگاه انقلاب تبریز برده شد.
این دادگاه که بر مبنای گزارش ۲ تن از زندانیان عادی تشکیل شده بود، در نهایت با استناد به سخنان آن‌ها نیز رای خود را صادر کرده است.
این دو تن که بنا به گفته‌ی زندانیان در تبریز از بدنام‌ترین زندانیان هستند، مدعی شده‌اند که شاهرخ زمانی در صحبت‌هایش به علی خامنه‌ای توهین کرده است.
یکی از این دو تن علی ابراهیمی معروف به علی  بسیجی است این بسیجی به جرم اختلاس از بیمارستان 29 بهمن تبریز  زندانی شده  است به دلیل خوش‌خدمتی‌های خود برای مسولان زندان، از رای باز بهره‌مند بوده و مدتهاست زندان خود را در منزل می‌گذارند همچنین او را  مسئول خرید برای زندان گذاشته اند . نفر دوم نیز فردی است به نام امید روشنی که چندین بار همسر خود را به قصد کشت به باد کتک گرفته و به دلیل علاقه‌ی فراوان‌اش به آزار و اذیت دیگران (سادیسم) مورد توجه مسولان زندان تبریز است.
 نامبردگان  در جلسه‌ی دادگاه، در حضور شاهرخ زمانی قادر به تکرار ادعاهای خود نبوده و از شرم سر به زیر انداخته بودند.
در نهایت شعبه‌ی دوم دادگاه انقلاب تبریز شاهرخ زمانی را به تحمل ۶ ماه حبس تعزیری محکوم کرده و این رای دیروز ۴ مهر ماه در زندان رجایی‌شهر کرج به وی ابلاغ شد.
بنابراین این حکم ۶ ماه نیز همانند حکم پیشین صادره برای شاهرخ زمانی بدون هرگونه دلیل و مدرک و تنها برای انتقام‌گیری از وی به دلیل افشاگری‌هایش از درون زندان است.
این در حالی است که ماموران وزارت اطلاعات طی چند روز گذشته با حضور در زندان رجایی‌شهر کرج اقدام به تهدید شاهرخ زمانی، صالح کهندل، سعید ماسوری، خالد حردانی و فرزاد مددزاده کرده‌اند، که در صورت رها نکردن فعالیت‌های سیاسی خود با حکم اعدام روبه‌رو خواهند شد.
دوستان،
در شرایطی که جمهوری اسلامی به سوی سازش با طرف‌های غربی خیز برداشته و در همین راستا نیز عده‌ای از زندانیان اصلاح‌طلب را مورد عفو قرار داده است، خطر تکرار دوباره‌ی فاجعه‌‌ای هم‌چون قتل‌عام ۶۷ هر لحظه بیش‌تر می‌شود. همه‌ی شواهد نشان از پیروی نظام از همان الگوی ضدبشری برای حل معضلات‌اش است.
با اعتراضات و اقدامات متحدانه از وقوع خطر های احتمالی جلوگیری کرده و آزادی زندانیان سیاسی را از حکومت بستانیم.
کمیته‌ی حمایت از شاهرخ زمانی تمامی احزاب، سازمان‌ها، کارگران، زنان و جوانان انقلابی را فرا می‌خواند با اقدامات عملی و متحدانه در مقابل فریب‌کاری جمهوری اسلامی و سرکوب بیش‌تر زندانیان انقلابی بایستند.


پیش بسوی اتحاد بیشتر، برای فشار بیشتر!!!
پیش بسوی اعتراضات گسترده و متحدانه با شعار :
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.


کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
۵/۷/۱۳۹۲
www.chzamani.blogspot.com

freeshahrookh@gmail.com

۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

کانونهای صنفی معلمان ایران چه می‌خواهند؟

بر کسی پوشیده نیست که هر صنف از جامعه از مشکلات صنف خود بیشتر آگاه است تا اصناف دیگر، بنا براین معلمان بیشتر از هر صنف دیگری از مشکلات آموزش و پرورش، دانش آموزان و آموزگاران آگاهی دارد. معلمان ایران همواره دغدغهٔ تعلیم و تربیت کشور را به دوش داشته‌اند. این دغدغه از سالهای پس از ۷۶ به طور گسترده‌تر و منسجم‌تر در قالب کانونهای صنفی معلمان خود را نشان داد. به طوریکه امروزه با وجود فشارهای گوناگون امنیتی، شغلی و جانی بالغ بر ۴۵ تشکل صنفی در شهر‌ها و استانهای گوناگون کشور به طور آشکارا و قانونی فعالیت خود را به نام شورای هماهنگی، شورای مرکزی و دبیرخانهٔ شورای هماهنگی ادامه می‌دهند. این تشکل‌ها چه در دوران خاتمی و چه در دوران احمدی‌نژاد با سرکوبهای تند و تند تری روبه رو بوده‌اند که حکایت سرکوب‌ها مثنوی هفتاد من کاغذ است. تهدید، تحقیر، ارعاب، آزار، سرکوب، چماق، بازداشت انفرادی و عمومی، زندانهای طولانی مدت، اخراج، انفصال از خدمت به طور گسترده در شهر‌ها و حتی روستا‌ها ی دور افتاده و حتی اعدام از جمله رفتارهایی بوده است که تا کنون حکومت جمهوری اسلامی در حق این قشر تاثیرگذار، آگاه، فرهیخته و شریف روا داشته است. اما پرسش این است که:

