نوشته : مریم وحیدیان
روایت تاریخیای که از انقلاب ۵۷
ایران از زبان تریبونهای دست راستی حکومتی به گوش میرسد، در مورد نقش کارگران به
مثابهی عضوی از یک طبقه، سکوت اختیار میکند و عملاً روایتی جعلی را جایگزین آن
میسازد تا با خاک پاشیدن بر چشمان جامعه، سوژههای واقعی و رخدادهای اهرموار
ظهور این انقلاب را از نظر نهان دارد.
نقش فلجکنندگی اعتصابهای گستردهی
کارگری و ماهیت خواستهها و موتور سازمان کارگری در آن ایام امری خطرناک تلقی میشود
که باید به فراموشی سپرده شود! کسی نباید اراده، قدرت، سازمان و در یک کلام اتحاد این طبقه را به خاطر
بیاورد. در این روایت دستکاری شده مردم به
خیابانها آمدند و همین امر سببساز پیروزی انقلاب شد. در واقع ماهیت طبقاتی انقلاب ۵۷ افسانهایست که نباید
بر زبان آورد!
هرچه این تریبون بدصدا میکوشد تا تکروایت
خویش را در مغزها فروکند، کمتر نتیجه میگیرد. این روزها اعتصابات و اعتراضات کارگری روی دور تند
افتادهست. حرکتهای سازمانیافتهی کارگران
درحالی شکل گرفته که سندیکاها در تمام این سالها تحت فشار بودهاند. اما امروز علیرغم فشار همین تشکلها و سندیکاهای کارگری
طی بیانیهای خواستار افزایش حداقل دستمزد به ۵ میلیون تومان شدهاند. این خواست با یک تهدید یعنی با اعلام خط اعتصابات کارگری
به عنوان بازوی اعمال فشار و قدرت به رخ دولتیها کشیده شده است. برای درک میزان اثرگذاری این بازوی فشار باید به تاریخ
رجوع کرد. به مبارزاتی که این طبقه برای جدال
با نابرابری تحمیل شده طی کارِ مزدی انجام دادهاست.
اینروزها در چندین و چند بنگاه
اقتصادی و کارخانه، جدالهای مزدی در جریان هستند.
این جدالها را باید به فریم به
فریم اعتصابات کارگری انقلاب ۵۷ گره زد و در امتداد یکدیگر تصویر و تفسیر کرد. باید به صحنههای خونین سرکوب دهههای ۲۰ و ۳۰ پیوند
داد؛ به ۱۵۰ زخمی و ۴۶ کشتهی کارگران نفت آغاجری در زمان حکومت قوام السلطنه در
سال ۱۳۲۵ گره زد و اولین اعتصابات نفتی که در اواخر شهریور ماه ۵۷ که در جزیرهی
خارک آغاز شد و چند هفته به طول انجامید تا یکی از بزرگترین اعتصابات با حضور
هزاران کارگر شکل بگیرد. اعتصابی که کمر حکومت وقت را شکست. گرچه همان روزها دولت پهلوی با وعدهی کمک هزینه مسکن آمده بود اما همچنان
کارگران بخشهای مختلف نفتی اعتصاب را ادامه دادند. دستگیری رهبران کارگری در آن ایام نه تنها گامی به نفع
حکومت وقت نبود بلکه ضربهی اساسی را به حکومت وارد کرد.
این فریم انقلاب ۵۷ چندان دور
نیست؛ از اعتراضات کارگران شرکتواحد اتوبوسرانی تهران که یکی از فعالانشان مدتها
در زندان به سر برد و دور نیست از کارگران بیچهرهی هفتتپه که صورتهای خود را
با پارچه پوشاندهاند تا شناسایی نشوند. کارگری که فریاد میزند که «اگر
حقوقمان را ندهید؛ هفتتپه را پس میگیریم.»
حالا ماههاست که هفتتپه برای
دریافتِ حداقلیترین دستمزد اعتراض میکند اما هربار وعدهها بی پاسخ میماند. تاریخ شرح میدهد که برای وعده دادن دولتیها نیز گاهی
دیر میشود.
مهر ماه منتهی به انقلاب ۵۷ نیز
اگرچه دولت شریف امامی قول رسیدگی به وضعیت اعتصابیون را داد و حتی در ۱۷ مهر ماه
تعهد کرد که حقوق کارمندان دولت ۲۵ درصد افزایش یابد، حقوق بازنشستگان ترمیم شود و
تسهیلاتی برای مسکن و غیره داده شود اما دیگر دیر شدهبود. اعتصابها تا مخابرات و شرکتهای آب و برق و راهآهن،
هواپیمایی هما، بانک ملی، وزارت کشاورزی، بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها و حتی
رادیو و تلوزیون دولتی در مهر ماه گسترش یافتهبود.
دستگیری ۸۰ نفر از رهبران کارگر
اعتصابی نفتی در شهریور ۵۷ ارادهی اعتصاب را قویتر کرد. چنانکه امروز دستگیری ۳۴ نفر از کارگران هفتتپه و ۱۰
کارگر معترض فولاد اهواز کارگران را به خشم آوردهاست.
شهریور ماه منتهی به انقلاب ۵۷
کارگران ماشینسازی اراک در ۱۴ بند خواستهایی چون افزایش پایهی دستمزد، بیمه عمر،
مسکن، خدمات درمانی و غیره را اعلام کردند و برای عملی شدن آن دست به اعتصابی با
حضور ۲ هزار کارگر زدند. این روزها که تجمع حدوداً هزار نفرهی کارگران هپکو را شاهد بودیم و تشکلهای
کارگری خواست افزایش دستمزد تا ۵ میلیون تومان را مطرح میکنند، مرزها و ماهیت جدالهای
مزدی عیانتر میگردد؛ جدالهایی که چرخ پیشروی تاریخ بودهاست و نمیتوان با
سرکوب و تحمیق آن را متوقف کرد. تاریخ حرفهای زیادی دارد با آنان که میپندارند پاسخ حقوقخواهی طبقهی کارگر
بازداشت و دستگیری و سرکوب است. اما نه آنان که تاریخ را از خط جعلی آن میخوانند بلکه آنها که خطهای
نانوشتهی این دفتر را میبینند، پافشاری بر جدالهای مزدی را در تمامی ایستگاههایی
که کارگر برای زندگی خود میجنگد، امر امروز خود میدانند؛ اینها سهمی از آینده
دارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر