۱۳۹۱ شهریور ۲۹, چهارشنبه
نامه شاهرخ زمانی به سازمان عفو بین الملل
از :
شاهرخ زمانی
به: سازمان
عفو بین الملل
موضوع:
مرا بدون هیچ گناهی زندانی کردند
(به من
کمک کنید آزادیم را بدست آورم)
من برای
اثبات بی گناهی و به دست آوردن آزادی سلب شده ی خود احتیاج به کمک و حمایت نهاد
های بین المللی و وکلایی دارم که بتوانند پرونده مرا در دادگاههای مستقل ، علنی و
دارای هئیت منصفه مستقل و آگاه به قوانین و حق و حقوق انسانی ، حق شرکت وکلا و تحت
ریاست قاضی مستقل و با وجدان و شرافتمند دارم .در دادگاه های جمهوری اسلامی ایران
به طور عام و در دادگاه های مربوط به من بطور خاص هیچ کدام از اینها وجود نداشت .
مرا مانند بسیاری از زندانیان کارگری و سیاسی در دادگاهی محاکمه کردند که طبق
اعتراف خود قاضی مستقل نبود ، وکیل من حق خواندن پرونده را نداشته است و حتی در
دادگاه حق دفاع نداشت، تنها حقی که به او دادند این بود که می تواند در زمان
مثلا" بر گذاری دادگاه از درب اوطاق دادگاه به داخل آمده و ساکت روی یکی از
صندلی ها بنشیند و بس ، در دادگاه محاکمه کننده من یک قاضی وام دار و وابسته و
کارمند که از ترس اخراج یا حتی محاکمه خودش تابع تام و تمام دستورات اداره اطلاعات
بود ، یک منشی دادگاه که فقط کارمند است و حقوق بگیر ارباب که طرف مقابل من می
باشدبود، و نماینده اداره اطلاعات و دادستانی که دشمن من بوده و دستور دهنده اصلی
دادگاه بوده است. هئیت منصفه وجود نداشت من در دادگاه تنها و تنها در مقابل این
همه دشمن و دادگاهی که هرگز قانونی را اجرا نمی کند بلکه از قبل به قاضی بی اختیار
کتبا" دستور داده شده بود که مرا به 11 سال زندان محکوم نماید ، محاکمه و
محکوم شدم. و اکنون ضمن اینکه بی گناه زندانی شدم مرا هر روز به عناوین گونا گون
اذیت و آزار می کنند که چرا از قانون حرف می زنی؟ چرا به نهادها و دادگاه های
مختلف شکایت می فرستی؟ و به آنها اعلام می کنی که بیگناه هستی هر چند روز یک بار
مرا زیر شکنجه های مختلف قرار می دهند و از بندی به بند دیگر یا از زندانی به
زندانی دیگر می فرستند و می گویند تو را
تنبیه می کنیم تا دیگر دست از شکایت و خواستن حق و حقوق خود برداری،من در چنین شرایطی
در بند هستم.
در ذیل این
نامه بخشی از جزئیات دستگیری ، محاکمه و زندانی شدنم را برای شما ارسال می کنم
همچنین به همراه این در خواست و شکایت نامه رونوشت دادنامه ای که رئیس دادگاه علیه
من تهیه کرده و مرا بر مبنای مستندات بدون
مدرک و سند قید شده در دادنامه ی فوق محکوم کرده است به پیوست ارسال می نماییم
امید وارم شما بتوانید در جهت بدست آوردن حق آزادی، به من کمک کنید .
بخشی از
جزئیات دستگیری و محاکمه من:
ریاست
محترم سازمان عفو بین الملل اینجانب شاهرخ زمانی کارگر نقاش ، عضو هئیت موسس
سندیکای کارگران نقاش و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری
هستم مرا مأموران اطلاعات تبریز در تاریخ 17/3/1390
در شهر تبریز دستگیرکرده و در زندان مرکزی تبریز زندانی کردند.