این ستم‌ها و بیدادگریهایی که حکومت اسلامی به نا‌حق بر این انسانهای شریف روا داشته به چه خاطر بوده است؟ مگر معلمان ایران چه می‌خواهند؟ از دیدگاه نگارنده از آنجایی که معلمان یکی از مردمی‌ترین گروه‌های اجتماعی هستند که خواسته‌هایشان خواستهٔ مردم، آرزو‌هایشان آرزوی مردم و آرامش و آسایش آنان همانا به آرامش و آسایش مردم وابسته است لذا بزرگ‌ترین مشکل حاکمان، مردمی بودن و مورد اعتماد بودن معلمان است. گستردگی جغرافیایی، آگاهی اجتماعی، اعتماد مردمی، همدردی و همزبانی آنان با مردم ارتباط نزدیک آنان با مردم و در دست داشتن بیشترین نیروی مردمی یعنی دانش آموزان از جمله توانایی‌هایی است که معلمان دراختیار دارند و همین مسائل حاکمان را نگران کرده است. آنچه معلمان در طول دهه‌های گذشته از حاکمان خواسته‌اند همانا اعادهٔ حقوق مردم بوده است که گاهی این حقوق مردم با حقوق معلمان همراهی و پیوند داشته است. سوای از وظیفهٔ انسانی که معلمان نسبت به فرد فرد دانش آموزان جامعهٔ خود دارند، معلمان با افزون بر یک میلیون تن جمعیت خود دست کم یک میلیون فرزند در سر کلاسهای درس دارند و اگر بخواهیم بستگانشان را به شمار آوریم رقم قابل ملاحظه‌ای از جمعیت دانش آموزی کشور را به خود اختصاص می‌دهد. آیا یک معلم می‌تواند با توجه به وظیفهٔ اجتماعی، انسانی و خانوادگی که نسبت به سرنوشت دانش آموزان وطن خود دارد بی‌تفاوت در گوشهٔ عافیت، آرام؛ بنشیند؟ باید پرسید آیا بخش مهمی از سرنوشت زندگی، خوشبختی یا بدبختی فرد و جامعه در پشت میز و در کلاس درس رقم نمی‌خورد؟ به طور خلاصه می‌توان عمده مشکلات و مسائل پیش روی مسئولان دربارهٔ آموزش و پرورش کشور را به چند دسته زیر تقسیم کرد: 
۱-جلب اعتماد معلمان ۲-تدوین کتب درسی ۳-شیوهٔ معرفی و ارائهٔ مذهب به دانش آموزان ۴-مشکل دروس ورزش و هنر در مدارس ۵-اصل سی‌ام قانون اساسی ۶-سیاست زدگی و علم گریزی در نظام تعلیم و تربیت کشور
۱-جلب اعتماد معلمان: کار معلمی کاری پرورشی، فرهنگی، کیفی، فکری وجدانی و هنری ست از ویژگی‌های این هنر و اندیشه بلند مدت بودن و تا اندازه‌ای پنهان بودن است. شیوهٔ کارکرد معلمان و آموزگاران را نمی‌توان در کوتاه مدت و بطور خاص و با معیارهای عددی و ظاهری و کمی ارزیابی کرد. کار آمدی یا ناکارآمدی معلمان پس از ۱۲ تا ۲۰ سال در کل جامعه خود را نشان خواهد داد. کار پرورشی و فرهنگی مانند ساختن آفتابه نیست که بازرس و ناظر بتواند به سرعت آنرا ارزیابی، عیب یابی و برطرف کند. ارزش کار معلمی به ارزشی برمیگردد که جوامع برای نوع انسان و جامعه قائل هستند. ناکارآمدی معلمان کاری ناخودآگاه و گریز ناپذیر است که می‌تواند برخواسته از نارضایتی معلم باشد. در بیشتر موارد، نارضایتی اجتماعی معلم بطور ناخودآگاه تبدیل به سیلاب ناهنجاری شده و دانش آموز را با خود می‌برد. جامعه‌ای که بخواهد شهروندان سالمی داشته باشد باید مادران و معلمان سالمی داشته باشد. 
معلمان آخرین زنجیرهٔ اجرایی برنامه‌های آموزشی و پرورشی سیستم تعلیم و تربیت هستند که مستقیما باید مجری طرحهای سیستم باشند. همهٔ فعالیت کنندگان پشت پرده‌ای که برای اجرای طرح‌های آموزش و پرورش فعالیت می‌کنند اگر کارشان را صد در صد هم درست انجام دهند اما معلم به آن طرح‌ها بی‌اعتنا باشد، همهٔ طرح‌ها به هدر خواهد رفت. از اینرو باید میان معلم و حکومت اعتماد حاکم باشد نه تنبیه و مجازات.
۲-تدوین کتب درسی: در فرایند آموزش و پرورش کتاب‌ها ی درسی یکی از ابزارهای انتقال تمدن، فرهنگ، تجربه، آداب، تکنولوژی و بسیاری از علوم بشری می‌باشد. پرسش این است که چرا این کتاب‌ها سال به سال از حجم و محتوایشان کاسته می‌شود؟ و طول سال تحصیلی نیز از ۹ ماه در سال عملا به ۴ تا ۵ ماه کاهش می‌یابد؟ چرا مدرسه و علم و دانش قربانی انتخابات سیاسی کنکور و کمبود بودجه می‌شود از دید نگارنده دوره ۴ سالهٔ متوسطه در هر کدام از رشته‌ها ی تحصیلی از لحاظ محتوا فقط کار یک دورهٔ ۶ ماههٔ فشرده است که آموزش و پرورش سالانه با صرف صد‌ها هزار میلیارد تومان و میلیون‌ها نیروی انسانی آموزش دیده و در طول ۴ سال دورهٔ متوسطه آنرا آموزش می‌دهد که هم عمر جوانان را هدر داده و هم بودجهٔ کشور را نابود می‌نماید. دانش آموزان در پایان دورهٔ ۴ ساله از کمترین دیدگاه ادبی، اجتماعی، علمی، فلسفی جامعه‌شناختی، عمومی و حتی فنی و حرفه‌ای برخوردار نیستند.
