به سازمانهای کارگری و نهادهای انساندوست
در سراسر جهان
شاهرخ زمانی عضو
کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری و سندیکای کارگران نقاش تهران از فعالین کارگری
محبوب و شناخته شده در شهر تبریز طی نامه ای از زندان رجایی شهر از ما خواسته است که
صدای اعتراض او را به جهانیان برسانیم. شاهرخ زمانی در 4 ژوئن 2011 دستگیر و 11 سال
حکم زندان به وی داده شده است. جرم او تلاش برای ایجاد تشکل کارگری و دفاع از حقوق
کارگران است. اما با پاپوش دوزی مثل همیشه انواع جرائم دیگر مانند تبلیغ علیه نظام
و غیره را به او نسبت داده اند. درمدتی که شاهرخ در زندان بوده مورد شکنجه و آزار بسیاری
قرار گرفته است. اکنون وی را به زندان رجایی شهر تبعید کرده اند. نامه شاهرخ زمانی ضمیمه است و با خواندن آن در جریان
وضعیت دقیق وی قرار میگیرید. آنچه در زندان بر شاهرخ زمانی میگذرد بیانگر وضعیت همه
زندانیان سیاسی و فعالین کارگری در زندان است. ما از شما انتظار داریم به هر شکل که میتوانید به درخواست شاهرخ زمانی پاسخ داده
و او را مورد حمایت خود قرار دهید. با نوشتن نامه به جمهوری اسلامی دستگیری و شکنجه
و آزار فعالین کارگری و سیاسی در ایران را محکوم کرده و خواهان آزادی شاهرخ و سایر
کارگران زندانی و زندانیان سیاسی از زندان شوید.
بد نیست همینجا
اضافه کنیم که علاوه بر شاهرخ زمانی رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای واحد، محمد جراحی
عضو کمیته پیگیری، بهنام ابراهیم زاده عضو کمیته پیگیری، رسول بداغی عضو هیات مدیره
کانون صنفی معلمان، عبدالرضا قنبری معلم معترض که در تظاهرات مردم در سال 2009 دستگیر
و اکنون خطر اجرای حکم اعدام بر روی سر اوست و تعداد قابل توجه دیگری از فعالین کارگری،
فعالین معلمان و سایر جنبش های اجتماعی در زندانند.
منتظر پاسخ و
اقدامات شما هستیم.
کمپین برای آزادی
کارگران زندانی، شهلا دانشفر
Shahla_daneshfar@yahoo.co
کمیته حمایت از
شاهرخ زمانی
freeshahrookh@gmail.com
کمیته مبارزه
برای آزادی زندانیان سیاسی- ابوالقاسم کاردار
freepoliticalprisoners@googlemail.com
Mission
Free Iran ,Ahmad
Fatemi
missionfreeiran@gmail.com;
http://missionfreeiran.org
26 اکتبر 2012
شاهرخ زمانی از زندان رجايی شهر پيامی ارسال کرده است که در اينجا متن آنرا
ملاحظه ميکنيد!
خطاب به تمامی سنديکاها و نهادهای حقوق بشری و انسانهای آزاديخواه
صدای دادخواهی
مرا بشنويد!
من شاهرخ
زمانی عضو سنديکای کارگران نقاش تهران و
کميته پيگيري پس از سی سال اقامت در تهران در تاريخ چهارده خرداد ۱٣۹۰ در بدو ورود به شهر تبريز بخاطر ديدار با
پدر و مادرم توسط اداره اطلاعات شهر به شکل کاملا غير قانونی و بدون کوچکترين سند
و مدرک دستگير شدم. بعد از چهل روز شکنجه هاي روحي و جسمي به زندان مرکزي تبريز
تحويل داده شدم. در تمامي اين چهل روز بازداشت غير قانوني ام در اعتراض به اين
اوضاع در اعتصاب غذا بودم. بطوري که ۲۷ کيلو وزن کم کرده ام و مطلقا بازجويي ندادم.
با اين اوصاف عليرغم اينکه کوچکترين سند و مدرکي از من وجود نداشته و يک سطر
بازجويي نداد. اداره اطلاعات و لجاجت آن٬
شعبه يک دادگاه انقلاب تبريز با زدن اتهامات "تبليغ عليه نظام و تشکيل دسته
سوسياليستي" مشمول مجازات در اين موارد يعني ۱۱ سال حبس براي من بريدند. در
صورتيکه در حکم صادر شده نيز من از اول تا
آخر منکر اتهامات بودم و اين مسئله نشان دهنده جعلي و واهي بودن اتهامات و خود حکم
بعدا بطوريکه قاضي پرونده در اثر اصرار من که بر اساس چه چيزي حکم صادر کرده است
اعلام کرده و گفته شما فکر ميکنيد من کي هستم
بنده در سلسله مراتب يک فرمانبرداری بيش نيستم.