36 روز در
انفرادی تحت سخت ترین اذیت و آزار و شکنجه بودم و مأموران و بازجوها تمام توان و
تلاش خود را به کار بستند تا از طریق شکنجه های جسمی و روحی و با تهدید به انواع
مختلف اهانتها و توهین به خانواده ام و
خودم و شکنجه های سفید اتهامات دروغین
آنها را بپذیرم و متون دیکته شده آنها را به عنوان اعتراف به جرم پذیرفته و امضا
کنم . چون هیچ جرمی مرتکب نشده بودم تصمیم گرفتم حتی اگر زیر شکنجه های جسمی و
روحی کشته شوم ،اتهامات دروغین را نپذیرم، بنابراین زیر هیچ کدام از برگه های
بازجویی که اتهامات دروغین را مأموران نوشته بودند قبول نکرده و امضا نکردم
و برای رها شدن از انفرادی 32 روز دست به اعتصاب غذا زدم با اعتصاب غذا و کمک دیگر دوستانم که توانسته
بودنداعتراضات گسترده ای را سازماندهی نمایند مأموران مجبور شدند مرا از انفرادی
به بند عمومی انتقال دهند حتی پس از انتقال به بند عمومی باز هم زیر شدیدترین
شکنجه ها قرار داشتم ،بالاخره پس از 4 ماه شکنجه و آزار و اذیت مجبور شدند
بدون اعتراف گیری مرا با اتهامات دروغین
به دادگاه ببرند و قاضی دادگاه انقلاب شعبه یک آقای حلمبر خود در دو نوبت اعتراف
کرده است که من بیگناه هستم یک باردردادنامه ای شماره 863- 997413490-90 مورخ
06/06/1390 که علیه من تنظیم کرده اعتراف نموده که شاهرخ زمانی تمامی اتهامات را
رد کرده است و با استناد به اعترافات غیر
مرا به 11 سال زندان محکوم کرده است، و بار دوم در نزد آقای بیوک پور فرید وکیل اینجانب اعتراف کرده است
وقتی وکیل من از ایشان سئوال کرده که آقای قاضی شما با استناد به کدام مدارک یا
اعترافات موجود در پرونده به موکل من 11 سال حکم زندان داده اید قاضی
حملبر چند لحظه ای سکوت کرد با سرخ و سفید شدن گفت : من کاره ای نیستم ، اداره
اطلاعات این طور خواسته است
مرا در
تاریخ 27/7/1390 با وثیقه 200 میلیون تومانی موقتا" آزاد کردند و در تاریخ 25/10/1390مجددا" برای اجرای
حکم دستگیر و زندانی کردند .
آقای رئیس
چهار دادگاه، طی کمتر از 4 ماه بر علیه من حکم صادر ،تأیید و اجرا کردند .یعنی از
تاریخ 27/7/1390تا تاریخ 25/10/1390 دادگاه شعبه یک حکم 11
سال زندان را صادر و دادگاه تجدید نظر شعبه 6 آن را تأیید و همچنین دادگاه
شعبه 29
دیوان عالی مجددا" آن را تأیید و دادگاه اجرایی احکام ، دستور اجرای حکم
را صادر کرده است . من که اصلا" و ابدا" جرمی مرتکب نشده ام و حتی اگر
جرمی داشتم چگونه ممکن است چهار دادگاه تمام مراحل را فقط طی کمتر از 4 ماه کامل
کنند پس از صدور ، تایید و اجرای حکم غیر قانونی و فرمایشی باز هم
اداره اطلاعات دست از سر من بر نداشته ، این بار با استفاده از سازمان زندانها که
آن را نیز زیر سلطه دارد (این گونه مسلط
بودن پلیس بر تمامی نهاد ها و ادارات مصداق انکار ناپذیر پلیسی بودن یک نظام است
بنا براین تمامی زندانیان احتیاج مبرم به کمک شما دارند.) پس از دستگیری مجدد مرا
به مدت دو ماه در بند قرنطینه که از بدترین ، کثیف ترین و محدود ترین بند زندان
است نگهداشتند. باز به اجبار دست به اعتصاب غذا زدم ، پس از 15 روز اعتصاب غذا مرا
به بند مالی منتقل کردند . در آنجا نیز دست بر دار نبودند و با استفاده از عوامل
خود باعث بی نهایت اذیت و آزار می شدند. وقتی متوجه شدند که من توانستم با برخورد
انسانی و برقراری دوستی با دیگر زندانیان تو طئه های آنها را در مورد ایجاد در
گیری خنثی کنم مرا به بند 15 متادون تبعید کردند.بیشترین زندانیان این بند معتاد
های با دوزبالا هستندکه تعدادی از آنها غیر از بیماریهای مربوط مستقیم به اعتیاد،
و فریاد و آه و ناله های دائمی که بند را غیر قابل زیست کرده است به ایدز ، هپاتیت و قانقارا نیز مبتلا می باشند.