۳-شیوهٔ معرفی و ارائهٔ مذهب به دانش آموزان: اگر یکی از کارکردهای دین را در جامعه تهذیب نفس، پاکی، پرهیزکاری و روشی برای جلوگیری از افراد در انجام کارهای غیر اخلاقی بدانیم و با توجه به اینکه ۳۴ سال است که در مدارس ایران علوم دینی در سطح گسترده و با حساسیت ویژه‌ای تدریس می‌شود نه تنها بزهکاری، دروغگویی، کلاهبرداری و انواع رفتارهای خلاف اخلاق در جامعه کاهش نیافته بلکه ده‌ها برابر نیز افزایش داشته است. اعدام‌ها، زندان‌ها و قطع عضو نیز نتوانسته است جلوی افزایش بزهکاری‌ها را بگیرد. از این فرا‌تر رفتارهای غیر اخلاقی در میان یقه سفید‌ها و کسانی که ظاهرا مورد اعتماد حکومت هستند و متعهدین به اصول صد‌ها برابر بیشتر از دیگران است. از طرف دیگر نگاه به گذشته و بررسی عملکرد هر سازمان یا به اصطلاح مدیریتی، کنترل سازمان برای ارزیابی و بازخورد رفتار‌ها برای کارآمدی سازمان‌ها و نهاد‌ها یکی از شیوه‌های اصول مدیریت است از اینرو لازم است حاکمان به این نکته توجه کنند که آیا انسان موجودیست که در شرایطی که نیاز‌هایش برطرف نشده بدون توجه به دین و آموزه‌های اخلاقی برای برطرف شدن نیاز‌هایش دست به خلاف می‌زند؟ یا اینکه سیستم آموزش و پرورش و شیوهٔ آموزش دین دچار اشتباه شده است؟ در هر صورت باید یا نخست در پی برطرف کردن نیازهای افراد جامعه بود سپس به آموزش دین پرداخت یا آنکه در شیوهٔ آموزش دین در مدارس تجدید نظر کرد.
۴-مشکل دروس ورزش و هنر در مدارس: همانطوری که همکاران ارجمند (معلمان) می‌دانند ورزش و هنر در مدارس تبدیل به ساعت بیگاری شده است. همگان به نقش ورزش و هنر در پالایش و سلامتی جسم و روح انسان آگاهی دارنداما با کمال تاسف سیاست کلان آموزش و پرورش این نیاز و ضرورت را تشخیص نمی‌دهد. به رغم تاکید بزرگان بر اهمیت ورزش و هنر این رشته‌ها در سیستم آموزش و پرورش ایران تعطیل شده‌اند. تعطیلی ورزش و هنر در مدارس ابتدایی راهنمایی و دبیرستان یکی از بزرگ‌ترین جنایات حاکمان علیه کودکان نوجوانان و جوانان این مرز و بوم است.
۵-اصل سی‌ام قانون اساسی: غیر دولتی کردن تعلیم و تربیت یکی دیگر از ستمهایی ست که حاکمان در حق مردم روا می‌دارند. قانون اساسی میثاق مردم و حاکمان است. آنهایی که خود را پاسبان حقوق مردم و مجری قانون می‌دانند خود بزرگ‌ترین قانون شکنان هستند. اصل سی قانون اساسی هرگونه خصوصی سازی آموزش و پرورش را ممنوع دانسته است اما می‌بینیم که مجلس جمهوری اسلامی قانون برخلاف قانون تصویب می‌کند و این نشانه بزرگی بر ملی و مردمی نبودن مجلس است. همگان می‌دانند که بسیاری از دانش آموزان به خاطر نداشتن شهریه در مدارس خصوصی و حتی مدارس به اصطلاح دولتی، تحقیر می‌شوند ترک تحصیل می‌کنند یا عقده‌ای می‌شوند. پرسش این است که چه کسی یا چه کسانی باید پاسخگوی انحرافاتی باشند که ریشه در این تحقیر‌ها توهین‌ها و عقده‌های دوران کودکی نوجوانی و جوانی دارد. آیا کی بود کی بود من نبودم از طرف مدیران آموزش و پرورش و مدارس می‌تواند پاسخ آیندگان را بدهد؟ آیا آموزش و پرورش به استاندارد بودن می‌ز، کلاس، تخته سیاه، نور، فضای ورزشی، آزمایشگاه، کتابخانه و سایر امور آموزشی و پرورشی در مدارس آزاد و غیر دولتی توجه می‌کند یا مردم را در این باره آگاه می‌نماید؟
۶-سیاست زدگی و علم گریزی در نظام تعلیم و تربیت کشور: سیاست زدگی آموزش و پرورش و سوء استفادهٔ مسئولان از دانش آموزان و معلمان برای اجرای برنامه‌های سیاسی، قبیله‌ای، موقت، حزبی، تشکیلاتی و محفلی از مشکلاتی است که حاکمان در طول ۳۴ سال گذشته به عنوان روش و برنامهٔ آموزش و پرورش در این نهاد انسان ساز طراحی کرده و سیستم آموزش و پرورش کشور را منحرف و استعدادهای میلیون‌ها جوان ایرانی را به نابودی کشانده‌اند. کشاندن دانش آموزان به پای سخنرانی‌های افراد حکومت، استفاده از معلمان به عنوان برگزار کنندگان انتخابات فرمایشی، تعطیلی مدارس بخاطر انتخابات فرمایشی، تامین کسری بودجهٔ حکومت از جیب خانوادهٔ دانش آموزان و کشاندن کودکان معصوم به خیابان‌ها برای نمایش قدرت سیاسی حکومت، انتخاب وزیران نالایق و گوش به فرمان برای آموزش و پرورش تنها بخشی از خیانت حاکمان به تعلیم و تربیت این آب و خاک است. معلمان ایران چه بطور پراکنده و چه در قالب کانونهای صنفی مبارزات گسترده‌ای را با این ظلم و بی‌عدالتی داشته‌اند و البته خود و خانواده‌هایشان هزینه‌های سنگینی را به عشق ایران و ایرانیان پرداخت کرده‌اند و امنیت و آرامش خویش را فدای هموطنان خود کرده‌اند.
رسول بداقی – معلم زندانی، رجایی شهر، اندرزگاه ۴، سالن ۱۲، شهریور ۹۲


۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

جناب آقای بان کی مون دبیر کل محترم سازمان ملل متحد!

در نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد عنوان شد 
ادعانامه ی ۱6 زندانی سیاسی علیه استبداد حاکم بر ایران 

گروهی از زندانیان «غیرخودی» که کمتر نامی از آن ها در رسانه های عمومی به چشم می خورد، در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل متحد خواهان رسیدگی به وضعیت خود در زندان های ایران شده اند ...

اخبار روز: زندانیان ایران را دو دسته تشکیل می دهند، زندانیان «خودی» و زندانیان «غیرخودی» که در سکوت و گمنامی دوران حبس و محکومیت های غیرقانونی خود را که توام با شرایط غیرانسانی در جمهوری اسلامی است سپری می کنند.شانزده تن از این زندانیان در نامه ی مشترکی به دبیرکل سازمان ملل متحد خود، خواهان رسیدگی به وضعیت خود شده اند.

به گزارش کمیته ی بین المللی علیه اعدام، متن این دادنامه به شرح زیر است:


جناب آقای بان کی مون دبیر کل محترم سازمان ملل متحد!

با تقدیم بهترین سلامها خدمت شما ما امضا کنندگان این نامه از اعماق زندانهای جمهوری اسلامی که سالها ست فقط به جرم انسان بودن و به جرم اعتراض محترمانه به شرایط وحشت انگیز زندگی در ایران٬ غیرانسانی ترین رفتارها را تحمل میکنیم از آن سازمان بشر دوست درخواست یاری نموده و امید داریم که صدای ما ستمدیدگان را به گوش بشر دوستان جهان رسانده و از هر گونه اقدام اخلاقی و قانونی و انسانی دریغ نکنید. همانطور که حضرتعالی و همکاران شما و همه انسانهای منصف آگاهی دارند در ایران سیاست تک صدایی و دیکتاتوری آمیخته به فریب و ریاکاری مذهبی همراه با سرکوب نظامی هرگونه فعالیت دمرکراسی خواهی را بر افراد و گروه های نیک اندیش بسته و راه را بر کوچکترین نجوا حتی با خویشتن گرفته است. این استبداد و خودکامگی فردی و قشری ایرانیان را به شیوه های گوناگون تحقیر٬ شکنجه٬ زندان٬ سرکوب و اعدام میکنند و ثروت این مرز و بوم را به حراج میگذارد. دامنه این استبداد و بیدادگری تا آنجا گسترش یافته که ملت ایران از کشور خود بعنوان زندانی بزرگ برای همه ایرانیان یاد میکند و چندان میان زندانیان و کسانی که بیرون از زندان زیر یوغ حاکمان زنده هستند٬ تفاوتی نمی بینند. از آنجا که دیکتاتوری نظامی مذهبی از یک منبع تغذیه میکند وتفاوت چندانی میان منتخبان مردم و منتصبان حاکمیت نمیداند٬ منتخبان مردم را به عمله های خودکامگان و تدارکاتچی خویش تبدیل نموده و اجازه هر گونه نوآوری و نو اندیشی و آزادی و آزادگی را از آنان میگیرد. تجربه سی و پنج ساله ما در این دوران سیاه استبداد مذهبی نظامی اینرا به اثبات میرساند که برای متوقف کردن اندیشه ها و سلب آزادی تفاوتی میان شمشیر و گلوله وجود ندارد به این ترتیب ما تنها گوشه ای از این ستم های رژیم ر ا که بر ما و خانواده یمان بجرم تلاش برای زندگی بهتر روا داشته است بعنوان مدارک مستند، انکار ناپذیر و زنده ستمگری رژیم بعرض میرسانیم. امیدواریم از هر گونه تلاش بشر دوستانه دریغ ننمایید و شما در دام و تلاشهای فریبکارانه و ریاکاری و دروغ و نیرنگ این قشر خونخوار نیافتید. در اینجا  شمه ای  کلی  و  فشرده ی از  زندگی و مصیبت های  وارده  بر خود  را به  عرض  شما  می رسانیم : 
3/مهر/1392

۱- عباس بادفر 
۲- رسول بداغی 
٣- محمد بنا زاده 
۴- فرهنگ پورمنصوری 
۵- ایرج حاتمی 
۶- خالد حردانی 
۷- لطیف حسینی 
۸- شاهرخ زمانی 
۹- صالح کهندل 
۱۰- نامق محمودی 
۱۱- فرزاد مددزاده 
۱۲- زانیار مرادی 
13- لقمان مرادی
۱4- محمد علی منصوری 
۱5- محمد نظری 
۱6- رسول حردانی

۱-عباس داد فر این جانب درتاریخ ۶.۰۲.۱٣۸۸دستگیر و در شعبه بیست هشت دادگاه انقلاب بدون داشتن وکیل در پنج دقیقه بطور سری محاکمه و توسط قاضی مقیسه به ده سال زندان محکوم شدم. بدون هیچکونه مدرک٬ شاهد و یا اعترافی!

۲- رسول بداغی من بجرم گفتگو با رسانه های خارجی و بخاطر دفاع از حقوق صنفی معلمان وگوشزد کردن انحراف در سیستم آموزش و پرورش کشور٬ و افشا پایین بودن سن اعتیاد در مدارس٬ جدایی مسئله آموزش و پرورش از علم آموزی و رفتن آموزش و پرورش به سمت و سوی مذهبی صرف ٬ نبود کمترین امکانات آموزشی در مدارس٬ تعطیلی درس هنر و ورزش در مدارس و سیاسی شدن و قربانی سیاست شدن نظام تعلیم و تربیت به شش سال زندان اخراج از آموزش و پرورش محکوم شدم و سایر همکاران من در آموزش و پرورش در زیر فشارهای روحی روانی و معیشتی هستند.

٣- محمد بنا زاده : این جانب محمد بنا زاده امیرخیزی با
۶۸ سال سن در تاریخ ۸.۰۹.۸۷ در محل کارم دستگیر و پس از تفتیش محل کار و منزلم به بازداشتگاه ۲۰۹ اوین منتقل شدم. پس از ۲٣ ماه بازداشت و شکنجه بطور غیر قانونی بدون داشتن وکیل توسط قاضی صلواتی محاکمه و به جرم تماس و دیدار با برادران و خواهرانم در کمپ اشرف به پنج سال زندان محکوم شدم. خواهرم کبری بنا زاده امیر خیزی نیز بهمین جرم با وجود اینکه پاسپورت قانونی در دست داشت در فرودگاه دستگیر و بدون داشتن وکیل در چند دقیقه به پنج سال زندان محکوم شد. 

۴- فرهنگ پور منصوری. این جانب فرهنگ پور منصوری در سال ۱٣۷۹ به اتهام اخلال در پرواز هوایی دستگیر شدم. در حالیکه بیش از بیست سال نداشتم٬ در یک دادگاه فرمایشی بدون کوچکترین حق دفاعی٬ مدت سیزده سال است که در زندان بسر میبرم. حقوق قانونی مانند مرخصی٬ ملاقات حضوری و داشتن هر زندانی پانزده متر فضای استاندارد٬ حق تلفن و تماس با خانواده به راحتی زیر پا گذاشته میشود. برادرم شهرام پور منصوری نیز دوش به دوش من از همه حقوق قانونی محروم است در حالیکه بیش از هیجده سال نداشت و اکنون سی و یکساله است و همچنان در زندان بسر میبرد. 

۵- ایرج حاتمی از سال ۸۹ ما چهار نفر نظامی بدون هیچگونه مدرکی توسط ماموران اطلاعات دستگیر شدیم. بمدت دو سال در زندان انفرادی بسر بردیم. شدیدترین شکنجه های روحی روانی را در حق ما روا داشتند. توهین هتک حرمت و حیثیت کمترین شکنجه های آنان٬ حتی به خود اجازه دادند که وارد حریم خصوصی زندگی خانوادگی ما بشوند. حتی خانواده های ما را نیز تهدید کردند. در دادگاه نظامی در پشت درهای بسته بطور صوری ما را محاکمه کردند. به اتهام اقدام علیه امنیت به زندانهای دراز مدت بدون در نظر گرفتن دو سال زندان انفرادی محکوم شدیم. سایر هم پرونده ایهای من به قرار زیر هستند: 

علیرضا فراهانی
۴ سال 
....
۷ سال 
بهزاد ترحم 
ایرج حاتمی
۱۰ سال


۶- خالد حردانی فعال اجتماعی عرب اهواز بیش از سیزده سال است به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و اخلال در امنیت پرواز در زندان هستم. همسرم دوبار بازداشت شده و هشت ماه در زندان بوده است. همسر و برادرم رسول حردانی نیز زندانی شدند. و پرونده سازیهای مجدد در زندان به اتهامات کذب٬ بدون حق مرخصی و داشتن وکیل٬ شکنجه های متعدد و بد رفتاری از طرف ماموران وزارت اطلاعات و تهدیدهای مکرر به جهت خاموش کردن اعتراضات در ارتباط با پرونده مطروحه٬ ندادن اجازه درمان٬ عفونت شدید ریه و معده و دستگاه تنفسی٬ به صورت غیرقانونی همچنان در تبعید هستم و فرزندانم به علت دوری از محل زندان و همچنین ایرادات در رفتارهای ماموران زندان در هنگام ملاقات٬ از ملاقات محروم هستند. حتی برادرم رسول حردانی به خاطر پرونده این جانب بصورت گروگان در زندان با وجود داشتن بیماری " ام – اس" از درمان محروم میباشد. 

۷- لطیف حسینی ما فعالان جنبش ملی آذربایجان که خواهان برخورداری ملت آذربایجان از حقوق ابتدایی ملی خود٬ از جمله حق تحصیل به زبان مادری و حق تعیین سرنوشت ملت خود میباشیم٬ سالها است به اتهامات واهی از حقوق اجتماعی خود محروم میشویم دستگیر شکنجه و محکوم به زندان شده ایم. پنج نفر از فعالان این جنبش که اعضا شورای مرکز تشکیلات ینی گاموخ میباشیم به خاطر فعالیت در راستای این حقوق مشروحه در حقوق بین المللی و در حقوق بشر به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه غیرقانونی هر کدام به نه سال زندان محکوم شده ایم. لطیف حسینی٬ بهبود قلی زاده٬ محمود فضلی٬ شهرام راسخ و آیت مهر علی بیگلو 

۸- شاهرخ زمانی من فعال کارگری شاهرخ زمانی هستم. سی سال است که ساکن تهران میباشم. عضو سندیکای کارگران نقاش تهران هستم و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری در ۱7 خرداد ۹۰ در بدو ورود به شهر تبریز برای دیدار با پدر و مادرم بدون کوچکترین مدرک توسط ماموران اطلاعات تبریز دستگیر و بعد از 32 روز اعتصاب غذا در اعتراض به شکنجه روحی و جسمی و دستگیری غیرقانونی و تقاضا برای محاکمه در یک دادگاه صالحه همراه با وکیل مدافع و هییت منصفه و ندادن حتی یک سطر بازجویی،  به سفارش اداره اطلاعات در شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر به ۱۱ سال زندان محکوم شده ام که حکم من در دادگاه شعبه ۶ تجدید نظر بدون بررسی تایید شد و علیرغم ارائه مدرک به شعبه ۲۹ دیوان عالی بر بی گناهی ام٬ آنها قبول نکردند. 

۹- صالح کهندل. من در مورخه ۱٣.۱۲ .۸۵ در خیابان ستارخان توسط لباس شخصی ها بطور وحشیانه ربوده شده و به بند ۲۰۹ منتقل شدم. پس از هفت ماه زندان انفرادی در بیدادگاه رژیم درمدت پنج دقیقه به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به ده سال زندان در تبعید محکوم شدم و در این مدت زندانی شدنم بیش از سی ماه در انفرادی بوده ام و نزدیک به سه سال است که از حق تلفن٬ ملاقات حضوری با خانواده و مرخصی محروم بوده ام و از طرف وزارت اطلاعات بارها سمبلیک اعدام شده ام. 

۱۰-نامق محمودی. من پیرمرد کشاورز کرد شصت سال سن دارم، در دورترین روستاهای سقز زندگی میکنم، هنگام  کار در زمین کشاورزی توسط ماموران اداره اطلاعات دستگیر شدم. سه تن از پسرانم را به نام های منوچهر، بهزاد و بهنام را نیز دستگیر کردند. در اطلاعات سنندج و تهران خودم و پسرانم زیر شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی بمدت ده ماه در زندان انفرادی بسر بردیم مدت هیجده ماه است که خودم هنوز بصورت قرار بازداشت در زندان هستم. آنها حتی مرا از فرستادن به چشم پزشکی منع کرده اند و نزدیک است چشم هایم را از دست بدهم. 

۱۱- فرزاد مددزاده به همراه خواهرم شبنم در تاریخ ۱.۱۲.۸۷ توسط ماموران اطلاعات دستگیر ومدت هفت ماه در سلول انفرادی ۲۰۹ زیر شکنجه های روحی و روانی بازجویی شدیم. و در مورخه ۶۰۱۱۰۸۸ در مدت کمتر از ده د قیقه بدون داشتن وکیل به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین به پنج سال زندان در تبعید در گوهردشت کرج محکوم شدیم در مدت حبس از حقوق قانونی یک زندانی مانند تلفن٬ ملاقات حضوری٬ مرخصی و تغذیه و بهداشت و درمان مناسب محروم  هستیم. 

۱۲- زانیار ولقمان مرادی ما در تاریخ ۱۱ و ۱۲ مرداد ۸۸ توسط اداره اطلاعات سنندج دستگیر شدیم و برای ما دو نفر سناریو سازیهای اطلاعات سنندج فقط بخاطر کینه جویی های خانوادگی و عضویت پدرم در حزب کومه له یکی از احزاب کرد ما را به محاربه و حکم اعدام محکوم کردند. در حالیکه در زندان انفرادی زیر شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی بودیم و در زندان نیز مانند سایر زندانیان رجایی شهر از هر گونه حقوق قانونی مانند تلفن و ملاقات حضوری، مرخصی و سایر حقوق زندانیان محروم هستیم .

۱٣- محمدعلی منصوری در تاریخ ۱۱ شهریور ۸۶ بازداشت شدم. هفت ماه در بند ۲۰۹ تحت بازجویی بودم. سپس به بند ٣۵۰ منتقل شدم. ابتدا در دادگاه شعبه ۲۸ و بعد شعبه ۱۵ در چند دقیقه محاکمه شدم. وکیل خودم را در صحن دادگاه دیدم و فقط حضور فیزیکی داشت ولی اجازه دفاع به او داده نشد. بدون حتی یک برگ سند و یا ادله قانونی مرا به هفده سال زندان محکوم کردند. هم اکنون مانند سایر زندانیان رجایی شهر از حقوق قانونی٬ ملاقات حضوری تلفن مرخصی و تغذیه مناسب محروم هستم. 

۱۴- این جانب محمد نظری فرزند عبدالله در تاریخ ۸ .۰٣.۷٣ در سن ۲۲ سالگی به اتهام همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران در بوکان دستگیر و به مدت سه ماه در انفرادی بسر بردم. که پس از ده ماه و طی یک دادگاه فرمایشی بدون داشتن وکیل و در طول سه دقیقه توسط قاضی جلیل زاده محاکمه و بدون داشتن کوچکترین مدرک جرم به اعدام محکوم شدم پس از پنج سال حکم اعدام به زندان ابد کاهش یافت. تا کنون مدت ۲۰ سال است که در زندان هستم. بارها به اعتصاب غذا دست زده ام آخرین بار چهل و هفت روز در اعتصاب غذا بوده ام اما آنان بطور شفاهی خواستار مرگ من شده اند و هیچگونه حقوقی برای من بعنوان یک زندانی سیاسی به رسمیت نمی شناسند.



۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

تداوم حمایت عملی از «شاهرخ زمانی» در ایرا



به دنبال اجرای تاکتیک  «تحریم فعال» انتخابات به وسیلۀ شماری از رفقا به شکل توزیع و نصب پوسترهایی در حمایت سمبلیک از شاهرخ زمانی در سطح مناطقی از تهران، و سپس اقدام مشترک تعدادی از اعضای «شبکۀ همبستگی کارگری» و فعالین درگیر در پروژۀ «احیای مارکسیستی» برای  حمایت عملی از بهنام ابراهیم زاده به دنبال درخواست وی در آستانۀ بازگشت به زندان، این بار تعدادی از رفقای «شبکۀ همبستگی کارگری» در مرکز یکی دیگر از استان ها گام های مشابهی را در جهت حمایت عملی از شاهرخ زمانی، عضو سندیکای نقاشان و تزئینات ساختمان، برداشته اند؛ از جمله توزیع پوسترهایی از وی در سطح یک منطقۀ صنعتی و کارگری همراه با مطالبات و شعارهایی نظیر «تا آزادی شاهرخ زمانی، مبارزه ادامه دارد!»، «11 سال حبس، چنان چه سکوت کنیم!»، «کارگر زندانی، زندانی سیاسی، آزاد باید گردد!» و «کارگران ایران تنها نیستند!».
لازم به یادآوری است که شاهرخ زمانی، عضو سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان و همچنین عضو شورای نمایندگی کمیتۀ پیگیری ایجاد تشکل های کارگری، آخرین بار در تاریخ 18/3/1390 دستگیر و با اتهامات واهی اقدام علیه امنیت ملی، عضویت در تشکل کارگری و غیره، به یازده سال حبس محکوم گشت؛ وی پس از بارها انتقال به زندان های مختلف، اکنون در زندان گوهردشت تحت فشارهای شدید امنیتی و پرونده سازی های جدید به سر می برد.
در سطح بین المللی نیز «انجمن آزادی کارگران» (AWL) در بریتانیا که با «شبکۀ همبستگی کارگری» و پروژۀ «احیای مارکسیستی» همکاری دارد، کمپین جمع آوری 10 هزار امضا تا ژانویۀ 2014 را در محیط های کار، دانشگاه ها و دانشکده ها، مدارس و انجمن ها و اتحادیه های کارگری با خواست آزادی شاهرخ زمانی آغاز کرده است.

این اقدامات حمایتی در داخل و خارج کشور، هرچند از نظر ایجاد اعتماد به نفس در میان فعالین کارگری زندانی به طور اخص و ایجاد آگاهی عمومی از وضعیت آنان در سطح جامعه به طور اعم، لازم و ضروری هستند و بی تردید یک وظیفۀ طبقاتی به شمار می روند، اما قطعاً به هیچ رو کافی نیستند.
بدون شک فعالیت های حمایتی باید به طور مداوم، در سطح وسیع تر، با هماهنگی و کاربرد ابتکار عمل های بیشتری صورت بگیرند. امید است که با تداوم و گسترش دامنۀ حمایت های عملی از سوی سایر فعالین کارگری نیز فشار لازم جهت آزادی شاهرخ زمانی و دیگر فعالین کارگری و سیاسی زندانی ایجاد گردد. در شرایط کنونی که جنبش کارگری هم از سرکوب شدید حکومتی و هم از افتراق و سایر ضعف های درونی خود آسیب می بیند، این اِعمال فشار عملی نخواهد بود مگر با «اتحاد عمل» گسترده  میان تمامی نیروهای چپ و فعالین کارگری حول حمایت از تمامی زندانیان سیاسی و مطالبۀ آزادی آنان به عنوان یک خواست مشترک.
alt=HA4 class="alignnone size-medium wp-image-2959" v:shapes="_x0000_i1029">
پیش به سوی اتحاد عمل!
پیش به سوی آزادی تمامی فعالین سیاسی و کارگری زندانی!
کارگران ایران تنها نیستند!
شبکۀ همبستگی کارگری (IWSN)

اول مهرماه ۱۳۹۲

۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

مصاحبه خانم زرین نجاتی با تلویزیون چشم انداز

پیام شاهرخ و کمیته حمایت از شاهرخ زمانی برای شرکت کنندگان در اکسیون اعتراضی 30/6/1392



درود بر شما که بی وقفه و فداکارانه مبارزه می کنید


کارگران و مردم آزادیخواه :
طبقه کارگر و کمونیست ها تنها نیروهایی هستند که از آزاد شدن هر زندانی به جد خوشحال می شوند، طبقه کارگر می گوید حتی یک نفر هم نباید زندانی شود، چرا که فلسفه وجودی طبقه کارگر و آگاهی طبقاتی در کمونیست ها با ایمان به ضرورت حیاتی آزادی، مخالف وجود هر نوع زندان هست، ما از آزاد شدن 16 زندانی در ایران خوشحال هستیم و آزادی آن ها را به مردم و خانواده هایشان تبریک می گوییم، همچنین اعلام می کنیم قبول آزادی 16 زندانی از طرف جمهوری اسلامی نشان می دهد که آن ها بی گناه بودند و دادگاه های غیر استاندارد به ناحق آن ها را محکوم به زندان کرده بودند، در نتیجه با اثبات  متخلف بودن دادگاه های فوق، ثابت می شود، بقیه زندانیانی که توسط چنین دادگاه های متخلف و غیر استاندارد محکوم شده اند نیز بی گناه هستند که باید هر چه زودتر آزاد شوند، در این راستا تفاوت قائل شدن جمهوری اسلامی نسبت به کل محکومین دادگاه های متخلف فوق را شدیداً محکوم کرده و خواهان آزادی فوری همه زندانیان کارگری و سیاسی هستیم و می خواهیم قضات و بازجوهایی که باعث شدند آزادی این انسان ها سلب شده، عمرشان در زندان ها تلف شده و خانواده هایشان گرفتار ظلم و ستم گردند، در دادگاه های صالحه محاکمه شوند، چنین خواست به حق تنها زمانی ممکن خواهد شد که شما مردم، کارگران، جوانان، احزاب، سازمان های انقلابی به خصوص خانواده زندانیان آزاد شده و خانواده های زندانیان آزاد نشده برای آزادی بقیه زندانیان متحدانه دست به اقدامات لازم و اعتراضی بزنید.

دوستان و رفقا :

با توجه به شرایط  ویژه جهانی و وضعیت خاص کنونی جمهوری اسلامی، هر سیاستی از طرف این حکومت حداقل دو هدف ناهمگون را دنبال می کند، از جمله آزاد کردن تعدادی از زندانیان، قرار گرفتن اهداف زیر را در دستور کار نشان می دهد:
هدف اول جمهوری اسلامی این است که می خواهد نیروهای از دست داده خود را دو باره در یک صف قرار بدهد و در همین حال امیدواری به توده های مردم بدهد که وضعیت اقتصادی و سیاسی با گذشته متفاوت خواهد بود، همچنین به غرب (نئو لیبرال ها، سوسیال دمکرات ها و...) اعلام می کند، قرار است از این پس با عقلانیت لیبرالی بیشتری کارها را پیش ببریم، این باعث می گردد جناح های مختلف سرمایه داری را از صف مقابل خود به صف کنار خود بکشاند، در این صورت توانایی بیشتری در جهت سرکوب نیرو های واقعاً انقلابی خواهد داشت، و کشور های معترض امروزی به وضعیت و سیاست های جمهوری اسلامی را به تماشاگران ظاهراً خنثی ، ولی در واقع تاییدکننده مانند دهه شصت تبدیل خواهد کرد. هدف دوم، بیشتر کردن شکاف میان توده های معترض با انقلابیون است که بر اثر وجود بحران های مختلف هر دو بخش آمادگی بیشتری را برای به هم پیوستن دارند، در صورت موفقیت این تاکتیک جمهوری اسلامی، نیروهای انقلابی زمین مبارزه و هدایت حرکت های توده های معترض را هرچه بیشتر از دست خواهند داد، متاسفانه وضعیت و روند سیاست های جهانی سرمایه داری با توازون قوای بالا و نوع جدید سیاست جنگ طلبانه (تحمیل جنگ ضد انقلابی، قبل از شروع انقلاب) با تاکتیک جمهوری اسلامی هم جهت هست. تاکتیک فوق العاده سرمایه داری جهانی این است که در هر کشوری طبقه کارگر و یا توده های مردم به محض این که اولین قدم اعتراضی را علیه حکومت خود بر می دارند، هنوز قدم دوم را بر نداشته، جنگ تمام عیار و نیابتی را توسط نیروهای ضد انقلابی و ارتجاعی از پیش مهیا کرده در قالب انقلابیون به کارگران و توده های آماده نشده برای انقلاب تحمیل می کند، سرمایه داری می داند تا زمانی که طبقه کارگر به عنوان یک طبقه جهانی متشکل نشده باشد وجود هرگونه جنگ و هرج و مرج باعث شکست طبقه کارگر می گردد، کارگران و توده های مردم به دلیل نداشتن سازمان سیاسی انقلابی و همبستگی انترناسیونالیستی در مقابل تحمیل جنگ ضد انقلابی قبل از شروع انقلاب هاج و واج می مانند و حرکت های اعتراضی نه تنها به بستر انقلابی تبدیل نمی شوند، بلکه در نطفه خفه می شوند. سرمایه داری آگاهانه با تحمیل جنگ ضد انقلابی قبل از شروع انقلاب به توده ها روند طبیعی پروسه انقلاب را مخدوش می کند، اگر کمونیست ها به عنوان بخش آگاه طبقه جهانی کارگر برای خنثی کردن تاکتیک فوق راه حلی پیدا نکنند، هرگز امکانات به ثمر رساندن انقلاب را کسب نخواهند کرد.
یکی از (البته مهمترین) راه های مقابله با تاکتیک فوق، همبستگی آگاهانه جهانی انقلابیون یعنی برقراری انترناسیونالیسم کمونیستی است .
ما ضمن تشکر و ابراز خوشحالی از برگزاری آکسیون های اعتراضی بخصوص آکسیون و تظاهرات روز شنبه 30/6/1392 از شما رفقا می خواهیم، جهت اهداف بلند مدت (از جمله ایجاد انترناسیونالیسم کمونیستی و ...) و همچنین اهداف کوتاه مدت ( از جمله آزادسازی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی و ...)هر چه بیشتر دست به اقدامات برنامه ریزی و سازماندهی شده در بعد داخلی و  جهانی با تشکل های هم نوع در کشورهای مختلف بزنید.

پیام شاهرخ برای شما رفقا :

رفقا درود بر شما که بی وقفه و فداکارانه مبارزه می کنید.
رفقا با توجه به مذاکرات جناح های مختلف سرمایه داری و توافقات اخیر آن ها در رابطه با بحران سوریه، که نتیجه جمع بندی آنها از عملکرد دو دهه اخیرشان است و نشان می دهد که تحت فشارهای مختلف از جمله بحران ساختاری و مبارزات روز افزون طبقه کارگر، راه حل مورد نظر خود را هنوز نیافته اند، بنابراین یک بار دیگر، به یک نقطه عطف تاریخی رسیده ایم، و بدون شک تغییراتی در شرف تکوین است، فراموش نکنیم که در نقاط عطف تاریخی با داشتن تحلیل مشخص از شرایط مشخص می توان گام بلندی در جهت مبارزات انقلابی به پیش برداشت، رفقا بیاید، با دوری جستن از خرده کاری و دنباله روی و با همبستگی جهانی، سازمانیابی و سازماندهی انقلابی خود را برای چنین گام بلندی آماده کنیم .
رفقا در چنین شرایطی است که باید گفته لنین را به صورت تابلو جهان شمول زمینه پرچم خود قرار بدهیم  :
« تنها چاره زحمتکشان، وحدت و تشکیلات است»

رفقا وقتی خبر مبارزات بی وقفه شما را می شنوم از ژرفای وجودم به وجد می آیم و خود را در میان شما می بینم، توان مبارزه و مقاومت در من صد چندان می شود.
با امید به روزی که با شما رفقا بازو در بازو مقابل سرمایه داری مبارزه کنیم، امروز از زندان گوهر دشت کرج به شما درود می فرستم و صمیمانه با قلبی آکنده از شور انقلابی دستتان را می فشارم .

28/6/1392
زندان گوهر دشت
شاهرخ زمانی


پیش بسوی اتحاد بیشتر، برای فشار بیشتر!!!
پیش بسوی اعتراضات گسترده و متحدانه با شعار :
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
28/6/۱۳۹۲

freeshahrookh@gmail.com

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

قسم حضرت عباس

قسم حضرت عباس
(قول آزادی سیاسیون غیرمسلح وزیر اطلاعات)
را باور کنیم، یا دم خروس
 (هزاران زندانی بی گناه در زندانهای جهنمی ولایت فقیه)
 را ؟!!

روز 5 شنبه 21 شهریور به دنبال تخلیه خونبار اردوگاه اشرف، وزیر اطلاعات طی اطلاعیه ای اعلام کردند :" آنهایی که دستشان به خون مردم آلوده نشده می توانند به آغوش مردم بازگشته و در آرامش کامل در ایران زندگی راحتی داشته باشند "!!
در تاریخ مشهور است که گوبلز مسئول تبلیغات حزب نازی آلمان می گفت :" دروغ هر چه بزرگتر باشد مردم با این استدلال که دروغی به این بزرگی غیر قابل تصور است باور خواهند کرد ".
آقای وزیر کدامیک از زندانیان عقیدتی- سیاسی در ایران دستشان به خون مردم آلوده است که شما در زندان نگه داشته اید ؟! از بین مجاهدین زندانی که فقط به اتهام ارتباط عاطفی با عزیزانشان تا هواداری در دهه 60 ، کدامشان آدمکش بوده اند که شما حتی مجال زندگی در زندان را به مانند علی صارمی نداده و اعدامش کردید؟!!
یا فعالین تشکل های کارگری و معلمین مانند رسول بداغی ، محمد جراحی که مبتلا به سرطان بدخیم است ی،ا رضا شهابی ، بهنام ابراهیم زاده و شاهرخ زمانی، پدرام نصرالهی ، غلب حسنی و خالد حسینی و... که غیر از دفاع از حقوق قانونی کارگران و معلمین در مقابل دستمزدهای مصوب یک چهارم خط فقر شما چند نفر آدم کشته اند ؟!!
خالد حردانی مبارز سیاسی عرب با 14 سال زندان و عذاب و شکنجه و دربدری خانواده ، دستش به خون کدامین مردم آلوده است ؟!!
یا فعالین ملی – مذهبی آذربایجان ، کرد ، عرب و بلوچ که در چهارچوب قوانین موجود از حقوق ملی ملتشان دفاع می کنند چه جنایتی مرتکب شده اند ؟! یا بهاییان این شهروندان عادی و محترم جامعه به کدامین گناه نکرده مورد غضب حکومت شما قرار گرفته اند ؟!! یا شهروندان مذهبی دراویش گنابادی به چه جرمی زندانی می شوند ؟!!
آقای علوی، به شعور مردم توهین نکنید، شما که به قوانین مصوب خود مثل نسخ ماده 186 قدیم که هوادارای را جرم ندانسته ، شما که به نورچشمی های اصلاح طلب خود رحم نمی کنید، شما که به فعالین مدنی-صنفی در حد  ،ان جی او،  و وبلاگ نویس رحم نمی کنید، آیا تحمل آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی را دارید ؟!!
این قصه و دروغ بافی شما داستان آقا گرگه در قصه شنگول و منگول را به یاد می آورد که نقش مادر فداکار را بازی می کرد!!!
جناب وزیر بعتر است کمی فکر کنید و بفهمید، در این روزگار که از اقبال بد شما ارتباطات و اینترنت تمامی مرزهای جغرافیایی و دیوارهای مرئی و نامرئی دیکتاتوری و سانسور و خفقان را درهم کوبیده و دنیا را به صورت یک دهکده  نه بلکه یک خانه کوچک درآورده که انسانها حتی نفس کشیدن همدیگر را می شنوند، تمامی عوامفریبی ها و جنایات شما در معرض دید همگان قرار دارد، دنیا را بیش از این به ریش خود نخندانید ، حنای شما دیگر رنگی ندارد .
اما جهت کسب یک تجربه جدید بهتر است بدانید، تجارب انقلاب علیه نابودی حکومتهای جهل ، زور و ستم در تاریخ نشان داده سرکوب و خفقان، اوج زوال حکومتهای دیکتاتوری است، به قول ولتر : " بر سرنیزه می توان تکیه کرد ولی روی آن نمی توان نشست. " از نظر ما ولتر کاملا" درست گفته است اگر باور ندارید بفرماید بنشینید.

امضاء کنندگان :
خالد حردانی ، صالح کهندل ، شاهرخ زمانی، ناصح یوسفی، محمد امیر خیزی ، محمد علی منصور ، عباس بادفر ، میثاق یزدان نژاد.
زندان گوهر دشت کرج
25/6/1392


تکثیر از :

کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
  پیش بسوی اتحاد بیشتر، برای فشار بیشتر!!!
پیش بسوی اعتراضات گسترده و متحدانه با شعار :
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.


freeshahrookh@gmail.com