زندان تبريز يکي
از مخوف ترين زندانها با آدمکش ترين ماموران مي باشد٬ برخورد غير قانوني و غير
انساني و جنايتکارانه آن زبانزد خاص و عام مي باشد٬ زندانيان سياسي بدون برخورداري
از کوچکترين حقوق قانوني مانند مرخصي، آزادي موردي و مشروط و يا کتابخانه که فقط کتابهاي تخصصي دارد تحت نظر
اداره اطلاعات مرکزي به بدترين شکل ممکن مورد زندانیان را تحت شکنجه هاي روحي و
جسمي فراوان قرار ميدهد. بدترين رفتار انداختن زندانيان عادي به جان زندانيان
سياسي مي باشد. به علت اينکه بندي مستقل وجود ندارد، اين کار را بطور روزمر ه
انجام ميدهند و روزي نيست که يک درگيري کوچک و يا بزرگ در اين اداره بوجود نيامده
باشد.
در يک اطاق
بيست متري بيست و يک تخت است که گاهي از چهل نفربه بالا در آنجا هستند هميشه هفت
نفر از زندانيان عادي مخصوص که روحشان فاسد بوده و تحت ارعاب تن به جاسوسي و درگيري ميدهند در ميان زندانيان هستند.
زندانيان
سياسي با افراد مبتلا به بيماري ايدز و يا هپاتيت در تماس مي باشند که با تحريک
مسئولان به سوهان روح زندانيان سياسي تبديل ميشوند. در سال ٩٠ مرا بعد از سه روز
نگهداري در اين اطاق که به نوعي بهشت حساب ميشد به بند ١٢ اداره اطلاعات براي آزار
و اذيت بيشتر، مرا به یک قرنطینه همراه با زندانيان خطرناک که فقط براي سه روز
قابل تحمل است نگهداری کردند و بعدا بهمراه جمهور آزگوچ از پ ک ک به بند ۱۵متادون که پنجاه
نفر مبتلا به ايدز و هپاتيت در آنجا بودند، انتقال دادند. در آنجا در اعتراض به
اين مسئله يک اعتصاب چند روزه با تمامي زندانيان انجام داديم.
اداره
اطلاعات در اردبيهشت ۹۱ بدون کوچکترين حکمي با جعل سازي سند و اين که من تقاضاي انتقال داده ام مرا به يزد انتقال داد.
من از لطف اين عده برخوردار شده و در آنجا با تهمت اينکه شما اخبار و اوضاع داخلي را به بيرون ميدهيد دوباره به تبريز
برگردانده شدم به بند هشت کار درماني تبريز. در آنجا ما زندانيان سياسي تبريز نوشته
اي کتبي در ١٤ ماده براي سازمان زندانها نوشته و موارد ديگري از آزار و اذيت
ماموران را توضیح دادیم و خواهان رسیدگی فوری به حقوق قانوني مان مانند مرخصي ها٬
آزادي مشروط و امکانات باشگاهي، کلاسهاي فني و حرفه ای شديم. ... (چند ثانیه
نامفهوم)
مامور
انتظامات داخلي زندانیان عادی را وادار کرد عليه من و چند نفر ديگر شکايت کنند و
گفتند که ما به رهبري توهين کرده، به زندانيان عادي فحش داده و زندانيان کارگر را
تحريک به اعتصاب کرده ايم. اين پرونده درشوراي ١١ بازرسي تشکيل شد و بعد از اين
ماجرا ما را به زندان رجايي شهر کرج تبعيد کردند. البته بعدا دو نفر از کسانی که
شکایت کرده بودند پشیمان شدند.