من برای قاضی حملبر نامه ارسال کردم و از قاضی مستقر در زندان خواستم از این عمل
غیر قانونی جلو گیری کنند و از رئیس زندان که آقای استادی بود در خواست رسیدگی
کردم ، او گفت این دستور از طرف قو ه قضاییه و سازمان زندانها نیست بلکه دستور
اداره اطلاعات است ، من گفتم پرونده متهم پس از صدور حکم طبق قانون باید از دست
پلیس خارج شود رئیس زندان گفت زندانیان سیاسی دائما" تحت مسئولیت وزارت
اطلاعات هستند. در ایران هیچ قانونی اجرا نمی شود و زندانیان سیاسی هیچ گونه حق و
حقوقی حتی حقوق زندانیان عادی را نیز ندارند. مسئولین نظام حکومت ایران همیشه
اعلام می کنند ما زندانی سیاسی نداریم تا در خلاء قانونی در رابطه با موضوع سیاسی
ما را از هرگونه حقی محروم کنند . اما در داخل زندان برای ایجاد محرومیت بیشتر ،
بدون قید کردن در پرونده ها ما را
سیاسی می گویند تا از هر گونه حقوق زندانی عادی از جمله مرخصی ، عف های عمومی بدون
شروط خاص، کار در زندان یا بیرون، بند مجزا برای سیاسی ها ، ملاقات های منظم و ...
نیز محروم شویم ، همه این اعمال غیر قانونی و ضد انسانی با سیاست یک بام دو هوا
توسط تمامی مسئولین رده با لا صورت می گیرد.
همین زمان
کوتاه و اعتراف قاضی حلمبر نشان می دهد که هر 4 دادگاه بدون بررسی پرونده و بدون
توجه به نبود هیچ مدرکی علیه من تمامی دادگاههای فوق به دستور اداره اطلاعات، اطاعت
امر کرده اند بنابراین هیچ کدام از دادگاههای فوق در مقابل پلیس و نظامیان استقلال
ندارند در نتیجه حق محاکمه مرا نداشته اند در این راستاحکم صادر شده کاملا"
غیر قانونی و غیرانسانی است و من تقاضا دارم هر چه زودتر برای رسیدگی به شکایت و
پرونده ام افرادی را مأمور کنید تا من بتوانم حق پایمال شده خود را به دست آورم .
آقای رئیس
لازم به ذکر است که پس از دستگیری مجدد من در تاریخ 25/10/1390 برای اجرایی احکام مانند دوره قبل تلاش کردند
با سو استفاده از زندانیان دیگر مرا مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار دهند ،در دوره دوم دستگیری پس از انتقال
از قرنطینه، مرا هر هفته به یک بند منتقل می کردند و با تحریک زندانیان می خواستند مرا مجبور به درگیری کرده و در نتیجه
جانم را به خطر بیاندازند و البته هنوز هم به طور دائم جانم در خطر است و هر روز
به نوعی تهدیدهایی به کار می برند .
بعد از گرداندن
من در بندهای مختلف زندان مرکزی تبریز به من گفتند چون تو به دادگاهها و نهادهای
مختلف از دست اداره اطلاعات و قاضی دادگاه شکایت می کنی ما هم تو را بیشتر و بیشتر
تنبیه می کنیم و برای اینکه من نتوانم از حق قانونی خودم استفاده کرده و برای به
دست آوردن آزادیم که در مقابل هیچ گناهی از من سلب شده است به نهادها و دادگاههای
مختلف شکایت کنم مرا در تاریخ 7/3/1391 به
زندان مرکزی یزد تبعید کردند این تبعید حتی بدون دستور قاضی بود . حدود دو ماه در یزد
به صورتهای مختلف باعث آزار و اذیت من و خانواده ام که برای دیدن من می آمدند شدند
بالاخره پس از دو ماه زندان یزد به دلیل شکایتها و اعتراضات خودم و خانواده ام به نهادهای گوناگون و اعتصاب غذای مجدد و به
دلیل اینکه هیچ دستور قضایی برای نگهداری من در زندان مرکزی یزد نبود مجبور شدند
در تاریخ 14/5/1391 مرا به زندان تبریز برگردانند و در
حال حاضر مرا در بند متادون زندان مرکزی تبریز که چهار برابر ظرفیتش در آن زندانی
نگهداری می شود و زندانیان اکثریت قریب به اتفاقشان بیماریهای خطرناک مسری مانند
ایدز، قانقاریا و... دارند نگه می دارند .
هر روز در این بند خطر مرگ ما را تهدید می کند و طی دو ماه اخیر تماسهای تلفنی مرا
قطع کرده اند و نامه های مرا به خانواده ام ، نهاد ها و دادگاهها نمی دهند و مأموران
اداره اطلاعات دهها بار پدر، مادرم،دختر و خواهرانم را به انواع مختلف تهدید کرده
اند. آنها را تهدید می کنند که چرا به ملاقاتش می روید ؟ چرا می گویید شاهرخ بی
گناه است؟ آنها را تحت فشار قرار می دهند که از شاهرخ بخواهید از دادگاه و اداره
اطلاعات شکایت نکند ،به آنها می گویند شاهرخ را وادار کنید حکم 11 سال را بپذیرد و
ادعای بی گناهی نکند. حتی خانواده ام ، بخصوص مادرم را به دستگیری ، محاکمه و زندان تهدید کرده اند،
آنها نیز بسیار ترسیده اند چون در ایران هزاران بار چنین اعمال غیر قانونی که پلیس
پدر یا مادر را به جای فرزند یا فرزندان را به جای پدر و مادر گروگان گرفته باشند
بار ها اتفاق افتاده است . مثلا" همین طی چند ماه اخیر مادر بهکیش ها را
زندانی کردند که شش فرزندش را در دهه شصت اعدام کرده اند و اکنون او را تهدید می
کنند که چرا پرونده فرزندان بی گناهت را دنبال می کنی ، از این نمونه ها بسیار
زیاد است.
مرا از هر گونه حق و حقوقی که همه زندانیان باید
داشته باشند محروم کرده اند.
افرادی که
دچار سرنوشت مشابه سرنوشت من شدند در زندانهای جمهوری اسلامی تعداد بسیار زیادی
هستند که همه ای آنها احتیاج به حمایت و کمک های نهاد های بین المللی از جمله شما
دارند.
لطفا"
به شکایت من رسیدگی کنید.
با
تشکر شاهرخ زمانی
زندان
مرکزی تبریز بند 15 متادون
9/6/1391
۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه
شکایت خانواده زندانی کشته شده در تبریز
بدنبال
شکایت و پیگیری های خانواده محمد رنگ
گری معروف به مهدی 37
ساله، اهل بستان آباد دارای 4
فرزند که دو سال از حکم زندانش سپری شده و در تاریخ 27/5/1391 بدست مسئولین زندان
مرکزی تبریز کشته شده بود 4 نفر از کارمندان و 3 نفر از سربازان زندان که در قتل
او دست داشتند برایشان قرار مجرمیت صادر شده و با سپردن وثیقه آزاد هستند.
نام
کارمندان مجرم شناخته شده در قتل فوق عبارتند از : چاوشی ، تیمور زاده ، رستمی و
عبدول محمد پور . هنوز نام سربازان را نمی
دانیم . لازم به ذکر است که دادستان مستقیما" مسئولیت رسیدگی به پرونده فوق
را به عهده گرفته است. ماجرای کشته شدن زندانی فوق به صورت زیر بوده که در تاریخ
30/5/1391 اعلام گردیده است.
روز جمعه مورخ 27/5/1391 یکی از زندانیان بند متادون به نام مهدی را که بیمار
بود و مجبورا" برای رفع گرسنگی حدود های ساعت 4 بعد از ظهر غذا خورده بود به
علت روزه خواری می خواستند به بند ویژه یعنی سلول انفرادی ببرند ولی او مقاوت می
کرد . ماموران به دستور چاوشی معاون زندان او را کشان کشان همراه با ضرب و شتم
شدید به سلول انفرادی بردند .
دستان
او را با دستبند از میله های پنجره سلول که در ارتفاع بالای است بسته و او را
آویزان کردند پا های مهدی حدود 30 سانت از زمین فاصله داشت در حالی که او آویزان
بود تا صبح شنبه به تناوب توسط ماموران مورد ضرب وشتم قرار داشت .
روز
شنبه صبح که زندانیان برای ملاقات می رفتند دیده اند که شهرام رضازاده یکی از
مسئولین زندان و چاووشی معاون زندان دو نفره مشغول کتک زدن مهدی که همچنان آویزان
بوده هستند. و چند سرباز نیز در اطراف آنها حضور دارند .
تعدادی
از زندانیان که حدود ساعت 11 قبل از ظهر از ملاقات بر می گشتند دیدند که کتک زدن
تمام شده و مهدی روی زمین بی حرکت افتاده است.به دستور چاووشی معاون زندان دو نفر
از زندانیان به نام های بهزاد زارع حسن پور و یوسف فتعلی نژاد، مهدی را به بهداری
بردند ، در بهداری پس از معاینه گفتند بر اثر خونریزی داخلی مرده است . کشتن
زندانیان آنقدر عادی است که ماموران و مسئولین زندان آدم کشی خود را پنهان نمی
کنند بلکه فقط در گزارشات کتبی یک دلیل دروغ برای مرگ مقتول می نویسندو بس.
غیر
از افرادی که از عصر روز جمعه تا صبح شنبه زندانی آویزان از میله پنجره را
بطور متناوب کتک زده اند که ما آنها را نمی شناسیم اما این را می دانیم که شهرام
رضا زاده از مسئولین زندان و چاووشی معاون زندان از ساعت 8 صبح تا ده و سی دقیقه
دو نفره مشغول کتک زدن مهدی بودند و می خواستند صواب روزه گرفتن و لذت مومن
بودن را به او بچشانند. این مومنین با ضرب و شتم توانستند انجام وظیفه کرده وبه
نهی از منکر خود عمل نموده یک انسان را به قتل برسانند.
شهرام
رضازاده و چاووشی دو نفر از قاتلین مهدی هستند که نباید فراموش شوند و باید آنها
در زمان مناسب محاکمه و مجازات شوند . نباید فراموش کرد که این دو جنایت کار یک
زندانی اسیر را به خاطر اینکه برای رفع گرسنگی غذا خورده است در راه خدا به
قتل رساندند .
کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
18/6/1391
۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه
خبری از زندان مرکزی تبریز
تفکیک فعالین ملی آذربایجان از دیگر زندانیان سیاسی
روز یکشنبه 12/6/1391 در مراسم گرامیداشت کشته شدگان زلزله
آذربایجان شرقی تعدادی از شرکت کنندگان
توسط انواع مختلف پلیس جمهوری اسلامی دستگیر شدند هنوز تعداد دقیق دستگیر
شدگان را نداریم .
دیروز 16/6/1391 بیست نفر از دستگیر شده ها که سه روز در
اطلاعات تبریز بازداشت بودند مستقیما"
به بند 9 زندان مرکزی تبریز منتقل شدند.
چون در حال حاضر ورود زندانی به زندان تبریز بسیار زیاد شده
است بند قرنطینه چندین برابر بیشتر از ظرفیتش زندانی دارد (بیش از 300 نفر در
قرنطینه نگهداری می شوند) همچنین بند ویژه یا همان انفرادی ها نیز کاملا" پر
شده اند . البته بند های دیگر نیز دچار چنین مشکلی هستند.
سیاست جدید مسئولین زندان تبریز این است که زندانیان مربوط
به حرکت ملی و هویت طلب را از دیگر زندانیان سیاسی بخصوص از زندانیان کارگری جدا
کنند . طبق اخبار در یافتی کمیته امنیت زندان تبریز در طرح جدید خود دستور داده
است زندانیان هویت طلب آذربایجان را در بند کار درمانی نگهداری کنند . در بند کار
درمانی دو سالن وجود دارد که یکی از آنها به فعالین هویت طلب آذربایجان تعلق دارد
، طبق اخبار رسیده کمیته امنیت زندان تبریز اعتقاد دارد در صورتی که این زندانیان
تحت تاثیر زندانیان کارگری و سیاسی قرار نگیرند قابل کنترل و جذب می باشند در
راستای چنین سیاستی است که وقتی در بند کاردرمانی جالی خالی ندارند 20 نفر اخیر را
به بند 9 جرائم منتقل کردند.
جمهوری اسلامی از تجربیات چندین دهه حکومت شاه و خودش و
بخصوص تجربه دو سه ساله اخیر استفاده کرده است
و اکنون این تجربه را در زندان تبریز با تفکیک فعالین ملی آذربایجان از
دیگر زندانیان سیاسی و بخصوص زندانیان کارگری می خواهد فعالین ملی آذربایجان که در
درون یک جنبش توده ای حضور دارند را از تاثیرات افکار و اندیشه انقلابی دور
نگهدارد در این راستا حتی می تواند از آنها بر علیه دیگر فعالین و انقلابیون سو
استفاده کند .
کمیته امنیت در طرح
تفکیک زندانیان سیاسی از فعالین ملی آذربایجان بند کار درمانی و بند 9 را
موقتا" به فعالین ملی آذربایجان اختصاص داده است ودیگر زندانیان ساسی را در
بقیه بند ها بخصوص بند مالی و بند متادون نگهداری می کند.
گفته شده است برخی از مهمترین دلایل تفکیک فوق این است که
بازداشتی های فعالین ملی، رو به افزایش است و زمان ماندن آنها در زندان کوتاه
خواهد بود و بیشتر آنها از نظر تئوری و علوم سیاسی در حد مقابله با دیگر زندانیان
نیستند و در نتیجه زندان در صورت مخلوط بودن به مرکز آموزش انقلابی تبدیل خواهد شد
و با ورود و خروج چند ماهه ای این فعالین و انتقال آگاهی های مختلف در میان توده ها زمینه رشد و گسترش
بیشتری برای مبارزات انقلابی تر در جامعه ایجاد می شود. در همین حال جمهوری اسلامی
با تمام توان و استفاده از عوامل مستقیم و غیر مستقیم خود تلاش می کند اختلافات نظری
میان فعالین ملی آذربایجان با دیگر فعالین اجتماعی بخصوص کمونیست ها و سوسیالیست
ها را به دشمنی تبدیل کند. یکی دیگر از دلایل تفکیک فوق در این راستا است.
همچنین در اخبار دریافتی آمده است در راستای حمایت از
بازماندگان زلزله و اعتراض به دستگیری های 12 /6/1391 روز شنبه 18/6/1391 فعالین و
مردم دست به اعتراض خواهند زد.یکی از خواسته معترضین در روز
شنبه آزادی بدون قید و شرط زندانیا سیاسی خواهد بود در این راستا شرکت تمامی
فعالین و انقلابیون در اعتراضات وظیفه انکار ناپذیری است.
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.
کمیته
حمایت از شاهرخ زمانی
16/6/1391
۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه
در مراسم گرامیداشت
کشته شدگان زلزله هرچه گسترده تر شرکت کنیم
بر اثر
زلزله آذربایجان شرقی بسیاری از ساکنان شهرهای ورزقان ، اهر و روستاهای اطراف کشته
شده ، بسیاری زخمی و هزاران نفر بی خانمان گشتند . به مناسبت گرامیداشت کشته شدگان
و ابراز همدردی با بازماندگان مراسمی در شهر تبریز روز یکشنبه مورخ 12 شهریور 1391
از ساعت 16 الی 18 برگزار خواهد شد .
ما امضا
کنندگان زیر از کارگران ، دانشجویان ، زنان و مردان و جوانان آگاه و فعال می
خواهیم در این مراسم فعالانه شرکت کنند. با شرکت خود در این مراسم ضمن این که
تسلای خاطر خانواده و هم وطنان باشند ، در همین حال رنج و مشکلات مردم دچار زلزله
را که هم اکنون بی خانمان و در سرما مانده اند به گوش همه برسانند . از مردم شریف
و نوع دوست بخواهند برای رفع مشکلات این عزیزان هرچه گسترده تر و متحد تر دست به
اقدامات عملی بزنند. بگویند که هر روز هوا سردتر می شود در نتیجه مشکلات بی خانمانی صد چندان می گردد.
تا دیر نشده
باید با هدف بر طرف کردن مشکل اسکان زلزله زدگان متشکل شده و با برنامه های دقیق
دست به کارهای عملی بزنیم .
امروز ضمن
اینکه ابراز همدردی و غمگین بودن از نظر روحی تسلای خاطر است اما بیشتر از آن و
بیشتر از اشک ریختن، حمایت های عملی و کمک های مادی مورد نیاز هم وطنان است.
کارگران
، دانشجویان و جوانان آگاه:
باید با سازماندهی دقیق و متناسب با شرایط ایران
اقدام به هدایت و رهبری نیرو ها و پتانسیل عظیم کمک های مردمی به سو زلزله زدگان کنید.
با اطمینان می توان گفت اگر مردم بدانند از طریق کارگران ، دانشجویان و جوانان
فعال و آگاه کانال مطمئینی به وجود آمده است ، دریای بی کرانی از کمک های مردمی به
سمت زلزله زدگان سرا زیر خواهد شد. شما به طور عاجل این اطمینان را به هم وطنان
بدهید، سپس به بینید که خلق های ایران هرگز همنوعان خود را تنها نمی گذارند. بدون
ترس و واهمه و هر چه سریعتر دست به کار شوید از این که شما را دستگیر و زندانی
کنند نهراسید ، اقدامات شما هر چه گسترده و توده ای تر شود به همان اندازه دستگیری
شما کمتر خواهد شد.
کارگران
، دانشجویان و جوانان آگاه :
عرصه حمایت
و کمک رسانی به هموطنان زلزله زده، عرصه گسترده ای جهت محک زدن میزان نوع دوستی ،
آگاهی و توانایی های برنامه ریزی و اجرایی شما است. که امکان انجام وظایف انسانی و
کسب تجربیات لازم برای انجام کارهای بزرگتر را پیش روی شما قرار داده است. در
نتیجه با اقدامات دقیق، ضمن انجام وظایف انسانی ، در قبال هم وطنان زلزله زده ،
خود را به دانش و توانائی بیشتر سازمانیابی و سازماندهی مجهز کنید.
ما ضمن
گفتن تسلیت و ابراز همدردی با بازماندگان ، از تمامی مردم می خواهیم در مراسم روز
یکشنبه شرکت کنند و در این مراسم خواستارآزادی بدون قید و شرط جوانانی باشند که برای
کمک رسانی به زلزله زدگان در منطقه ورزقان و اهر کمپ های کمک رسانی بر پا کرده
بودند، که توسط ماموران جمهوری اسلامی با
اتهامات دروغین دستگیر شده اند.
ضمن عرض
تسلیت به شماخانواده کشته شدگان وهم وطنان امیدواریم ابراز همدردی مارابپذیرند.
زندان مرکزی تبریز
شاهرخ زمانی و محمد جراحی
11/6/1391
اشتراک در:
پستها (Atom)