جناب احمد
شهيد
علیرغم شکايت
خانواده ام به نهادهاي قانوني از جمله دفتر رهبري، ديوانعالي نهاد حقوق بشر و غيره
با جوابهاي سربالا و تهديد و ارعاب مواجه بوده ام. عليرغم اين تهديد و ارعاب من
قسمتهايي از حرفهاي همين نهادها را که براي رفع تکليف و بخاطر فشارهای خانواده ام
به وکيلم گفته اند ياد آور ميشوم. کارشناس ديوانعالي کشور گفته متاسفانه در حق
ايشان اجحاف شده و کوچکترين ادله قانوني و محکمه پسندي که قاضي بتواند اين حکم را
بدهد در پرونده ايشان موجود نيست. يکي از افراد حقوق بشر اسلامي د ر تهران در
مقابل پيگيري زياد پرونده به همسر من گفته
است خانم چيزي از اينجا عايد شما نخواهد شد تصميم جاي ديگري گرفته شده است. شما
تنها به حقوق بشر جهاني ميتوانيد مراجعه کنيد. گويا قاضي صادر کننده حکم در مقابل
فشار بر روي سه مدرک، حکم را صادر کرده گفته من فکر ميکنم که در سلسله مراتب
پيچيده کنوني فرمانبرداري بيش نيستم. (چند ثانیه نامفهوم)
تنها اميد ما
زندانيان٬ احزاب و نهادهاي جهاني عليه سياستهاي ضد بشري موجود هستند.
در پايان
قابل تذکر ميباشد که در اداره اطلاعات بصورت مستقيم و يا غير مستقيم تهديد به مرگ
شده ام از جمله مسموميت٬ قرار دادن در کنار افراد عادي مبتلا به ايدز، وادار کردن
افراد نامتعادل رواني٬ جاني و خطرناک به درگيري با من، قرار دادن افراد اطلاعاتي
در پوشش زنداني در کنار من که مرا تشويق به فرار ميکردند تا حين فرار با تير کشته
شوم که با شناسايي و افشای اين افراد از آنها دور شده ام. مامورين مردمي و خوب
زندان چندين بار در زندان در اين مورد به من تذکر داده اند که با توجه به نمونه
مهندس اماني، مبارزي که توسط مامورين از طريق فرار ساختگي از بين برده شد، مواظب
خودم باشم. در مورد هرگونه عواقب از اين قبيل من به همه هشدار ميدهم. مرگ من در
زندان بهر دليل متوجه مسئولين مي باشد.
با اميد به
آينده اي انساني عاري از تبعيض و ظلم دست همه شما را به گرمي فشرده و قبلا از
زحمات شما به گرمي نهايت تشکر را دارم.
شاهرخ زماني زنداني رجايي شهر
٢٩ مهرماه
١٣٩١
Date: 26 October
2012
To all
trade unions and human rights organisations
Mr.
Shahrokh Zamani, a member of the Follow-Up Committee to Set Up Free Labour
Organisations in Iran and
the Painters’ Union of Tehran, is a popular and well-known labor activist who,
through a letter written from prison in Tabriz ,
has asked us to help him have his voice heard internationally.
Mr. Zamani
was arrested on June 5, 2011 and was sentenced to 11 years in prison. His crime
is defending the rights of workers and creating a union. As usual, they have
not charged him with this but instead with trumped-up charges such as
“propaganda against the regime” and the like. During his imprisonment, Mr.
Zamani has been subjected to severe torture and cruelty. He is now being held
in the notorious Rajaei-Shahr prison.
Mr.
Zamani’s letter is attached; by reading it, you will understand the details of
his condition. What is happening to Mr. Zamani is exactly what all other
political prisoners and labor activists suffer. We ask you to help support
Shahrokh Zamani in any manner you can. You can write to the Islamic Republic
and protest the arrests, imprisonment and torture of labor activists and ask
for the release of Mr. Zamani and other labor activists.
While on
this topic, we would like to add to Mr. Zamani’s the name of a few more
activists. Mr. Reza Shahabi, Member of the Executive Board of the Union of
Workers of Tehran and Suburbs United Bus Company; Mohammad Jarahi and Behnam
Ebrahimzadeh, members of the Follow-Up Committee to Set Up Free Labour
Organisations in Iran; Rasoul Bodaghi, member of the Teachers’ Trade
Association; Abdolreza Ghanbari, a teacher who was arrested in 2009 and is in
danger of receiving a death sentence; and many more labor activists, teacher
activists and others involved in other social movements.
We are
awaiting your support and reply
Campaign
to Free Jailed Workers in Iran
Shahla
Daneshfar
shahla_daneshfar@yahoo.com,
http://free-them-now.blogspot.com
Shahrokh
Zamani Defence Committee
freeshahrookh@gmail.com; http://www.chzamani.blogspot.com
Campaign
to Free Political Prisoners in Iran
Sarvar
Kardar
freepoliticalprisoners@googlemail.com;
http://www.iranpoliticalprisoners.com/
Mission
Free Iran
Ahmad
Fatemi
missionfreeiran@gmail.com; http://missionfreeiran.org
A letter
from Shahrokh Zamani, worker activist, from prison
To all
trade unions and human rights organisations:
Hear the
sound of my plea!
I am
Shahrokh Zamani, member of the Painters’ Union of Tehran and the Follow-up
Committee to Set up Free Labour Organisations in Iran . I have been a resident of Tehran for thirty years.
On June 5, 2011, upon entry to the city of Tabriz to visit my parents, I was unlawfully
arrested by agents of the Ministry of Intelligence without any charges,
evidence or documents. After forty days of both psychological and physical
forms of harsh tortures, I was taken to the Central Prison of Tabriz. In those
40 days of my unlawful and illegal detention, I engaged in a hunger strike in
order to protest my situation. I lost 27 kg (60 lbs) and I never gave a
confession. Despite the fact that there was not a shred of evidence against me,
and that my interrogators never got even one line of confession out of me, the
First Branch of Revolutionary Court of Tabriz spitefully charged me with “spreading
propaganda against the regime and forming socialist groups,” which carries a mandatory
11 year prison sentence. It was obvious in the sentencing that I had denied all
charges from beginning which shows the false and trumped up nature of the
charges. I asked the presiding judge for the evidence against me, and for his
justification for giving me such a long sentence, to which he answered: “Who do
you think I am Sir? I am nothing more than a subordinate in a hierarchical
system.”
In one
room, which is 20 meters, there are 21 beds and there are usually over forty
prisoners in that room. There are always 7 violent common criminals amongst us
to physically intimidate us and to spy on us.
Political
prisoners are put in close contact with those with AIDS and hepatitis which,
along with the teasing of the guards, is most unnerving. In 2011, they transferred me from my cell – which,
compared with where they were sending me, I now consider heavenly – to Section
12 of the Intelligence Office in order to torture me. This was a quarantined
area reserved for dangerous criminals. This could only be tolerated for three
days at most. Then, along with Mr. Jomhour Azgoch from P.K.K. (Kurdistan
Workers Party), I was taken to Section 15, the Methadone Ward, to a room with
50 people who had AIDS and hepatitis. To protest this we went on hunger strike
for days.
In the
spring of 2012, although I had not committed the slightest infraction, the
officials falsified documents saying that I had requested a transfer, and I was
moved to Yazd .
I was met with kindness there, but then I was accused of leaking information
about the conditions inside the prison to the outside, and I was returned to Tabriz to the Treatment
Section 8. There, we political prisoners wrote 14 articles highlighting the
lack of our rights in prison such as day passes, conditional releases, use of
exercise facilities, and technical and professional classes…
So the
officials inside the prison forced the common prisoners to lodge a complaint
against me and a few others. They said we insulted the Leader, swore at the
common criminal inmates, and encouraged other workers’ union prisoners to go on
strike. This file was looked into, and consequently I was transferred to Rajaei
Shahr Prison near Karaj .
Mr. Ahmad Shaheed:
Despite my
family’s complaints to legal institutions, including the Office of the Leader
and the Supreme Court of Human Rights, I was still faced with intimidation and
threats, and was still given no answers, only the run-around. I remember
telling my lawyer about some of the threats from these institutions due to
pressures put on my family. One Supreme
Court expert said that sadly the charges against me were terribly unjust in
that there was not the smallest of legal reasons for the judge to have given me
such a sentence. One Islamic human rights person told my wife there was nothing
that my wife could do regarding my situation at this point, as my sentencing
had been determined by the higher-ups, and her only hope was contacting and
referring my case to international human rights organizations. The judge who
was forced to deliver my sentence based on three reasons/accusations said after
the sentencing that he was just a subordinate in such complex matters and
merely held a position of submission to the Leaders.
The only hope
we political prisoners have are the human rights organizations.
Lastly I
want to emphasize that the offices of the intelligence services have threatened
my life both directly and indirectly: by poisoning; exposure to prisoners with
AIDS; unleashing mentally ill, violent and dangerous inmates on me; and forcing
prisoners around me to encourage me to escape so that I can be shot with a
bullet while trying to escape. I have removed myself from such inmates after
they were named and exposed. Some good, kind guards in the prison have given me
a warning about this sort of thing and suggested that I use the example of Mr.
Emani, an engineer; that it is no longer possible for the guards to help
prisoners escape; and that I should be careful and watch myself regarding such
suggestions and activities. So I am telling everyone, if I die in prison for
any reason it is done by the officials.
In hopes
of a humane future, without discrimination and cruelty.
I warmly
shake your hands and thank you in advance for all your hard work. I thank you
enormously.
Shahrokh
Zamani
Prisoner
of Rajai Shahr , Iran
Oct 20,
2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر